شعر مدح امام جواد

میلاد امام جواد,اشعار ولادت امام جواد,شعر امام جواد برقعی,شعر کوتاه شهادت امام جواد,شعر توسل به امام جواد,شعر کوتاه ولادت امام جواد,شعر در مورد امام جواد کودکانه,شعر مدح امام جواد,شعر مصیبت امام جواد سازگار,دوبیتی مدح امام جواد
شعر مدح امام جواد

https://www.yeknet.ir/sites/default/files/media/image/myld-mm-jwd.jpg

یک نت ـ شعر میلاد امام جواد علیه السلام

حامد آقایی

ای وجودت جود را معنا جواد
ای مرید لطف تو دست مراد

نورِ مهرت دائما در ازدیاد
خانه ات شد قبلهٔ خیرُ العباد

هر چه خوبی هست بِه از آن کنی
سائلت را سیر نه اعیان کنی

نیست چون تو بنده و بنده نواز
سایه ات خورشید نه خورشید ساز

سفره دارِ عالمی ، عالم نیاز
سیزده معصوم هستی در طراز

بر سریرِ عشق فرمان می دهی
داده حق دندان تو هم نان می دهی

ای چو جد اطهرت شمس هدی
درد ما هستیم ای دستت دوا

حرز تو سکان امن هر بلا
کرده نامت کارِ لاحول و ولا

گر کمی از لطفتان معنا شود
قطره از یمن همان دریا شود

گر گه ما مستیم از پیمانه ات
کفر ایمان شد اگر ازدانه ات

دست مافوقی است در کاشانه ات
چون رضا گردیده خانِ خانه ات

کاسه و دست دل و باب المراد
یا تقی و یا محمد یا جواد

آنکه تا کویت خیالش رفته است
داده ای بال و وبالش رفته است

هرکه در راه تو مالش رفته است
از حریمت رزق سالش رفته است

آنقدر کرده رضایت بر تو ناز
پرچمت بر طوس شد در اهتزار

شعر میلاد امام جواد علیه السلام

رضا قاسمی

 آسمان از منزلش در آسمان دل کنده است
چادر شب‌رنگِ ماه از روشنی آکنده است

از زمین دارد دوباره نور، می‌بارد به عرش
نور یعنی؛ بر لب خورشید هشتم خنده است

غصه رفته از دلش؛ اوقاتِ شادش آمده
بین آغوشش دلیلِ «اِن‌یَکادش» آمده

باب رحمت باز شد بر زائرانِ مشهدش
در مدینه؛ صاحبِ «باب‌الجوادش» آمده

آب و جارو کرده جبرائیل، با پر، جاده را
می‌پراند بال‌هایش هر زمین افتاده را

هدیه‌ای را می‌بَرد تا خانه‌ی سلطان طوس
می‌بَرد از جانب حق؛ نامِ سلطان‌زاده را

تا بساط سور و سات شادمانی جور شد
خانه‌ی خورشید، غرقِ نورِ «نورُالنّور» شد

این طرف؛ چشمِ رضا روشن شد از تابیدنش
آن طرف؛ چشمان شور دشمنانش کور شد

عالِم آل محمد عالِمی آورده است
عالِمی که مکتبِ درسِ خدا پرورده است

پیش او «یحی‌بن‌اکثم»‌ها تلمّذ می‌کنند
عالِمان را علم او طفل دبستان کرده است

من که باشم تا برای مدح او شاعر شوم ؟!
مصرعی گفتم که شاعرهاش، را چاکِر شوم

آمدم اینجا بیاندازم دلم را در ضریح
آمدم تا صاحبِ دربار را زائر شوم

از درِ باب‌المرادش هر که داخل می‌شود
با خروشِ چشمه‌ی جودش مقابل می‌شود

با ضریحش؛ طبعِ شعرِ هر کسی گل می‌کند
بی‌سوادِ این حرم؛ یکباره دعبل می‌شود

دستِ رقص پرچمش دل می‌سپارد آسمان
پای کوه گنبدش سر می‌گذارد آسمان

کاظمین از روز روشن نیز نورانی‌تر است
اصلا انگاری سه تا خورشید دارد آسمان

شعر میلاد امام جواد علیه السلام

رضا رسول زاده

روزی که روی نفسِ خودم پا گذاشتم
دل را کنارِ خانه ی تو جا گذاشتم

بیمارِ چشم های تو روزِ ازل شدم
روزی که سر به پای مداوا گذاشتم

هر عیش را که عشقِ تو جایی در آن نداشت
باقی برای مردمِ دنیا گذاشتم

وقتِ عروج تا به مقامِ گدایی ات
پا روی شانه های مسیحا گذاشتم

دل از دلم نگاهِ تو بردَه ست یا جواد
زُلفم گِره به پای تو خوردَه ست یا جواد

ای دلخوشیِ زندگی و حاصلِ رضا
دُردانه ی رضا و عزیزِ دلِ رضا

چشم انتظار، مردِ غریبی نشسته بود
لطفِ خدا به نورِ تو شد شاملِ رضا

مولودی از تو با بَرِکت تر نیامده
در خانه های شهر، بِجُز منزلِ رضا

دیگر نیاز نیست به انگورِ زَهردار
حالا که خنده های تو شد قاتلِ رضا

چون کوثر مُحمّدی اِی کوثرِ رضا
خیرِ کَثیر، یعنی علی اکبرِ رضا

خوشبو شدند با نفسِ تو گُلاب ها
سرمست می شوند زِ چشمت شَراب ها

اصلاً بعید نیست زِ دوزخ به اَمرِ تو
برداشته شَوند تمامِ عذاب ها

مِلکِ خُصوصیِ تو و اَجدادِ پاکِ توست
روی زمین وَجَب به وَجَب خاک و آب ها

هفتاد و دو حروفِ علومِ خُدا تویی
دارند وام از تو مُتونِ کتاب ها

دریای عِلم قَطره ای از موجِ عِلمِ تو
مَردانِ عِلم خاک شُده پیشِ حِلمِ تو

حَق، چَشمِ من به شوقِ رُخَت آفریده، تَر
مرغوب تَر، هَر آنچه بُوَد آبدیده تر

هَر کَس که دید روی تو را، جُز خُدا نَدید
دَر حَدِّ خویش، رَنگِ رُخَش شُد پَریده تر

زیباترین جَمال، اَگَر روی یوسُف اَست
زیباست پیشِ روی تو او سَر بُریده تر

اِقرار به ولایتِ خاصِ تو کَرده اند
دَر باغ، میوه های لَذیذ و رِسیده تر

مَحصول های مَزرعه ی سَبزِ عِترَتیم
مَحکوم به تَحَمُّل عُمری مُحَبَّتیم

لُطفِ تو گَر نَبود، حَیاتی نداشتیم
حَتّی به سُفره نانِ بَیاتی نداشتیم

نامِ تو را اگر که “محمّد” نمی گُذاشت
ذِکرِ کَثیرِ چون صَلَواتی نداشتیم

روزِ جَزا برای تَجَلّیِ جودِ توست
وَرنَه نیاز به عَرَصاتی نداشتیم

مَحشر اگر خَبر زِ حُضورِ شُما نَبود
اَصلاً اُمیدِ بَرگِ بَراتی نداشتیم

آنجا که دستِ ماست به دامانِ اَنوَرَت
زانو زَنیم پیشِ تَبارِ مُطَهَّرَت

تو مَعدَنِ کِرامَت و ما مُشتَری جواد
نازِ گِدا شَبیهِ حَسَن می خَری جواد

اَبتر همان کسی ست که زَخمِ زَبان زَده
کوریِ چَشمِ کوردِلان، کوثَری جواد

نُه سال زیرِ سایه ی نورِ رضا فقط
کارِ تو بوده از پدَرَت دِلبَری، جواد

باید عَصای پیریِ بابای خود شَوی
باید کُنی بَراش علی اَکبَری، جواد

گیرَم مَحاسِنِ پِدری هَم سِفید گشت
پیشِ پِسَر، دِلَش پُرِ نورِ اُمید گشت

تو آمَدی چِراغِ سَرای رضا شوی
تو آمدی که صاحبِ دلهای ما شوی

تو آمدی نگفته کِرامت کُنی به ما
هَیهات اگر که باعِثِ شَرمِ گِدا شوی

با آن همه مَناقب و فَضلَت رَوا نبود
دورِ تو کَف زَنَند و تو تِشنه فَدا شوی

هرگز سِزا نبود سه روز و دو شَب به خاک
بَر پُشتِ بامِ خانه به غُربت رَها شوی

صَد شُکر، پیکرِ تو دِگر زیرِ پا نرفت
رَاسَت جُدا نَشُد، به روی نیزه ها نرفت

شعر میلاد امام جواد علیه السلام

امیر عظیمی

ای که از دست کریمت خیر و برکت می‌رسد
هر کسی شد سائل جودت به عزت می‌رسد

تو نشان دادی که در آل امیرالمومنین
ظاهراً بر کودکانش هم امامت می‌رسد

از “رضا” باید “جوادی” اینچنین یابد ثمر
از قیامت انتظاری جز قیامت می‌رسد؟!

ظرف عقل آدمی از درک جودت عاجز است
بر امامان از تو وقتی که محبت می‌رسد

من خودم را می شناسم مستحق نقمتم
از تو اما سمت من هر بار نعمت می‌رسد

من اگر از تو فقط دنیا بخواهم باختم
بس که از معنای جودت معنویت می‌رسد

لطف ابراهیم چشمانت به من آموخته
دست بر دامان تو روزی به خُلّت می‌رسد

وای بر دستی که یک دفعه به سمتت رو نزد
بیشتر در روز حسرت، او به حسرت می‌رسد

شاعری بیتی برایت گفت و رفت، اما بر او
از علی موسی الرضا صدبار خلعت می‌رسد

زائر مشهد شدم دیدم که از باب الجواد
بیشتر از پیش بر زائر عنایت می‌رسد

یابن سلطان خراسان! از پر قنداقه‌ات
به علی‌اصغر قسم آدم به دولت می‌رسد

حرف قنداقه شد و دیدم که در کرببلا
از کمان حرمله تیری به دقت می‌رسد

تیر، حلق کودک ارباب مان را پاره کرد
روضه‌ی این طفل آخر شیعه را بیچاره کرد

شعر میلاد امام جواد علیه السلام

علی اصغر یزدی

قلب عوالم گر در این ایام شاد است
از یمن میلاد جواد ابن الجواد است

ما لذت هر جود را با او چشیدیم
ورنه به ظاهر مرد بخشنده زیاد است

وقتی کرامت های او بی حد و مرز است
بازار حاتم های این عالَم کساد است

هر کوچک این قوم خود مردی بزرگ است
در پنج سالی او امامِ اعتقاد است

در کاظمینِ او شود هر اشک, لبخند
زیرا برای شیعیان باب المراد است

روی نیاز ما به سمت بی نیاز است
بر حاجت ما او اجابت را نهاد است

مشهد اگر نزدیک باشد بستِ طوسی
راه ورود ما فقط باب الجواد است

شعر میلاد امام جواد علیه السلام

حسن لطفی

باز شبیه شبِ بارانی‌ام
زاده‌ی دریایم و طوفانی‌ام

مثلِ اویس از قَرَن آواره‌ام
در پِیِ یارانِ خراسانی‌ام

عاشقی‌ام را همه فهمیده‌اند
مُهر شده مُهر به پیشانی‌ام

دست نسیم است سر گیسویش
دست خودم نیست پریشانی‌ام

ابروی او نور عَلی نور شد
عاشق این طاق چراغانی‌ام

داده جنون هستی من را به باد
روز نخستی که شنیدم جواد

می‌چکد از کنج لبانم شراب
خانه‌ات آباد خرابم خراب

سنگ تراشی دل سنگم گرفت
تیشه زد و ساخت از آن دُرِ ناب

شانه زد و یکسره دل ریخت ریخت
در خَم آن گیسویِ پُر پیچ و تاب

وای اگر دست تو اُفتد دلم
فارقم از روز حساب و کتاب

جاذبه‌ی محض مرا نور کن
حضرت خورشید به جانم بتاب

جذبه‌ی پیغمبرِ اُمّی جواد
ای به ابی انت و اُمی جواد

نیست فقط روز مبادا کریم
هست همه روز و شبم با کریم

یاد گرفته است که بر هیچ کس
رو نزند این دلم الا کریم

هر‌چه گره بیشترم میزند
کم شود این فاصله ها… تا کریم

خواهشِ ما جرعه‌ای از آب بود
داد ولی پهنه‌ی دریا کریم

بس که درِ بسته زدم خسته‌ام
باز نشد هیچ در امّا کریم…

در نزده در به رویَم باز کرد
باز همین طایفه اعجاز کرد

فیضِ مسیحایی‌ات عیسیٰ بَرَد
دست به دامان تو موسیٰ بَرَد

از همه دل می‌بَرد آقای ما
بیشتر از حضرت زهرا بَرَد

رویِ پَرَش لطف کن و پا گذار
رتبه‌ی جبریل به بالا بَرَد

شُکر براتِ حرم آخر رسید
ناله‌ی مجنون دل لیلا بَرَد

بال بده تا حرمِ کاظمین …
با نَفَسِ وای حسینم…حسین

مثل همیشه دَمِ ایوان طلا
نام تو شد نامِ تو سوگندِ ما

نام تو را گفتم و باران گرفت
خیس شد از گریه‌ی ما صحن‌ها

پنجره فولاد گره باز کرد
از منِ اُفتاده به لطف شما

مثل همیشه دَمِ باب الجواد
حاجت ما بود که آقا رضا …

… جان جوادت ببرم کاظمین
تا که بخوانیم به پایین پا …

…” آمدم ای شاه پناهم بده
خط امانی ز گناهم بده “

وای اگر غصه‌ی مادر نبود
حالِ تو اینقدر مکدر نبود

مثلِ حسن شد جگرت ریز ریز
حیف که بالین تو خواهر نبود

کاش زمین آب نمی‌ریختند
حیف به جز خنده پسِ در نبود

سخت کشیدند تو را رویِ بام
وای اگر بالِ کبوتر نبود

شُکرِ خدا قسمت تو بام شد
گودی و نامحرم و خنجر نبود

خوب شد از حنجره‌ات خون نریخت
حرمله در لحظه‌ی آخر نبود

شُکرِ خدا پیشِ نگاهت زِ بام
بر سرِ نیزه سرِ اصغر نبود

شُکرِ خدا پیکرت عریان نشد
زیر سُم اسب پریشان نشد

شعر میلاد امام جواد علیه السلام

علیرضا وفایی

پس کجایند اهل ماه رجب؟
روزه داران جبهه ی تقوا

چاکران قبیله ی ایمان
سینه چاکان مخلص مولا

یا من ارجوه های پی در پی
گریه ی سجده های طولانی

یا رب العفو های نیمه ی شب
ناله ی از سر پشیمانی

مژده آورده جبرییل از عرش
خوش به حال سبوکشان علی

شده روشن حریم میخانه
به جمال نوادگان علی

پسران امام های رئوف
برسانید رزق کرب و بلا

یا علی اصغر امام حسین
یا علی اکبر امام رضا

شاه شمشاد قامت دیگر
مظهر جود و معدن رحمت

حسنی دیگر است وقت کرم
صاحب فضل و صاحب شوکت

میوه ی قلب ضامن آهوست
مهربان مثل حضرت باباست

اول صحن جامع رضوی
اسم زیبای اطهرش پیداست

این ورودی حکایتی دارد
سالیانی ست گونه میسایم

روزی ام صحن کاظمین نشد
پس به باب الجواد می آیم

یارضا! یارضا! مبارک باد
این پسر نیست… پاره ی ماه است

این پسر امتداد نور شماست
حیف عمر جواد کوتاه است

عمر کوتاه ارثی است آقا
مادرت هم جوان جوان جان داد

او نود روز درد کشید
تا که بر عمر خویش پایان داد

دختری هم سه ساله جان داده
مرگ , اصلا به او نمی آمد

دختری که حدود چل منزل
زجر با تازیانه او را زد

بیشتر از همه دلم خون
روضه ای سخت تر ز گودال

روی دست پدر , دم خیمه
پسری شیرخواره بی حال است

ضارب چشم حضرت سقا
لعنتی باز آمد و شر کرد

پسری را لطیف تر از گل
حرمله با سه شعبه پرپر کرد

گوش تا گوش سر بریده شده
ولی اصغر هنوز می خندد

پدرش خم شد و کمی با مکث
چشم بازش به بوسه میبندد

شعر میلاد امام جواد علیه السلام

مجتبی صمدی شهاب

امشب شب رؤیائی این عالمین
کوچک ترین حیدر به دستان حسین است

چشم انتظاری بنی هاشم به سر شد
طوبای باغ فاطمیون پر ثمر شد

نوری مضاف جمع خورشید وقمر شد
آقا برای چندمین دفعه پدر شد

اجماع کلی بنی هاشم همین است
این طفل تمثال امیرالمؤمنین است

یک تکه الماس است بر دستان بابا
مانند یک رود است درآغوش دریا

آئینه می گردد به روی دست سقا
صف بسته قومی محضرش بهر تماشا

اکبر نگاهش کرد او خندید, جان گفت
ارباب درگوشش مسیحایی اذان گفت

وقتش رسید آقا که نام او بگوید
با سرّ اعظم نام این مه رو بگوید

این نکته باریکتر از مو بگوید
مستی کند با نام او یا هو بگوید

کوری چشم دشمنان حق منجلی شد
فرزند بچه شیر حق نامش علی شد

این طفل کوچک پیر یک دنیای عشق است
سرتا به پا آئینه و سیمای عشق است

آقا و آقا زاده آقای عشق است
مهری به طومار و به عاشورای عشق است

هدیه به زهرا شیره جان رباب است
از نسل آب و تشنه لبهاش آب است

بند قماطش را زبالا آفریدند
مشگل گشای هر دو دنیا آفریدند

محسن برای نسل زهرا آفریدند
هم رتبه و هم شأن سقا آفریدند

ششماهه صد ساله کند طی مدارج
آری علی اصغر بود باب الحوائج

گهواره اش یک قبله سیّار باشد
کعبه به دورش حاجی هشیار باشد

سرباز راه حیدر کرار باشد
پس تیر معمولی برایش خار باشد

از بس ابهت داشت لشگر از توان رفت
بهر شکار او سه شعبه در کمان رفت

با دست وپای بسته میدان را بهم ریخت
یک قوم سرگردان وحیران را بهم ریخت

نظم وفنون رزم وگردان را بهم ریخت
معنای خیر و لطف باران رابهم ریخت

مشگل گشا شد حرمله مشگل گشا زد
نامرد مرد کوچکی را بی هوا زد

داغش به قاب سینه غم تصویر کرده
انگشت حیرت بر لب تکبیر کرده

طوری زدش گویا که صد تقصیر کرده
انگار نیزه در گلویش گیر کرده

آن سو به صورت مادری بیچاره می زد
این سو زحلقش خون چه بد فوّاره می زد

طفلک میان نعره ها لرزید وپرزد
براشک بابا لحظه ای خندید و پرزد

برگ گل حلقوم او پاشید و پرزد
با تیر بر کتف پدر چسبید و پرزد

تیر از گلویش در نیامد غم بپا شد
در آن کشاکش ها سر از پیکر جدا شد

شعر میلاد امام جواد علیه السلام

مجتبی صمدی شهاب

بیا به شهر مدینه نگاه را حس کن

به دل سفر کن و نزدیک راه را حس کن

بیا به روی مسیح آفرین حق بنگر

شمیم یوسف بیرون ز چاه را حس کن

بیا به صفحه اعمال عاشقان امشب

شروع بخشش و ردّ گناه را حس کن

بیا به برکه چشم رضا زشوق امشب

جمال منعکس و روی ماه را حس کن

شکوفه ای علوی بردرخت طوبی بین

بیا حضور ولی عهد شاه را حس کن

مدینه مکّه شد وجلو ه گاه زهرا شد

بخوان ترانه که سلطان عشق بابا شد

رسید آنکه به قرآن عشق کاتب شد

شبیه جدّ خودش مظهر العجائب شد

ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد

همانکه ماه رخش قبله کواکب شد

چقدر آمدنش بر رضا مبارک بود

که شکر و سجده برای امام واجب شد

به کوری همه بخل طینتان جهان

تمام جود خدا را رسید و صاحب شد

رسید آنکه جواد الائمه  شد نامش

همانکه جود و کرم هست تشنه جامش

جمال بی مثلش جلوه گاه خورشیدی

 زبان پر گهرش آیه های تو حیدی

دلیل بندگی حق ولایت تامش

خدا ستیز بود هرکه کرده تردیدی

به جای پای خدا پا نهد هرآنکس که

کند همیشه از این شاهزاده تقلیدی

بگو بگو به خدا عشق او فزونتر ده

برای ما بپسند آنچه خود پسندیدی

تمام جلوه الله در  رخش پیداست

رواست جای خدا گر ورا پرستیدی

چه کفر باشد وایمان دلم بود آزاد

منم گدای ازل  زاده امام جواد

بهشت عاشق عطر و شمیم گیسویش

کلیم عابد محراب طور ابرویش

ترانه ساز غزل ها صدای زیبایش

قیامت ابدی می کند بپا هویش

ستاره عاشق برق نگاه پر فیضش

بهار , فصل خزان  بهار مینویش

یگانه ی پدر است و پدر بود عاشق

به چشم های زلال نگاه جادویش

قنوت دست گدایش روا کند حاجت

محّل رفع نیاز پیمبران کویش

زچشمه برکاتش می  ولا عشق است

ز او شنیدن عرض دل گدا عشق است

خمار دیده جام شرابناک توأم

منم که آدم دارو درخت و تاک توأم

همیشه ایمن هرز دعای تو هستم

به جستجوی  نهم  در پی پلاک توأم

منم که حرفه اجدادی ام گدایی توست

به رسم عشق و جنون عبد سینه چاک توأم

منم دخیل بخیلی که با تو می مانم

همیشه زنده ام از عشق چون هلاک توأم

زیادی گلتان هستم وخوشم آقا

که هم سرشت شمایم غبار خاک توأم

توئی ادامه  نسل بلند وپر ثمرت

دلیل خنده رخشنده  لب پدرت

چه خوب آمدی ای امتدا پیغمبر

رسید ارث ولایت به دست  تو آخر

ولید برتر و خوش یمن نسل ثار الله

صدای قلب امامت , سلاله کوثر

برای اهل دو عالم تو حجت اللهی

برای شاه غریبان توئی  علی اکبر

بیا به جمع شلوغی به امربابایت

که از تو بهره بگیرند مسلم وکافر

عصای پیری بابائی و عصای زمین

بشر توئی و کرامات توست فوق بشر

تمام جلوه چشم انتظاری پدری

نه , بلکه بهر پدر جان و پاره جگری

سلام حق به شما ای طلوع زیبائی

قشنگی همه ی خواب های رویائی

تو نور اوّل وآخر تو دائما هستی

تو آفتاب ازل ماهتاب شبهائی

به سن ّ وسال تو کاری ندارم ای آقا

به سن ّ کودکی ات هم امام وآقائی

بیا و خانه تکان دل سیاهم باش

کنون که جا به دلم کرده ای عجب جائی

اگر چه پای تو برسنگ خورد وافتادی

ولی تو تا به قیامت همیشه بر پائی

به روی خاک زمین خوردی و شدی مضطر

زسینه ناله زدی وای مادرم مادر

شعر میلاد امام جواد علیه السلام

اسماعیل روستائی

لب قاصر از بیان جوادالائمه ع است
عالم گدای خوان جوادالائمه ع است

فصل بهار و ماه رجب, عطر و بوی یار
این عید عاشقان جوادالائمه ع است

ما را گدای سفره آقا نوشته اند
از لطف بی کران جوادالائمه ع است

باکی ندارد از غم مسکینی اش گدا
وقتی که در امان جوادالائمه ع است

حاتم که شهرتش همه جود و سخاوت است
خود جزو سائلان جوادالائمه ع است

جویند سائلان همه نام و نشان از او
ابن الرضا ع نشان جوادالائمه ع است

با مقدمش, پدر شده مولای انس و جان
این افتخار از آن جوادالائمه ع است

هرگز نگشته خلق, مبارکتر از جواد ع
این جلوه ی عیان جوادالائمه ع است

این آستان که سگ شدنش فخر شیخ گشت
درگاه و آستان جوادالائمه ع است

مشکل گشا ترین قسم بعد فاطمه س
درملک طوس,جان جوادالائمه ع است

شعر میلاد امام جواد علیه السلام

قاسم احمدی

گندم صنمی آمده خیرات بریزید
نقل ادب و عرض ارادات بریزید

پر شد ز گدا خانه ی سلطان خراسان
عیدی شده لبریز در این خانه فراوان

رندی ست اگر زایر مشهد شده باشید
مهمان رضا گوشه ی مرقد شده باشید

نورش ز شب تار مگر راه گرفته
انگشت تعجب به لبش ماه گرفته

قنداقه ای از نور به دست پدرش رفت
گفتند ببینید پسر به پدرش رفت

گویا که نشانده به دهان حبه ای از قند
انداخت به لبهای پدر نوگل لبخند

تا صبح فقط زیر لبش ذکر خدا بود
مشغول تهجد چقدر پور رضا بود

گیرم که دو سال است ولی همچو رسول است
بهتان مزنید این پسر از نسل بتول است

این طفل دوساله یل هر عرصه ی تنگ است
اثبات امامت ز بیانش چه قشنگ است

در منقبتش گفت رضا همچو کلیم است
بی شک به هر مخزن اسرار علیم است

حاجات, نگفته, به نگاهش چه عیان است
آن را که عیان است چه حاجت به بیان است

عمریست که لطفش به من بنده زیاد است
عمری ست به انگشت دلم حرز جواد است

عمری ست کبوتر شده و جلد دو جایم
در پیش رضا زایر فرزند رضایم

این خصلت جود است عطا قبل بیانش
قربان چنین عادت و این جوی روانش

افتاد پدر تا که به بستر به برش رفت
انگار که همراه پدر هم پسرش رفت

اینجا پسری پیش پدر اشک فشان بود
در کربوبلا قصه فراتر ز بیان بود

آنجا پدری بود به بالین جوانش
این داغ گرفته ست ز او نا و توانش

آنجا که زبان قاصر از گفتن آن است
آن را که عیان است چه حاجت به بیان است

شعر میلاد امام جواد علیه السلام

حسن لطفی

اگر دست و بالت کمی خالی است
اگر حال و روز تو بی حالی است

اگر آسمان در قفس می کشی
اگر قسمتت بی پَرو بالی است

اگر کار و بار تو پیچیده و
اگر چند وقتی بد اقبالی است

اگر تار و پودت گره خورده است
اگر غصه ها نقش این قالی است

اگر رنگ و روی تو زرد است و سرد
اگر مثل پاییز یک شالی است

علاجت فقط یک نفس یا علی است
خدا هست با آنکه او با علی است

خدا در شکوه جلال علیست
خدا در ظهور جمال علیست

خدا در نزولش علی می شود
خدا در مقامش کمال علی است

حرام خدا و حلال خدا
حرام علی و حلال علیست

پیمبر پس از سِیرِ معراج گفت
که ما هرچه دیدیم مال علی است

علی چارده مرتبه آمده
علی عین میلاد آل علی است

علی گفته و غرق عین اش شدیم
همه راهی کاظمینش شدیم

مرا فارغ از قیل و قالم کنید
مرا راحت از خشکسالم کنید

محال است لب را به مِی تر کنم
مرا تشنه ی این محالم کنید

مرا بشکنید و بسازید باز
تَرَکهای روی سفالم کنید

فقط روی چشمان خود می کشم
از این خانه هرچه”حوالم”کنید

مرا می کشاند دو گنبد طلا
شب رفتنم شد حلالم کنید

ببینید رویای جبریل را
مبارکترین کودک ایل را

شلوغ است اگر آستان جواد
پُر از برکت است آسمان جواد

گدایی به شاهی مقابل نشست
چه ها می کند تکه نان جواد

پیمبر پدر با خدیجه شدو
رضا نیز با خیزران جواد

علی اکبر خانه ام را ببین
رضا می شود مدح خوان جواد

شبیه نماز حسین است این
نماز رضا با اذان جواد

فقط شانه ات را بدیوار نِه
فقط زیر لب گو بجان جواد

تو را می دهد تا قیامت مراد
گره وا کند خاک باب الجواد

شعر میلاد امام جواد علیه السلام

محمّدقاسمی

تو بی ابتدایی و بی انتهایی
تو واضح ترین جلوه ی کـبریایی

همان علّت غائیِ خَلقِ مایی
ندانم که هستی ! چه گویم چه هایی ؟

تو دریای جودی تو جـودِ خُــدایی
تــو بابُ المرادیّ و بابُ الرّجایی

تو را می شناسم تو خوبی تو خوبی
تو خورشید هستی ولی بی غروبی

تو مثل رضــایی , طبیبُ القـُلوبی
مُنادایِ من , قبــلِ “إکشـفْ کـُروبی”

تو دست خداونــدِ مُشکل گُٰشایی
تــو بابُ المرادیّ و بابُ الرّجایی

خـُدا مُنْــزِل و نعمت نازلش تو
نبی واصل و جلوه ی کاملش تو

علی مُقبِــل و وارث قابلش تو
چهل سالِ عُمرِ رضا , حاصلش تو

جگر گوشه ی بضعهُ المصطفایی
تو باب المرادی و بابُ الرّجایی

به مولا , رجب را مُرَجّب تو کردی
به مولا , ادب را مؤدّب تو کردی

به مولا , جهان را مُرَتّب تو کردی
به مولا , دعا را مُجرّب تو کردی

تو در استجابت جواب دعایی
تو بابُ المردای و بابُ الرّجایی

به ذکـر علی بین محراب , سوگند
به شبهای روشن ز مهتاب , سوکند

به چشمان بیدار در خواب , سوگند
به ربّ تو ای ربّ الاَرباب , سوگند

خُدا کرده با خلقتت خودْنمــایی
تو بابُ المُرادی و بابُ الرّجـایی

به تهمت دهان باز کردند آسان
همان آشنایان همان ناسپاسان

که هستند تا صبح محشر هراسان
به ازعــانِ حتّــیٰ , قیــافه شناسان

تو شکــل علیّ بن موسی الرّضایی
تو بابُ المرادی و بابُ الرّجـایی

تویی صاحب گیسوان مُجعّد
که شرح جمال تو صدها مُجلّد

به قـرآنِ نازل شده بر محمّد
توسّل به تو هست امری مؤکّد

تو اولاترین حاجت دستِ مایی
تو بابُ المردای و بابُ الرّجایی

من از جود تو صاحب شور و شینم
من از لطف تو خاکسار حسینم

به اسمت قسم تا ابد زیر دیــْنم
که مشتاق پابوسی کاظمیــنم

تو معبود این عبد بی دست و پایی
تو بابُ المرادی و بابُ الرّجایی

شعر میلاد امام جواد علیه السلام

قاسم نعمتی

وقتی بساط عشق بازی چیده می شد
سجادۀ سبزی کنارش دیده می شد

یک پیرِ عاشق با دعای مستجابش
در امتحانِ عاشقی سنجیده می شد

صبرش اگر چه شهرۀ هفت آسمان بود
گه گاهی از زخم زبان رنجیده می شد

گویا دوباره کوثری در بین راه است
کم کم سحر شام دل غمدیده می شد

از نور زهراییِ این  فرزند خورشید
طومار غربت در جهان برچیده می شد

دانید این اسطورۀ دلدادگی کیست؟
در آسمان ها این چنین نامیده می شد

او کیست؟ آقازادۀ شمس الشموس است
آرامش جان و دلِ سلطان طوس است

او مثل نوری جلوه کرد و بهترین شد
همچون رسول الله پیغمبر ترین شد

از آسمان ها آمد و جاری تر از اشک
مانند زهرا مادرش کوثرترین شد

سر تا به پایش بود توحید مجسم
بر بادۀ رب الکرم ساغر ترین شد

او چندسالی گر چه مهمان بود ما را
اما تجلی کرد و نام آور ترین شد

بر تار گیسویش گره خورده دل ما
این شاه زاده, تک پسر, دلبرترین شد

شد زنده یاد یوسف لیلا دوباره
ابن الرضا بود و علی اکبر ترین شد

در چند جایی که عیان شد غیرت او
با نام زهرا مادرش حیدر ترین شد

فرمود بابایش از او بهتر نباشد
مولودی از او با برکت تر نباشد

او آمد و ابن الرضایی کرد ما را
از برکت نامش خدایی کرد ما را

مشتی ز خاکیم و قدم بر ما نهاد و
تا عرش برد و کبریایی کرد ما را

دست کریمِ این امامِ ذره پرور
یک عمر مشغول گدایی کرد ما را

صوت دل آرای مناجاتش سحر ها
سر مست جانان و هوایی کرد ما را

بوسیدن خال رطب دارش در این ماه
مهمان بزم با صفایی کرد ما را

یک قطرۀ اشک از کنار سفرۀ او
هر نیمۀ شب مردی بکایی کرد ما را

از گوشۀ صحن و سرای کاظمینش
مست حسین و کربلایی کرد ما را

نیمه نگاه اوست تسکین الفؤادم
کلب امیر کاظمین, عبدالجوادم

لبخند او آرامش جان رضا شد
یوسف شد و مهمان کنعان رضا شد

سجادۀ بابا شده گهوارۀ او
لالایی اش آهنگ قرآن رضا شد

آمد که باقی ماندۀ توحید باشد
با نام او شیعه مسلمان رضا شد

هر کس که از باب الجواد آمد زیارت
با دست پُر, مشمول احسان رضا شد

امشب دلم جایی دگر هم پر گشوده
ارباب ما آغوش بر اصغر گشوده

امشب نمی دانم چرا در پیچ و تابم
اشک دو چشمانم کند نقش بر آبم

می جوشم و می جوشم و لبریزم از اشک
چله نشینی پای خَم کرده شرابم

امشب دخیل گوشۀ گهواره هستم
دلگرمم و ایمن قیامت از عذابم

عشاق را گویم ازین پس تا قیامت
با نام اصلی ام کنید اینسان خطابم

عالم همه دانند در کوی محبت
من ریزه خوار سفرۀ طفل ربابم

با اذن سقا در حرم سرباز عشقِ
شش ماه سردار خیام بوترابم

ای کاش همچون حق شناس پاک طینت
عبد علی اصغر کند  زهرا حسابم

حالا که غم آلود گشته ناله هایم
انگار باب القبله ی کرب و بلایم

او را خدا می خواست مه پاره ببیند
مسند نشین کنج گهواره ببیند

بر روی دستان پدر با کام عطشان
با روی خونین, حنجری پاره ببیند

یک عمر با زخمی که مانده روی سینه
دور حرم بانویی آواره ببیند

اما در آخر چون عموجانش ابالفضل
او را صفِ محشر همه کاره ببیند

لب تشنگان  اشک را این طفل ساقیست
شش ماه تا قربانی شش ماه  باقیست

شعر میلاد امام جواد علیه السلام

محمد جواد پر جمی

نشسته‌ام بنویسم گدا نمی‌خواهی؟
میان خانه‌ی خود بینوا نمی‌خواهی؟

نشسته‌ام بنویسم کریم یعنی تو
کریم‌زاده تو حاجت روا نمی خواهی

شنیده‌ام که عطایت زبانزد همه است
نیازمند برای عطا نمی‌خواهی

به خاک تیره اگر بنگری طلا گردد
تو علم و معجزه و کیمیا نمی‌خواهی

قسم به روی شما خوب می‌شوم آقا
فقط بیا و نگو که مرا نمی‌خواهی

منم اسیر نگاه پر از عطوفت تو
من از نگاه تو خواندم شما نمی‌خواهی…

… که من جدا شوم از تو؛ وَ خوب دانستم
که می‌کنی ز محبّان خود هواخواهی

هرآنکه بسته به چشمت دخیل سیّدنا
نشسته روی پر جبرئیل سیّدنا

من آمدم که بگویم به تو سپاسم را
و جمع می‌کنم این بار من حواسم را

که تا دگر نبرم یأبنَ فاطمه هرگز
به غیر کوی شما دست التماسم را

برای آنکه بیایم به محضرت آقا
روا بُود که مرتّب کنم لباسم را

برای جلب نظر از شما بسوی خودم
من استفاده کنم عطر ناب یاسم را

میان آیِنه‌کاری چنان شدم تکثیر
هزار مرتبه دیدم من انعکاسم را

به غیر نان شما که نخورده ام هرگز
ببین زبان و دهان نمک‌شناسم را

میان دغدغه ها عطر عاشقی آید
فرو نشاند در این دل غم و هراسم را

دلم کنار شما خانه در فلک دارد
جواد فاطمه نامت عجب نمک دارد

برای ذات خداوند امتدادی تو
دوباره نور خدا را به سینه دادی تو

زمینِ مُرده‌ی مردم دوباره احیا شد
از آن زمان که بر این خاک پا نهادی تو

تجلّی نبی و حیدر و حسین هستی
که با تهاجم هر فتنه در جهادی تو

تو از مریضی هر شیعه غصّه می‌خوردی
ز شادمانی دلهای شیعه شادی تو

تمام جود خدا را اگر کنم تفسیر
رسم دوباره به نامت ز بس جوادی تو

نثار روی تو خواندم وَ أن یَکادم را
به عالمی ندهم ذکر یا جوادم را

به پیش نام شما پا شدم خدا را شکر
دوباره مست تولّا شدم خدا را شکر

من از ولایت ‌تو آبرو گرفتم پس
کنار نام تو آقا شدم خدا را شکر

از آن قدیم که مهر تو در دلم افتاد
مقیم عالم بالا شدم خدا را شکر

تو در نهایت اکرام و من تُهیدستم
مقابل تو تمنّا شدم خدا را شکر

هزار مرتبه مُردم ز دیدن رویت
هزار مرتبه احیا شدم خدا را شکر

تو در کرانه‌ی یا ربّنای من هستی
من از دعای تو دریا شدم خدا را شکر

من از علاقه و عشقت به مادرت زهرا
مُحبّ حضرت زهرا شدم خدا را شکر

هزار غبطه به پای نگات می‌ریزم
تمام همر خودم را به پات می‌ریزم

من از نگاه مدامت دوام می‌گیرم
ولایت از سخنان امام می‌گیرم

به خاک میکده من سر فرود آوردم
فقط ز دست کریم تو جام می‌گیرم

من آنقَدَر به شما می دهم سلام آقا
که آخر از تو عَلَیکَ السّلام می‌گیرم

اگرچه بال و پرم زخمی از زمانه شده
من از دوای شما التیام میگیرم

کبوترم که شدم جلد گنبد زرّین
فقط پر از سر این برج و بام می‌گیرم

به سنگ‌فرش حریم تو می‌کشم دستم
تبرُّکاً در بیت الحرام می‌گیرم

تو رتبه ای بده تا خاک پایتان باشم
چه خوب پیش شما من مقام می‌گیرم

غلام هیچکسی جز شما نخواهم شد
گدای کس به جز إبن الرّضا نخواهم شد

تو آمدی که شوی قبله‌گاه مردم ما
تو آمدی شده دلشاد امام هشتم ما

تو آمدی که رود غم ز سینه ها دیگر
و تا همیشه بماند به لب تبسّم ما

تو آمدی که به مردم نشان دهی حق را
فقط صفا بنویسی بر این تلاطم ما

من و دلم به تو سوگند عاشقت هستیم
محبّت تو بُود باعث تفاهم ما

تو آمدی که شوی با گدات همسفره
که نان جو بخوری جای نان گندم ما

کنار حضرت معصومه یادتان کردم
چه وقت بهر زیارت تو می‌روی قمِ ما؟

دلم دوباره به یادت به شور و شین آمد
به سر هوای پریدن به کاظمین آمد

امیر هر دو سرا یا جواد ادرکنی
نظر نما به گدا یا جواد ادرکنی

به حقّ مادرتان فاطمه قسم آقا
بخر مرا ز وفا یا جواد ادرکنی

خدای جودی و جود خدای منّانی
به سائلت کن عطا‌ یا جواد ادرکنی

طواف کوی تو برتر بُود ز بیت‌الله
قسم به سعی و صفا‌‌ یا جواد ادرکنی

رود به سوی بهشت خدا هر آنکس که
تو را نموده صدا یا جواد ادرکنی

فقط ز راه ولای تو یا ولیَّ الله
روم بسوی خدا یا جواد ادرکنی

نشسته‌ام که بگیرم برات رفتن خود
به شهر کرب و بلا یا جواد ادرکنی

تویی تو زاده‌ی شمسُ الشّموس یا مولا
علیّ اکبر سلطان طوس یا مولا

نشسته مرد غریبی کنار گهواره
کنار گریه‌ی بی اختیار گهواره

رضا نشسته بخواند نوای لالایی
برای کودک زیبا عُذار گهواره

چقدر شب به سحر درد و دل کند با این
گلی که شد همه باغ و بهار گهواره

چقدر طعنه شنیده ز دیر آمدنت
چقدر سخت گذشت انتظار گهواره

دوباره صحبت گهواره و نوای لالایی
دوباره مرثیه‌ی شیرخوار گهواره

میان هُرم عطش مادری صدا می‌زد
بخواب کودک دل بیقرار گهواره

امان ز اشک رباب و غم علی اصغر
چه بد شد عاقبت آن روزگار گهواره

نشد که لب بزند کودکش به آب ای وای
نشد که قد بکشد کودک رباب ای وای

شعر میلاد امام جواد علیه السلام

محمد حسن بیات لو

نوشت اول شعرش به نام حضرت عشق
و باز میکند امشب زبان به مدحت عشق

کسی که شعر خودش را نگفته میداند
که هست از برکات وجود و رحمت عشق

اگرچه قافیه ی شعر دست و پا گیر است
شروع میکند این بار هم به زحمت عشق

منی که مثل همیشه خراب و حیرانم
منی که گرم سرودن شدم به نیت عشق

 کسی که آمدنش را خدا تبارک گفت
کسی که آمد و شد منتهای زینت عشق

ترنمات لبش آیه های کوثر بود
و داد خاتمه بر افترا و تهمت عشق

عجیب نیست که مولود بی نظیر رضا
شود برای همیشه امام عصمت عشق

سلام بر گل رویش بگو به قصد برات
نثار این پسر حضرت رضا “صلوات”

شکوه بی بدل لطف و مهر و جودی تو
 و بانی همه ی خلقت و وجودی تو

 گرفته دور و برت را هزار پروانه
چرا که خوبتر از عطر ناب عودی تو

 تویی نتیجه ی نذر و توسلات پدر
 و ربنای قنوت و دم سجودی تو

ادامه داشت برایش کنایه ی مردم
تو ای سلاله ی زهرا اگر نبودی”تو”

تو استجابت سبزی به دست های گدا
 زلال جاری فیضی شبیه رودی تو

پس از امام حسن سفره های رنگینی
برای مردم بی دست و پا گشودی تو

تو دستگیر همه هستی ای خدای کرم
که هیچ چیز نمی خوای در ازای کرم

منم همیشه مرید درِ تو باب مراد
 دوباره قرعه ی فالم به نام تو افتاد

ببخش اینهمه بد کرده ام به جان خودم
نگاه گرم و صمیمی تو به من رو داد

چه قدر حاجت ناگفته را روا کردی!
دم تو گرم و شود خانه ی دلت آباد

چرا هزار مرتبه شکر خدا که سائلم و
کرامت  تو  مرا  در کنار  تو  جا داد

خلاصه این که منم خاکسار این درگاه
مزن به سینه ی من دست رد امام جواد

تمام آبروی من به زیر دین شماست
تمام آرزویم صحن کاظمین شماست

امتیاز: 
هنوز رایی ثبت نشده