شعر ولادت امام صادق
یک نت ـ شعر ولادت امام جعفر صادق عليه السلام
روح الله قناعتيان
اي چشمه ي مهتاب چه ذاتي چه جلالي
آئينه ي ذاتت نگرفته است ، زوالي
اي صاحب کُرسّي فقاهت نفست گرم
تا روز قيامت ، دم ِ علمت متعالي
از دايره ي شبهـه و تشکيـک درآيد
يک ذره يقينت برسد گر به « غزالي
بي جلوه ي چشمت ، نبرد راه به جايي
هم دشمن مبغوض تو،هم شيعه ي غالي
( ما افقهَ مِن جعفر ِ) دشمن سندي شد
در مدح تو از ، جانب اشباح ِ رجالي
اي مدرسه و منبر و محراب و مراجع
افتاده به پاي تو ، چنان ميوه ي کالي
شد صاحب فيض از دم تو جابر حيان
شاگرد کلاس تو ، « ابو حمزه ثمالي »
بي فيض تو علامه شدن کار محالي است
اي مَشي ِ بلندت ، به جهان رو به تعالي
اي پاسخ آماده ي هر پرسش دشوار
در ذهن فقيهانه نمانده است سئوالي
در رگ رگ هر مأذنه هر روز سه دفعه
با لطف تو ، جاري شده ، آواز بلالي
باران شده سرمست تو اي ابر کرامت
اي کاش بباريد ، بر اين کاسه ي خالي
صد شکر که در پاي تو يکريز زبان ريخت
طبـع ِمـن دلــسوختـه ، بـا ايـن کـر و لالـي
شعر ولادت امام جعفر صادق عليه السلام
محمد حسن بيات لو
پيامبر اکرم(ص) و امام صادق(ع)-ولادت
اوج پروازم آستانه ي توست
مقصد بالم آشيانه ي توست
سبک زيباي زندگاني من
به لبم بازهم ترانه ي توست
آمدي و محبّت آوردي
مهرباني فقط نشانه ي توست
اي وَراي تصور دنيا
از زمين تا خدا کرانه ي توست
آمدي طبع شاعرم گل کرد
غزلي را که عاشقانه ي توست
آرزوي همه پيمبرهاست
شال سبزي که روي شانه ي توست
معجزات رسيدنت گوياست
که بگويي زمان زمانه ي توست
روشني بخش ظلمت دنيا
نخل اسلام از جوانه ي توست
با تو نام زبانزدي داريم
دين ناب محمدي دار
اي رسول خدا امين خدا
رحمت الله مسلمين خدا
اي نثارت درود جبرائيل
اي به معراج همنشين خدا
اي رسيده به گوش تو در عرش
صوت زيبا و دلنشين خدا
اي اصولت کرامت و خوبي
اي مرامت دوام دين خدا
مثل ماه شب چهارده بود
دست تو بين آستين خدا
لحظه ي خلقتت يقين دارم
به تو بوده است آفرين خدا
مکه از مقدمت تبرّک شد
باتو شد مکه سرزمين خدا
معدن خير و رحمت و برکات
به قدوم مبارکت "صلوات"
شعر ولادت امام جعفر صادق عليه السلام
محمود ژوليده
پيامبر اکرم(ص) و امام صادق(ع)-ولادت
اي مدح تو در سوره و آيات مکرر
وي وصف تو در جمع روايات مکرر
قرآن همه در مدح تو گويي شده نازل
جبريل به تشريح سَجايات مکرر
فرموده خدا بر تو مباهات فراوان
کرده است خدا غرق عطايات مکرر
هر معجزه ات لطف و عطاي دگري شد
اَبناء بشر ديد هدايات مکر
عالم همه در ساي? لطفت متنعّم
کز رحمت تو آمده آيات مکرر
با اينکه سِزَد ساي? تو بر همه آفاق
شد اُمّت تو غرق عنايات مکرر
آن طايفه که حقِ تو نشناخت ،، پس از تو
شد سلطنتش غرق جنايات مکرر
خناس ندارند اَمان از غضب تو
ثبت است از اين دست حکايات مکرر
از بدر و اُحد آمده تا خيبر و خندق
وصف تو و حيدر به کنايات مکرر
دور و بر تو حيدر کرار همه عمر
مي ساخت علي دفعِ بلايات مکرر
بايد چو علي جان به تو تسليم نمائيم
هنگام خطرها و رازيات مکرر
هر باده ز دستان تو صد جام طهور است
ذکر صلوات آي? ايّام سُرور است
آري سخن از خلق نکوي تو چه زيباست
زيباتر از آن طاعت کوي تو چه زيباست
حيف است سخن از رخ زيبات نگوئيم
امّا طلب سيره و خوي تو چه زيباست
از يوسفِ يعقوب ، تو هستي نمکين تر
در مَسلَخِ جان ديدن روي تو چه زيباست
در آين? روي علي روي تو پيدا
سيماي تو در جلو? هوي تو زيباس
از هيبت تو ارث بَرَد ام ابيها
با فاطمه اسرار مگوي تو چه زيبا
ارثِ تو پس از فاطمه نزد حسنين است
از گلشن تو نَشئ? بوي تو چه زيباست
عطر حسن و بوي حسين است بهاران
باران همه از آب وضوي چه زيباست
بر لعل لبت ، مُهر صفت ، بوسه نوشتند
گفتي به حسين ، خطّ گلوي تو چه زيباست
انگشت تو سرشارتر از سين? مادر
مَستيِ گواراي سَبوي تو چه زيباست
مي خواند خداوند ترا ، اشرف مخلوق
مي گفت ملک پيچشِ موي تو چه زيباست
ما را به صف حشر جدا کن ز حريفان
رسوايي آنروزِ عدوي تو چه زيباست
هر باده ز دستان تو صد جام طهور است
ذکر صلوات آي? ايّام سُرور است
توفيق اگر گوش? چشمت برساند
ما را به سراپرد? عصمت برساند
حُبَّت اگر از سينه به اخلاص بجوشد
شک نيست به والاييِ نيّت برساند
بيهوده ز مِهر و غم تو دم نتوان زد
دل را غمِ دلدار به طاعت برساند
جَشني که براي تو همه سال بگيريم
بايست که ما را به حقيقت برسان
مومن به جز احکام ، که مومن شدني نيست
پس راه شريعت به طريقت برسان
اين ذِلّتِ عصيان نگذارد بخود آييم
لطف تو مگر باز به عزّت برساند
آندم به تَوَلّاي تو داريم صداقت
کز دشمن دينت به برائت برساند
با ظلم کنار آمدن و جَهد نکردن
هيهات ، که ما را به سعادت برساند
بيداري اسلام اگر اوج گرفته
ما را نفس توست به شوکت برسان
از منحرفان دور شدن کارِ دلِ ماست
ايکاش کسي حرف به دولت برساند
خشنوديِ يک عمر ، که دانست چه روزيست؟
آن روز که ما را به شهادت برساند
هر باده ز دستان تو صد جام طهور است
شعر ولادت امام جعفر صادق عليه السلام
حسن لطفي
پيامبر اکرم(ص) و امام صادق(ع)-ولادت
پيچيد تا که نسخهي ما را به جامِ عشق
ما را که برد جاذبهي مستدام عشق
گفتيم ياعلي و علي شد قوامِ عشق
يعني علي است حضرت قائم مقام عشق
باور کنيم عشق سلامِ محمد است
"باور کنيم سکه به نامِ محمد است"
با اولين ظهور ،ظهورِ خدايياش
اي دل رسيد نوبتِ کشور گشايياش
جايي که هست چشمِ خدا هم هوايياش
با آمنه چه ميکند اين دلربايياش
سوگند بر علي که قرينِ محمد است
عالم تمام مستّ طنينِ محمد است
لبخند زد که هستيِ دنيا طلوع کند
لبخند زد ستاره شعرا طلوع کند
لبخند زد بهشت همينجا طلوع کند
لبخند زد که حضرتِ زهرا طلوع کند
از بس که گفت اُمِابيهاست فاطمه است
گفتيم آمنه خودِ زهراست- فاطمه است
اي کوثرِ کثير که تکثير تو علي است
اي معنيِ غدير که تقدير تو علي است
اي وحيِ دلپذير که تفسير تو علي است
معراج بي نظير که تعبير تو علي است
نيمي زِ توست فاطمه نيمِ دگر عليست
احمد نگو بگو که علي ضربدر عليست
تو آمدي و هيبتِ کسري شکسته شد
تو آمدي طلسمِ يهودا شکسته شد
تا رونق رواق کليسا شکسته شد
تو آمدي و لات و هُبل تا شکسته شد
تو آمدي که رحمت يکسر بياوري
در امتدادّ خويش دو حيدر بياوري
تکثير شد جمال يکي تا چهارده
حيران اين يکيم ، که يک يا چهارده؟
يعني که جلوه کرد خدا تا چهاره
بايد شمرد جمع شما را چهارده
فرمود اين چهارده از نور احمد است
اول محمد است و سر آخر محمد است
دلدادهايم گرچه به ختم نبوتش
ما شيعهايم شيعهي ختم ولايتش
تا زندهايم زندهي انفاس عترتش
شُکرِ خدا شبيه خودش از عنايتش
ما را هميشه يک دل عاشق نوشته است
ما را اسيرِ حضرت صادق نوشته اس
آنکه قعود آنکه قيامش حسين بود
از ابتداي بحث ، کلامش حسين بود
در انتهاي درس ، سلامش حسين بود
حُسنِ شروع و حُسنِ ختامش حسين بود
با چشمهاي خون شده بارش چقدر کرد
تا کربلا رويم سفارش چقدر کرد
شعر ولادت امام جعفر صادق عليه السلام
مجتبي روشن روان
پيامبر اکرم(ص) و امام صادق(ع)-ولادت
پيامبر اکرم(ص)
اي حبيب خداي بي همتا
عشق قلب شكسته ي زهرا
سائل يك نگاه تو يوسف
كشته ي عشق روي تو ليلا
ذكر توحيد من تويي هر شب
دلربا، نازدانه ي يكتا
تا سرسفره ي تو مهمانم
غم ندارد به سينه ي من جا
رمز معراج تو چه بوده به جز...
يا علي يا علي علي... مولا
در دلم شور ديگري دارم
شوق ديدار دلبري دارم
اي نوازشگركريم من
دلستان دلبركريم من
خير مقدم ز عمق جان گويم
بر تو پيغمبركريم من
تو هميشه به من عطا كردي
مهربان رهبر كريم من
از سرم كم نمي شود يك دم
سايه ات سرور كريم من
از لبت بوي ياس مي آيد
يا ابالكوثر كريم من
بس كه قلبت اسير زهرا بود
راه تو از مسير زهرا بود
دلبرخوش قدم اميرعشق
ساقي بزم دلپذيرعشق
قبله ي قلب بينواي من
اين منم بنده ات فقير عشق
اي كه تنها تو اين لقب داري...
بامحبت ترين سفير عشق
با نگاه فسونگر و مستت
خوش مرا كرده اي اسير عشق
سوي دل از كمان ابرويت
تا رها كرده اي دو تير عشق
دل آواره شد پريشانت
من فداي تو و عزيزانت
نور چشم ترم رسول الله
با وفا دلبرم رسول الله
عاشقانه ترانه مي سازم
شور تو در سرم رسول الله
غرق در شور و مستي و نازم
نام تو مي برم رسول الله
بهترين اعتقاد من اين است...
بنده ي حيدرم رسول الله
آشناي حسين زهرايم
سائل اين درم رسول الله
من كيم بنده ات ابا الزّهرا
سائل خنده ات ابا الزّهرا
امام صادق (ع)
مستم و باز باده مي خواهم
باده از دست ساقي ماهم
عاشق دلبري لطيفم من
گر چه آلوده اي سرِ راهم
تو خداگونه اي و بالايي
من گرفتار اين ته چاهم
يوسف فاطمه به بازارت
كلّ سرمايه ام بود آهم
جرات خواهش مرا بنگر
بوسه از دستهات مي خواهم
دست مهرت کجاست بي تابم
با نگاهي دوباره دريابم
آمدي يار ناز و عرفاني
دلبر مه جبين و نوراني
بهره مندم بساز از فيضت...
فقر من را که خوب مي داني
يابن زهرا مرا... سحرگاهي...!
به بقيع مدينه مي خواني؟
كن دعا با دل پريشانت
تا بمانم در اين پريشاني
عشق امروز من نه امروزي است
از ازل در دلم تو مهماني
مكتبت ماندني ترين مكتب
دل به لطف تو شد... علي مذهب
اي به دوش توپرچمِ زهرا
دلبر عيسوي دمِ زهرا
گر نگاهي به من بياندازي
ميشوم چون تو محرم زهرا
روضه خوانها همه مريد تواند
صاحب هيأت غم زهرا
تو بخوان يابن فاطمه امشب
بهر ما از قدِ خم زهرا
ناله و گريه مي نمودي آه...
بهر احوال درهم زهرا
ديده پرآب فاطمه صادق
مهر و مهتاب فاطمه صادق
شعر ولادت امام جعفر صادق عليه السلام
ميلاد حسني
پيامبر اکرم(ص) و امام صادق(ع)-ولادت
در گرگ و ميش صبح پر از ظلمتي که باز
افکند پرده روي سر مردم حجاز
نور حقيقت ازطرف عرش سرزد و
لرزيد روي فرش تن هرچه که مجاز
شيطان دوباره رانده تر ازقبل خويش شد
بتها به سجده آمده با نيت نماز
آري محمد؛ آنکه رسولان قبل ازو
محض نياز آمده تا او رسد به ناز
او ميرسد که بيرق عشقي عميق را
بر بام روزگار درآرد به اهتزاز
او ميرسد که باز خدا منجلي شود
او آمده منادي عشق علي شود
اي آخرين طلوع نبيها پيامها
وي اولين شروع وصيها امامها
دريا رسيده اي به مصاف سرابها
دريا رسيده اي به لب تشنه کامها
افتاده پاي معجزه آسمانيت
تيغ بيان صاحب علم و کلامها
بايد فقط ز وصف تو و اهل بيت گفت
تا آن زمانکه هست زباني به کامها
سلمان محمدي شده چون عاشق عليست
مولاست کيل سنجش تو در مقامها
نابرده رنج، گنج، ميسر نميشود
هر ثروتي محبت حيدر نميشود
آوردي از بهشت، به دنيا نسيم را
با خود نسيم مهر خداي رحيم را
آورده اي براي همه سائلان دهر
پشت سر خود ايل و تباري کريم را
آه اي يتيم مکه! تو باباي امتي
زير پرت امان بده مشتي يتيم را
پر مي کشد به گنبد سبزت دلي سياه
در حائرت مکان بده اين ياکريم را
برگرد در غدير و بگو که صراط کيست
گم مي کنيم گاه ره مستقيم را
زخم مرا رهين مداواي خويش کن
من را گداي خانه ي زهراي خويش کن
آرام از کنار پيمبر قدم بزن
شاعر! برو بقيع و در آنجا قلم بزن
حالا براي حضرت صادق غزل بگو
اما کمي به شادي خود رنگ غم بزن
آن قبرهاي خاکي غمبار را ببين
اين وضع را درون خيالت به هم بزن
بر روي هر مزار، ضريحي درست کن
بر آن ضريح هاي خيالي حرم بزن
خود را کنار پنجره فولاد فرض کن
و سرنوشت عاشقي ات را رقم بزن
قدري ببار و گريه کن و سلسبيل شو
بر آن مزارهاي خيالي دخيل شو
شاعر! دوباره مست شو از فيض ساغري
به به چه ساغري چه شرابي چه کوثري
مردي که شيعيان ز عنايات مکتبش
معروف مي شوند پس از اين به جعفري
جان اي امام عشق! که مي رويد از لبت
گل هاي تازه با نفحات پيمبري
صدها چون ابن حيان يا چون زراره را
بايد که پاي مکتب علمت بپروري
يا قال باقر است و يا قال صادق است
هر عالمي که خوانده حديثي به منبري
سرسختي مرا به نگاهي مليح کن
من را در عشق ايل و تبارت فقيه کن
حالا منم که با دل بي تاب و عاشقم
سرمست بزم عشق تو و اين دقايقم
مشتاق حرف هاي توام آيه اي بخوان
محتاج حرف هاي تو و قال صادقم
بين حديث هاي تو تا حرف کربلاست
من جزو بيقرارترين خلايقم
حرف از حسين مي زني و گريه مي کنم
کافي ست که نگاه کني به سوابقم
باري مرا را روانه کن امشب به کربلا
در حائري که زائر آنجاست خالقم
مارا بيا و مثل خودت روضه دار کن
در کشتي سعادت جدت سوار کن
شعر ولادت امام جعفر صادق عليه السلام
سيد پوريا هاشمي
پيامبر اکرم(ص) و امام صادق(ع)-ولادت
معادلات نگاه مرا به همزده اي
از آنزمان که دراين کوچه ها قدم زده اي!
کشيده ايم به سلمان و سينه چاک توايم
چه پرچمي به دل امت عجم زده اي!
تبسمي کن و کفار را مسلمان کن
بخند! اي که اميد گداي غمزده اي!
کسي نبودم و حالا موذنت شده ام!
مرا ز قافله بي کسان قلم زده اي
علي امام من است و منم غلام علي!
تو سرنوشت مرا در نجف رقم زده اي
من از مدينه تو سمت کوفه آمده ام
به امر توست در خانه ي علي زده ا
نسيم صبح پريشان گيسوانت شد
ز راه آمدي و عيد عاشقانت شد
بساط بت کده ها را به همزدي ديگر
شکاف کنگره ها تا ابد نشانت شد
شنيد آمنه ذکر علي علي تو را
شنيد و عاشق ذکر خوش زبانت شد
حليمه از چه براي تو حرز مي آورد؟
که جبرئيل ز اول نگاهبانت شد
تو بهتر از همه از عرش سردراوردي
و زير چادر صديقه آسمانت شد
بگو پيمبري ات از کرامت زهراست
جواز رفتن معراج دعوت زهراست
نبوتي که تو داري عجب ولايتي است!
رسول اکرم ما بر علي چه غيرتي است!
بدون غسل زيارت نرو به ديدارش!
شب نگاه به زهرا شب زيارتي است
سلام کن به در خانه اش چنان هرروز
به چوبه چوبه اين در يقين کرامتي است
نماز و روزه و حج و زکات دين خوب است
ولي ولايت حيدر چقدر قيمتي است!
علي و فاطمه و بچه ها کنار تواند
دوباره زير عبايت عجب قيامتي است
سخن بگو که حديث کساي ما بشود
ز برکتش همه حاجات ما روا بشود
ازين به بعد کنار علي قرار بگير
کنار قامت طوباش سايه سار بگير
هزارلشگر جنگي به پاي حيدر هيچ
علي يکي ست تو او را ولي هزار بگير
همان زمان که صحابه فراري از جنگند
مدد ز هوهوي شمشير ذولفقار بگير
اگر که قلعه درش وا نشد فداي سرت!
بيا و حضرت کرار را بکار بگير!
علي علي کن و راحت برو به او ادني
به قصد قربِ خودت ذکر بي شمار بگير
اطاله سود ندارد مرا!سخن کوتاه
بگو به آن سه حرامي علي ولي الله!
سلام حضرت صادق به ما کرامت کن
براي ما ز مقامات گريه صحبت کن
من آمدم بروم در تنورتان رخصت
شرار آتش آن را بيا و جنت کن
بگو که گريه کن جد تو برادر توست
کمي براي همه شرح اين روايت کن
خبر رسيده به ما خانه ات حسينيه ست
محبتي کن و مارا به روضه دعوت کن
کنون که آمده مکفوف دستبوسي تان
به گريه بر شه لب تشنگان عبادت کن
به سينه ات بزن و ياد سم مرکب باش
به ياد چادر خاکي عمه زينب باش
شعر ولادت امام جعفر صادق عليه السلام
امير عظيمي
پيامبر اکرم(ص) و امام صادق(ع)-ولادت
دو تا ساقي، دو تا باده، دو تا مينو، دو تا ساغر
دو تا تاک پر از انگور و سر در خمره، خم پرور
يکي شان صادق و آن ديگري گرديده پيغمبر
اگر مستم، اگر هوشيار
آگر خوابم، اگر بيدار
اسيرم در کمند جعفر صادق
کمند احمد مختار
دو تا خورشيد عالم تاب مي آيند از بالا
دو درّ نادر و ناياب مي آيند از بالا
دو تا آقا، دو تا ارباب مي آيند از بالا
دو تا کوثر، دو تا زمزم
دو تا دارو دو تا مرهم
دو تا ايمان مستحکم
يکي صادق، يکي هم حضرت خاتم
ندايي آمد از لاهوتِ ربّ العزه در ناسوت
به هم پيچيده شد طومار کفر جبت و الطّاغوت
فلک خرم، ملک در شادي و جن و بشر مبهوت
فروغي در شب آمد ايّهاالعالَم
رئيس مکتب آمد ايّهاالعالَم
الا اي شيعيان کف دارد اين مژده
رئيس مذهب آمد ايّهاالعالَم
ببين آتشکده خاموش شد از شعله هاي شرک
کسي آمد که لرزانده است نور او بناي شرک
هراسان شد از اين مولود مکه ناخداي شرک
محمد هديه اي از عالم بالا
مقامش قاب قوسين است و او ادني
اگر چه خاتم پيغمبرانش خوانده اند اما
بخوانيدش اَباالاُمّه، اخي الحيدر، اباالزهرا
محمد مي رسد، از خوبي اخلاق مي خواند
امين مکه از پابندي ميثاق مي خواند
سروش وحي را در گوشه ي عشاق مي خواند
ز قرآن خواندنش قرآن شده واله
دل ياسين و الرّحمان شده واله
حرا واله، خدا واله، علي مرتضي واله
ابوذر مست گشته، از دمش سلمان شده واله
کنار گنبد خضراي او ما روسياهانيم
در اين دارالحکومه تک تک ما عبد سلطانيم
پناهمان بده! همشهري شاه خراسانيم
شفيع المذنبين الغوث
شه دنيا و دين الغوث
الا اي که وصي ات شد
اميرالمومنين الغوث
علي دلدار، علي دلبر، علي مولا، علي رهبر
علي قرآن، علي کوثر، علي ميزان، علي محشر
علي حيدر، علي صفدر، علي شد جان پيغمبر
علي حُبّه جُنّه
قسيم النّار والجَنَّه
وصيّ المصطفي حقّا
امام الانس والجِنّه
شعر ولادت امام جعفر صادق عليه السلام
قاسم نعمتي
پيامبر اکرم(ص) و امام صادق(ع)-ولادت
سحر مکه صفاي دگري پيدا کرد
ناله سوخته دلها، اثري پيدا کرد
کعبه ميخواست که دل را ز بتان پاک کند
ديد فرزند خليل و جگري پيدا کرد
به تمناي لبان پسر اسماعيل
زمزم از شوق، عجب چشم تري پيدا کرد
نور توحيد پس از غيبت طولاني خويش
در حرم فرصت هر جلوهگري پيدا کرد
سالياني خبر از حضرت جبريل نبود
مصطفي آمد و او بال و پري پيدا کرد
از قدوم پسر آمنه و عبدالله
امّت پاک سرشتان، پدري پيدا کرد
خاتم از راه رسيد و شجر هر چه رسل
تازه بر بار نشست و ثمري پيدا کرد
ما هدايت شد? نور رسول اللهيم
ريزه خوار کرم زاد? عبداللهيم
بي وجود تو بشر بي سر و سامان ميشد
همه جا نور خدا مخفي و پنهان ميشد
بي وجود تو کجا در هم? امتها
نام اين قوم مزين به مسلمان ميشد
تا که از قوم دگر حرف ميان ميآيد
تکي? بازوي تو شان? سلمان ميشد
تو دعا کردي و ما شيع? مولا گشتيم
از همان روز، دلت گرم به ايران ميشد
رخصتي ميدهي اي سرور زيبا رويان
گويم از چه رخ تو قاتل هر جان ميشد
با تبسم به لب غنچه تو گل ميکرد
گيسوي حور، به يکباره پريشان ميشد
علت اين بود که در روي مليحان? تو
قدري دندان ثنايات نمايان ميشد
ذکر تسبيح تو آهنگ بيان ملک است
شکل ترکيب رخ تو نمک اندر نمک است
بي دم قدسي تو مردهاي احيا نشود
پسر مريم قدّيسه، مسيحا نشود
پشت موسي به تو و حضرت مولا گرم است
ورنه بي اذن شما وارد دريا نشود
گر زليخا رخ زيباي تو بيند در خواب
پاي دلداگي يوسفي رسوا نشود
همه از رحمت تو حرف ميان آوردند
از چه رو علت هر خشم تو افشا نشود
غضبت رمز «اشدّاء علي الکفّار» است
لشگر کفر حريف تو به هيجا نشود
با دعاي تو علي صاحب تيغ دو سر است
بي رضايت گره از ابروي او وا نشود
جز به پيش غضب چشم تو در وقت نبرد
کمر تيغ علمدار احد، تا نشود
تو ز نور احدي، اشرف مخلوقاتي
پدر فاطمهاي، تاج سر ساداتي
تو کريمي و کريمان همه از نسل تواند
سائلان بين، گذر يار بلافصل تواند
هر که ابتر به تو گفته رحمش ناپاک است
هم? خلق خدا ريزهخور نسل تواند
آن کساني که ندارند به دل حب علي
در عمل امت ملعون شده و رذل تواند
زدن فاطمه بر اهل يقين ثابت کرد
اين اراذل پي آتش زدن اصل تواند
چون تمسّک به علي شرط شفاعت باشد
شيعيان در صف محشر همگي وصل تواند
چه کسي گفته اباالفضل ز اولاد تو نيست؟
ثلث سادات ز اولاد اباالفضل تواند
بعد محسن که دل فاطمه حساس شده
پسر سوم زهراي تو، عبّاس شده
مکتب قدسي تو نور حقايق دارد
چارده مصحف تابنده و ناطق دارد
دشمن کور دل تو ز کجا ميدانست
راه تابند? تو حضرت صادق دارد
ظاهراً خاک حريمش شده با خاک يکي
باطناً او حرمي در دل عاشق دارد
روزي بندگي ما همه دست آقاست
در عمل او صفت کامل رازق دارد
سالها ميگذرد، سرخي خاک يثرب
اثر خون تن زخم شقايق دارد
گر که گوش دل ما باز شود اين ايام
صحبت از توطئ? چند منافق دارد
زود شهر نبي از مادر ما خسته شده
باورم نيست که دستان علي بسته شده
شعر ولادت امام جعفر صادق عليه السلام
محمود ژوليده
پيامبر اکرم(ص) و امام صادق(ع)-ولادت
روزيکه از وجود، دوعالم معاف بود
نور شما به عرش خدا در طواف بود
ارواح و نور و طينت تان پاکِ پاکِ پاک
يعني وجودتان ز ازل صافِ صاف بود
هريک برآمده ز تجلاي ديگري
يک نور واحدي که شعاعش مضاف بود
از نورتان تجلي خلقت شروع شد
آن خلقتي که خالص و بي انحراف بود
ما را هم از وجود شما منَتي رسيد
رخسارتان براي دل ما مطاف بود
قالوا بلاي ما همه در عرصه الست
در اصل بر ولايت تان اعتراف بود
اي نامتان مرادف ذکر خدايتان
صلِ عليَ النَبيِ و آله، ثنايتان
کي ميتوان به وصفِ تو دلبر زبان گشود
کي ميتوان فراخورِ شأنت، غزل سرود
کي ميتوان به کُنهِ مقامات تو رسيد
کي ميتوان به مدح تو آقا هنر نمود
نور تو از علي شد و نور علي ز تو
آري سزاست نورٌ علي نور را سجود
آدم چشيد غمز? تو، شد اَبوالبشر
عالَم هم از کرشم? تو يافت اين وجود
مجموعِ انبيا به شما امتحان شدند
وَرنه بدونِ اذن تو پيغمبري نبود
ذکر مُسبَحاتِ تو مشق فرشته شد
طرزِ قيام و شيو? تسبيح، تا قعود
بايد نوشت سر درِ دل، با خطِ جلي
يا مصطفي محمد و يا مرتضي علي
اي فخرِ کائنات که نامت محمد است
مدح و ثناي حضرت تو کار سرمد است
با فکر و ذکر تست که دلها خدايي اَند
بي ياد نام حضرت تو، حالِ ما بد است
قرآن دم از مکارم اخلاق، چون زند
خُلقِ کريم تست که مقصودِ ايزد است
هر قطره از وضوي تو درياي رحمتي ست
باران، رسولِ فضل و کراماتِ احمد است
تنها نه در کنار تو بودن شد افتخار
هر کس نماند بعدِ تو تسليم، مرتد است
هر کس محبِ تست، علي دوست ميشود
هر کس که بي عليست ز آيينِ ما رد است
دين خدا به دامن تو چنگ ميزند
دشمن عليهِ تست، دم از جنگ ميزند
شک نيست نصرتِ تو همان نصرت خداست
يعني اطاعت تو همان طاعت خداست
تنها نه از غدير، ز بَدوِ تولدت
فرمان بيعت تو همان بيعت خداست
تا تو رسول رئفت و مهر و عطوفتي
باران رحمت تو همان رحمت خداست
با دشمنان به شدت و سختي عمل کني
در اصل، قدرت تو همان قدرت خداست
تَرکِ زيارت تو جفا بر حريم تست
يعني که حُرمت تو همان حرمت خداست
آل حسين، آل علي، آل فاطمه
الحق که عترت تو همان عترت خداست
وقتي تو را خداي تو فخر همه نوشت
ذکر تو را به عرش اباالفاطمه نوشت
روز ولادت تو که دفعِ بليه شد
روز شهادت تو چه شد محسنيه شد
عالم به وقت آمدنت غرق نور بود
با رفتنَت ز آتش کين، فاطميه شد
در سال شصت و يک، سرِ نيزه، سرِ حسين
با زينب تو همرهت از قاضريه شد
امروز هم بصيرت زينب چراغ راه
بنگر که خط اول ما زينبيه شد
روح تو بود، روح خدا را بما دميد
يک شعبه از ولاي علي نيجريه شد
شکر خدا که مذهب ما هست جعفري
ايام عمرِ شيعه، همه صادقيه شد
ما جان نثار احمدِ محمود مانده ايم
در انتظار مهدي موعود مانده ايم
شعر ولادت امام جعفر صادق عليه السلام
محمود ژوليده
پيامبر اکرم(ص) و امام صادق(ع)-ولادت
ليليِ ليلاي دلها دلنوازي ميکند
با دل مجنونِ هر دلداده، بازي ميکند
عقل را سرمستِ آهنگ حجازي ميکند
اين دل ديوانه امشب سرفرازي ميکند
شب شب پيدايشِ تمثال محمودِ خداست
يا محمد، عالمي خاطر پريشان شماست
کيستي احمد، که عالم را مُسخّر کرده اي
دشمن توحيد را از خود مکدّر کرده اي
تخت و تاج پادشاهان را نگونسر کرده اي
ابروان خويش را شمشير حيدر کرده اي
کيستي احمد که ازمِهرت فلک مدهوش گشت
با طلوع مقدمت آتشکده خاموش گشت
آمدي بتخانه ها ويرانسرا شد، اي نگار
آمدي کاخ ستم لرزيد از اين اقتدار
آمدي معراج شد در انتظارت، بيقرار
آمدي خلدبرين شد بر نگاهت وامدار
هستي از نور تو هستي يافت، اي نور خدا
ميم و حاء و ميم و دال! اي سِرّ مستور خدا
چارده نوري و هر نورت يک احمد ميشود
چارده معصوم، تکرار از محمد ميشود
چارده أرواح، يک روح مجرّد ميشود
چارده توحيد، هم مصداق سرمد ميشود
مصطفايي، مرتضايي، مجتبايي، احمدا
يک تنه تو چارده عبد خدايي، احمدا
کيستي تو، مرتضي عبد عبيدت ميشود
کيستي تو، حضرت زهرا مُريدت ميشود
کيستي تو، مجتبي حبلُ الوريدت ميشود
کيستي تو، سيدِ جنّت شهيدت ميشود
آن يتيمي تو که سلطان جهان بايد شوي
آري آري خاتم پيغمبران بايد شوي
ايکه از آب وضوي تو چکد صدها ملَک
ايکه از خاکِ ره تو آبرو گيرد فلک
ايکه از لبخند تو شد خَلق، درياي نمک
ايکه از خُلق عظيمت ميشود دلها خنک
ابرهاي رحمتِ حق دست بر دامان تو
جود حق، احسان حق، از ريزشِ دستان تو
هر که شد عبد خدا مديونِ درگاه نبي است
از عبادت تا اطاعت راه ما، راه نبي است
آنکه شد يار علي، سلمانِ دلخواه نبي است
قبل? اهل تولّا چهر? ماه نبي است
يارسول الله، ياران کُشت? پيغمبرند
?مّتَت امروز از هر روز آماده ترند
شيع?تو پاکباز صادق آل عباست
پرچمت در اهتزاز صادق آل عباست
جلو? تو سَروِ ناز صادق آل عباست
اين همان راز و نياز صادق آل عباست
مکتب صادق همان آمال ديروزيِ تو
ميرسد هر روز، اخباري ز پيروزي تو
از عراق و سوريه داري ز ما بهتر خبر
از نجف تا کربلا با توست سي ميليون نفر
بسته راه کعبه يا احمد، رسان صبح ظفر
عالمي در انتظار آن امام منتظَر
دستِ بوسفيان ببند و دست ما را باز کن
يا محمد آخرين برنامه را آغاز کن
نسل هاي جان به کف آماد? جانبازي اند
از حلب تا موصل اينک صحن? جانبازي اند
سربداران تشن? جام ميِ جانبازي اند
دير شد يارانِ تو شرمند? جانبازي اند
گفت پير ما ز جان، بهر خدا بايد گذشت
داد مژده، راه قدس از کربلا خواهد گذشت
رهبرم سيدعلي فرمود با آل سعود
خشمِ سنگين از سوي ايران ببارد دير و زود
مژده، آمد سالهاي آخرِ قوم يهود
ميرود دوران ظلم و جور از ما، هر چه بود
ميرسد از راه، اينک روز سخت انتقام
ميشود پيروز اسلامِ محمد والسلام
شعر ولادت امام جعفر صادق عليه السلام
سيد پوريا هاشمي
پيامبر اکرم(ص) و امام صادق(ع)-ولادت
هرکس گرفته غير تو ماواي ديگر
خيري نديده از گداييهاي ديگر
من روزي ام را از تو بي منت گرفتم
منت فراوان است درهرجاي ديگر
يک پاي من رفته ست امشب سمت مکه
سمت نجف رفته است اما پاي ديگر
تو با علي يعني دوتن در بين يک روح
شيعه ندارد جز شما باباي ديگر
وقت ولادت نيست هنگام ظهور است
دنيا مي آيي تو ز يک دنياي ديگر
حالا که رفتم تا علي و تا محمد
بايد بگويم ياعلي و يا محمد
نور تو خيلي قبل از آدم معتبر بود
از تو چه در انجيل و چه تورات اثر بود
دنبال تو بودند احبار بهودي
قلب کشيشان از ظهورت باخبر بود
هرروز عبدالله را تهديد کردند
هرروز عبدالمطلب تحت نظر بود
تو آمدي ايوان کسري هم ترک خورد
آثار ربانيت هرجا جلوه گر بود
آتشکده يکباره اصلا ريخت برهم
خاموش شد هر مشعلي که شعله ور بود
شب کافي است اي مکه ديگر ماه آمد
الله اکبر که رسول الله آمد
امي شدي ام القرا شد زادگاهت
پيغمبران را زنده کرده روي ماهت
خيلي دعا کردي برايش جاي نفرين
حتي همانکه خار ميريزد به راهت
اين امت تو تا قيامت روسفيد است
از برکت صوت اذان گوي سياهت
بوي علي را ميدهي آقاي مکه
وقتي شده ديگر ابوطالب پناهت
دلخوش به اصحابت نشو که در خطرها
تنها علي ميماند آقا درسپاهت
لعنت بر آنکه با جسارت حرف ميزد
هرکس ز کفر والدينت حرف ميزد
شکوه نکن ازغربتت لشگر که داري
در غزوه هايت ضربه آخر که داري
اصلا بيايد چندتا مرحب به ميدان
فرقي ندارد فاتح خيبر که داري
گيرم که اصلا عبدود رد شد ز خندق
آسوده باش آقاي من حيدر که داري
به طعنه هاي اين و آن بي اعتنا باش
بگذر ازين بدبخت ها! کوثر که داري
آنکس که خير و برکت دنياست زهرا
سر وجود اين جهان زهراست زهراست
اي صادق ال علي در بيکرانها
يادي بکن قدري هم از ما ناتوان ها
بار سفر برداشتي از دوش مردم
اي ناشناس مهربان کاروان ها
جارو کشت اعجاز ابراهيم دارد
در دستهاي توست اين کون و مکانها
درک مقامت کار امثال زراره ست
کي راه دارد در حريمت اين گمان ها
پرچم سياه روضه بر ديوار داري
تو روضه خواني بر تمام روضه خوانها
روضه بخوان از آفتاب بين گودال
از حجت اللهي که افتادست بي حال
شعر ولادت امام جعفر صادق عليه السلام
عادل حسين قربان
پيامبر اکرم(ص) و امام صادق(ع)-ولادت
نصيبِ رزقِ خودم را وسيع ميخواهم
مدينه، هفدهِ ماه ربيع ميخواهم
براي اين دو سه روزه فقط نميخواهم
براي روزِ قيامت شفيع ميخواهم
درست در شبِ ميلادِ آفتابِ ششم
دلم گرفته خدايا بقيع ميخواهم
کريم تا که تويي و فقير تا که منم
هرآنچه خواستهام را سريع ميخواهم
به پاي پرچمِ اسلام تا دمِ آخر
دلي سميع و بصير و مطيع ميخواهم
شعر ولادت امام جعفر صادق عليه السلام
غلامرضا سازگار
امام صادق(ع)-مدح و ولادت
اي مشعل دانش از تو روشن
وي باغ صداقت از تو گلشن
درياي معارف و معاني
استاد کتاب آسماني
اي در نفس تو جان قرآن
وي در دهنت زبان قرآن
با نطق تو زنده تا قيامت
توحيد و نبوت و امامت
بر هر سخنت ارادت علم
در هر نفست ولادت علم
ميلاد تو اي ولي سرمد
شد روز ولادت محمد (ص)
در هفدهم ربيع الاول
شد نور تو بر زمين محول
با هر سخنت کليم خيزد
از هر نفست مسيح ريزد
قرآن که دُر کلام سفته
با نطق تو حرف خويش گفته
هر آيه که جبريل آرد
بي نطق شما زبان ندارد
او راه و شما چراغ راهيد
ناگفته و گفته را گواهيد
نطق تو به علم ارتقا داد
بر نهضت کربلا بقا داد
تو بر تن پاک علم جاني
استاد "مفضل" و "اباني"
عرفان و طريقت و بصيرت
دلباختهء " ابو بصيرت"
غير از تو که پرورد به دوران؟
شاگرد چو "جابر ابن حيان"
حاکم به زمان اشاره تو
استاد جهان "زراره" تو
در محفل بحث "مؤمن الطاق"
شد طاقت هر منافقي طاق
هارون تو در تنور آتش
گل سبز کند ز نور آتش
تو نور به هر کلام داري
شمشير چنان "هشام" داري
پروردهء تو دوصد معلم
مانند "محمد بن مسلم"
دارند ز مکتب تو عرفان
"حمران و فضيل و فضل و صفوان"...
شعر ولادت امام جعفر صادق عليه السلام
محمد مبشري
امام صادق(ع)-مدح و ولادت
به زمستان دلم فصل بهار آمده باز
به پريشاني من روحِ قرار آمده باز
به هواي نفسم نفحه ي يار آمده باز
به سرِ دادن جان دار و ندار آمده باز
به شب غمزدگان باز سحر مي آيد
روشني بخش دل اهل نظر مي آيد
کيست اين دلشده اي کز همگان دل بِبَرَد
کشتي خسته ي دل را سوي ساحل بِبَرَد
کيست اين کعبه ي منظور که حاصل بِبَرَد
او که رونق ز دو صد دلبر کامل بِبَرَد
او خود حضرت عشق است و ز خالق آيد
فجر روشنگر حق حضرت صادق آيد
او که طاها برسد بر سر استقبالش
او که گرديده خدايي همه ي احوالش
او که عشق است هميشه همه جا دنبالش
او که شد محورِ توحيدِ خلايق خالش
جلوه ي کاملي از صدق و صفا آمده است
مظهرتام خدا جانب ما آمده است
باز کن ديده ي دل پنجره ها را بگشا
نام او نغمه کن و حنجره ها را بگشا
ساقيا جام ميِ خاطره ها را بگشا
مِي بزن صفحه اي از منظره ها را بگشا
تا ببيني که خداي ازلي جلوه گر است
همه ي هيبت زهرا و علي جلوه گر است
يک مدينه دلِ سرمست به سويش آيند
يک جهان ديده ي دربست به کويش آيند
هر چه ميخانه پيِ جام و سبويش آيند
قدسيان هم ز پي آب وضويش آيند
در نمازش خم محراب به پايش خم شد
مست ذکر دو لبش اهل همه عالم شد
کيست که دلشده ي اين مه جانانه نشد
کيست که جان به رهش بر سر شکرانه نشد
کيست که از سخنش يکسره مستانه نشد
از حديث لب او عاشق و ديوانه نشد
عاشقي جرعه اي از چشمه ي شيدايي اوست
همه ذرات جهان واله ي زيبايي اوست
تو هماني که خدا عشق تو را واجب کرد
دين ما مِهر علي بن ابيطالب کرد
مهر رخسار تو را بر همگان غالب کرد
قلب ما را ز پي وصل رخت طالب کرد
به لبم نغمه ي دلداري دلبر دارم
مهر تو مذهب عشقي است که باور دارم
هستي ام را به سر عشق رخت بگذارم
از همه غير تو اي وجه خدا بيزارم
نه من از خاک ره تو سر خود بر دارم
نه تو يک لحظه رهايم کني اي دلدارم
تو که دست همه را وقت عطا مي گيري
عاقبت روز جزا دست مرا مي گيري
سائل کوي توام ميل زيارت دارم
بر سر سينه ببين دست ارادت دارم
از غريبي تو اي دوست چه محنت دارم
به دلم داغ دل از اين همه غربت دارم
از غريبيِ مزارت به خدا دلگيرم
آخر از غربت ديوار بقيع مي ميرم
شعر ولادت امام جعفر صادق عليه السلام
مرضيه عاطفي
پيامبر اکرم(ص) و امام صادق(ع)-ولادت
عرش را با ريسه هاي نور آذين بسته اند
گوش? هر کهکشان يک ماهِ زرّين بسته اند
سردرِ شهر مدينه ذکر آمين بسته اند
دورِ کعبه آيه آيه حمد و ياسين بسته اند
ميزبانيِ ملائک کاملا سنجيده است
مکه مهمان دارد و کلّي تدارک ديده است
انبيا با اوليا...داوود و عيسي آمدند
نوح و ابراهيم با اسحاق يکجا آمدند
يوسف و يعقوب و آدم قبلِ حوّا آمدند
حضرت الياس و اسماعيل و موسي آمدند
با ارادت با ادب، تعظيم کرده با يقين
محض بيعت با رسول الله(ص)؛ ختم المرسلين
آمد آنکه عطرِ او جاريست در بويِ گلاب
محض ويران کردن بتخانه ها شد انتخاب
آتش ِ آتشکده خاموش شد، شد غرق خواب
طاق کسري، کلّ ايوان مداين شد خراب
دور گهواره چه غوغايي شده، محشر شده
گل بريز و کِل بکش چون آمنه مادر شده
رحمةٌ للعالمين است و محمد(ص) آمده
حُسن خلق آورده با خود، حُسنِ بي حد آمده
پيش از پنجاه و هشتاد و نود، صد آمده
«لم يلِد» مي خوانَد و تفسير «يولَد» آمده
لاإلهَ جز خدا... تا گفت ذات حق يکيست
محضرِ توحيد او لات و هُبل شد سربه نيست
مثل اقيانوس در لطف و کرم بي انتهاست
دستهايش مستجابُ الدعوه؛ اهلِ ربّناست
سيرتش قران پسند و صورتش چون سوره هاست
دشمنانش را بخوان «أبتر» که اين امر خداست
شد أباالکوثر! به کوريِ همان چشمانِ شور
جاهليت شد به جايِ دختران زنده به گور
قاب عالم را پر از زيباترين تصوير کرد
دست در دستش سپرد و عشق را درگير کرد
در غديرِ خم اذان را، قبله را تفسير کرد
بعثتش را با ولايت خالص و تطهير کرد
خواند «أکملتُ لکُم» را، گفت با صوتِ جلي:
تا قيامت «لا أميرالمؤمنين إلّا علي(ع)»
نسل در نسلش همه از نور، از عصيان به دور
يک به يک قرانِ ناطق، اصلِ انجيل و زبور
ميشود بي حُبّ آنها راهِ حق صعب العبور
موسم دلدادگي شد، کلّ عالم در سرور
در مدينه جشن دارد فاطمه(س) امشب شبي
هم پيمبر(ص) آمده هم صادقِ آلِ نبي(ع)
در نگاهش جنّتُ الاعلي تماشايي شده
پاي درس او شلوغ است و چه غوغايي
بسکه لحنش مهربان و گرم و زهرايي(س) شده
حال من خوب و دلم مست چه آقايي شده
«قل هوالله احد» شد دينم و ذکر لبم
شد امام ِ جعفرِ صادق(ع) رئيس ِ مذهبم
هست يابن الباقر(ع) و در علم، بي مثل و بدل
زهد از گفتار او پيدا؛ نمايان در عمل
راستگويي و کرَم خورده به نامش از ازل
پس به عشقش خوانده ام «حيّ علي خيرالعمل»
با نمازِ اول وقتم خريدم مغفرت
از شفاعت بهره مندم ميکند در آخرت!
شعر ولادت امام جعفر صادق عليه السلام
عليرضا خاکساري
امام صادق(ع)-مدح و ولادت
وقتي بيانجامد به وصل يار مقصد ديدني ست
در محضر محبوب ديدار مجدد ديدني ست
هر شب تمام عرشيان او را زيارت مي کنند
هفت آسمان حور و ملک در رفت و آمد ديدني ست
در جسم و جان او خدا بهتر مجسم ميشود
در او تجلي صفات حي سرمد ديدني ست
با حسن روي يوسفي از يوسفان فاطمه
خال سياه ابروي خم زلف مجعد ديدني ست
با مطلع الفجر رخش جبرييل حيرت ميکند
بسکه ظهور صادق ال محمد ديدني ست
هر کس که از ذريه ي زهراست اقاي من است
تنها به زير پاي اين اولاد مسند ديدني ست
با چشم دل بايد مزار ساده اش را بنگريم
قطعا بقيع خاکي اش مانند مشهد ديدني ست
فردا که ايوان و شبستان و رواقي ساختيم
طوف کبوترهاي عاشق دور گنبد ديدني ست
قصد زيارت مي کنيم از دور قطعا زائريم
از عاشقان بي قرار صادق بن باقريم
خورشيد دارد ارتزاق از فيض نور خانه اش
موسا اقامت کرده در وادي طور خانه اش
پير و مراد انبياست سرچشمه ي آب بقاست
خضر نبي نوشيده از جام طهور خانه اش
اهل زمين شايسته ي خدمت به او هم نيستند
بر عهده ي کروبيان باشد امور خانه اش
از برکت اعجازش ابراهيم بيرون مي زند
با شوق هر کس پا گذارد در تنور خانه اش
جاي غرور افتادگي جاي تجمل سادگي
شب تا سحر ميبارد از سقف نمور خانه اش
طيّ طريقم بي گمان اغاز معراج من است
نزديک عرشم ميبرد اين راه دور خانه اش
بار سرم را ميکشد بر روي شانه شب به شب
خيلي بدهکارم به ديوار صبور خانه اش
موسي بن جعفر نه دمش عيسي بن جعفر پرور است
دستم به دامان مسيح نوظهور خانه اش
در مشهد و در کاظمين از عمق جان سر ميدهم
اولاد من قربان اولاد ذکور خانه اش
آئينه دار پنج تن بر خلق عالم حاکم است
جانم فدايش پنجمين جد امام قائم است
عرض ارادت ميکنم اما به شکل ديگري
تقديم حضرت ميکنم با جان و دل شعر تري
جمع نبوت با امامت ميشود کنه امام
آئين او پيغمبري سير و سلوکش حيدري
در ما رايت افقه من جعفر نعمان ببين
حتي ندارد دشمنش از او فقيه بهتري
کار کسي جز او نباشد ابن حيان ساختن
از غير آقا بر نمي آيد زُراره پروري
از برکت انفاس او کرسي درس خاص او
پيچيده ست آوازه ي فقه و کلام جعفري
بر صدق گفتارم شهادت ميدهد اِبنِ حَکَم
در گفتگوهايش نمايان است فتح خيبري
ممنون قال الباقر و مديون قال الصادق اند
از مرجع و از سينه زن تا روضه خوان و منبري
ديدند با چشمان خود هم شافعي هم مالکي
شيعه ندارد جز امام صادق خود رهبري
بايد بگردد هر که در دنياست کاهل بر نماز
در محشر فردا به دنبال شفيع ديگري
شکر خدا دم ميزنم از صاحب خود دم به دم
شکر خدا دارم به تن رخت شريف نوکري
من با ارادت گفته ام قدر بضاعت گفته ام
ابيات گنگ من کجا اشعار ناب حميري ؟
مولا قدمگاهش هميشه قبله گاه اولياست
فرزند او باب الحوائج مغز بادامش رضاست
در فطرت ما ريشه دارد مهر پنهاني ما
اسباب خدمت ميشود افکار عرفاني ما
از لَن تَنالوُ البِرّ حَتّي تُنفِقوا دريافتيم
بايد که الگومان شود احکام قرآني ما
در قحطي انسان و انسان دوستي اي کاش که
چون ريزعلي باشيم و باشد فصل دهقاني ما
دل روي دل بايد نهاد و شهر را آباد کرد
ويراني هم ميهنان ماست ويراني ما
دفتر به پايان آمده اما حکايت باقي است
مضمون سرازير است در ابيات پاياني ما
از پا در اورده ست داعش را نه تنها تير و تيغ
او را زمين زد عاقبت نيروي ايماني ما
ريز و درشت دشمن شيعه به خاک افتاده از
سيلي سنگين برادرهاي افغاني ما
جايي براي عرض اندام سنان و شمر نيست
وقتي قيامت ميکند کيسان ايراني ما
بي شک شکار بعدي اش باشد فقط آل سعود
فتح مدينه ميکند قاسم سليماني ما
خاکسترش بر باد داد بر دشمنانش ياد داد
شوخي ندارد باکسي تصميم طوفاني ما
او خار چشم دشمن است فرمانده اي فيل افکن است
پايان گرفت از همتش شبهاي بحراني ما
چشمش به فرمان ولي دلواپس سيد علي
چشم اميد حضرت يار خراساني ما
جاي شهيدان دفاع از زينبيه خالي است
در هيئت رزمندگان در مرثيه خواني ما
سادات مجلس معذرت آقا به خاک افتاده است
در کوچه مثل مادرش زهرا به خاک افتاده است
شعر ولادت امام جعفر صادق عليه السلام
احسان نرگسي
امام صادق(ع)-مدح
شکر خدا که دست به دامان صادقيم
يعني هميشه بي سر و سامان صادقيم
بي راهه نيست اينکه بگويم تمام ما
سلمان حيدريم و مسلمان صادقيم
از تشنگيِّ روز قيامت هراس نيست
تا لحظه اي که تشنه ي باران صادقيم
با ديدن صلابتِ ايوانِ کربلا
فکر درست کردن ايوان صادقيم
مثلِ فرشته هاي به دُور مزار او
در حسرت مزارِ چراغان صادقيم
شعر ولادت امام جعفر صادق عليه السلام
سيد مهدي حجازي
امام صادق(ع)-مدح
در مکتب ما هرآنکه لايق باشد
دلشيفته ي حضرت صادق باشد
بر تربت بي شمع و چراغش به بقيع
گويد صلوات هرکه عاشق باشد
شعر ولادت امام جعفر صادق عليه السلام
محسن ناصحي
امام صادق(ع)-مدح
از قضا ما را خدا از اهل ايمان مينويسد
ما أطيعوالله ميدانيم، قرآن مينويسد
قُل تَعالَو نَدعُ ميخوانيم، ثابت ميکند ما
مومنِ عشقيم، آري آلِ عمران مينويسد
در مسلماني قدم برداشتيم آنجا که حيدر
ما مسلمانِ علي هستيم، سلمان مينويسد
سختي از دين نيست -لا اِکراهَ فِي الدّين- شيعه هستيم
مذهبِ ما را امامِ صادق آسان مينويسد
صادقُ الوَعديم، ما را عشق اين سان ميپسندد
صادقُ القَوليم اگر از راستگويان مينويسد
حرف از ابراهيم از آتش ميشود، کو يارِ صادق؟
از تنورِ خانه ميپرسم، گلستان مينويسد
سرّ تبياناً لِکلِّ شيء يعني او که حتي
طفلِ مکتب خانهاش تفسير تبيان مينويسد
آفرينش در نگاهش شرحِ توحيدِ مُفضَّل
علم يعني قالَ صادق ، اِبنِ حيّان مينويسد
شعر ولادت امام جعفر صادق عليه السلام
محمدحسن بيات لو
حضرت رسول(ص)امام صادق(ع)-مدح و ولادت-صلوات
سنگ حَجر نشانه ي خال او
باغ بهشت است به دنبال او
زمزمه ام هفده ماه ربيع
سلام بر "محمد و آل" او
از عرش پيام سرمدي آوردند
به به چه مَه زبانزدي آوردند
در روز ولادت "امام صادق "
يک دسته گل محمدي آوردند
شعر ولادت امام جعفر صادق عليه السلام
مهدي جهاندار
امام صادق(ع)-مدح
به کودکان و زنان احترام مي فرمود
به احترام فقيران قيام مي فرمود
سلام نام همه انبياست؛ او مي گفت
سپس اشاره به دارالسلام مي فرمود
کسي که در پي خورشيد نيست از ما نيست
سحر مي آمد و اين را مدام مي فرمود
کجا حرام خدا را حلال مي دانست
کجا حلال خدا را حرام مي فرمود
اگر که دست به پهلو گرفته اي مي ديد
به اشک و آه و دعا التيام مي فرمود
"خوشا به حال کساني که راستگويانند"
امام صادق عليه السلام مي فرمود
شعر ولادت امام جعفر صادق عليه السلام
ولي الله کلامي زنجاني
امام صادق(ع)-مدح
دين ما احمدي و مکتب ما حيدري است
گو دلا حيدريم مذهب من جعفري است
حضرت صادقم استاد بُود در همه عمر
شهرياري که به دستش عَلَم سروري است
مکتب سرخ حسين بن علي را نازم
که عروج نُه امام از دم آن رهبري است
تربيت يافته ي مکتب عاشورايند
اوليايي که به در حاجبشان صد پري است
همه از سلب حسينند اگرچه نه امام
ليک صادق همه جا شهرهء دانشوري است
عِلم صادق عَلم کرب وبلا را بگشود
گفت اعوان حسين دشمن طغيانگري است
کنيه اش عين حسين است، اباعبدالله
او حسين دگري در حرم دلبري است
همه را خواند به زير عَلم عاشورا
گفت باکي حسيني ز جهنم بري است
اي که در موکب شاه شهدا سينه زني
دم بزن حضرت صادق به دمت مشتري است
عهد خود با پسر فاطمه تجديد نما
گوهر عشق نگهدار دلت گوهري است
سربلندي چو رَوي زير علم هاي حسين
چون علمدار ولايت پسر عسکري است
مادر آموخت (کلامي) به تو ذکر مولا
اين ولايت اثر تربيت مادري است
شعر ولادت امام جعفر صادق عليه السلام
محمود ژوليده
امام صادق(ع)-مدح و مناجات-بصيرت
رئيس مذهب شيعه! جهان از آنِ شماست
نداي حق طلبي ،تشنه? جهانِ شماست
به گوشه گوشه? عالم به هر کجا نگيريم
به هر ديارِ غريبه، پُر از نشان شماست
نَه يار، بهر تو هِفده نفر، که بي إغراق
هزار لشگرِ آماده در ميان شماست
که گفته سيصد و چندين نفر ندارد يار
بگو امام زمان را، زمان زمان شماست
بگو به عيسيِ مريم که شيخ عيسي را
دعا کند، که يکي از فدائيان شماست
ز شيخِ نيجريه تا به شيخِ بَحرِينَت
مطيعِ محضِ تو با لشگري، عيان شماست
اگر قطيف،نِمر را به ظلم از کف داد
مدينه تا به مدائن پُر از جوان شماست
و از عراق و يمن تا به سوريه، لبنان
سپاهِ حزب خدا، از مدافعان شماست
ز روستاي صَراري گرفته تا به ?حد
هنوز مُثلِه شدن، سهم شيعيان شماست
به رغم دشمنِ تکفيري اَت، به کوري خصم
هنوز نام علي شاهد أذان شماست
و ايستاده ميان غبار احمد ها
هزار مَرد، چو احمد که در نهان شماست
قسم به روح خدا و قسم به سيد علي
بيا به کشور ايران که آشيان شماست
به مُلک ري،به خراسان، به قم، بيا آقا
هزار ديده چو بَهجت به راه، جان شماست
به کعبه و به بقيع و چهار مظلومش
که کربلاي حسينِ تو در أمان شماست
ضريحِ مرقدِ شش گوشه شاهدَت به يقين
که اربعين، حرمِ يار، ميزبان شماست
شعر ولادت امام جعفر صادق عليه السلام
حسن لطفي
ولادت پيامبر)ص) و امام صادق (ع)-ولادت
خبرت هست که آن طاق معلا اُفتاد
ناگهان کُنگره يِ سنگيِ کسري? اُفتاد
خبرت هست ستون هاي يهودا اُفتاد
خبرت هست هُبَل خورد شد عُزي? اُفتاد
خبر اين است زمين پُر شده از آب حيات
آي بر احمد و بر آل محمد صلوات
يک نفر آمده تا بارِ جهان بردارد
پرده از منظره ي باغ جنان بردارد
تا که از گرد? ما يوق گران بردارد
از کران تا به کران بانگ اذان بردارد
آخر از سمتِ خدا آنکه نيامد آمد
چهارده تن همه با نام محمد آمد
شب شکست و به زمين بارشِ مهتاب آمد
عشق برقي زد و بر هر دل بي تاب آمد
جبروت و ملکوتيست که در قاب آمد
فالِ حافظ زدم و اين غزل ناب آمد
"گل عُزاري زِ گلستان جهان ما را بس
زين چمن سايه ي آن سرو روان ما را بس"
حق بده ديدن اين معجزه حيرت دارد
فقط اين ابر به باريدنش عادت دارد
نفسش گرم خدايا چه حرارت دارد
سايه اش نيست و در سايه قيامت دارد
انبيا را بنويسيد پيمبر اين است
قبله ي روز و شبِ حضرت حيدر اين است
کيستي اي نفست پاک تر از پاکي ها
غرقِ تسبيح بزرگي تو افلاکي ها
اشهد ان که حيران تو بي باکي ها
نوري و نور پراکنده بر اين خاکي ها
اي نفس هاي علي اي همه هست زهرا
عالمي دست تو بوسيد و تو دست زهرا
تو درخشيدي و انوار حيات آوردي
سيزده رشته غنات از عرفات آوردي
سيزده چشمه ي جوشان نجات آوردي
سيزده مرتبه بانگ صلوات آوردي
آخرين باده ات از اين همه خُم مي آيد
با دعايت عَلَم چهاردهم مي آيد
ششمين آينه ات آمد و پروانه شديم
سر زلفيم که با مرحمتش شانه شديم
مرد اين راه نبوديم که مردانه شديم
شيعه جعفري خادم اين خانه شديم
آسمان را کلماتش سخنش پر کرده
و خداوند بر اين جلوه تفاخر کرده
گرچه از عطر تو اين دشت شقايق دارد
چقدر دور و برت شهر منافق دارد
چه غريبي که فقط چند تن عاشق دارد
دلِ زهرايي تو صحبت صادق دارد
تو بشيري و به شور ازلي مي آيي
سر هر صبح به ديدارِ علي مي آيي
باز پيچيده در اين شهر پيامت آقا
پشت يک خانه تو هستي و قيامت آقا
عادت صبح تو شد عرض سلامت آقا
و سلام است فقط تکه کلامت آقا
از تو داريم سلامي پر عطر و برکات
باز بر احمد و بر آل محمد صلوات
شعر ولادت امام جعفر صادق عليه السلام
علياکبر لطيفيان
پيامبر اکرم(ص)- امام صادق(ع)-مدح و ولادت
آن را که به جز قرب خدا هيچ ندارد
هنگام بلا غير دعا هيچ ندارد
پروانه پرش سوخت و من ياد گرفتم
عاشق شدنم غير بلا هيچ ندارد
از لکنتم ايراد نگيريد؛ بِلالم
دل مايهي قرب است، صدا هيچ ندارد
بايد به مقامات نظر داشت؛ نه اسباب
موسي همه کارهست، عصا هيچ ندارد
از جانب گيسوي نگار است که خوشبوست
از ناحيهي خويش صبا هيچ ندارد
اموال کريمان همهاش مال فقير است
اصلاً چه کسي گفته گدا هيچ ندارد
هرکس که تو را دارد و در سينه ندارد...
مهر علي و فاطمه را... هيچ ندارد
بگذار که از فاطمه بهتر بنويسم
او را عوض فاطمه مادر بنويسم
بگذار که اول صلواتي بفرستم
تا نام تو را خوب معطّر بنويسم
تو پا بِگُذاري و منم سر بِگُذارم
تو پا بنويسي و منم سر بنويسم
در فکر بقيعم من اگر ميل ندارم
بر گنبد خضرات کبوتر بنويسم
بگذار در اين مرحله که جمله فقيرند
جبريل تو را فطرس ديگر بنويسم
تو گاه علي هستي و گهگاه محمّد
ماندم که علي يا که پيمبر بنويسم!
يکبار تو را خواندم و دوبار علي را
از ذات تو بايد دوبرابر بنويسم
سرها همه خاک کف پايت؛ سر ما هم
پرها همه دنبال هوايت؛ پر ما هم
در قرب تو جبريل، پرِ سوخته دارد
زير قدمت ريخته خاکستر ما هم
عيسي که نفس داشت و موسي که عصا داشت
خوب است ببيند که پيغمبر ما هم...
بر خاتم ما حک شده: «يا حضرت خاتم»
پس معجزه هم ميکند انگشتر ما هم
گر آخر اين زندهبهگوري قدم توست
پس زندهبهگور قدمت دختر ما هم
به فاطمه گفتي «بأبي أنت و امّي»
صد بار فدايش پدر و مادر ما هم
از لطف تو نام علي و فاطمه حالا
در مأذنهها پر شده، در منبر ما هم
راضي شده بوديم به املاي محمّد
اما نرسيديم به معناي محمّد
هرآنچه که دارند رسولان، همه دارند
از معجزهي خاک قدمهاي محمّد
مولاست همان رحمت امروز پيمبر
زهراست همان رحمت فرداي محمّد
تفسير کمالات جلاليِ علي بود
«لا حول و لا قُوّةَ الا»ي محمّد
اين وحدت محض است و دوئيت به ميان نيست
خوابيد اگر «شير خدا» جاي محمّد
اسلام محمّد به جز اسلام علي نيست
منهاي علي يعني منهاي محمّد
در آينهي فاطمه ديدهست خودش را
بنشسته محمّد به تماشاي محمّد
با جعفر صادق به روايات رسيديم
با لطف روايات به آيات رسيديم
عبد تو شديم و سر سجّاده که رفتيم
ديديم به مجموع عبادات رسيديم
با واسطه ما پيش خداوند نشستيم
از راه توسّل به مناجات رسيديم
در اصل تو «اللّه» مجسّمشده هستي
به ذات خداوند از اين ذات رسيديم
از ردّ قدمهاي تو تا خانهي زهرا
يکدفعه، دو دفعه، نه به کَرّات رسيديم
از گريهي تو در وسط شعلهي خانه
به سوختن مادر سادات رسيديم
ما خاکنشينان حرم، عرشنشينيم
از ارض بقيعت به سماوات رسي
شعر ولادت امام جعفر صادق عليه السلام
مهدي رحيمي
پيامبر اکرم(ص)- امام صادق(ع)-مدح
ملاک چيست؟ نبي؟يا ولي ست؟ ياهردو؟
اگرچه ما به خدا مي رسيم با هردو
رئيس مذهب ماورئيس مکتب ما
رسيدهاند به هم پس از ابتدا هردو
پر از صفات جمالي يکي يکي هريک
پر ازصفات جلالي دوتا دوتا هردو
چه قدر سعي نمودند سمتتان باشند
به وقت سعي همين مروه و صفا هردو
دوتا نبيِّ ولي و دوتا وليِّ نبي
به حق که ناظر وحي اند در حرا هردو
به غير خويش و به جز آل خويش،محترمند
فقط به خاطر زهرا براي ما هردو
ز نامهاي خدا بيشتر علي گفتند
همينکه ذکر گرفتند بارها هردو
رسيدهاند به سرمايه ي رضايت حق
فقط به خاطر ذکر رضا رضا هردو
اگرچه هردويشان بودهاند زهرايي
هزار شکر نديدند کوچه را هردو
وَ در ارادت ما و شما همين بس که؛
گريستيد به صحراي کربلا هردو
شعر ولادت امام جعفر صادق عليه السلام
محمد جواد شيرازي
پيامبر اکرم(ص)امام صادق(ع)-ولادت
شمس رويت هميشه تابنده است
ابرويت ذوالفقارِ برنده است
دلت از مهر و عشق آکنده است
نام احمد تو را برازنده است
يا محمد که هر دو زيبنده است
مست جامت شدم خدا را شکر
صيد دامت شدم خدا را شکر
بعد، رامت شدم خدا را شکر
من بنامت شدم خدا را شکر
هر اسيري به تو پناهنده است
خانواده به خانه محتاج است
مو پريشان به شانه محتاج است
مرغ، بر آب و دانه محتاج است
نوکرت بي بهانه محتاج است
دستِ لطفت زِ بس که بخشنده است
زينت دوش تو حسين و حسن
عطر تو برده عطر و بوي وطن
شاهد حرف من اويسِ قرن
بتکان باز هم عبا، دلِ من...
... بر همين عطر دلنشين بند است
خطبه هاي فصيح تو درياست
خنده هاي مليح تو غوغاست
سينه ي ما... ضريح تو اينجاست
رحمتي و شبيه تو زهراست
نامتان هم مرا خوشايند است
چشم تو کرده بر دلم اثبات
من کجا خواندن از شما... هيهات
پس نوشتم به جاي اين ابيات
بر محمد و آل او صلوات
اين دعا ضامنِ فرستنده است
راه سخت است، راهِ حل داري
ميل برچيدن هُبَل داري
صحبت از رب لم يزل داري
فاطمه را که در بغل داري
دشمن ابترت سرافکنده است
سوره خواندي و از ولي خواندي
هر کجا بي معطلي خواندي
سنگ هم خوردي و ولي خواندي
آيه آيه "علي علي" خواندي
شاهد حرف من خداوند است
بستر تو که جاي هرکس نيست
منبر تو که جاي کرکس نيست
پس خلافت براي ناکس نيست
لايق مسند شما پس نيست...
...غير خيبر شکن که رزمنده است
حشر، حق است... پس اجل حق است
راه توحيد از ازل حق است
الحق اين حرف چون عسل حق است
حق علي و علي معَ الْحَق است
حق علي را به قلب ما کنده است
ميوه داده است اشک و آه علي
دو جهان، شيعه شد سپاه علي
مذهب صادق است، راه علي
مثل موجي به تکيه گاه علي...
...مکتب جعفري خروشنده است
شعر ولادت امام جعفر صادق عليه السلام
سيد پوريا هاشمي
حضرت رسول(ص) و امام صادق(ع)-ولادت
امروز نوشتند کبوتر شدنم را
پروازکنان راهى دلبر شدنم را
چشمان من از شوق، مهياى شراب است
مديون توأم لذت ساغر شدنم را
آنقدر نرفتم ز در خانه گرفتم
تا روز ابد سائل اين در شدنم را
گفتند برو نوکر صاحب کرمى باش
دادم به شما نامه ى قنبر شدنم را
يک عمر به دور سر تو گرد طوافم
امضا بزن از اهل جهان سر شدنم را
بايد که بگوش همه حالا برسانم
فوراً خبر مست پيمبر شدنم را
خوب است بدانيد به دربار رسيدم
تا پشت در احمد مختار رسيدم
روزى که تو از راه رسيدى دل ما ريخت
خير قدمت وِلوله در أرض و سما ريخت
کفار هم از بودن تو بهره گرفتند
باران کرامات تو آقا همه جا ريخت
مکه ز نفس هاى تو توحيد سرا شد
از بس که به هر جا گذرت عطر خدا ريخت
ديدند به ايوان مدائن ترک افتاد
از هيبت سبحانى تو بت کده ها ريخت
پيچيد در عالم خبر آمدن تو
تا صبح در خانه ى تو خيل گدا ريخت
گر اهل مناجات شديم علتش اين بود
الطاف تو در کاسه ى ما شوق دعا ريخت
با امر شما ساعت خورشيد عوض شد
حتى جهت حرکت خورشيد عوض شد
تا هست خدا نام تو برجاست يقيناً
بر دامن تو دست گداهاست يقيناً
در کشور ما اسم تو در صدر اسامى است
چون نام محمد شرف ماست يقيناً
يک عمر پناه غم تو چادر زهراست
پس دختر تو ام ابيهاست يقيناً
فهميده ام از بوسه ى هر روزه به دستش
آرامش تو حضرت زهراست يقيناً
وقتى همه جا ورد زبان تو على بود
يعنى که وصى ، حضرت مولاست يقيناً
هربار که در جنگ به کار تو گره خورد
شمشير على حل معماست يقيناً
با تيغ کج آورده به حيرت همگان را
خم کرده قد و قامت شمشاد قدان را
ما تا به ابد دست به دامان شماييم
خاريم ولى جزو گلستان شماييم
خشکيم، کويريم ولى شکر گذاريم
صد شکر که لب تشنه ى باران شماييم
از رى به اميدى در اين خانه رسيديم
راهى بده آقا همه مهمان شماييم
اى کاش که ما را به غلامى بپذيرد
تا فخر کنيم اينکه غلامان شماييم
ما شيعه شديم از کرم حضرت صادق
مؤمن به تعاليم و مسلمان شماييم
ارث از تو گرفتيم که بى تاب حسينيم
دل سوخته ى ديده ى گريان شماييم
از يُمن روايات شما روضه نشينيم
در بَندِ حسينيم و گرفتار ترينيم
افزودن دیدگاه جدید