اشعار شهادت امام جواد سازگار
یک نت ـ اشعار شهادت امام جواد(علیه السلام) استاد سازگار
دردا که گشت با من، بیگانه یار جانی
با دست خود مرا کشت، لب تشنه در جوانی
من از نفس فتادم، بر خاک رخ نهادم
او میزند به مرگم، لبخند شادمانی
ای بلبلان بنالید ای لالهها بریزید
شد باغبان دل را گلزار جان خزائی
غمها بدل نهفتم، در دم بکس نگفتم
بردم بگور با خود صد غصة نهانی
لب تشنهام ثوابی، ای امّ فضل آبی
بالله این نباشد، پاداش مهربانی
بر دیدهام ستاره، در سینهام شراره
با قلب پاره پاره، رفتم ز دار فانی
عمرم چو عمر یک آه، کوتاه بود کوتاه
شد اول حیاتم پایان زندگانی
دردا که رفتم از حال از بس زدم پر و بال
در لانه اوفتادم از فرط ناتوانی
گوئید تشنه جان داد، خاموش شد ز فریاد
از این غریب تنها، پرسند اگر نشانی
جانم به لب رسیده «میثم» بگو که دیده؟
مرغی به لانه این سان افتد ز نغمه خوانی
اشعار شهادت امام جواد(علیه السلام) استاد سازگار
به ديوار قفس بشكسته ام بال و پر خود را
زدم تنــهاي تنـها ناله هاي آخر خود را
درون شعله همچون شمع سوزان آتشي دارم
كه آبم كرده و آتش زده پا تا سر خود را
قفس را در گشوده صيد را آزاد بگذاريد
كه در كنج قفس نگذاشت جز مُشتي پر خود را
بزن كف پايكوبي كن بيفشان دست، امّ الفضل
كه كُشتي در جواني شوهر بي ياور خود را
بيا و اين دم آخر به من ده قطره ي آبي
كه خوردم سالها خون دل غم پرور خود را
چه گويي اي ستمگر در جواب مادرم زهرا
اگر پرسد چرا لب تشنه كُشتي شوهر خود را
اجل بالاي سر، من در پي ديدار فرزندم
گهي بگشوده ام گه بسته ام چشم ترِ خود را
به ياد شعله هاي ناله ي إبن الرّضا «ميثم»
سِزَد آتش زني هم نخل، هم برگ و برِ خود را
اشعار شهادت امام جواد(علیه السلام) استاد سازگار
نده ام بنده ی ولای توام
عاشق صحن با صفای توام
تو جوادی و من گدای توام
یا جواد الائمه ادرکنی
قامتم خم شده ز بار بلا
حاجتم باشد از تو یا مولا
نجف و کاظمین و کرب و بلا
یا جواد الائمه ادرکنی
ای که از زهر خون شده جگرت
به تو و جد و مادر و پدرت
من ِ بیچاره را مران ز درت
یا جواد الائمه ادرکنی
سائلم سائلم جوابم دِه
تشنه ی جام وصلم آبم دِه
چشم گریان ، دلِ کبابم دِه
یا جواد الائمه ادرکنی
به امام و به حرمتِ شهدا
به علی و به مادرت زهرا
دست خالی نمیروم ابدا
یا جواد الائمه ادرکنی
ای تورا یار ِ بی وفا کشته
با لبِ تشنه از جفا کشته
با چنان پاکی و صفا کشته
یا جواد الائمه ادرکنی
بسته با دستِ فتنه راهِ تو شد
همه جا پُر ز سوز و آهِ تو شد
حجره ی بسته قتلگاهِ تو شد
یا جواد الائمه ادرکنی
مانده بر بام جسم بی کفنت
مرغ ها ناله زن به گرد تنت
سایه کردند بر روی بدنت
یا جواد الائمه ادرکنی
لرزه بر جان اهل دین افتاد
شعله بر قلب مسلمین افتاد
تنت از بام بر زمین افتاد
یا جواد الائمه ادرکنی
اشعار شهادت امام جواد(علیه السلام) استاد سازگار
شرار زهر قاتل سر زند از جسم و از جانم
کسی بر من نمی گرید به غیر از چشم گریانم
من از دوران طفلی تا جوانی خون دل خوردم
که از هر ناله می جوشد هزاران درد پنهانم
میان حجرۀ در بسته مثل شمع، می گریم
مگر با قطرۀ اشکی شود تر چشم گریانم
تمام عمر با تنهائی و غربت گرفتم خو
ولی وقت شهادت مادرم زهراست مهمانم
که دیده صید، دست و پا زند، صیاد کف بر کف
اَلا صیاد من صید توام دیگر مسوزانم
اَلا ای آه، از زندان تنگ سینه بیرون شو
که من با ناله داد خویش از صیاد بستانم
گهی نام محمّد بر لبم گه یا رضا گویم
کهی رو به مدینه گه بود سوی خراسانم
شریک زندگی گردیده قاتل، خانه ام مقتل
انیسم اشک چشم و حجرۀ در بسته زندانم
مرا کشتی دگر شادی مکن ای دختر مأمون
گرفتم نیستم فرزند پیغمبر، مسلمانم
ز سوز خود سرودن سوز دل دادم تو را (میثم)
که خورده نظم تو پیوند با اشک محبّانم
اشعار شهادت امام جواد(علیه السلام) استاد سازگار
تا آه سینه سوزی، از قلب من برآید
هر دم هزار نوبت، جانم ز تن برآید
بس کوه غصه بردم، بس خون دل که خوردم
پیوسته از لبم جان جای سخن برآید
از بس که یار جانی آتش زده به جانم
ترسم که جای آهم دود از دهن برآید
از بی وفائی یار، این بود قسمت من
من گریه گن بمیرم، او خنده زن برآید
دیگر نمانده هیچم تا کی به خود بپیچم
ای مرگ همتی کن تا جان ز تن برآید
امروز بین حجره، فردا کنار کوچه
فریاد غربت من از این بدن برآید
نیکوست زهر دشمن در راه دوست کز من
هم ساختن به آتش هم سوختن برآید
از بس که رفتم از تاب،از بس که گشته ام آب
فریاد آه آهم از پیرهن برآید
جا دارد از غم من هنگام دفن این تن
خون در لحد بجوشد اشک از کفن برآید
اشعار شهادت امام جواد(علیه السلام) استاد سازگار
معبود من خدای من ای حیّ داورم
دیگر به لب رسیده نفس های آخرم
همچون رضا به حجره ی در بسته جان دهم
در شهر غربت از پدرم ارث می برم
در بسته، دل شکسته، بدن خسته از ملال
این غم کجا برم که مرا کشت همسرم
ای امّ فضل می شنوی ناله ی مرا
یک جرعه آب چیست؟ که ریزی به حنجرم
رویم بُوَد به قبله و چشمم بُوَد به در
ای کاش نازنین پسرم بود در برم
طاقت نمانده تا بزنم دست و پا دگر
بهتر که دست و پا نزنم نزد مادرم
از سوز زهر و سوز عطش سوخت جان من
آبم نداد قاتل و شد آب پیکرم
اشعار شهادت امام جواد(علیه السلام) استاد سازگار
ای مرگ مدد کن که من زار بمیرم
ای زهر خلاصم کن و بگذار بمیرم
بگذار در این خانه که غمخانۀ من بود
تنها و غریب از ستم یار بمیرم
بگذار با سوز درون و لب عطشان
یکبار زنم ناله و صد بار بمیرم
بگذار که چون فاطمه هنگام جوانی
در خانه ی در بستۀ خود زار بمیرم
بگذار که بی شیون و آرام شوم آب
چون شمع که سوزد به شب تار بمیرم
بگذار در این خانۀ در بستۀ خاموش
از یار کشم محنت و آزار بمیرم
بگذار چو مرغی که قفس قتلگهش بود
بیگانه و تنها و گرفتار بمیرم
سوز دل من شعله کشد از دل (میثم)
بگذار به هر ناله دو صد بار بمیرم
اشعار شهادت امام جواد(علیه السلام) استاد سازگار
هر دم هزار نوبت جان از بدن برآید
تا آه سینه سوزى از قلب من برآید
بس كوه غصه بردم بس خون دل كه خوردم
گویى كه از لبم خون جاى سخن برآید
از بس كه یار قاتل سوزم نهفته در دل
ترسم كه جاى آهم دود از دهن برآید
دیگر نمانده هیچم تا كى به خود بپیچم
اى مرگ همتى كن تا جان ز تن برآید
امروز بین حجره فردا كنار كوچه
آواى غربت من از این بدن برآید
نیكوست زهر دشمن در راه دوست از من
هم سوختن به آتش هم ساختن برآید
اشعار شهادت امام جواد(علیه السلام) استاد سازگار
زهر به جان زد شررم ای پدر
سوخت ز پا تا به سرم ای پدر
جواد مظلوم تو از دست رفت
نمانده دیگر اثرم ای پدر
من که غریبانه زدم دست و پا
مگر تو گیری به برم ای پدر
شمع شدم آب شدم سوختم
لختۀ خون شد جگرم ای پدر
حجرۀ دربسته مرا شد قفس
ریخت همه بال و پرم ای پدر
کاش که میبود به بالای سر
این دم آخر پسرم ای پدر
یار مرا کشت به فصل شباب
زد به جگر نیشترم ای پدر
تشنهام و به یاد جدم حسین
اشک فشان از بصرم ای پدر
با نفس «میثم» دل سوخته
ریخت به دلها شررم ای پدر
افزودن دیدگاه جدید