شعر میلاد امام محمد باقر
یک نت ـ شعر میلاد امام محمد باقر علیه السلام
رضا باقریان
گوهر از بطن دریا تا هویدا میشود امشبجمال ایزد منان تجلا میشود امشب
ملک در باغ رضوان است دست افشان، که از ره کِیگل زهرای مرضیه شکوفا میشود امشب
به یمن مقدم باقر، امام پنجم شیعهمدینه باز هم عرش معلا میشود امشب
زمین و آسمان را نور باران کرده حق، زیراعلیبنالحسین این بار بابا میشود امشب
ملائک صف به صف اِستاده، در کف جام مِی دارنددوباره آبِ کوثر هم گوارا میشود امشب
علی و فاطمه بانیِ این جشن و سرور هستندچه جشنی در ثریاّ باز بر پا میشود امشب
خدای حلم و علم و حکمت از ره میرسد وقتیتمام علم در یک جمله معنا میشود امشب
ز دامانِ عروسی پاک دامن در اذانِ صبحگلی زیبا به عالم باز اِهدا میشود امشب
نیازی نیست دریا موج بردارد به پای اودو چشم مادرش آنگونه دریا میشود امشب
گدایی پشت دربِ خانه بنشسته به امیّدیتمام شهر هم آید پذیرا میشود امشب
زمستان هم که باشد روزهای عاشقی گرم استکه با لبخندِ گرمش فصلِ گرما میشود امشب
امامِ باقر از ره میرسد ظلمت عَدَم گرددو درد عاشقی با او مداوا میشود امشب
بشارت میدهد جبریل بر زهرا و بر حیدرکه یک غنچه ز نسل فاطمه وا میشود امشب
شعر میلاد امام محمد باقر علیه السلام
ميثم مومني نژاد
امشب میان گریه و لبخند خود گمم
سرشار از طلوع بهار تبسمم
دریایم و طپیده به لبهام نبض موج
تا آسمان رسیده شعور تلاطمم
جارو به برج و باروی اندیشه میزنم
تا سائل مدایح معصوم پنجمم
من شاعر صداقت گلهای قاصدک
من جابر سلام رسولان مردمم
هرجا که باز پنجره ای شد کبوترم
هرجا که بسته است در مهر کژدمم
صدها ابوبصیر شود طفل مکتب ام
دریای علم تو بچشاند اگر خمم
پیچیده در تلاوت معصوم نام تو
عطر گل محمدیت در تکلمم
بر خاکهای مرقد نورانی تو ساخت
گلدسته ها و گنبد زرین تجسمم
امشب دوباره شوق مرا بال و پر بده
امشب که بین گریه و لبخند خود گمم
شعر میلاد امام محمد باقر علیه السلام
محمد حسین رحیمیان
رسیده ماه رجب در سرم هوای مدینهنوشته اند دوباره مرا گدای مدینهگرفته است بهانه دلم برای مدینهفدای چار امام گره گشای مدینه
کبوتر دل من تا بقیع گشته مسافرسلام مقصد پنجم ! سلام حضرت باقر
نبود این دل ما حیدری اگر تو نبودینبود روزی ما نوکری اگر تو نبودینداشت دین خدا لشکری اگر تو نبودینداشت جسم تشیع سری اگر تو نبودی
بزرگ و کوچک ما زیر دین راه نجاتتغلام حیدر و زهرا شدیم با زحماتت
تویی همان که پیمبر رسانده است سلامتتویی که درک خلایق نمی رسد به مقامتشبیه زینب کبری حماسه داشت کلامتشده است منبر روضه حیات بخش ز نامت
همیشه کرده حدیث تو گرم روضه ما رانتیجه های تلاش توایم و صادقت آقا
امام پنجم عالم ، امید پنج تنی توبزرگ تر ز تمام تصورات منی توفدای عزم بلندت ، امام بت شکنی توخودت بگو بنویسم حسین یا حسنی تو
تویی که وارث جمع فضائل حسنینیامام امتی و میوه دل حسنینی
همیشه مثل حسن بود عادت تو کرامتزبانزد است در عالم همیشه جود و عطایتبزرگواری و دارد فقیر پیش تو حرمتو در مرام شما نیست دین به غیر محبت
تو و کرم ، تو و بخشش ، تو و عطای فراوانهمیشه لطف تو آقا شده است شامل مهمان
تویی که حاصل عمرت همه معارف دین استبه زیر پرچمت آقا کسی که سایه نشین استبه دست او رگ خواب همه زمان و زمین استبقیع بی حرمت هم بهشت اهل یقین است
به رغم خواسته ی منکران اصل ولایتحرم نداشتنت هم نکرد کم ز مقامت
تو یادگار شهید غروب حادثه هاییتو در تمامی حالات ، یاد کرببلاییز کودکیت تو دلتنگ سیدالشهداییتو داغدار امام ِ مُرَمِّلٌ بِدِمایی
چهار سالگی ات را نمی بری دمی از یادرقیه بین خرابه جلوی چشم تو جان داد
شعر میلاد امام محمد باقر علیه السلام
حامد آقایی
ای که چشمت بحرِ لطف و ابروانت گلشن استفصل فصل زندگی ام در طلوعت روشن است
سروی و بر قلهٔ قافی تو ای منصور عشقبلبلِ شوقم که بنیانِ من از گل گفتن است
فاطمی دم مرتضی رو مصطفی سیرت توییآرزویم در دوعالم خاک کویت بودن است
در برت از علم، عالِم دم نمیزد هیچ وقتعلمِ هر عصری به پای کوهِ علمت ارزن است
حکم جابر را حکیمان گر به دیده برده اندحتم جابر هم خِلالی از خروجِ خرمن است
دین سوارِ کشتی امنِ تو در موج بلاستتا که قال الباقری باشد سفینه ایمن است
رفته رفته شمسِ عالم تابِ عالم می شویممنطقِ شیعه به درس و از حدیثت متقن است
ساقی عشاقِ عشقی حضرت رب العلومدرسِ دانشگاه عشق تو ز حیدر گفتن است
شعر میلاد امام محمد باقر علیه السلام
سید علی اصغرپور
باید شروع کنیم به نام خدای علمچون میرسد به گوش دوعالم صدای علم
غیر از یقین به ظن کسی اعتماد نیستظن و گمان و حدس تمامش فدای علم
باید تمام هستیه خود را فدا کنیممثل شهید اول و ثانی برای علم
باید نشست پشت در صاحبان فضلتا طی شود جوانی عالّم به پای علم
ما جاهلیم چشم طلب سوی دست توستتا ذره ای دهید به ما هم دوای علم
برغیر اهل بیت به خدا رو نمیزنیمتنها علیست معنی این انمای علم
(آمد شکافنده ی آیات محکمهآمد نتیجه و همه هستیه فاطمه)
باید همه به پشت سرت اقتدا کنندباید به نام تو همه عالم دعا کنند
باید برای تو در آغوش عرش حقگنبد بنا کنند و ضریحی بنا کنند
علامه های شهر همه نوکر درتباید گدایی در تو ماسوا کنند
آنان که دست به دامن غیر از شما زدندباید تمام هستیه خود را قضا کنند
گر پله های منبر هرکس به شان اوستباید به عرش منبر علمت به پا کنند
هرچند خاکی است مزار شما ولیباید ملائکه به مزارت صفا کنند
یوسف تویی و خلق حسودان بی خردباید تو را از عالم هستی جدا کنند
(از یک طرف عزیز دل و نجل مجتبیاز یک طرف عزیز دل شاه کربلا)
شد ذکر عاشقان جهان باقر العلومدارد به لب زمین و زمان باقرالعلوم
قرآن تمام مدح شما خانواده استمن کیستم کنم بیان باقرالعلوم
شد حرز بر روی لبه علامه های شهرهنگام مشکلات ایان باقر العلوم
افسانه است قصه ی آرش و غیرهمبر دست خود بگیر کمان باقرالعلوم
تسبیح به دست شده زلیخا به نام توگشتند عجوزه ها جوان باقرالعلوم
تنها به زیر پرچم تو سینه میزنیمذکرت شده است ورد زبان باقر العلوم
(بر غیر دربتان برم عین کافری استکار تمام خلق به درب تو چاکری است)
نوری رسیده اعلم خلق است باقر استاو باقر است عالم هر سر و ظاهر است
جابر بود سفیر پیام سلام وحیاو اعتبار این همه سال عمر جابر است
هرکس کنار درس تو درسی به پا کندحقا حقیقتا به خداوند کافر است
هر کس که جرعه آب دهد دست شیعه اتوالله او به دین خداوند ناصر است
مرجع شدن به فهم عمیق کلام توستهر کس که نیست پشت سر تو مقصر است
از راه دور دوباره صدا میکنم تو راقلبم دوباره در حرم عرش زائر است
(آمد تمام شیرینیه ماه بندگیآمد عزیز قلب حسین روح زندگی)
هر تیر میزنی نشسته است بر هدفیوسف نشسته پشت در تو میان صف
مثل علی بگو ((سالونی)) که ارثیه استاین ارثیه است از طرف شاه لو کشف
باید برای قبر توصحنی بنا شودبانام حیدر و به نام شه نجف
دُرّی شییه تو به عالم نبود و نیستدُرّی که دور تو شده زهرا چنان صدف
شیرینی تمامی عمر نام باقر استعمر بدون نام شما میشود تلف
نوکر شدن به پای شما پادشاهی استدارد به عالمین گدایی تو شرف
(عیسی به یکنگاه شما زنده میشودجبرئیل هم کنار شما بنده میشود)
شعر میلاد امام محمد باقر علیه السلام
جواد حیدری
خواهم امشب باز شیدایی کنماز در رحمت تمنایی کنم
تا شوم دور از تمام هر چه زشتسیر، در گلزار زیبایی کنم
گرچه خوارم، دم ز گلها میزنمیاد گل، یاد گل آرایی کنم
مدت کوتاه عمر خویش راصرف خدمت نزد مولایی کنم
از همین کوتاه خدمت، تا ابدزندگی در لطف و آقایی کنم
آمدم نوشم میاز شیر و رطببر در میخانه ماه رجب
ای رجب میخانه حیدر توییمی تویی، باده تویی، ساغر تویی
طعم تو گردیده احلی من عسلگوشهای از وسعت کوثر تویی
راه درک لیله القدر علیبهر شیعه تا صف محشر تویی
ماه شعبان بر تو کرده اقتداباعث توفیق پیغمبر تویی
مطلعت زیباترین روز خداستمیزبان حجت داور تویی
حسن مطلع در تو باشد لطف یارشد رخ زیبای باقر آشکار
او شعیب عترت پیغمبر استباقر دریای علم داور است
مفتخر بر نام او هستیم مااین کلام یک امام و رهبر است
اول خیر آخر خیر اصل خیراین محمد، سفره دار کوثر است
بی روایاتی که از او آمدهدین ما تا روز محشر ابتر است
سائل علمش مراجع گشتهاندوسعت علمش ز هر کس برتر است
او که باشد بهترین مولای منمادرش شد فاطمه بنت الحسن
مادرش از فاطمه تصویر داشتدر برش آیینه تقدیر داشت
پاکتر از آب زمزم خلق اورزق و سهم از آیه تطهیر داشت
او که باشد دختر بیت کریمحسن بابایش در او تأثیر داشت
نی به دامانش گرفته کودکیاو به دامان خضر راهی پیر داشت
تا کند ما را غلام درگهشدر نگاه چشم خود زنجیر داشت
ما غلام حضرت باقر شدیمبر مرام غیر او کافر شدیم
شعر میلاد امام محمد باقر علیه السلام
اسماعیل شبرنگ
مدینه منتظر رحمتی فراوان استدل کویری ما مستحق باران است
دلی به بار نشسته در این طلیعه ی نورکه در هوای کسی تا همیشه حیران است
بهار جلوه ای از صبح اول رجب استرسیده آن که دوای دل پریشان است
رسیده است و دلم زنده می شود با عشقتلاطمی ست که لبخند چشمه ساران است
محمد بن علی, باقرالعلوم جهانهمان فرشته که الگوی هر چه انسان است
به دور شمع پر از نور مکتب مولاطپش طپش دل ما تا همیشه پروانه ست
فروغ انجمنی یا محمد بن علی!حسینی و حسنی یا محمد بن علی!
صلابت علوی در نگاهتان جاریتویی که جلوه ی زیبای فاطمی داری
رسیده از تو احادیث کاملاً متقنشکوه علمی و سر خطّ هر چه اخباری
حضور جهل به پایان رسید وقتی کهتو آمدی به زمین با خروش بیداری
سلام گرم نبی را به محضرت آوردصحابه ی نبوی “جابر بن انصاری”
نمی رسد به شناسایی تو قوّت عقلتویی همانکه فراتر ز هر چه پنداری
بگو که می رسم از فرش تا به عرش بقیعبه التماس دل من فقط بگو “آری”
بها گرفته تعالیم شیعه با یادتمن و حواله ی عیدی روز میلادت
جواب این همه آوای ربنا با توستاجابت نفس هر دعای ما با توست
محبتی که تو داری قدم قدم با ماستحوائج همه ی بی قرارها با توست
همیشه گریه به عشق نگاهتان با ماستهمیشه پاسخ این بغض بی صدا با توست
گدایی از تو در این خانه ی کرم با ماستجواب خواهش هر شخص بینوا با توست
شبیه شمع برای تو سوختن با ماستبقیع بردن هر فرد مبتلا با توست
حسین گفتن و با گریه سر شدن با ماستجواز دیدن ایوان کربلا با توست
دلم پریده ز سینه به سمت شش گوشهمرا ببر ز مدینه به سمت شش گوشه
شعر میلاد امام محمد باقر علیه السلام
محمود ژولیده محمود
بنام نامیِ أحد, نامه شروع میکنمبرابرِ خدای خود, باز خضوع میکنم
نماز عشق میکنم اقامه با حضورِ دلهمینکه خالصانه بر درش خشوع میکنم
نماز من ولایت است, نیاز من هدایت استز جان سجود میکنم, ز دل رکوع میکنم
برای درکِ جایگاهِ وصفِ باقرالعلومبه پیشگاه آل مصطفی خضوع میکنم
من و نگاه مصطفی, من و پناه مرتضیبه فطرتِ محمدیِّ خود رجوع میکنم
نه جاهلم, نه غافلم, نه در مسیرِ باطلمکه با اصول دین حق, درکِ فروع میکنم
رسیده ام ز معرفت به محضر امام خودکه گفت باقرالعلوم, حرفی از مقام خود
منم که باقرِ علومِ سرمدم, محمدممنم که پارۀ تن محمدم, محمدم
مراست فخر کائنات, مراست اذن ممکناتکه پرتوی ز نور پاک احمدم, محمدم
منم که ذکر دوست را به اهل عرش داده اممن از تمام عرشیان سرآمدم, محمدم
نه غیر نور زاده ام, که آفتاب زاده امبه نور عصمت اللَّهی مؤیّدم, محمدم
منم که داده کبریا تمام مُلک را به منبه مُلکِ هستی از همه مجردم, محمدم
برای یاری خدا قیام کرده ام به عِلمبه دین و عِلم, اولین مجدِدم, محمدم
منم که بحرِ علم و دین, ز اولین و آخرینشکاف داده و بمن خدای گفته آفرین
همه زمین و آسمان به سایۀ ولایتمتمسکِ همه جهان به پرچم هدایتم
بهشت از عطای من, نماز با ولای منشد آنکه مبتلای من, رسد به او عنایتم
عزیز زین العابدینم و عزیز فاطمههر آنکه فاطمی شود, سزد از او حمایتم
به علم و حلم و صبرِ من, به سینۀ ستبرِ منهمه بساط ظلم شد, شکسته با درایتم
در انقلاب عِلمی ام, هزار نکته حل شدهخدائی است نهضتم, حسینی است آیتم
من از مدینه تا مدینه دیده ام غم و بلاکه هست همچو کربلا شنیدنی حکایتم
سفیر کربلا منم, اسیر نینوا منمبه قتلگاه شاهدِ شهید کربلا منم
من از شهید کربلا گرفته ام قیام راز خون سرخ نینوا رسانده ام پیام را
من از میان قتلگه سلام داده ام به اوو از گلوی پاره اش, شنیده ام سلام را
به چشم خویش, زیر سمِّ اسبهای کوفیانشکسته استخوان ز سینه دیده ام امام را
تنش میان خاک و خون, سرش بروی نیزه هاو در قتال او شریک دیده ام تمام را
پدر میان شعله بود و من کمک به عمه امبه گوشۀ عبا خموش کرده ام خیام را
چه دردها کشیده ام, چه غصه ها چشیده امکه دیده ام اشاره های دستِ اتهام را
من و غم اسیریِ تمام عمه های منبه شام و کوفه ام خدا گواه ناله های من
شعر میلاد امام محمد باقر علیه السلام
امیر عظیمی
شب است و باز, مبارک شبی است؛ ای ساقیکلید میکده در دست کیست, ای ساقی
فرشته عشق نداند که چیست, ای ساقیبخواه جام و شرابی به خاک آدم ریزبه کام شیعه ی زین العباد, زمزم ریز
خدا به شهر مدینه, دوباره عزت دادبه سفره ی دل شیعه, عجیب برکت دادو نور فاطمه را پنج دفعه, حرکت داد
تمام شوکت و عزت, نزول فرمودهامام باقر امت, نزول فرموده
شکست پوزه ی شیطان, فرشته غالب شدگدای نان شب, اینبار؛ گنج صاحب شدبه خاک خانه سجاد, سجده واجب شد
ملائکه, همه از عرش؛ سوی سجادندپیمبران, همه تبریک گوی سجادند
ز شاهراه نبوت, مسیر و جاده ی وحیرسیده کودک قرآن, امام زاده ی وحیمحمد بن علی, پنجمین نواده ی وحی
نبود روی زمین, بی امام ها؛ دینیبدون باقر و صادق, چه دین و آیینی؟!
خبر دهید که آمد تجسّمِ کوثربگو به شیعه: فصلّ لِرَبِّکَ وَ أنحَربه خصم حضرت حیدر, بگو: هُوَالاَبتَر
کلام آل پیمبر, کلام اسلام استو قال باقر شیعه تمام اسلام است
حدیث از لب لعلش, شنیدنی است فقطروایت از پسر وحی گفتنی است, فقطدرون مدرسه اش, درس خواندنی است؛ فقط
از این ذوات مقدس, حصول علم نکوستدرون مکتب باقر, کلیم دانشجوست
به لطف حضرت باقر, علوم؛ احیا شدمعارف از کرم او به قدر دریا شدتشیع از کمک و دستگیری اش, پا شد
چقدر مزرعه ی حوزه هاش, پر بارندهزار قاضی و بهجت به او بدهکارند
خدا کند که من امسال, زائرش باشمبه کوری سلفی ها, مسافرش باشمبه اعتکاف حریمش, مجاورش باشم
بقیع؛ تربت باقر, دل پری داردنه شمعی و نه چراغی, نه زائری دارد
به یاد کودکی او, بگو: سلام حسین!سلام جدّ غریبم, سلام, امام حسین!تو رفتی و چه کشیدند, عمه هام, حسین!
سلام زینب و نجمه, سکینه و کلثومسلام عمه, سه ساله؛ رقیه ی معصوم
شعر میلاد امام محمد باقر علیه السلام
حسین ایمانی
کاش یک مرتبه …فقط یکبارمی شدم زائر نـگاهِ نـگار
می شدم زائر غبـاری که…می دهد بوی عشق… بوی بهار
می رسیـدم به آرزوهـایممعتکف می شدم در این دربار
حرمی در بقیع بنا می شدوَ منِ بی قرار …با زوّار…
در حریمت برای همخوانیمی گرفتیم رخست از دلدار
اینکه رویا نبود…نزدیک استمرگِ آل سعود …نزدیک است
کاش یک شب کنار هم باشیمشب مـیلاد در حـرم باشیم
پرچمی روی گنبدت بزنیمپایِ تو پای این عَلـَم باشیم
باید این صحن سنگفرش شودشاعران فکـر چـارْدم باشیم
روبروی چـهار گلـدستهدور از غصه ها و غم باشیم
لابه لای اذان مأذنه هافکر خُمِّ غدیر هم باشیم
این صعود و سرود… نزدیک استمرگ آل سعود… نزدیک است
پنجـمین آفـتاب تابانیاز تبار عـُروج و عرفانی
نوه یِ پادشاه عشقی و…یادگاریِ شاه مـردانی
پسر سجده و نماز و دعاپدر صدق و کـَظم و احسانی
علـّت رزق ُو روزی حاتمسایه ای بر سر سلیمانی
تو تمـامی آبروی مـَنیچه به پیش همه… چه پنهانی
با تو ربِّ وَدود …نزدیک استمرگ آل سعود …نزدیک است
تیرهایت همیشه در هدف استهر دوتا ریشه ات پُر از شرف است
مادرت دخترِ کریم حرمپدرت وارث شَهِ نجف است
گـوهـر ناب نسل اربابیدُرْ تو هستی و فاطمه صدف است
روز میلاد تو پر از نور و …شعر و شور امیرِ لوکـَشف است
حـق شناسم اگر شناختـَمتروز پرواز یار ما عـرفه َست
ندبه خوان فصل سود…نزدیک استمـرگ آل سعود نزدیک است
شعر میلاد امام محمد باقر علیه السلام
محمد مبشری
چشم ها در پی دیدار به گردش آیدذره چون گشت پدیدار به گردش آیددیده ها در طلب یار به گردش آیدآسمان گشته چو دوّار به گردش آید
گر چه در اوج سما این همه اَنجم داریمما نظر سوی تو ای دلبر پنجم داریم
نفحه ای می رسد از کوی تو ای حضرت دوستسجده آریم به ابروی تو ای حضرت دوستدل ما آینه ای سوی تو ای حضرت دوستقبله ی ماست گل روی تو ای حضرت دوست
تا هلال رجب از شرم تو گردید نهاناول ماه خدا , ماه خدا گشته عیان
ماهرویی ز جنان غنچه ی گلفام رساندجبرئیل آمد و از لعل لبت جام رساندبر همه اهل سماوات چنین کام رساندجابر از سوی نبی آمد و پیغام رساند
ز محمد به محمد چه سلامی برسیدنور آمد به سوی ماه ز سوی خورشید
نه فقط بهر نبی آرزوی ما همه استذکر دیدار رخت بر لب ما زمزمه استنام تو اول عشق اسن و بر آن خاتمه استحسن رخساره ی تو پرتو دو فاطمه است
بر حرمخانه ی عترت شده ای نور دو عینتو هم از نسل حسن هستی و هم نسل حسین
مهر تو قلب مرا سوی اِله آوردهدست دل را بگرفته ست و به راه آوردهسایه ی روی تو آیینه چو ماه آوردهعلم و دانش به حریم تو پناه آورده
تو شکافنده ی هر ذره ی دانش هستیتو روایتگر هر لوحه ی بینش هستی
به کریمان جهان جود و کرم داری توفیض از سوی خدا بهر عدم داری توبه دو صد همچو مسیح آیه و دم داری توبه دلِ عاشق دل , خسته حرم داری تو
نه بقیع است فقط بارگهِ آرامتهمه ی عالم هستی است اسیر دامت
آسمان خم شده تا بوسه زند بر دستتاهل عرش اند همه عاشق و مات و مستتجمله ی حور و ملک همقدم و پابستتواسطه فیض خدایی و فدایش هستت
جلوه ی حسن تو آیینه و مرآت خداستنام تو ذکر خدایی و مناجات خداست
کعبه هستی و شده کعبه ی دل خال لبتقبله هستی و شده قبله ی جان نور شبتقدسیان مات شدند از کرم و از ادبتمن چه گویم ز خصال و ز کمال و نَسَبت
گفتن از مدح و ثنایت به خدا کار خداستشرح اوصاف تو آیینه ای از صدق و صفاست
بی تو نابود شوم بی تو فراموش شومبا تو از خویش جدا گردم و بی هوش شدمز ثنایت همه دم واله و مدهوش شومبهتر آن است که از مدح تو خاموش شوم
من فقط ذکر تو می گویم و هستم یادتگوشه چشمی به سویم کن که شوم دلشادت
شعر میلاد امام محمد باقر علیه السلام
محمد مبشری
قلب زمین دلشده ی , روی دل آرای تو شدروح زمان در طلب و , شوق تماشای تو شد
مرکز پرگار وجود , کمان ابروان توهر که در این دایره بود , واله و شیدای تو شد
زمزمه ی نام تو شد , ذکر همه اهل سماقبله ی عرش و آسمان , روی دل آرای تو شد
تا صدف بسته ی علم , شکافته اشاره اتمنشأ دانش بشر , حدیث لب های تو شد
وجه تو بی بدیل و هم , حسن تو بی نهایت استهزار یوسف از ازل , بر سر سودای تو شد
آیه ی تطهیر تویی , میان مصحف وجودکوثر ناب عاشقی , جام طهورای تو شد
طراوت یقین تو , روح طمأنینه ی خلقاز آن زمان که هر دلی , مست تولای تو شد
ز نسل مجتبایی و , تویی کریم بن کریمکرامت و جود و سخا , غرق تمنای تو شد
هم از حسن هم از حسین , ببرده یادگارهاکه این دو خود نشانه ی , مقام والای تو شد
ففط نه جمع مردگان , مسیح زنده می کنیذکر علی و فاطمه , رمز مسیحای تو شد
قیامتی به پا کنی , ز حب خود به سینه هامحبتت در دل ما , محشر کبرای تو شد
تو یادگار کربلا , هستی و ساکن بقیعصحن و سرای خلوتت , بهشت زیبای تو شد
شعر میلاد امام محمد باقر علیه السلام
محمد رضا ناصری
عشق آمد و خاک کف پایت طلب کردما را اسیر زلف سلطان عرب کردبرکاممان با ذکر یا مولا رطب کردما را گدای اول ماه رجب کرد
باتو دوباره عاشقی از سر بگیریمحاشا که ما سوی در دیگر بگیریم
ماه رجب آمد خودش را باصفا کردماه رجب آمد به تو آغوش وا کرداو جرعه جرعه آبرویی دست و پا کردبا آبرو شد خویش را ماه خدا کرد
دروازه ی ماه خدا نام شما بودعرش خدا بر قله ی بام شما بود
خواهم شبیه سایه افتم زیر پایتیا چون کبوتر پر بگیرم در هوایتصدها غزل را هدیه آوردم برایتتا که شوم شاگرد این دانش سرایت
ازلطف زهرا(س)خادم باقر (ع)شدم منداده قلم دستم اگر شاعر شدم من
با علم خود چون مرتضی اعجاز کردیجنگی دگر با دشمنت آغاز کردیزخم زبان ها خوردی اما..ناز کردیبابی ز حکمت بر نصارا باز کردی
پیر نصارا شد به لبخندت مسلمانمارا اسیر نور لبخندت بگردان
درتشنگی هایت تو از سقا بگوییاز هرم آتش بر لب دریا بگوییشب تا سحر یاسیدی مولا بگوییتب میکنی تا ذکر یا زهرا(س)بگویی
دانم ز بوی یاس خانه بی قراریاز مادرت ارثیه داری هر چه داری
آخر خدا بیت الحرامی را فرستادهمراه تو رکن و مقامی را فرستادهمراه جابر احترامی را فرستادبا لحن پیغمبر(ص)سلامی را فرستاد
بر روی لب هایت فقط نور و غزل بوداین از عنایات خدای لم یزل بود
دیدم که با نازی شبیه مادر آمداو که کمان در دست سوی خیبر آمدگفتند:محمد(ص) یا نبی دیگر آمددیدم که باقر نه !!گمانم حیدر آمد
گفتا هشام او را که از نسل بهار استهم صاحب علم و یقین هم ذوالفقار است
فرقی ندارد پیش ما نزدیک ,دورینازم تو را که معدن علم و شعوریتو شارح تورات و انجیل و زبوریهر پنج نوبت با خدا در کوه طوری
تو آیه های ناب قرآن کریمیمفهوم بسم الله الرحمن الرحیمی
گفتم که آتش ,در دلت آتش به پا شدبغضت پر از فریاد های بیصدا شددر پیش چشمت سر به روی نیزه ها شدطوفان اشکت راهی کرب و بلا شد
از کودکیت تا به پیری گریه کردیعمری بر احوال اسیری گریه کردی
بر درگهت عمری پر از سوز و گدازیمدستان خالی آمده غرق نیازیمیک آرزو مانده که بر صحنت بنازیمیک گنبد و گلدسته مخصوصت بسازیم
برالتیام زخم تو مرهم گذاریمکنج حیاط صحن تو مریم بکاریم
افزودن دیدگاه جدید