رفتن به محتوای اصلی

شعر مدح امام جواد

تاریخ انتشار:
میلاد امام جواد,اشعار ولادت امام جواد,شعر امام جواد برقعی,شعر کوتاه شهادت امام جواد,شعر توسل به امام جواد,شعر کوتاه ولادت امام جواد,شعر در مورد امام جواد کودکانه,شعر مدح امام جواد,شعر مصیبت امام جواد سازگار,دوبیتی مدح امام جواد
شعر مدح امام جواد

یک نت ـ شعر میلاد امام جواد علیه السلام

حامد آقایی

ای وجودت جود را معنا جوادای مرید لطف تو دست مراد

نورِ مهرت دائما در ازدیادخانه ات شد قبلهٔ خیرُ العباد

هر چه خوبی هست بِه از آن کنیسائلت را سیر نه اعیان کنی

نیست چون تو بنده و بنده نوازسایه ات خورشید نه خورشید ساز

سفره دارِ عالمی ، عالم نیازسیزده معصوم هستی در طراز

بر سریرِ عشق فرمان می دهیداده حق دندان تو هم نان می دهی

ای چو جد اطهرت شمس هدیدرد ما هستیم ای دستت دوا

حرز تو سکان امن هر بلاکرده نامت کارِ لاحول و ولا

گر کمی از لطفتان معنا شودقطره از یمن همان دریا شود

گر گه ما مستیم از پیمانه اتکفر ایمان شد اگر ازدانه ات

دست مافوقی است در کاشانه اتچون رضا گردیده خانِ خانه ات

کاسه و دست دل و باب المرادیا تقی و یا محمد یا جواد

آنکه تا کویت خیالش رفته استداده ای بال و وبالش رفته است

هرکه در راه تو مالش رفته استاز حریمت رزق سالش رفته است

آنقدر کرده رضایت بر تو نازپرچمت بر طوس شد در اهتزار

شعر میلاد امام جواد علیه السلام

رضا قاسمی

 آسمان از منزلش در آسمان دل کنده استچادر شب‌رنگِ ماه از روشنی آکنده است

از زمین دارد دوباره نور، می‌بارد به عرشنور یعنی؛ بر لب خورشید هشتم خنده است

غصه رفته از دلش؛ اوقاتِ شادش آمدهبین آغوشش دلیلِ «اِن‌یَکادش» آمده

باب رحمت باز شد بر زائرانِ مشهدشدر مدینه؛ صاحبِ «باب‌الجوادش» آمده

آب و جارو کرده جبرائیل، با پر، جاده رامی‌پراند بال‌هایش هر زمین افتاده را

هدیه‌ای را می‌بَرد تا خانه‌ی سلطان طوسمی‌بَرد از جانب حق؛ نامِ سلطان‌زاده را

تا بساط سور و سات شادمانی جور شدخانه‌ی خورشید، غرقِ نورِ «نورُالنّور» شد

این طرف؛ چشمِ رضا روشن شد از تابیدنشآن طرف؛ چشمان شور دشمنانش کور شد

عالِم آل محمد عالِمی آورده استعالِمی که مکتبِ درسِ خدا پرورده است

پیش او «یحی‌بن‌اکثم»‌ها تلمّذ می‌کنندعالِمان را علم او طفل دبستان کرده است

من که باشم تا برای مدح او شاعر شوم ؟!مصرعی گفتم که شاعرهاش، را چاکِر شوم

آمدم اینجا بیاندازم دلم را در ضریحآمدم تا صاحبِ دربار را زائر شوم

از درِ باب‌المرادش هر که داخل می‌شودبا خروشِ چشمه‌ی جودش مقابل می‌شود

با ضریحش؛ طبعِ شعرِ هر کسی گل می‌کندبی‌سوادِ این حرم؛ یکباره دعبل می‌شود

دستِ رقص پرچمش دل می‌سپارد آسمانپای کوه گنبدش سر می‌گذارد آسمان

کاظمین از روز روشن نیز نورانی‌تر استاصلا انگاری سه تا خورشید دارد آسمان

شعر میلاد امام جواد علیه السلام

رضا رسول زاده

روزی که روی نفسِ خودم پا گذاشتمدل را کنارِ خانه ی تو جا گذاشتم

بیمارِ چشم های تو روزِ ازل شدمروزی که سر به پای مداوا گذاشتم

هر عیش را که عشقِ تو جایی در آن نداشتباقی برای مردمِ دنیا گذاشتم

وقتِ عروج تا به مقامِ گدایی اتپا روی شانه های مسیحا گذاشتم

دل از دلم نگاهِ تو بردَه ست یا جوادزُلفم گِره به پای تو خوردَه ست یا جواد

ای دلخوشیِ زندگی و حاصلِ رضادُردانه ی رضا و عزیزِ دلِ رضا

چشم انتظار، مردِ غریبی نشسته بودلطفِ خدا به نورِ تو شد شاملِ رضا

مولودی از تو با بَرِکت تر نیامدهدر خانه های شهر، بِجُز منزلِ رضا

دیگر نیاز نیست به انگورِ زَهردارحالا که خنده های تو شد قاتلِ رضا

چون کوثر مُحمّدی اِی کوثرِ رضاخیرِ کَثیر، یعنی علی اکبرِ رضا

خوشبو شدند با نفسِ تو گُلاب هاسرمست می شوند زِ چشمت شَراب ها

اصلاً بعید نیست زِ دوزخ به اَمرِ توبرداشته شَوند تمامِ عذاب ها

مِلکِ خُصوصیِ تو و اَجدادِ پاکِ توستروی زمین وَجَب به وَجَب خاک و آب ها

هفتاد و دو حروفِ علومِ خُدا توییدارند وام از تو مُتونِ کتاب ها

دریای عِلم قَطره ای از موجِ عِلمِ تومَردانِ عِلم خاک شُده پیشِ حِلمِ تو

حَق، چَشمِ من به شوقِ رُخَت آفریده، تَرمرغوب تَر، هَر آنچه بُوَد آبدیده تر

هَر کَس که دید روی تو را، جُز خُدا نَدیددَر حَدِّ خویش، رَنگِ رُخَش شُد پَریده تر

زیباترین جَمال، اَگَر روی یوسُف اَستزیباست پیشِ روی تو او سَر بُریده تر

اِقرار به ولایتِ خاصِ تو کَرده انددَر باغ، میوه های لَذیذ و رِسیده تر

مَحصول های مَزرعه ی سَبزِ عِترَتیممَحکوم به تَحَمُّل عُمری مُحَبَّتیم

لُطفِ تو گَر نَبود، حَیاتی نداشتیمحَتّی به سُفره نانِ بَیاتی نداشتیم

نامِ تو را اگر که “محمّد” نمی گُذاشتذِکرِ کَثیرِ چون صَلَواتی نداشتیم

روزِ جَزا برای تَجَلّیِ جودِ توستوَرنَه نیاز به عَرَصاتی نداشتیم

مَحشر اگر خَبر زِ حُضورِ شُما نَبوداَصلاً اُمیدِ بَرگِ بَراتی نداشتیم

آنجا که دستِ ماست به دامانِ اَنوَرَتزانو زَنیم پیشِ تَبارِ مُطَهَّرَت

تو مَعدَنِ کِرامَت و ما مُشتَری جوادنازِ گِدا شَبیهِ حَسَن می خَری جواد

اَبتر همان کسی ست که زَخمِ زَبان زَدهکوریِ چَشمِ کوردِلان، کوثَری جواد

نُه سال زیرِ سایه ی نورِ رضا فقطکارِ تو بوده از پدَرَت دِلبَری، جواد

باید عَصای پیریِ بابای خود شَویباید کُنی بَراش علی اَکبَری، جواد

گیرَم مَحاسِنِ پِدری هَم سِفید گشتپیشِ پِسَر، دِلَش پُرِ نورِ اُمید گشت

تو آمَدی چِراغِ سَرای رضا شویتو آمدی که صاحبِ دلهای ما شوی

تو آمدی نگفته کِرامت کُنی به ماهَیهات اگر که باعِثِ شَرمِ گِدا شوی

با آن همه مَناقب و فَضلَت رَوا نبوددورِ تو کَف زَنَند و تو تِشنه فَدا شوی

هرگز سِزا نبود سه روز و دو شَب به خاکبَر پُشتِ بامِ خانه به غُربت رَها شوی

صَد شُکر، پیکرِ تو دِگر زیرِ پا نرفترَاسَت جُدا نَشُد، به روی نیزه ها نرفت

شعر میلاد امام جواد علیه السلام

امیر عظیمی

ای که از دست کریمت خیر و برکت می‌رسدهر کسی شد سائل جودت به عزت می‌رسد

تو نشان دادی که در آل امیرالمومنینظاهراً بر کودکانش هم امامت می‌رسد

از “رضا” باید “جوادی” اینچنین یابد ثمراز قیامت انتظاری جز قیامت می‌رسد؟!

ظرف عقل آدمی از درک جودت عاجز استبر امامان از تو وقتی که محبت می‌رسد

من خودم را می شناسم مستحق نقمتماز تو اما سمت من هر بار نعمت می‌رسد

من اگر از تو فقط دنیا بخواهم باختمبس که از معنای جودت معنویت می‌رسد

لطف ابراهیم چشمانت به من آموختهدست بر دامان تو روزی به خُلّت می‌رسد

وای بر دستی که یک دفعه به سمتت رو نزدبیشتر در روز حسرت، او به حسرت می‌رسد

شاعری بیتی برایت گفت و رفت، اما بر اواز علی موسی الرضا صدبار خلعت می‌رسد

زائر مشهد شدم دیدم که از باب الجوادبیشتر از پیش بر زائر عنایت می‌رسد

یابن سلطان خراسان! از پر قنداقه‌اتبه علی‌اصغر قسم آدم به دولت می‌رسد

حرف قنداقه شد و دیدم که در کرببلااز کمان حرمله تیری به دقت می‌رسد

تیر، حلق کودک ارباب مان را پاره کردروضه‌ی این طفل آخر شیعه را بیچاره کرد

شعر میلاد امام جواد علیه السلام

علی اصغر یزدی

قلب عوالم گر در این ایام شاد استاز یمن میلاد جواد ابن الجواد است

ما لذت هر جود را با او چشیدیمورنه به ظاهر مرد بخشنده زیاد است

وقتی کرامت های او بی حد و مرز استبازار حاتم های این عالَم کساد است

هر کوچک این قوم خود مردی بزرگ استدر پنج سالی او امامِ اعتقاد است

در کاظمینِ او شود هر اشک, لبخندزیرا برای شیعیان باب المراد است

روی نیاز ما به سمت بی نیاز استبر حاجت ما او اجابت را نهاد است

مشهد اگر نزدیک باشد بستِ طوسیراه ورود ما فقط باب الجواد است

شعر میلاد امام جواد علیه السلام

حسن لطفی

باز شبیه شبِ بارانی‌امزاده‌ی دریایم و طوفانی‌ام

مثلِ اویس از قَرَن آواره‌امدر پِیِ یارانِ خراسانی‌ام

عاشقی‌ام را همه فهمیده‌اندمُهر شده مُهر به پیشانی‌ام

دست نسیم است سر گیسویشدست خودم نیست پریشانی‌ام

ابروی او نور عَلی نور شدعاشق این طاق چراغانی‌ام

داده جنون هستی من را به بادروز نخستی که شنیدم جواد–می‌چکد از کنج لبانم شرابخانه‌ات آباد خرابم خراب–سنگ تراشی دل سنگم گرفتتیشه زد و ساخت از آن دُرِ ناب

شانه زد و یکسره دل ریخت ریختدر خَم آن گیسویِ پُر پیچ و تاب

وای اگر دست تو اُفتد دلمفارقم از روز حساب و کتاب

جاذبه‌ی محض مرا نور کنحضرت خورشید به جانم بتاب–جذبه‌ی پیغمبرِ اُمّی جوادای به ابی انت و اُمی جواد–نیست فقط روز مبادا کریمهست همه روز و شبم با کریم

یاد گرفته است که بر هیچ کسرو نزند این دلم الا کریم

هر‌چه گره بیشترم میزندکم شود این فاصله ها… تا کریم

خواهشِ ما جرعه‌ای از آب بودداد ولی پهنه‌ی دریا کریم

بس که درِ بسته زدم خسته‌امباز نشد هیچ در امّا کریم…–در نزده در به رویَم باز کردباز همین طایفه اعجاز کرد–فیضِ مسیحایی‌ات عیسیٰ بَرَددست به دامان تو موسیٰ بَرَد

از همه دل می‌بَرد آقای مابیشتر از حضرت زهرا بَرَد

رویِ پَرَش لطف کن و پا گذاررتبه‌ی جبریل به بالا بَرَد

شُکر براتِ حرم آخر رسیدناله‌ی مجنون دل لیلا بَرَد–بال بده تا حرمِ کاظمین …با نَفَسِ وای حسینم…حسین–مثل همیشه دَمِ ایوان طلانام تو شد نامِ تو سوگندِ ما

نام تو را گفتم و باران گرفتخیس شد از گریه‌ی ما صحن‌ها

پنجره فولاد گره باز کرداز منِ اُفتاده به لطف شما

مثل همیشه دَمِ باب الجوادحاجت ما بود که آقا رضا …

… جان جوادت ببرم کاظمینتا که بخوانیم به پایین پا …–…” آمدم ای شاه پناهم بدهخط امانی ز گناهم بده “–وای اگر غصه‌ی مادر نبودحالِ تو اینقدر مکدر نبود

مثلِ حسن شد جگرت ریز ریزحیف که بالین تو خواهر نبود

کاش زمین آب نمی‌ریختندحیف به جز خنده پسِ در نبود

سخت کشیدند تو را رویِ باموای اگر بالِ کبوتر نبود

شُکرِ خدا قسمت تو بام شدگودی و نامحرم و خنجر نبود

خوب شد از حنجره‌ات خون نریختحرمله در لحظه‌ی آخر نبود

شُکرِ خدا پیشِ نگاهت زِ بامبر سرِ نیزه سرِ اصغر نبود

شُکرِ خدا پیکرت عریان نشدزیر سُم اسب پریشان نشد

شعر میلاد امام جواد علیه السلام

علیرضا وفایی

پس کجایند اهل ماه رجب؟روزه داران جبهه ی تقوا

چاکران قبیله ی ایمانسینه چاکان مخلص مولا

یا من ارجوه های پی در پیگریه ی سجده های طولانی

یا رب العفو های نیمه ی شبناله ی از سر پشیمانی

مژده آورده جبرییل از عرشخوش به حال سبوکشان علی

شده روشن حریم میخانهبه جمال نوادگان علی

پسران امام های رئوفبرسانید رزق کرب و بلا

یا علی اصغر امام حسینیا علی اکبر امام رضا

شاه شمشاد قامت دیگرمظهر جود و معدن رحمت

حسنی دیگر است وقت کرمصاحب فضل و صاحب شوکت

میوه ی قلب ضامن آهوستمهربان مثل حضرت باباست

اول صحن جامع رضویاسم زیبای اطهرش پیداست

این ورودی حکایتی داردسالیانی ست گونه میسایم

روزی ام صحن کاظمین نشدپس به باب الجواد می آیم

یارضا! یارضا! مبارک باداین پسر نیست… پاره ی ماه است

این پسر امتداد نور شماستحیف عمر جواد کوتاه است

عمر کوتاه ارثی است آقامادرت هم جوان جوان جان داد

او نود روز درد کشیدتا که بر عمر خویش پایان داد

دختری هم سه ساله جان دادهمرگ , اصلا به او نمی آمد

دختری که حدود چل منزلزجر با تازیانه او را زد

بیشتر از همه دلم خونروضه ای سخت تر ز گودال

روی دست پدر , دم خیمهپسری شیرخواره بی حال است

ضارب چشم حضرت سقالعنتی باز آمد و شر کرد

پسری را لطیف تر از گلحرمله با سه شعبه پرپر کرد

گوش تا گوش سر بریده شدهولی اصغر هنوز می خندد

پدرش خم شد و کمی با مکثچشم بازش به بوسه میبندد

شعر میلاد امام جواد علیه السلام

مجتبی صمدی شهاب

امشب شب رؤیائی این عالمینکوچک ترین حیدر به دستان حسین است

چشم انتظاری بنی هاشم به سر شدطوبای باغ فاطمیون پر ثمر شد

نوری مضاف جمع خورشید وقمر شدآقا برای چندمین دفعه پدر شد

اجماع کلی بنی هاشم همین استاین طفل تمثال امیرالمؤمنین است

یک تکه الماس است بر دستان بابامانند یک رود است درآغوش دریا

آئینه می گردد به روی دست سقاصف بسته قومی محضرش بهر تماشا

اکبر نگاهش کرد او خندید, جان گفتارباب درگوشش مسیحایی اذان گفت

وقتش رسید آقا که نام او بگویدبا سرّ اعظم نام این مه رو بگوید

این نکته باریکتر از مو بگویدمستی کند با نام او یا هو بگوید

کوری چشم دشمنان حق منجلی شدفرزند بچه شیر حق نامش علی شد

این طفل کوچک پیر یک دنیای عشق استسرتا به پا آئینه و سیمای عشق است

آقا و آقا زاده آقای عشق استمهری به طومار و به عاشورای عشق است

هدیه به زهرا شیره جان رباب استاز نسل آب و تشنه لبهاش آب است

بند قماطش را زبالا آفریدندمشگل گشای هر دو دنیا آفریدند

محسن برای نسل زهرا آفریدندهم رتبه و هم شأن سقا آفریدند

ششماهه صد ساله کند طی مدارجآری علی اصغر بود باب الحوائج

گهواره اش یک قبله سیّار باشدکعبه به دورش حاجی هشیار باشد

سرباز راه حیدر کرار باشدپس تیر معمولی برایش خار باشد

از بس ابهت داشت لشگر از توان رفتبهر شکار او سه شعبه در کمان رفت

با دست وپای بسته میدان را بهم ریختیک قوم سرگردان وحیران را بهم ریخت

نظم وفنون رزم وگردان را بهم ریختمعنای خیر و لطف باران رابهم ریخت

مشگل گشا شد حرمله مشگل گشا زدنامرد مرد کوچکی را بی هوا زد

داغش به قاب سینه غم تصویر کردهانگشت حیرت بر لب تکبیر کرده

طوری زدش گویا که صد تقصیر کردهانگار نیزه در گلویش گیر کرده

آن سو به صورت مادری بیچاره می زداین سو زحلقش خون چه بد فوّاره می زد

طفلک میان نعره ها لرزید وپرزدبراشک بابا لحظه ای خندید و پرزد

برگ گل حلقوم او پاشید و پرزدبا تیر بر کتف پدر چسبید و پرزد

تیر از گلویش در نیامد غم بپا شددر آن کشاکش ها سر از پیکر جدا شد

شعر میلاد امام جواد علیه السلام

مجتبی صمدی شهاب

بیا به شهر مدینه نگاه را حس کن

به دل سفر کن و نزدیک راه را حس کن

بیا به روی مسیح آفرین حق بنگر

شمیم یوسف بیرون ز چاه را حس کن

بیا به صفحه اعمال عاشقان امشب

شروع بخشش و ردّ گناه را حس کن

بیا به برکه چشم رضا زشوق امشب

جمال منعکس و روی ماه را حس کن

شکوفه ای علوی بردرخت طوبی بین

بیا حضور ولی عهد شاه را حس کن

مدینه مکّه شد وجلو ه گاه زهرا شد

بخوان ترانه که سلطان عشق بابا شد

رسید آنکه به قرآن عشق کاتب شد

شبیه جدّ خودش مظهر العجائب شد

ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد

همانکه ماه رخش قبله کواکب شد

چقدر آمدنش بر رضا مبارک بود

که شکر و سجده برای امام واجب شد

به کوری همه بخل طینتان جهان

تمام جود خدا را رسید و صاحب شد

رسید آنکه جواد الائمه  شد نامش

همانکه جود و کرم هست تشنه جامش

جمال بی مثلش جلوه گاه خورشیدی

 زبان پر گهرش آیه های تو حیدی

دلیل بندگی حق ولایت تامش

خدا ستیز بود هرکه کرده تردیدی

به جای پای خدا پا نهد هرآنکس که

کند همیشه از این شاهزاده تقلیدی

بگو بگو به خدا عشق او فزونتر ده

برای ما بپسند آنچه خود پسندیدی

تمام جلوه الله در  رخش پیداست

رواست جای خدا گر ورا پرستیدی

چه کفر باشد وایمان دلم بود آزاد

منم گدای ازل  زاده امام جواد

بهشت عاشق عطر و شمیم گیسویش

کلیم عابد محراب طور ابرویش

ترانه ساز غزل ها صدای زیبایش

قیامت ابدی می کند بپا هویش

ستاره عاشق برق نگاه پر فیضش

بهار , فصل خزان  بهار مینویش

یگانه ی پدر است و پدر بود عاشق

به چشم های زلال نگاه جادویش

قنوت دست گدایش روا کند حاجت

محّل رفع نیاز پیمبران کویش

زچشمه برکاتش می  ولا عشق است

ز او شنیدن عرض دل گدا عشق است

خمار دیده جام شرابناک توأم

منم که آدم دارو درخت و تاک توأم

همیشه ایمن هرز دعای تو هستم

به جستجوی  نهم  در پی پلاک توأم

منم که حرفه اجدادی ام گدایی توست

به رسم عشق و جنون عبد سینه چاک توأم

منم دخیل بخیلی که با تو می مانم

همیشه زنده ام از عشق چون هلاک توأم

زیادی گلتان هستم وخوشم آقا

که هم سرشت شمایم غبار خاک توأم

توئی ادامه  نسل بلند وپر ثمرت

دلیل خنده رخشنده  لب پدرت

چه خوب آمدی ای امتدا پیغمبر

رسید ارث ولایت به دست  تو آخر

ولید برتر و خوش یمن نسل ثار الله

صدای قلب امامت , سلاله کوثر

برای اهل دو عالم تو حجت اللهی

برای شاه غریبان توئی  علی اکبر

بیا به جمع شلوغی به امربابایت

که از تو بهره بگیرند مسلم وکافر

عصای پیری بابائی و عصای زمین

بشر توئی و کرامات توست فوق بشر

تمام جلوه چشم انتظاری پدری

نه , بلکه بهر پدر جان و پاره جگری

سلام حق به شما ای طلوع زیبائی

قشنگی همه ی خواب های رویائی

تو نور اوّل وآخر تو دائما هستی

تو آفتاب ازل ماهتاب شبهائی

به سن ّ وسال تو کاری ندارم ای آقا

به سن ّ کودکی ات هم امام وآقائی

بیا و خانه تکان دل سیاهم باش

کنون که جا به دلم کرده ای عجب جائی

اگر چه پای تو برسنگ خورد وافتادی

ولی تو تا به قیامت همیشه بر پائی

به روی خاک زمین خوردی و شدی مضطر

زسینه ناله زدی وای مادرم مادر

شعر میلاد امام جواد علیه السلام

اسماعیل روستائی

لب قاصر از بیان جوادالائمه ع استعالم گدای خوان جوادالائمه ع است

فصل بهار و ماه رجب, عطر و بوی یاراین عید عاشقان جوادالائمه ع است

ما را گدای سفره آقا نوشته انداز لطف بی کران جوادالائمه ع است

باکی ندارد از غم مسکینی اش گداوقتی که در امان جوادالائمه ع است

حاتم که شهرتش همه جود و سخاوت استخود جزو سائلان جوادالائمه ع است

جویند سائلان همه نام و نشان از اوابن الرضا ع نشان جوادالائمه ع است

با مقدمش, پدر شده مولای انس و جاناین افتخار از آن جوادالائمه ع است

هرگز نگشته خلق, مبارکتر از جواد عاین جلوه ی عیان جوادالائمه ع است

این آستان که سگ شدنش فخر شیخ گشتدرگاه و آستان جوادالائمه ع است

مشکل گشا ترین قسم بعد فاطمه سدرملک طوس,جان جوادالائمه ع است

شعر میلاد امام جواد علیه السلام

قاسم احمدی

گندم صنمی آمده خیرات بریزیدنقل ادب و عرض ارادات بریزید

پر شد ز گدا خانه ی سلطان خراسانعیدی شده لبریز در این خانه فراوان

رندی ست اگر زایر مشهد شده باشیدمهمان رضا گوشه ی مرقد شده باشید

نورش ز شب تار مگر راه گرفتهانگشت تعجب به لبش ماه گرفته

قنداقه ای از نور به دست پدرش رفتگفتند ببینید پسر به پدرش رفت

گویا که نشانده به دهان حبه ای از قندانداخت به لبهای پدر نوگل لبخند

تا صبح فقط زیر لبش ذکر خدا بودمشغول تهجد چقدر پور رضا بود

گیرم که دو سال است ولی همچو رسول استبهتان مزنید این پسر از نسل بتول است

این طفل دوساله یل هر عرصه ی تنگ استاثبات امامت ز بیانش چه قشنگ است

در منقبتش گفت رضا همچو کلیم استبی شک به هر مخزن اسرار علیم است

حاجات, نگفته, به نگاهش چه عیان استآن را که عیان است چه حاجت به بیان است

عمریست که لطفش به من بنده زیاد استعمری ست به انگشت دلم حرز جواد است

عمری ست کبوتر شده و جلد دو جایمدر پیش رضا زایر فرزند رضایم

این خصلت جود است عطا قبل بیانشقربان چنین عادت و این جوی روانش

افتاد پدر تا که به بستر به برش رفتانگار که همراه پدر هم پسرش رفت

اینجا پسری پیش پدر اشک فشان بوددر کربوبلا قصه فراتر ز بیان بود

آنجا پدری بود به بالین جوانشاین داغ گرفته ست ز او نا و توانش

آنجا که زبان قاصر از گفتن آن استآن را که عیان است چه حاجت به بیان است

شعر میلاد امام جواد علیه السلام

حسن لطفی

اگر دست و بالت کمی خالی استاگر حال و روز تو بی حالی است

اگر آسمان در قفس می کشیاگر قسمتت بی پَرو بالی است

اگر کار و بار تو پیچیده واگر چند وقتی بد اقبالی است

اگر تار و پودت گره خورده استاگر غصه ها نقش این قالی است

اگر رنگ و روی تو زرد است و سرداگر مثل پاییز یک شالی است

علاجت فقط یک نفس یا علی استخدا هست با آنکه او با علی است

خدا در شکوه جلال علیستخدا در ظهور جمال علیست

خدا در نزولش علی می شودخدا در مقامش کمال علی است

حرام خدا و حلال خداحرام علی و حلال علیست

پیمبر پس از سِیرِ معراج گفتکه ما هرچه دیدیم مال علی است

علی چارده مرتبه آمدهعلی عین میلاد آل علی است

علی گفته و غرق عین اش شدیمهمه راهی کاظمینش شدیم

مرا فارغ از قیل و قالم کنیدمرا راحت از خشکسالم کنید

محال است لب را به مِی تر کنممرا تشنه ی این محالم کنید

مرا بشکنید و بسازید بازتَرَکهای روی سفالم کنید

فقط روی چشمان خود می کشماز این خانه هرچه”حوالم”کنید

مرا می کشاند دو گنبد طلاشب رفتنم شد حلالم کنید

ببینید رویای جبریل رامبارکترین کودک ایل را

شلوغ است اگر آستان جوادپُر از برکت است آسمان جواد

گدایی به شاهی مقابل نشستچه ها می کند تکه نان جواد

پیمبر پدر با خدیجه شدورضا نیز با خیزران جواد

علی اکبر خانه ام را ببینرضا می شود مدح خوان جواد

شبیه نماز حسین است ایننماز رضا با اذان جواد

فقط شانه ات را بدیوار نِهفقط زیر لب گو بجان جواد

تو را می دهد تا قیامت مرادگره وا کند خاک باب الجواد

شعر میلاد امام جواد علیه السلام

محمّدقاسمی

تو بی ابتدایی و بی انتهاییتو واضح ترین جلوه ی کـبریایی

همان علّت غائیِ خَلقِ ماییندانم که هستی ! چه گویم چه هایی ؟

تو دریای جودی تو جـودِ خُــداییتــو بابُ المرادیّ و بابُ الرّجایی

تو را می شناسم تو خوبی تو خوبیتو خورشید هستی ولی بی غروبی

تو مثل رضــایی , طبیبُ القـُلوبیمُنادایِ من , قبــلِ “إکشـفْ کـُروبی”

تو دست خداونــدِ مُشکل گُٰشاییتــو بابُ المرادیّ و بابُ الرّجایی

خـُدا مُنْــزِل و نعمت نازلش تونبی واصل و جلوه ی کاملش تو

علی مُقبِــل و وارث قابلش توچهل سالِ عُمرِ رضا , حاصلش تو

جگر گوشه ی بضعهُ المصطفاییتو باب المرادی و بابُ الرّجایی

به مولا , رجب را مُرَجّب تو کردیبه مولا , ادب را مؤدّب تو کردی

به مولا , جهان را مُرَتّب تو کردیبه مولا , دعا را مُجرّب تو کردی

تو در استجابت جواب دعاییتو بابُ المردای و بابُ الرّجایی

به ذکـر علی بین محراب , سوگندبه شبهای روشن ز مهتاب , سوکند

به چشمان بیدار در خواب , سوگندبه ربّ تو ای ربّ الاَرباب , سوگند

خُدا کرده با خلقتت خودْنمــاییتو بابُ المُرادی و بابُ الرّجـایی

به تهمت دهان باز کردند آسانهمان آشنایان همان ناسپاسان

که هستند تا صبح محشر هراسانبه ازعــانِ حتّــیٰ , قیــافه شناسان

تو شکــل علیّ بن موسی الرّضاییتو بابُ المرادی و بابُ الرّجـایی

تویی صاحب گیسوان مُجعّدکه شرح جمال تو صدها مُجلّد

به قـرآنِ نازل شده بر محمّدتوسّل به تو هست امری مؤکّد

تو اولاترین حاجت دستِ ماییتو بابُ المردای و بابُ الرّجایی

من از جود تو صاحب شور و شینممن از لطف تو خاکسار حسینم

به اسمت قسم تا ابد زیر دیــْنمکه مشتاق پابوسی کاظمیــنم

تو معبود این عبد بی دست و پاییتو بابُ المرادی و بابُ الرّجایی

شعر میلاد امام جواد علیه السلام

قاسم نعمتی

وقتی بساط عشق بازی چیده می شدسجادۀ سبزی کنارش دیده می شد

یک پیرِ عاشق با دعای مستجابشدر امتحانِ عاشقی سنجیده می شد

صبرش اگر چه شهرۀ هفت آسمان بودگه گاهی از زخم زبان رنجیده می شد

گویا دوباره کوثری در بین راه استکم کم سحر شام دل غمدیده می شد

از نور زهراییِ این  فرزند خورشیدطومار غربت در جهان برچیده می شد

دانید این اسطورۀ دلدادگی کیست؟در آسمان ها این چنین نامیده می شد

او کیست؟ آقازادۀ شمس الشموس استآرامش جان و دلِ سلطان طوس است

او مثل نوری جلوه کرد و بهترین شدهمچون رسول الله پیغمبر ترین شد

از آسمان ها آمد و جاری تر از اشکمانند زهرا مادرش کوثرترین شد

سر تا به پایش بود توحید مجسمبر بادۀ رب الکرم ساغر ترین شد

او چندسالی گر چه مهمان بود ما رااما تجلی کرد و نام آور ترین شد

بر تار گیسویش گره خورده دل مااین شاه زاده, تک پسر, دلبرترین شد

شد زنده یاد یوسف لیلا دوبارهابن الرضا بود و علی اکبر ترین شد

در چند جایی که عیان شد غیرت اوبا نام زهرا مادرش حیدر ترین شد

فرمود بابایش از او بهتر نباشدمولودی از او با برکت تر نباشد

او آمد و ابن الرضایی کرد ما رااز برکت نامش خدایی کرد ما را

مشتی ز خاکیم و قدم بر ما نهاد وتا عرش برد و کبریایی کرد ما را

دست کریمِ این امامِ ذره پروریک عمر مشغول گدایی کرد ما را

صوت دل آرای مناجاتش سحر هاسر مست جانان و هوایی کرد ما را

بوسیدن خال رطب دارش در این ماهمهمان بزم با صفایی کرد ما را

یک قطرۀ اشک از کنار سفرۀ اوهر نیمۀ شب مردی بکایی کرد ما را

از گوشۀ صحن و سرای کاظمینشمست حسین و کربلایی کرد ما را

نیمه نگاه اوست تسکین الفؤادمکلب امیر کاظمین, عبدالجوادم

لبخند او آرامش جان رضا شدیوسف شد و مهمان کنعان رضا شد

سجادۀ بابا شده گهوارۀ اولالایی اش آهنگ قرآن رضا شد

آمد که باقی ماندۀ توحید باشدبا نام او شیعه مسلمان رضا شد

هر کس که از باب الجواد آمد زیارتبا دست پُر, مشمول احسان رضا شد

امشب دلم جایی دگر هم پر گشودهارباب ما آغوش بر اصغر گشوده

امشب نمی دانم چرا در پیچ و تابماشک دو چشمانم کند نقش بر آبم

می جوشم و می جوشم و لبریزم از اشکچله نشینی پای خَم کرده شرابم

امشب دخیل گوشۀ گهواره هستمدلگرمم و ایمن قیامت از عذابم

عشاق را گویم ازین پس تا قیامتبا نام اصلی ام کنید اینسان خطابم

عالم همه دانند در کوی محبتمن ریزه خوار سفرۀ طفل ربابم

با اذن سقا در حرم سرباز عشقِشش ماه سردار خیام بوترابم

ای کاش همچون حق شناس پاک طینتعبد علی اصغر کند  زهرا حسابم

حالا که غم آلود گشته ناله هایمانگار باب القبله ی کرب و بلایم

او را خدا می خواست مه پاره ببیندمسند نشین کنج گهواره ببیند

بر روی دستان پدر با کام عطشانبا روی خونین, حنجری پاره ببیند

یک عمر با زخمی که مانده روی سینهدور حرم بانویی آواره ببیند

اما در آخر چون عموجانش ابالفضلاو را صفِ محشر همه کاره ببیند

لب تشنگان  اشک را این طفل ساقیستشش ماه تا قربانی شش ماه  باقیست

شعر میلاد امام جواد علیه السلام

محمد جواد پر جمی

نشسته‌ام بنویسم گدا نمی‌خواهی؟میان خانه‌ی خود بینوا نمی‌خواهی؟

نشسته‌ام بنویسم کریم یعنی توکریم‌زاده تو حاجت روا نمی خواهی

شنیده‌ام که عطایت زبانزد همه استنیازمند برای عطا نمی‌خواهی

به خاک تیره اگر بنگری طلا گرددتو علم و معجزه و کیمیا نمی‌خواهی

قسم به روی شما خوب می‌شوم آقافقط بیا و نگو که مرا نمی‌خواهی

منم اسیر نگاه پر از عطوفت تومن از نگاه تو خواندم شما نمی‌خواهی…

… که من جدا شوم از تو؛ وَ خوب دانستمکه می‌کنی ز محبّان خود هواخواهی

هرآنکه بسته به چشمت دخیل سیّدنانشسته روی پر جبرئیل سیّدنا

من آمدم که بگویم به تو سپاسم راو جمع می‌کنم این بار من حواسم را

که تا دگر نبرم یأبنَ فاطمه هرگزبه غیر کوی شما دست التماسم را

برای آنکه بیایم به محضرت آقاروا بُود که مرتّب کنم لباسم را

برای جلب نظر از شما بسوی خودممن استفاده کنم عطر ناب یاسم را

میان آیِنه‌کاری چنان شدم تکثیرهزار مرتبه دیدم من انعکاسم را

به غیر نان شما که نخورده ام هرگزببین زبان و دهان نمک‌شناسم را

میان دغدغه ها عطر عاشقی آیدفرو نشاند در این دل غم و هراسم را

دلم کنار شما خانه در فلک داردجواد فاطمه نامت عجب نمک دارد

برای ذات خداوند امتدادی تودوباره نور خدا را به سینه دادی تو

زمینِ مُرده‌ی مردم دوباره احیا شداز آن زمان که بر این خاک پا نهادی تو

تجلّی نبی و حیدر و حسین هستیکه با تهاجم هر فتنه در جهادی تو

تو از مریضی هر شیعه غصّه می‌خوردیز شادمانی دلهای شیعه شادی تو

تمام جود خدا را اگر کنم تفسیررسم دوباره به نامت ز بس جوادی تو

نثار روی تو خواندم وَ أن یَکادم رابه عالمی ندهم ذکر یا جوادم را

به پیش نام شما پا شدم خدا را شکردوباره مست تولّا شدم خدا را شکر

من از ولایت ‌تو آبرو گرفتم پسکنار نام تو آقا شدم خدا را شکر

از آن قدیم که مهر تو در دلم افتادمقیم عالم بالا شدم خدا را شکر

تو در نهایت اکرام و من تُهیدستممقابل تو تمنّا شدم خدا را شکر

هزار مرتبه مُردم ز دیدن رویتهزار مرتبه احیا شدم خدا را شکر

تو در کرانه‌ی یا ربّنای من هستیمن از دعای تو دریا شدم خدا را شکر

من از علاقه و عشقت به مادرت زهرامُحبّ حضرت زهرا شدم خدا را شکر

هزار غبطه به پای نگات می‌ریزمتمام همر خودم را به پات می‌ریزم

من از نگاه مدامت دوام می‌گیرمولایت از سخنان امام می‌گیرم

به خاک میکده من سر فرود آوردمفقط ز دست کریم تو جام می‌گیرم

من آنقَدَر به شما می دهم سلام آقاکه آخر از تو عَلَیکَ السّلام می‌گیرم

اگرچه بال و پرم زخمی از زمانه شدهمن از دوای شما التیام میگیرم

کبوترم که شدم جلد گنبد زرّینفقط پر از سر این برج و بام می‌گیرم

به سنگ‌فرش حریم تو می‌کشم دستمتبرُّکاً در بیت الحرام می‌گیرم

تو رتبه ای بده تا خاک پایتان باشمچه خوب پیش شما من مقام می‌گیرم

غلام هیچکسی جز شما نخواهم شدگدای کس به جز إبن الرّضا نخواهم شد

تو آمدی که شوی قبله‌گاه مردم ماتو آمدی شده دلشاد امام هشتم ما

تو آمدی که رود غم ز سینه ها دیگرو تا همیشه بماند به لب تبسّم ما

تو آمدی که به مردم نشان دهی حق رافقط صفا بنویسی بر این تلاطم ما

من و دلم به تو سوگند عاشقت هستیممحبّت تو بُود باعث تفاهم ما

تو آمدی که شوی با گدات همسفرهکه نان جو بخوری جای نان گندم ما

کنار حضرت معصومه یادتان کردمچه وقت بهر زیارت تو می‌روی قمِ ما؟

دلم دوباره به یادت به شور و شین آمدبه سر هوای پریدن به کاظمین آمد

امیر هر دو سرا یا جواد ادرکنینظر نما به گدا یا جواد ادرکنی

به حقّ مادرتان فاطمه قسم آقابخر مرا ز وفا یا جواد ادرکنی

خدای جودی و جود خدای منّانیبه سائلت کن عطا‌ یا جواد ادرکنی

طواف کوی تو برتر بُود ز بیت‌اللهقسم به سعی و صفا‌‌ یا جواد ادرکنی

رود به سوی بهشت خدا هر آنکس کهتو را نموده صدا یا جواد ادرکنی

فقط ز راه ولای تو یا ولیَّ اللهروم بسوی خدا یا جواد ادرکنی

نشسته‌ام که بگیرم برات رفتن خودبه شهر کرب و بلا یا جواد ادرکنی

تویی تو زاده‌ی شمسُ الشّموس یا مولاعلیّ اکبر سلطان طوس یا مولا

نشسته مرد غریبی کنار گهوارهکنار گریه‌ی بی اختیار گهواره

رضا نشسته بخواند نوای لالاییبرای کودک زیبا عُذار گهواره

چقدر شب به سحر درد و دل کند با اینگلی که شد همه باغ و بهار گهواره

چقدر طعنه شنیده ز دیر آمدنتچقدر سخت گذشت انتظار گهواره

دوباره صحبت گهواره و نوای لالاییدوباره مرثیه‌ی شیرخوار گهواره

میان هُرم عطش مادری صدا می‌زدبخواب کودک دل بیقرار گهواره

امان ز اشک رباب و غم علی اصغرچه بد شد عاقبت آن روزگار گهواره

نشد که لب بزند کودکش به آب ای واینشد که قد بکشد کودک رباب ای وای

شعر میلاد امام جواد علیه السلام

محمد حسن بیات لو

نوشت اول شعرش به نام حضرت عشقو باز میکند امشب زبان به مدحت عشق

کسی که شعر خودش را نگفته میداندکه هست از برکات وجود و رحمت عشق

اگرچه قافیه ی شعر دست و پا گیر استشروع میکند این بار هم به زحمت عشق

منی که مثل همیشه خراب و حیرانممنی که گرم سرودن شدم به نیت عشق

 کسی که آمدنش را خدا تبارک گفتکسی که آمد و شد منتهای زینت عشق

ترنمات لبش آیه های کوثر بودو داد خاتمه بر افترا و تهمت عشق

عجیب نیست که مولود بی نظیر رضاشود برای همیشه امام عصمت عشق

سلام بر گل رویش بگو به قصد براتنثار این پسر حضرت رضا “صلوات”

شکوه بی بدل لطف و مهر و جودی تو و بانی همه ی خلقت و وجودی تو

 گرفته دور و برت را هزار پروانهچرا که خوبتر از عطر ناب عودی تو

 تویی نتیجه ی نذر و توسلات پدر و ربنای قنوت و دم سجودی تو

ادامه داشت برایش کنایه ی مردمتو ای سلاله ی زهرا اگر نبودی”تو”

تو استجابت سبزی به دست های گدا زلال جاری فیضی شبیه رودی تو

پس از امام حسن سفره های رنگینیبرای مردم بی دست و پا گشودی تو

تو دستگیر همه هستی ای خدای کرمکه هیچ چیز نمی خوای در ازای کرم

منم همیشه مرید درِ تو باب مراد دوباره قرعه ی فالم به نام تو افتاد

ببخش اینهمه بد کرده ام به جان خودمنگاه گرم و صمیمی تو به من رو داد

چه قدر حاجت ناگفته را روا کردی!دم تو گرم و شود خانه ی دلت آباد

چرا هزار مرتبه شکر خدا که سائلم وکرامت  تو  مرا  در کنار  تو  جا داد

خلاصه این که منم خاکسار این درگاهمزن به سینه ی من دست رد امام جواد

تمام آبروی من به زیر دین شماستتمام آرزویم صحن کاظمین شماست

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا