شعر ولادت حضرت معصومه سازگار
یک نت ـ شعر ولادت حضرت معصومه-سازگار
چنین گفت پیری زآل پیمبر
که بر جان پاکش سلام مکرّر
شبی یافتم در بهشت مدینه
تشرّف زلطف خداوند اکبر
مزار پیمبر قبور ائمّه
به چشمم عیان شد چو مهر منور
تمام قبور بزرگان دین را
در آن شهر کردم زیارت سراسر
بسی جستجو کردم آخر ندیدم
مزاری در آن جا ززهرای اطهر
یکی گفت باشد مکان در بقیعش
یکی گفت در بین محراب و منبر
زدم در همان حال دست توسّل
به دامان ختم رسل کی پیمبر
مرا آگه از قبر زهرای خود کن
کجا خفته در خاک آن سرّ داور
نگویم به کس گر تو با من بگویی
به جان عزیز تو و جان حیدر
پیمبر مرا گفت آن شب به رؤیا
که این راز باید بماند مستّر
اگر خواهی او را زیارت نمایی
زشهر مدینه به قم روی آور
بزن بوسه بر قبر معصومه ی من
که از نسل زهراست زهرای دیگر
دُرِ دُرج طاها مه برج یاسین
که مصباح نور است ومصداق کوثر
امامان معصوم را دخت و عمّه
علیّ بن موسی الرضا راست خواهر
سلام خدا و درود محمّد (ص)
به این خواهر و آن گرامی برادر
دیارش دل رهروان ولایت
مزارش در آغوش موسی بن جعفر
سپهر جلالات را اوست خورشید
محیط کمالات را اوست گو.هر
در آغاز ذیقعده ماه جمالش
چو مهر جهان تاب شد نور گستر
ثنایش نیاید زغیر از ائمّه
مدیحش نباشد به خلقت میسّر
نبی خُلق و حیدر خِصال و حَسن تو
حسینی تجلاّ و صدّیقه منظر
سزد مادر علم و فضلش بخوانم
اگر چه به عمرش نکرده است شوهر
وضو گر چه زیباست با آب زمزم
تیمّم به خاک در اوست خوشتر
به خاک اوفتد آفتاب قیامت
اگر افکند سایه بر اهل محشر
زخاکش درخشیده خورشید فیضی
که فیضیّه آن را گرفته است در بر
مزار شریفش ملک راست قبله
حریم رفیعش فلک راست محور
خوا گلبن دین که اینش بود گل
زهی باغ قرآن که این اش بود بر
وجود وی از دوره ی خردسالی
جلال مجسّم کمال مصوّر
کند جان میکال در کوی او سیر
زند روح جبریل بر بام او پر
سلام خدا باد بر زائر او
که باشد به زوّار زهرا برابر
عجب نیست هر شب اگر شخص مهدی
زند بوسه بر این مزار مطهّر
به چشم رضا می توان دید در او
کمالات عمّه جلالات مادر
بود قم در امواج دریای فیضش
چو ماهی که در موج دریا شناور
توان یافت عطر بهشت از مزارش
که از بوی زهراست خاکش معطّر
سلام هزاران مسیحا و مریم
به روح امامان و این پاک دختر
سزد جای باران به دامان صحنش
سماوات دائم بارند اختر
قدم های زوّار او مُشک افزا
نفس های خُدّام او روح پرور
به زوّار قبرش بهشت است واجب
که گیرد بهشت از قدمهاش زیور
به زن های کلّ جهان تا قیامت
پس از عمّه و مادرش اوست سرور
بیایید در عُشّ آل محمّد (ص)
بگیرید حاجات خود را از این در
خلایق از این در گرفتند حاجت
حوایج در این خانه دارند سنگر
حریم امامان معصوم ما قم
بتولش بود دخت موسی بن جعفر
مصون است قم تا ابد از حوادث
که پیوسته معصومه او راست یاور
الا ای ثنا گسترانت ائمّه
گهی جدّ، گهی باب، گاهی برادر
به اجداد وآبای پاک تو سوگند
که مهر تو به باشد از جان به پیکر
عجین گشت مهرت به آب و گِل ما
چنین بود از صبح خلقت مقدّر
نگردد ادا حقّ این نعمت آری
اگرز شکر گوییم تا صبح محشر
در مدح تو ریزد از طبع «میثم»
کرم کردی ای بانو، از این چه بهتر
شعر ولادت حضرت معصومه-سازگار
اى دختر و خواهر ولايت
آيينه ی مادر ولايت
بر ارض و سما مليكه در قم
آرام دل امام هفتم
معصومه به كُنيه و به عصمت
افتاده به خاك پايت عفت
در كوى تو زنده ، جان مرده
بر خاك تو عرش سجده برده
در قصر تو جبرئيل حاجب
زُوّار تو را بهشت واجب
گفتند و شنيده اند ز آغاز
كز قم به جنان درى شود باز
حاجت نبُوَد مرا برآن در
قم باشدم از بهشت بهتر
قم قبله ی خازن بهشت است
اين جا سخن از بهشت ، زشت است
قم شهر مقدس قيام است
قم خانه يازده امام است
قم تربت پاك پيكر توست
اينجا حرم مُطهَّر توست
گر فاطمه(س) دفن شد شبانه
نَبوَد ز حريم او نشانه
كى گفته نهان زماست آن قبر
من يافته ام كجاست آن قبر
آن قبر كه در مدينه شد گم
پيدا شده در مدينه ی قم ...
مريم به بَرَت اگر نشيند
اين منظره را ، مسيح بيند
سازد به سلام سَرو قد خم
اول به تو ، بعد از آن به مريم ...
روزى كه به قم قدم نهادى
قم را شَرَفِ مدينه دادى
آن روز قرار از مَلك رفت
ذكر صلوات بر فلك رفت
تابيد چو موكبت ز صحرا
شهر از تو شنيد بوى زهرا(س)
درخاك رهت ز عجز و ناله
مى ريخت سرشك ، همچو لاله
با گريه ی شوق و شاخه ی گل
بُردند به ناقه ات توسل
دل بود كه بود ، محفل تو
غم گشت به دور محمل تو
آن پير كه سيد زمان بود
رويش همه را چراغ جان بود
گرديد به گردِ كاروانت
شد پاى برهنه ساربانت
بردند تُرا به گريه هودَج
تا خانه موسى اِبن خِزرَج
ازشوق تو اى بتول دوم
قم داد ندا به مردم قم
كاى مردم قم به پاى خيزيد
از هر در و بام گل بريزيد
آذين به بهشت قم ببنديد
ناموس خدا مرا پسنديد
قم شام نبود تا كه در آن
دشنام دهد كسى به مهمان
قم شام نبود ، تا كه از سنگ
گردد رخ ميهمان ز خون رنگ
قم كوفه نبود تا كه خواهر
بيند سر نى ، سر برادر ...
حاشا كه قم اين جفا پذيرد
مهمان به خرابه جاى گيرد ...
بستند به گرد ميهمان صف
قم با صلوات و - شام با كف ...
قم مهمان را عزيز خوانند
كى دخت و را كنيز خوانند؟ ...
«میثم» همه عمر آن چه را گفت
در مدح و مصیبت شما گفت
شعر ولادت حضرت معصومه-سازگار
ای کوثرِ کوثر رسولالله
زهرای مکررِ رسولالله
هم سوره نور موسی جعفر
هم پاره پیکر رسولالله
معصومه خانواده عصمت
صدیقه دیگر رسولالله
جایی که تو در حضور بابایی
زهراست به محضر رسولالله
سرچشمه گرفته روح پاک تو
از روح مطهر رسولالله
تو بعـد ائمـه یـک امـام استی
شایسته این چنین مقام استی
ای روح و روان عترت و قرآن
در جسم تو جان عترت و قرآن
چون آینه پیش دیدهات پیدا
اسرار نهان عترت و قرآن
از یمن تو ای کریمه عترت
قم گشته جهان عترت و قرآن
روی تو چراغ مکتب عصمت
نطق تو زبان عترت و قرآن
برخیز و بخوان خطابه چون مادر
ای روح بیان عترت و قرآن
قرآن به جلالت تو مینازد
عترت به اصالت تو مینازد
تو وارث معجز امامانی
تو دختر عترتی و قرآنی
تو شوی نکرده مادرِ هستی
تو در تن خود روان ایمانی
محبوبه چارده ولیالله
معصومه به کنیه و به عنوانی
تو فاطمهای و فاطمی عصمت
تو عالمه علوم ماکانی
تو حجب و حیا و زهد و عصمت را
در مکتب اهلبیت، میزانی
زهد و شرف ائمه را داری
ظرفیت صبر عمه را داری
ای سوره نور موسی جعفر
ممدوحه هلاتی پس از مادر
مهر تو مدال سینه مریم
کوی تو بهشت ساره و هاجر
قم از قدمت مدینةالزهرا
قبر تو مزار دخت پیغمبر
معصومهای و به چارده معصوم
همه عمه و خواهری و هم دختر
هم میبالد جواد از این عمه
هم مینازد رضا به این خواهر
بر جان تو دختر کلامالله
از زینب و فاطمه سلامالله
تو حق حیات بر امم داری
یک فردی و یک جهان کرم داری
شد گرچه به قم نزول اجلالت
در چشم جهانیان قدم داری
هم در عربی کریمه عترت
هم سایه به کشور عجم داری
هم در حرم ائمه مدفونی
هم دردل اهل قم حرم داری
ما ذره و تو هزارها خورشید
ما قطره و تو هزار یم داری
در شهر ائمه تا درخشیدی
قم را شرف مدینه بخشیدی
ممدوحه ذات کبریایی تو
معصومه و عصمت خدایی تو
الحق که میان آن همه خواهر
آیینه حضرت رضایی تو
با آنکه به شهر قم مکان داری
در ملک وجود، رهنمایی تو
مانند دوازده امام ما
از کار همه گرهگشایی تو
بالله قسم ای کریمه عترت
برتر ز ثنا و مدح مایی تو
«میثم» به ثنات اگر گهر بارد
دریـای کــرامت تــو را دارد
شعر ولادت حضرت معصومه-سازگار
شجر نور، نوبر آورده
بحر توحید، گوهر آورده
آسمان ولایت و عصمت
بهر خورشید اختر آورده
لاله ای سر زده که از فیضش
صد بهار معطر آورده
دختر آورده بانوی اسلام
یا که بر خلق مادر آورده
نجمه، خورشید عالم افروزی
بهر موسی بن جعفر آورده
یا مگر دختر رسول الله
زینب از بهر حیدر آورده
پدر و مادرم فدایش باد
که چو معصومه دختر آورده
حبّذا حبّذا که بر سه امام
عمّه و دخت و خواهر آورده
اوّل صبح ماه ذیقعده
آفتابی منّور آورده
آفتابی که ماه و خورشیدش
بوسه از آستان برآورده
جبرئیل از خدا بر این دختر
صلوات مکرر آورده
صدق و اخلاص و صبر زینب را
با جلال برادر آورده
سازگار در ادامه همین شعر به شأن و جایگاه حضرت معصومه (س) اشاره می کند و چنین می آورد:
فاطمه عصمت خدای غفور
که به معصومه آمده مشهور
عصمت داور است این دختر
گل پیغمبر است این دختر
بعد زهرا و عمه اش زینب
بهترین دختر است این دختر
ز آنچه گفتند در فضایل او
بهتر و برتر است این دختر
گرنه، همچون خدای بی همتاست؟
از چه بی همسر است این دختر
در جلال و کمال و قدر و شرف
تالی مادر است این دختر
لیله القدر موسیجعفر
سوره ی کوثر است این دختر
پای تا سر رضا و سر تا پا
موسی جعفر است این دختر
دستگیر همه گنهکاران
در صف محشر است این دختر
نخل سرسبز گلبن قرآن
شهر دین را در است این دختر
آفتاب دل امام جواد
بر رضا خواهر است این دختر
مادرش پاره ی تن احمد
بضعه ی حیدر است این دختر
در دو عالم چو مادرش زهرا
بر زنان سرور است این دختر
ماه رخسار آن بتول مقام
نقش گلبوسه دارد از سه امام
عصمت کبریاست معصومه
قبله ی اولیاست معصومه
بضعه ی پاک موسیجعفر
جسم و جان رضاست معصومه
پای تا سر چو عمه اش زینب
دخت زهرانماست معصومه
همه خلقند زیر سایه ی او
آفتاب خداست معصومه
دُرّ تقوی و گوهر عصمت
یم حلم و حیاست معصومه
زخم دل را ز مرحمت مرهم
درد جان را دواست معصومه
بوی عطر بهشت در نفسش
همچو خیر النساست معصومه
افزودن دیدگاه جدید