رباعی شهادت امام باقر
یک نت ـ اشعار شهادت امام محمد باقر محمود ژولیده
منم که دل به غم و درد آشنا دارم
به دیده جام می ناب نینوا دارم
به سینه وسعت صحرای کربلا دارم
همیشه در همه جا روضه ی منا دارم
منم که بانی این روضه های پر شورم
تمام عمر، سروری نکرد مسرورم
کسی که باطن هر روضه را خبر دارد
کسی که گلشنی از لاله بر جگر دارد
کسی که خاطره ی وادی خطر دارد
ز روز واقعه هفتاد و دو اثر دارد
منم که سجده ی سجّاد دیده در شعله
حرارت غم جانان چشیده در شعله
منم که داغ یتیمان مجتبی دیدم
شهادت همه ی آل مصطفی دیدم
به زیر سمّ ستور آیت خدا دیدم
به کوفه هیبت فریاد مرتضی دیدم
به صحنه، شاهد اجساد عاریات منم
بلا کشیده ی نسوات بارزات منم
کسی که دید امام زمان در آتش بود
کسی که عمّه ی او باعث نجاتش بود
کسی که تشنه و صد چشمه ی فراتش بود
کسی که کرب و بلا قلّه ی حیاتش بود
به چار ساله غمم برتر از چهل ساله
که دیده؟ گریه ی پنجاه ساله بی ناله
منم که هجمه ی سیلی به کاروان دیدم
هجوم کعب نی و زخم کودکان دیدم
به نیزه معجر خاکی بانوان دیدم
ز خاتمی که به دستان ساربان دیدم
جواهرات زنان بود و دست نامحرم
فرار کودک و فریاد پست نامحرم
اشعار شهادت امام محمد باقر(علیه السلام) محمود ژولیده
من امشب شربتى نوشم که شویَد زَهرِ اعدا را
مهیا مىشوم اى زهر مهمانى زهرا را
من امشب جامهاى پوشم که از تن بر کَنم جانم
لباس وصل مىبایست دیدار گوارا را
روانه سوى جانان باش اى جان ستمدیده
نشد دنیا اگر یارت، بشارت باد عقبى را
هشامم زهر داد اما مشامم بوى یار آورد
شهادت نوش جانم ساخت این جام طهورا را
جنان از پشت دیوار جهان مىخواندم یثرب
دگر چشمم نخواهد دید دیوارى غم افزا را
منى که در مناى کربلا قربانیان دیدم
وصیّت مىکنم اندر منا بر ندبه مِنا را
در آن هنگامه که حکم فرار از خیمه صادر شد
به چشم خویشتن دیدم به حصر شعله، بابا را
ز سهم هر یتیمى گوشوار و گوش، غارت رفت
ز پاى دختران و بانوان خلخال، یغما را!
چو دیدم طفلکى آتش به دامان مىدود هر سو
نشد از معرکه بیرون کشم آن طفل تنها را
ز بعد آن همه ماتم چو هنگام اسیرى شد
میان قتلگه بردند جمع خستۀ ما را
قضاوت با شما زندان، خرابه، جاى آل اللَّه!
چها بگذشت بین شام و کوفه آل طاها را
اگر چه کودکى بودم در آن غوغاى غم، اما
تمام عمر پیش دیده دارم روز غوغا را
بخوان اى روضه خوان از غصههاى عمهام زینب
که داغش تازه سازد تا قیامت داغ زهرا را
اشعار شهادت امام محمد باقر(علیه السلام) محمود ژولیده
ای عمر پر درد و بلا بار سفر بند
امروز با زهر جفا بار سفر بند
ای عمر از دامان صبرم دست بردار
ای زهر در این سینه هرچه هست بردار
من با عطش پیشینه ای دیرینه دارم
از تشنگی هفتاد و دو آئینه دارم
من حضرت خون خدا را نور عینم
من پور آن لب تشنه ام سبط الحسینم
من پنجمین دردانۀ پیغمبر استم
نجل حسن نسل شریف کوثر استم
من میوۀ باغ امیر المومنینم
من غنچۀ دامان زین العابدینم
من زینت دوش ابالفضل رشیدم
عمری به روی آب تصویرش کشیدم
من وارث رخسار سیلی خورده هستم
چون غنچه در نشکفتگی پژمرده هستم
از کودکی آمادۀ پرواز بودم
جد غریب خویش را همراز بودم
من از مدینه تا مدینه داغ دیدم
یعنی که عمری را به سینه داغ دیدم
عمری است عاشوراست حال بی قرارم
شام غریبان است عمر سوگوارم
من همنفس بودم تمام عمه ها را
در شعله ها دیدم تمام خیمه ها را
از کربلا تا شام با من رازها هست
با هر بلا این سینۀ من آشنا هست
من نذرها کردم برای عمه زینب
تا که شود جانم فدای عمه زینب
اشعار شهادت امام محمد باقر(علیه السلام) محمود ژولیده
از سوز تشنگی جگرم ناله می کند
نذر حسین، روضه ی ده ساله می کند
یاد لبان خشک و عطش خورده ی حسین
بین دو نهر آب مرا واله می کند
آری منای من شده یک عمر خون دل
این غم مرا شبیه به آلاله می کند
امروز یاد کرب و بلا می کشد مرا
در گلشن بقیع، مرا لاله می کند
من آشنای کعب نی و تازیانه ام
زخمم نظر به گریه ی غسّاله می کند
از بس که سر به پیش نگاه ترم شکست
چشمم عجیب همدمی ژاله می کند
نوری که بود شاهدم از قتلگاه سرخ
حالا چه سبز دور سرم هاله می کند
این مادر است و این پدر و جدّ اطهرم
زهرا مرا خلاص ز قتّاله می کند
اشعار شهادت امام محمد باقر(علیه السلام) محمود ژولیده
باید گریست با همه ی ناله دارها
بر کربلا و قافله ی یادگارها
تنهاترین امام که مانده ز کربلا
رنجی کشیده از همه ی روزگارها
می گفت با هزار گِرِه از گلوی زخم
با هر بهانه ای سخن از بی قرارها
می گفت با کنایه که من دیده ام به چشم
آتش به خیمه ها و شروع فرارها
من دیده ام که راه، به اطفال بسته بود
سر بود و سنگ و سیلی سخت سوارها
دیدم به چشم خویش که دستان اجنبی
معجر کشید از سر عصمت مدارها
دیدم که رحم، در دل بی رحمشان نبود
مزدورهای در طمع گوشواره ها
دیدم شرارِ دامن آتش گرفته را
آن شب که شد ستاره هم آغوش خارها
اشعار شهادت امام محمد باقر(علیه السلام) محمود ژولیده
دیده جانانهاى پر ابر بود
لحظههاى واپسین صبر بود
آنكه در ذهنش هجوم دشنه داشت
یادگار آب، كامى تشنه داشت
بود اندر خاطرش آلالهها
آخرین ساعات عمر لالهها
در نگاه آخر پور حسین
موج مىزد كربلاى شور و شین
همچو جدش بیقرار بیقرار
روز عاشوراى عمرش ناله دار
روز آتش، روز خون، روز قیام
روز غارت غارت اهل خیام
گه نگاهش بود سوى خیمهگاه
گاه مىبردش میان قتلگاه
گاه دستانش به دست عمه بود
گاه آغوشش به بابا مىگشود
ز آنچه مىآزرد او، بیش از همه
بود غمهاى سه ساله فاطمه
یاد روزى كه هراسان مىدوید
دخترى آتش به دامان مىدوید
هرم آتش بس كه دامن مىگشود
از بیابان تا مدینه شعله بود
گاه قلبش از غم، آتش مىگرفت
گاه زهر كین حیاتش مىگرفت
اشكهاى سرخ امانش را گرفت
ذره ذره داغ جانش را گرفت
دارِ فانى را وداعى خسته داشت
زیر لب نامى گران، پیوسته داشت
آخر الامر از تب و تاب ممات
داد ذكر وا حسینایش نجات
اشعار شهادت امام محمد باقر(علیه السلام) محمود ژولیده
من بر فلک امامم من بر ملک شهودم
ذکر عَلَی الدَّوامم من معنی سجودم
هم شاهد قیامم هم شاهد قعودم
هم مظهر وجودم هم مُظهر وجودم
نور شهود و غیبم آئینۀ قلوبم
من باقر العلومم من کاشف الکروبم
من حجت خدایم تفسیر هل اتایم
دلبند مرتضایم فرزند مصطفایم
نور دل حسینم سجاد را عطایم
من یادگار درد و غم های کربلایم
تاریخ کربلا را باید ز من بجویید
گاهی میان روضه از قول من بگویید
من چار ساله بودم دیدم غم و بلا را
می دیدم از مدینه تا شام ابتلا را
کس همچو من ندیده مظلوم مبتلا را
تصویر زنده دیدم اوضاع کربلا را
من دیده ام خدا را پامال سمّ مرکب
رأس ز تن جدا را در پیش چشم زینب
دیدم به روی نیزه هجده سر بریده
در قتلگاه دیدم یک حنجر دریده
خورشید کاروان را دیدم به اشک دیده
دیدم که از جسارت رنگ عمو پریده
بر ناقه های عریان بریان دل زنان بود
چشمان غیرت ما گریان بانوان بود
من دیده ام هجوم دشمن به دختران را
از خیمه ها فرار اطفال و مادران را
با بوته ها هم آغوش ، جان داده خواهران را
بر نیزه های خونین رأس برادران را
با نیزه آشنایم با تازیانه همدم
با کعب نِی انیسم با آه و ناله مَحرم
من در تمام این راه در سوز و آه بودم
با اشک و آه حسرت غرق نگاه بودم
همراه عمه زینب در قتلگاه بودم
در حلقه های آتش در خیمه گاه بودم
ماتم کشیده ام من ، سیلی چشیده ام من
تهمت شنیده ام من ، بس داغ دیده ام من
منزل به منزل از غم مُردم در این اسارت
از بس به عمه هایم شد از جفا جسارت
روحیۀ لطیفم خورد از ستم خسارت
گاهی لباس و گاهی رفت آبرو به غارت
دشمن به بی حیایی بر عمه، در حضورم
با تهمت کنیزی زد لطمه بر غرورم
خواهد پیام ما را هر کس دهد به عالم
یاد غم و بلا را باید کند دمادم
حتی کند منا را ماتم سرای این غم
جویید کربلا را در خیمۀ محرّم
یاری کنید ما را با روضه های غربت
گاهی کنار پرچم گاهی کنار تربت
اشعار شهادت امام محمد باقر(علیه السلام) محمود ژولیده
شیعه كند مرا صدا كه حجت خدا منم
آنكه شده به كودكى شاهد كربلا منم
ز بعد مرتضى على پس از حسین و مجتبى
از پس زین العابدین ولىّ كربلا منم
وارث علم و دین همه كنز خفىّ فاطمه
شاهد كوى علقمه وصىّ مصطفى منم
آنكه ز بین خاك و خون با غم و غربتى فزون
سر بریده دیده است به روى نیزهها منم
همدم شیر خوارهام محرم گاهوارهام
همسفر رقیهام محرم بچهها منم
همره كاروانیان اسیر دست دشمنان
به زیر تازیانهها به شام و نینوا منم
آنكه به روضه بانى است عاشق روضه خوانى است
چه در بقیع چه كربلا چه بین خانهها منم
قسم به این حقیقتم بخاطر مصیبتم
آنكه بود به دست او برات كربلا منم
افزودن دیدگاه جدید