متن مولودی ولادت امام سجاد

میلاد امام سجاد, اشعار میلاد امام سجاد,شعر کوتاه ولادت امام سجاد,متن مولودی ولادت امام سجاد,اشعار ترکی میلاد امام سجاد,شعر میلاد امام سجاد,شعر ولادت امام سجاد سازگار,مدح ولادت امام سجاد,شعر کودکانه میلاد امام سجاد,شعر ولادت امام سجاد برقعی
متن مولودی ولادت امام سجاد

یک نت ـ متن مولودی ولادت امام سجاد علیه السلام

با عطر بهشت شستشو می گردد
دری ست گران که کو به کو می گردد

تا نور برای تابش خود گیرد
خورشید به دور چشم او می گردد

جان  لحظه ی گل کشیدنش می آید
هنگام عسل چشیدنش می آید

با دسته گلی که بوی عصمت دارد
جبریل برای دیدنش می آید

ای عشق ببین حسن تغزل ها را
در چهره ی او نقش تکامل ها را

ابرو  و  دو چشم او چه زیبا , انگار
نقاش کشیده بهترین گل ها را

پیراهنی از مخمل آهت دادند
خورشیدی و جذبه در نگاهت دادند

گفتند  ولی چه اشتباهی کردند
آنها که تو را به گل شباهت دادند

سرچشمه ی نور ازلی آمده است
خورشید امید  منجلی آمده است

گلعطر محمد آید از گلشن عشق
میلاد حسین بن علی آمده است

روشنگر آفتاب عباس آمد
آیینه ی ماهتاب عباس آمد

خیزید و گل آورید و گل افشانید
زیرا گل بوتراب عباس آمد

از رویش کهکشان خبر آوردند
بر گلشن آسمان ثمر آوردند

تا سوره ی  والشمس  شود کامل تر
یک آیه به نام  والقمر  آوردند

رفت از نظرم حریم سرو و شمشاد
تا باغ گل محمدی شد ایجاد

آمد ز پی ولادت ثارالله
میلاد ابالفضل و امام سجاد

نوری ز فروغ سرمدی آمده است
آیینه ی روی احمدی آمده است

یک لاله ز گلشن حسین بن علی
با عطر گل محمدی آمده است

بر روی نبی و آل احمد صلوات
بر این همه جلوه های سرمد صلوات

ای آن که زدی به عشق , جان را پیوند
بر آل پر از نور محمد صلوات

در دهر فروغ ازلی می شکفد
این یاس , چو ماه , منجلی می شکفد

با عطر گل محمدی چون خورشید
فرزند حسین بن علی می شکفد

 محمود تاری “یاسر
امام حسین علیه السلام

ببینید گیسوی پُر تابِ ما را
ببینید جوش می ناب ما را

ببینید ماه جهانتاب ما را
ببینید لبخند ارباب ما را

ندارد ظهورش در عالم نظیری
امیری حسینُ و نعم الامیری

جنون چاک کرده گریبانِ ما را
قیامت ندیده است طوفان ما را

چه می‌خواهد از جان ما , جان ما را
ببینید این عید قربان ما را

سر آورده ام تا سرم را بگیری
امیری حسینُ و نعم الامیری

پُرم کرده‌ای با سبوی دو چشمم
که شش‌گوشه شد آرزوی دو چشمم

به سوی شما میرود سوی دو چشمم
تو و جانِ من ای به روی دو چشمم

کنارت ندارم بجز سر به زیری
امیری حسینُ و نعم الامیری

حضرت عباس علیه السلام

خدا با تو وا کرده درهای خود را
به گِردت دوانده قمرهای خود را

علی دیده جمع پسرهای خود را
خدا رو نموده هنرهای خود را

چه نور عظیمی چه شاه و وزیری
امیری حسینُ و نعم الامیری

زمانی که میدان نفس گیر می‌شد
زمانی که لشگر سرازیر می‌شد

زمانی که دشمن کمی شیر می‌شد
فقط ضربه‌های تو تکثیر می‌شد

تو سلطان میدان درآن زَمهریری
امیری حسینُ و نعم الامیری

به میدان رسیدی و عالم به پا شد
که با تو خدایِ مجسم به پا شد

به پیش تو محشر دمادم به پا شد
که با ذوالفقارت جهنم به پا شد

تو مانند مولایی و در غدیری
امیری حسینُ و نعم الامیری

اگر بار دیگر قدم را بکوبی
بهم دستگاه ستم را بکوبی

سر کافران کاخ غم را بکوبی
اگر زینبیه عَلَم را بکوبی

الا نور عینی و بدرالمُنیری
امیری حسینُ و نعم الامیری

امام سجاد علیه السلام
خدا آرزویِ علی را بر آورد

حسن بوسه زد از لبت شِکَّر آورد
حسین امشب از خنده‌ات پَر در آورد

علی را برای علی‌اکبر آورد

تو حُسنِ قدیمی و خیر کثیری
امیری حسین و نعم الامیری

اگر ما به یادت اگر یادِ مایی
تو آرامش حیدرآباد مایی

تو و شهربانو تو سجاد مایی
تو همشهریِ ما تو دامادِ مایی

تو ایرانی و قبله‌ی این مسیری
امیری حسینُ و نعم الامیری

کشیدم برای تو کرببلایی
شبیه نجف صحنِ ایوان طلایی

ضریحِ بلندی و دارالشفایی
رواقی و طاقی و جمع گدایی

کشیدم خودم را فقیر فقیری
امیری حسین و نعم الامیری

اگر عمه‌ات تکیه گاهت نمی‌شد
اگر بینِ آتش پناهت نمی‌شد

اگر مانع خون نگاهت نمی‌شد
اگر مرحم آه آهت نمی‌شد

تو جان داده بودی زمانِ اسیری
امیری حسین و نعم الامیری

حسن لطفی

متن مولودی ولادت امام سجاد علیه السلام

ما که هستیم ؟ انتخابِ حسین
از دعاهایِ مستجابِ حسین

گَردِ راهی در آفتابِ حسین
پرِ کاهی در التهابِ حسین

گِلی از خاکِ بوترابِ حسین
ما که هستیم ؟ یک صواب حسین

دورِ مَجنون گذشت , نوبتِ ماست
قرنها می‌شود که صحبتِ ماست

چهارده قرن حرف حیرتِ ماست
قصه‌یِ قِدمَتِ رفاقتِ ماست

عشق فرمود آنکه قیمتِ ماست
نیست غیر از دلی خرابِ حسین

در میانِ دلم حرارتِ کیست؟
شده‌ام عاشق , این عنایت کیست ؟

سوختم آتشِ محبت کیست ؟
بویِ سیب است بویِ تربتِ کیست ؟

محشرِ کیست این , قیامتِ کیست
کیست ارباب جُز جنابِ حسین

ای تمام شکوهت تمامِ علی
پدر سه علی امام علی

نور ای نورِ مُستدامِ علی
می‌تَپد سینه‌ات به نامِ علی

چیست رویِ لبت سلام علی
جز علی نیست در کتابِ حسین

رنگ سبزِ سیادت زهرا
عطر و بوی قداست زهرا

نورِ صبح عبادت زهرا
آفتابِ سعادت زهرا

جان حسین است عادت زهرا
خود زهراست بازتابِ حسین

کیست زینب جز انعکاسِ علی
کیست زینب همه حواسِ علی

کیست خانوم ؟ انبعاث علی
باغبانِ حسین یاسِ علی

کیست زینب علی شناسِ علی
حضرت فاطمه به قابِ حسین

جلوه‌ی اعتبارت عباس است
جذبه ذوالفقارت عباس است

سایه‌ی اقتدارت عباس است
در شب بعد کارَت عباس است

همه‌ی کارو بارت عباس است
مستم از ساقیِ شرابِ حسین

سرِ سال است و این شبِ جمعه
آمدم با یقین , شبِ جمعه

تا شَوَم خوشه چین شبِ جمعه
حاجتم را همین شبِ جمعه

داد ام‌البنین شبِ جمعه
مادری از بَنی کِلابِ حسین

ذکر ما کربلا امام رضاست
لطف آقایِ ما امام رضاست

اثرِ ذکر یا امام رضاست
دستِ ما نیست با امام رضاست

کَس و کارِ گدا امام رضاست
گفته‌ام بارها رضا به حسین

از دعایِ نماز مادرها
حَرَمَت پُر شد از کبوترها

خوشبحال من و پیمبر ها
سجده داریم رویِ مرمرها

ما که بُردیم صد برابرها
تاکه رفتیم در حسابِ حسین

از تو داریم سَروَری‌ها را
آبروها و نوکری‌ها را

بینِ روضه برادری‌ها را
بشمارید آخری‌ها را

نتکانید پادری‌ها را
کُلُّ خیر است تا به باب حسین

جلوه‌ات تا نصیبِ غیر تو شد
سائلی آمد و زُهیر تو شد

جُون شد عابِس و , بُرِیر تو شد
وَهَبَت شد , حبیبِ دِیرِ تو شد

حُر شد و عاقبت بخیرِ تو شد
همه سر داده در رکابِ حسین

میکُشیَم سزایِ دل این است
پشتِ در دستهایِ مسکین است

حاجتم گیرِ یک , دو آمین است
پایِ شش گوشه گریه تسکین است

وایِ من نامِ تو چه شیرین است
می‌چکد از لبم گلابِ حسین

آه از شام هول آورِ قبر
ما و تنهایی مقدر قبر

در شب تنگی و مکدرِ قبر
بینِ تاریکی مکررِ قبر

در سوال نکیر و منکر قبر
ما چه داریم جز جوابِ حسین

منم و این سلام و این تسلیم
تو و زلفی گشوده دستِ نسیم

منم و باز هم هوای قدیم
گوشه‌ای در حرم کنارِ کریم

کاش می‌شد شبیه ابراهیم
می‌شدم در شبی مُجابِ حسین

پایِ ایوانِ تو خلیل اُفتاد
پشتِ سر باز جبرئیل اُفتاد

پدری پیر آمد و عَلیل اُفتاد
مادری خسته با دخیل اُفتاد

در شفایش چه قال و قیل اُفتاد
چاییِ روضه است یا شرابِ حسین

تشنه بودی بگو که آبت داد؟
آب گفتی کسی جوابت داد؟

آب بر کودکِ ربابت داد؟
کمکی وقتِ اضطرابت داد؟

یا‌که با چکمه‌ای عذابت داد
گریه‌ام هست از آب آبِ حسین

حسن لطفی

 متن مولودی ولادت امام سجاد علیه السلام

ساقی قدحی باز مرا جام نیاز است
سر ریز کن این باده که تا صبح دراز است

امشب شب بزم و کَرَمِ شاهِ حجاز است
میلادِ دل افروزِ مسیحایِ نماز است

ز آن روست که دل مست خدای ازلی شد
در بندِ علی ابن حسین ابن على شد

مهتابِ شگفت شب طاعات رسیده
خورشیدِ خداوندِ عبادات رسیده

سر حلقه ای از حلقه ی سادات رسیده
فصل ِمِی و مستی و مباهات رسیده

زین بعد چنین بزم مگر خواب ببینید
لبخندِ تماشائی ارباب ببینید

مجنون زده ی کوچه ی حیرانیم امشب
بر حلقه ی گیسوی غزلخوانیم امشب

از شوق به رقص آمده طوفانیم امشب
خاک گل شهبانوی ایرانیم امشب

هرچند که از آب و گِلِ ایلِ حسینیم
با آمدنش ما همه فامیل حسینیم

ای باغ محبت گل محراب نیایش
عیسى نفسان را نفسِ ناب نیایش

ای چشمه ی جوشنده ی سیراب نیایش
ای قبله ی تابنده ی ارباب نیایش

ای آینه ی حی جلی حضرت سجاد
ای زِین حسین بن علی حضرت سجاد

خورشید ترین قبله ی خورشید تویی تو
آسوده ترین ساحلِ امید تویى تو

عیدانه ترین باده در این عید تویی تو
آن سوی سراپرده ی توحید تویی تو

از روزِ ازل بود که با چشم تو مستیم
تا جام به دست تو بُوَد باده پرستیم

فانوس خیالیم همه بر سر راهت
دنبال دل گمشده بر زلف سیاهت

تنها دل ما نیست به دنبال پناهت
جبریل کبوتر شده در چتر نگاهت

خم را همه با نام تو سرمست شکستند
در عرش به عشق تو سر و دست شکستند

ای نام تو فواره ی زیبایی دنیا
ای آینه ی شیر خدا وقتِ تماشا

ای خون خدا را علیِ عالیِ اعلیٰ
سوگند به تو ای علی سوم زهرا

سبقت زِ همه می بری هنگام دلیری
مانند ابوالفضل اگر تیغ بگیری

تا نور تو در بیت ولا جلوه گر آمد
گویا که خدا بود که در هر نظر آمد

آغوش گشود و به کنارت پدر آمد
بر طوف قُماطِ تو دو چشمان تر آمد

گفتا همه را این ثمر کوثر عشق است
رزمنده ی راهِ من و پیغمبر عشق است

میلاد تو با اشک و تو همزاد سرشکی
در بغض شب غمزده فریاد سرشکی

غم خانه ی زخمی و غم آباد سرشکی
سجاده ی غمهائی و سجاد سرشکی

رنگین شده این بزم از این اشک فشانی
آه ای نمک سفره ی هر مرثیه خوانی

در هر نفست یاد فراق شهدا بود
بر پیکرت آثارِ غم کرببلا بود

در دستِ تو زنجیر اسارت و جفا بود
بر شانه ی تو نقشِ قدمهای بلا بود

مرثیه یِ سوزنده یِ احساس تو هستی
راویِ عزاخانه یِ عباس تو هستی

حسن لطفی

متن مولودی ولادت امام سجاد علیه السلام

ماییم مست جام تو یا زین العابدین
خانه خراب نام تو یا زین العابدین

هستیم مرغ بام تو یا زین العابدین
مست علی الدوام تو یا زین العابدین

پس می دهم سلام تو یا زین العابدین
دردم همینکه باتو دوا میشود بس است

ذکرم همینکه نام شما میشود بس است
لطف تو دستگیر گدا می شود بس است

وقتیکه مستجاب دعا می شود بس است
با رحمت مدام تو یا زین العبادین

با خاک تیره جز تو چه کس کرد زرگری؟
آب دهان کیست چنین کیمیا گری

آورده ام برات اگر دیده تری
فهمیده ام شکسته دلی خوب می خری

به به به این مرام تو یا زین العابدین
نزدیک شمس مثل عطارد شدیم ما

سنگیم و از دعات زمرد شدیم ما
کردی نگاه و مرد تهجد شدیم ما

فطرس که نه کنار تو هدهد شدیم ما
با اشتیاق دام تو یا زین العابدین

مهر غلامی پدرت بر جبین ماست
حب الحسین روز قیامت نگین ماست

شهبانوی مجلله شورآفرین ماست
نامش شرافت همه سرزمین ماست

ایران فدای مام تو یا زین العابدین
گرچه اسیر شد امه الله شد فقط

روشن ترین ستاره پس از ماه شد فقط
آواره حسین دراین راه شد فقط

مهریه اش بهشت روی شاه شد فقط
دلبست بر امام تو یا زین العابدین

نخل بهشت از رطبت بوسه میگرفت
جبریل از نماز شبت بوسه میگرفت

سجاده نیز از لقبت بوسه میگرفت
آنقدر حسین از دولبت بوسه میگرفت

جانم به این مقام تو یا زین العابدین
نزدیک ذات, جای سجودت مشخص است

بالای ساق عرش عمودت مشخص است
یکپارچه علیست وجودت , مشخص است

زهرا در این قیام و قعودت مشخص است
حق کرده احترام تو یا زین العابدین

ذکر عروج حلقه رندان صحیفه ات
شد روشنایی شب ایمان صحیفه ات

نهج البلاغه ایست فروزان صحیفه ات
شد خط به خط برادر قرآن صحیفه ات

دارد شکر کلام تو یا زین العابدین
کیسه به دوش شب به شب مهربان شهر

آه ای یتیم دوست خرما و نان شهر
آقای دوستان خدا ای امان شهر

ابری شده است بار دگر آسمان شهر
با سجده غلام تو یا زین العابدین

مشتاق بوسه بر رخ ماه تو زینب است
ازاین به بعد پشت و پناه تو زینب است

یک اربعین تکیه گاه تو زینب است

وقتی علم به دوش سپاه تو زینب است
شد استوار گام تو یا زین العابدین

کشتی عشق را تو به ساحل رسانده ای
با دستهای بسته اگر خطبه خوانده ای

ابن زیاد را سرجایش نشانده ای
کاخ یزید را تو به خاری کشانده ای

احسنت بر قیام تو یا زین العابدین
آویز دست مادر من نذر مرقدت

دو گوشوار دختر من نذر مرقدت
فرشی که هست در بر من نذر مرقدت

چیزی نداشتم سر من نذر مرقدت
قبر بدون بام تو یا زین العابدین

شاید دوباره صحن و سرایی درست شد
بین مدینه نیز بنایی درست شد

یک گنبد امام رضایی درست شد
آخر ضریح های طلایی درست شد

آنجا به احترام تو یا زین العابدین
با ما ز دردهای شب قافله بگو

از زخم گردن و اثر سلسله بگو
از خار و پا و سوختن و آبله بگو

از طرز خنده های بد حرمله بگو
دور و بر خیام تو یا زین العابدین

با تو حدیث کرببلا ترجمه شد و
دانه به دانهء شهدا ترجمه شد و

با یک حصیر مرثیه ها ترجمه شد و
جسم مرمل بدما ترجمه شد و

با اشک صبح و شام تو یا زین العابدین

محمد جواد پرچمی

متن مولودی ولادت امام سجاد علیه السلام

پر می کنیم از می گلوی باده ها را
تا مست باشیم انتهای جاده ها را

بعد از دو رکعت عشق بازی باز خواندند
در رکعت سوم همان دلداده ها را

امشب به سمت خانه ی سجاد انداخت
دست ارادت های ما سجاده ها را

خاکیم و مشتاقیم تا دامانی امشب
آنی بگیرد دست این افتاده ها را

بعد از پدر حالا پسر می آید از راه
خدمت کنید آقا و آقازاده ها را

این دومین نوریست که تا منجلی شد
او هم علی بن حسین بن علی شد

در آسمانم ماه را می بینم امشب
گمراهم اما راه را می بینم امشب

چشم سرم را بستم و با دیده ی دل
لبخندهای شاه را می بینم امشب

ارباب خوشحال است و من در دست هایم
مال و منال و جاه را می بینم امشب

در چشم های این علی دارم علی را
یا که رسول الله را می بینم امشب

می آید و با هر قدم در زیر پایش
جان های خاطرخواه را می بینم امشب

حالا که آقای دعا دارد میاید
ما را خدا ای کاش قربانش نماید

فخر است امشب آسمان را بر زمینش
می خندد و افلاک حیران طنینش

دست حسین بن علی امشب رکاب و
روی علی بن حسین آمد نگینش

بی تاب شد, لبخند زد, رویش گل انداخت
وقتی که لب های علی شد بوسه چینش

خالی ست جای فاطمه هرچند اما
خوابیده با لالایی ام البنینش

در سوم شعبان رسید از راه, شاه و
در پنجمین روزش رسیده جانشینش

روح دعا, مرد خدا, جان حسین است
او وارث ملک سلیمان حسین است

با تیرهایی که روان از چشم جادوست
صید غزال نرگس او هرچه آهوست

حافظ! بگو باد صبا تا باز آرد
عطر خوشی از نفحه های گیسوی دوست

حالا که سجاد است و زین العابدین است
محراب ما طاق و رواق آن دو ابروست

محصول پیوند عرب ها و عجم هاست
طفلی که کسری زاده است و هاشمی خوست

چون همسری پادشاه کشور عشق
این افتخار مادری شهربانوست

این افتخار مردم این آسمان است
اربابمان داماد ما ایرانیان است

با یک نگاهت سنگ هم اعجاز کرده
در راه اثباتت حجر لب باز کرده

نه دوستانت که ید عقده گشایت
از دشمانت هم گره ها باز کرده

حتی دعاهایت؛ جدا از حرف هایت
در علم حرفی تازه را آغاز کرده

شاگردهایت را هم این اسلوب تدریس
آموزگار آسمان! ممتاز کرده

هر کس فرازی از ابوحمزه شنیده
تا قاب قوسین خدا پرواز کرده

هروقت میخواهم که قلبم را بشویم
باید “الهی لاتودبنی” بگویم

با دست لبریز از دعایی که تو داری
ما را ببر سمت خدایی که تو داری

حرفی بزن تا جام من لبریز گردد
از باده های حرف هایی که تو داری

گرم مناجات است شب های ملائک
با لحن جانسوز صدایی که تو داری

پرواز خواهم کرد با بالی که خاکی ست
یک روز تا صحن و سرایی که تو داری

ما را شبی مهمان خان روضه ات کن
در خانه ات, در کربلایی که تو داری

هر جا که باشی کربلا آنجاست آقا
انگار هر روز تو عاشوراست آقا

آزادی از بند اسارت در اسارت
دست خدا بوده است یارت در اسارت

در مجلس حکام, بر منبر نشستی
بر روی کرسی صدارت در اسارت

بر دشمنت هم باب بخشش باز کردی
یعنی شدی پیک بشارت در اسارت

با دست بسته باز دستی باز داری
وقتی عطا گشته است کارت در اسارت

جسم شهیدان را که کفن و دفن کردی
با اشک می خواندی زیارت در اسارت

ای آسمان, شرمنده از باران چشمت
دست مرا پر می کند احسان چشمت

باران چشمان تو را باران ندارد
ای آسمان! که بارشت پایان ندارد

هر روز, یعقوبی! ز داغ یوسفی که
پیراهنی را هم از او کنعان ندارد

حد اقل آبی بنوش آقا که چشمت
دیگر برای گریه کردن جان ندارد

هنگام قرآن خواندنت هم گریه کردی
بر حرمتی که قاری قرآن ندارد

گفتی مرا ای کاش که مادر نمی زاد
چه دیده ای که بدترش امکان ندارد؟

بعد از بلای شام, شامت را سحر نیست
بعد از عمو در آسمانت یک قمر نیست

محمدعلی بیابانی

متن مولودی ولادت امام سجاد علیه السلام

سویِ مجنون برسانید که لیلایی هست
ما شنیدیم در این شهر که آقائی هست

دورِ این خانه شلوغ است اگر جائی هست
دردمندیم و دلی خوش که مداوائی هست

شبِ عید است بیائید حنا بگذاریم
سر به خاکِ قدمِ مردِ دعا بگذاریم

تا پدر چشم به چشمانِ تو احیا دارد
پَرِ گَهواره یِ تو روحِ مسیحا دارد

وَ حسن خیره به چشمانِ تو نجوا دارد
نوه یِ حضرت زهراست تماشا دارد

جلوه یِ نام علی بر تو مبارکبادا
سومین نام علی بر تو مبارکبادا

فطرسی آمده و از تو پَری می خواهد
از تو عیسیٰ نفسِ ناب تری می خواهد

یوسف از دستِ تو مژگانِ تری می خواهد
که غبارِ قدمت رفته گَری می خواهد

یا کریمیم و سرِ جاده یِ تو شیعه شدیم
ما کنارِ پرِ سجاده یِ تو شیعه شدیم

عشق وقتی به نهایت به نهایت برسد
تازه شاید که سَرشَ بر کفِ پایت برسد

چشمِ جبریل اگر سویِ عبایت برسد
نه محال است مقامش به گِدایَت برسد

نه فقط پهنه یِ افلاک نمک گیرِ تو اند
تو از این کشور و این خاک نمک گیرِ تو اند

مثلِ پیراهنِ یوسف که به کنعان آمد
مثلِ اَبری که سرِ خاکِ بیابان آمد

صاحبِ خانه یِ خود جانبِ ایران آمد
خانه ی مادریَش شاهِ خراسان آمد

خاکِ ما خانه ی تو سایه مطلق داری
حقِ آب و گِل و بر گردنِ ما حق داری

عشقِ ایرانیِ ما کارِ بنایت با ماست
حوض و فوّاره و ایوانِ طلایت با ماست

طاقِ گلدسته, رواق, آینه هایَت با ماست
خادمیِ حرم و صحن و سرایت با ماست

طرحِ زیباتری از باغِ جنان می سازیم
وَ ضریحِ نویی با فرشچیان می سازیم

مصلحت بود اگر شیرِ خدا می گشتی
تو علی هستی و شمشیرِ خدا می گشتی

مست از جلوه یِ تکبیرِ خدا می گشتی
تکسوارِ عرب و تیرِ خدا می گشتی

بازوی هاشمیت تیغِ دو دَم گَر می داشت
کربلا زیرِ قدم هات تَرَک بَر می داشت

رُخصَتَت بود اگر یک تنه لشگر بودی
میمنه, میسره بودی و مکرّر بودی

ای امام ابنِ امام از همه بهتر بودی
رخصتت بود اگر حضرتِ حیدر بودی

کربلا دید پدر را نفست یاری کرد
وَه که با نامِ تو عباس علمداری کرد

واژه ات خطبه شد و تیغِ علی وار آورد
خطبه ات شورِ علی در دلِ پیکار آورد

چه بلائی به سرِ کاخِ ستمکار آورد
شیعه را با شب و شمشیر و دعا بار آورد

با تو در شام عجب معرکه بر پا شده است
که دعا گوی شما زینبِ کبری شده است

حسن لطفی

متن مولودی ولادت امام سجاد علیه السلام

دل ما خورده گره بر ورق دفتر عشق
درس ها یاد گرفتیم از این منبر عشق

کسب تکلیف نمودیم اگر از در عشق
عشقمان بوده بمانیم فقط محضر عشق

عشق با عاشق دلداده ی تو همزاد است
آری آری به خدا عشق همه”سجاد” است

مرد شبهای مناجات علی بن حسین
ای برآورده ی حاجات علی بن حسین

نوه ی مادر سادات علی بن حسین
ذکر ما در همه اوقات علی بن حسین

ای به قربان تو و سفره ی با اکرامت
ای علی بن حسین بی علی میخوامت

شده شب شیفته ی طرز دعاخوانی تو
اثر خوف خدا هست به پیشانی تو

و زمین تشنه لب گونه ی بارانی تو
عزت ماست همان یک رگ ایرانی تو

ای مسیحای همه هرم تبت راعشق است
پسر بانوی ایران نسبت را عشق است

تو چه سوزی و چه حالی به عبادت داری
زینت سجده – به سجاده ارادت داری

به روی شانه ی خود شال سیادت داری
گفتنی نیست چه اندازه رشادت داری

مصلحت بود که شمشیر نگیری آقا
ورنه اندازه ی عباس دلیری آقا

قسمتت بود پیام آور قرآن باشی
دور ازمعرکه و ورطه ی میدان باشی

با صحیفه همه ی عمر رجزخوان باشی
سال ها گریه کن داغ شهیدان باشی

کربلا بود ولی شام امانت را برد
خنده های سر بازار دلت را آزرد

محمدحسن بیات لو

متن مولودی ولادت امام سجاد علیه السلام

عشق گاهی میان شب بو هاست
گاه در سینه ی پرستو هاست

عشق گاهی کنار برکه ی آب
عشق گاهی نوازش قو هاست

عشق گاهی شقایق سرخ است
گاه در چشم مستِ آهو هاست

عشق چتری برای باران است
گاه گاهی اسیر گیسو هاست

عشق هرجا که هست قبله نماست
ردّی از خانه ای که آن سو هاست

عشق آری نشانه ی یار است
رو به محراب طاق اَبرو هاست

دل ما شهر عشق آباد است
عشق هم خانه زاد سجاد است

ما که هستیم از موالی تان
از ابوحمزه ی ثمالی تان

یاکریمیم روی این بامیم
لانه داریم در حوالی تان

خوش بحالِ حصیرِ خانه ی تو
کاش بودیم جایِ قالیِ تان

جان ما و جواب ینصرنی
پاسخِ جمله ی سوالی تان

پنج نوبت نماز می خوانیم
به سویِ گنبدِ خیالی تان

کاش می شد بهشت هم باشیم
باز همسایه ی شمالی تان

پُر شدیم از شرابتان داریم
مِنَتِ کوزه ی سفالی تان

همتی که فقیر عباسیم
تا تو را از صحیفه بشناسیم

پَرِ قنداقه ات مسیحا شد
یارِ گهواره ی تو موسیٰ شد

خوش به حالت که بر جمالِ حسین
اولین بار چشمِ تو وا شد

عطرِ گیسوت تا بهشت آمد
یوسف عاشق شد و زلیخا شد

جبرئیل از حضورِ تو سرمست
با اذانِ علیِ اعلا شد

لبت عباس با ادب بوسید
وَ حسن غرقِ در تماشا شد

گره ی کور داشتیم اما
با دعایِ صحیفه ات وا شد

علیِ دیگرِ حسینی تو
دومین حیدرِ حسینی تو

با تو همسایه ی خدا هستیم
سرِ سجاده ی دعا هستیم

بچه های محله ی عشقیم
ما همه اهلِ روستا هستیم

روستای شما بهشت است و
ما به بال فرشته ها هستیم

مادرِ توست مادرِ این خاک
همه ذریه ی شما هستیم

مادر این فلات پهناور
از شمائیم و کیمیا هستیم

شکر در سرزمینِ مادری ات
سال ها زائرِ رضا هستیم

تا به سال هزار و سیصد و عشق
هرکجا یاد توست پا هستیم

شکر ارباب از همین ایل ایم
حضرت عشق , با تو فامیلیم

خاک ایران به سجده اُفتادش
که حسین است تازه دامادش

بُرد زهرا عروسی از این خاک
تا شد ایران حسین آبادش

می رسد تا حضورِ مادرتان
شجره نامه هایِ اولادَش

آمدی و تمامِ ایران را
کرد زهرا به نامِ سجادَش

پس از این هم به گردنِ من و توست
در بقیع تا بسازیم آزادش

حرمی پنج بار بزرگتر از
صحن هایِ رضا و اجدادش

صحنی آنجا به نام مادرِ تو
آسمانی تر از گوهرشادَش

ما به پَرهای چادرش گیریم
ما برایِ حسین می میریم

مانده ای تا بخون خضاب کنی
تا گلایه از آفتاب کنی

مانده ای تا به عقمه بروی
آب را باز هم جواب کُنی

مانده ای تا که راوی اش باشی
سینه ها را پُر التهاب کُنی

مانده ای تا که نیزه ها بروند
گریه بر محمل رُباب کُنی

خطبه خواندی کنارِ عمه ی خود
خطبه خواندی که انقلاب کُنی

کلماتت شبیه آتش بود
خواستی شام را عذاب کُنی

آبرویِ یزید را بِبَری
کاخ را بَر سرش خراب کنی

عمه ات همرهت قدم برداشت
از روی خاکها علم برداشت

روزگاری رسید و جانت سوخت
روی این خاک آسمانت سوخت

روزگاری رسید در پیشت
نصف یک روز دودمانت سوخت

تو زمین گیر و در دلِ آتش
خیمه ات باغ آشیانت سوخت

چشم تو دید در دل گودال
صحنه ای را که استخوانت سوخت

خواستی تا بخیزی اما حیف
نشد و پای ناتوانت سوخت

خیمه ی شعله ور سرت اُفتاد
سر و دستار و گیسوانت سوخت

زنده ماندی میان آتش و دود
این هم از لطف های زینب بود

حسن لطفی

متن مولودی ولادت امام سجاد علیه السلام

ای انیسِ قدیمی دلها
آفتابِ بلندِ ناپیدا

تا خدا می بَرَد دلِ ما را
پَرِ سجاده هایِ سبزِ شما

من کجا و غبارِ مقدمتان
تو کجا, کوچه های این دنیا

من کی ام از قبیله یِ مجنون
تو ولی از عشیره یِ لیلا

من کی ام بی زبان ترین مردم
تو خدایِ بلاغتی اما

نفسی دِه که از تو دم بزنم
بال در صحن این حرم بزنم

آسمان موج شد تلاطُم کرد
که خدا جلوه بینِ مردم کرد

آسمان جای خود از این محشر
عرش هم دست و پای خود گُم کرد

عرش هم جایِ خود , خدا خندید
لحظه ای که لبت تَبَسم کرد

آب با نیتِ دو رکعت عشق
با غبارِ شما تَیَمُم کرد

همه دیدند با دو چشمانت
چشم های پدر تکلم کرد

خانه ات قبله یِ غریبان است
پایتَختَت تمامِ ایران است

ای سراپایِ تو مثالِ حسین
دومین مرتضایِ آلِ حسین

روی دوشِ تو گیسوان علی
کُنجِ لب های توست خالِ حسین

با تماشای تو به سر می شد
شب و روزِ تمامِ سالِ حسین

خنده ای کُن که در تو گُل کرده
همه زیباییِ جمالِ حسین

سیر می دید چهره ات را عشق
به سرش بود اگر خیالِ حسین

شور آب آور حسین هستی
دومین حیدر حسین هستی

سرخوش از بانگِ این طرب هستیم
مستِ شیرین ترین رطب هستیم

مثلِ موسیقی شگفت بهار
نغمه هایی به روی لب هستیم

شجره نامه ای اگر داریم
همگی بر تو مُنتَسب هستیم

ما همه خانه زادِ تو یعنی
همه ی ما از این نَسَب هستیم

شکرِ حق ما زِ آستان تو ایم
همگی از نوادگانِ تو ایم

به علی رفته ای غدیری تو
نه فقط شیر, شیر گیری تو

هم رکابِ علیِ اکبرها
هم خروشِ سفیرِ تیری تو

شوره زاریم و خُشکسال اما
چشمه یِ روشنِ کویری تو

رشته های قنات می جوشد
از قنوتت که آبگیری تو

خوش به حالِ دو دستِ خالیِ ما
لحظه هایی که دستگیری تو

با حضورت غمِ پدر سر شد
کربلا با تو کربلاتر شد

به دلت داغِ مادرت اُفتاد
شعله بر باغِ پرپرت اُفتاد

کربلا شد مدینه وقتی که
رَدِّ زنجیر بر پَرَت اُفتاد

بینِ خیمه تو بودی و بابا
از سرِ زین برابرت اُفتاد

بینِ خیمه تو بودی اما آن
شعله بر رویِ پیکرت اُفتاد

چقدر سنگ و خاک و خاکستر
از سرِ بام بر سرت اُفتاد

ناله ات بینِ شام می پیچید
عمه آتش به معجرت اُفتاد

گر چه بالت اسیرِ سلسله بود
قاتلت خنده های حرمله بود

حسن لطفی

متن مولودی ولادت امام سجاد علیه السلام

بنا نیست امروز افسرده باشیم

پس از چند شب باز پژمرده باشیم

مگر می شود نور را دیده باشیم؟

ولی دل به خورشید نسپرده باشیم

بنا بود ما را سر پا ببینند

اگر بارها هم زمین خورده باشیم

سه شب در به در بین کوچه نشستیم

که سهمی از این سفره ها برده باشیم

محال است ما را از آقا بگیرند

محال است حتی اگر مرده باشیم

اسیرم به گیسوی بالا نشینی

فدای گرفتاری این چنینی

تو شهر غریبی مسافر نداری

شب پنجم ماه, زائر نداری

در این چند شب بال ها کربلایند

بمیرم برایت مهاجر نداری

نبینم برای تو شعری نگفتند

مبادا بگویند شاعر نداری

تو چهارم مسیر به سمت خدایی

تو چهارم مسیری که عابر نداری

در این روزها که تو تنهاترینی

در این روزها که تو زائر نداری

مرا زائر بی قرار تو کردند

دلم را چراغ مزار تو کردند

بنا شد اگر سائلی نان بگیرد

چه خوب است که از کریمان بگیرد

بنا شد اگر شاه نوکر بگیرد

چه بهتر که از نسل سلمان بگیرد

علی خواست تا که برای حسینش

زنی در بلندای ایمان بگیرد

تمام زمین و زمان را که می گشت

بنا شد عروسی از ایران بگیرد

 اسیری شهبانوی ما می ارزد

که این خاک بوی «حسین جان» بگیرد

تو آقا ترینی و سجاد مایی

تو شاهی و فرزند داماد مایی

خدا باز تصویر مولا کشیده

برای حسینش, علی آفریده

تو از بس که غرق حضور خدایی

برای عبادت تو را برگزیده

هر آن کس که دیده تو را صبح یا شب

سر سفره های مناجات دیده

ترحم کن ای آسمان محبت!

به این قطره های چکیده چکیده

چه می خواهم از تو که داده نباشی

به اندازه کافی از تو رسیده

همین که گدای تو هستیم کافی ست

ابو حمزه های تو هستیم کافی ست

بخوان تا ابوحمزه ایمان بگیرد

بخوان آدمی بوی انسان بگیرد

بخوان: «ابکی – ابکی – لنفسی – لقبری…

دل مرده ی ما کمی جان بگیرد

…و یا غافر الذنبُ یا قابل التوب

الهی تصدق عَلَیَّ بعفوک

انا لا انسی ایادیک عندی

الهی تصدق علیّ بعفوک

الهی و ربی علیک رجائی

الهی تصدق علیّ بعفوک…)

لباس مناجت را هر که باید

شب پنجم ماه شعبان بگیرد

تو هستی دلیل مسلمانی ما

نجات پر و بال زندانی ما

به جز عالم سائلی عالمی نیست

به غیر از کریمی تو حاتمی نیست

بر این خشک ها تا که باران ببارد

بهغیر از غلام تو صاحب دمی نیست

خدا از سرم سایه ات را نگیرد

جز این هر چه را هم بگیرد غمی نیست

چهل سال بر سر در خانه ی تو

به جز پرچم کربلا پرچمی نیست

تو یعقوبی و پلک مجروح داری

چهل سال گریه, زمان کمی نیست

چهل سال گریه, چهل سال ناله

چهل سال گریه برای سه ساله

 علی اکبر لطیفیان

متن مولودی ولادت امام سجاد علیه السلام

روزمیلادتان چه روزی بود

در مدینه هوا بهاری بود

برق می زد نگاهتان ازعشق

وقت یک عکس یادگاری بود

روزمیلادتان چه روزی بود

چشم عالمبه دست ِ آقا بود

سر تبریک گفتن ِ به حسین

بین خورشید و ماه عوا بود

روزمیلادتان خدا خندید

 فتبارک دوباره نازل شد

حضرت حق برای شیعه ی تو

امتیازات ویژه قائل شد

 روزمیلادتان زحل پا شد

غسل در آبحوض ِکوثر کرد

شادباش شبه آسمانی ها

گوش آل امیه را کر کرد

 روزمیلادتان نسیم آمد

غنچه هارا یکی یکی وا کرد

خنده هایت و بسکه شیرین بود

هوس شیرو شهد ِخرما کرد

ای کلیم مدینه ی نبوی

مرد شبزنده دار سجاده

همه ی عرش تحت سلطه ی توست

حضرت شهریار سجاده

آسمان هابه پات افتادند

هر زمانی به سجده افتادی

با زبورصحیفه ات آقا

درس دلداده گی به ما دادی

آمد ابلیس شکل یک افعی

نقشه ای شوم را رقم بزند

عددی نیستاین فرومایه

که نمازت و را به هم بزند

پوزه اشرا به خاک مالیدی

مرحبا,آفرین,چه پیکاری!

تا سلاح البکاء به دستت هست

چه نیازی که تیغ برداری

 خاک نعلین هایتان آقا

سرمه ی چشم حوریان بهشت

اشکهای زلال نافله ات

عسل ِچشمه ی روان بهشت

 بنده گیرا به من بیاموزید

نروم سمت لااُبالی ها

کاش می شد بخواهی و بشوم

ازابوحمزه ی ثمالی ها

سیدالساجدین دعایی کن

گره ی کورخورده در کارم

غیرازاینجا بگو کجا بروم!؟

با امید آمدم, گرفتارم

سیدالعابدین نگاهی کن

بی پناهم مرا تو یاری کن

نوکرتکربلا نرفته هنوز!

تا نمُردم زغصه کاری کن

کربلا گفتم و…دلت خون شد

یاد گودال و دشنه افتادی

جگرت سوخ تاز عطش آقا

یاد اطفال تشنه افتادی

خنده ی نحس حرمله؛ آقا

شده کابوس هر شبت ای وای

پیش چشم ترت به یغما رفت

چادر عمه زینبت ای وای

وحید قاسمی

متن مولودی ولادت امام سجاد علیه السلام

ما را نوشته اند خمار نگارها

سوزانده اند بین شرار نگارها

عشاق یار میثم تمّار میشوند

خود را کشانده اند به دار نگارها

((آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند))

ماندند در شگفت عیار نگارها

جبریل نیز بال صعودش شکسته است

وقتی که تا خداست گذار نگارها

رو دست خاک کرب و بلای حسین نیست

اصلا مقدس است دیار نگارها

این هست تا قیام قیامت بدون شک

:این هست تا همیشه شعار نگارها

فأکثروا الدعا لظهور امام عشق

تا جلوه گر شود به قیامش تمام عشق

سجاده باز کردی و نوری بلند شد

زلفی تکان تو دادی و دل در کمند شد

این چه کرشمه ای است که میبارد از رخت

لبخندتان ملیح و چه بابا پسند شد

دیدیم وقت جود تو حاتم رسیده بود

او هم فقیر لطف تو و مستمند شد

نوکر شدن به کوی تو ارباب زادگی است

سر هر که ریخت پای شما سربلند شد

دیدیم در تلاوت آیات چشمتان

با غمزه ی تو یوسف مصری به بند شد

یک “یاحسین” هست و سپس هق هق و سرشک

اصلا حیات آینه بر این روند شد

از بر نموده ایم الفبای عشق را

با جان خریده ایم بلایای عشق را

ای پیر سالکان حقیقیّ تا خدا

بالم بده برای پریدن به نا کجا

لقمان که خویش مسأله آموز بوده,شد

پا منبریّ مکتب بوحمزه ی شما

باران نیامده تو بگو تا غلامتان

بهر دعا بلند کند دست خویش را

تا بیست و پنج مرتبه نایل شدی به حج

با زخمهای سلسله افتاده روی پا

گویا رگ بریده ز تو بوسه میگرفت

وقتی نشست روی لبت خاک کربلا

این چشمهاست منتظر روضه خوانی ات

ما را ببر به روز دهم بین خیمه ها

از هر طرف بلند شده آه و ناله ای

آتش گرفته دامن طفل سه ساله ای

توحید شالچیان ناظر

متن مولودی ولادت امام سجاد علیه السلام

امشب قشنگترین شب لیلایی خداست

جشن تولد گل زهرایی خداست

باشدسرشت او ز تجلای نور حق

زیباترین تجسم زیبایی خداست

تقوا و زهد و معرفت او زبان زد است

او بهترین نمونه ی شیدایی خداست

وقتی تمام هستی سالار زینب است

معلوم میشود همه دارایی خداست

آئینه ی تمام نمای خدا شده

روح دعای ما سر سجاده ها شده

ای منتهای غایت ما بی کران تویی

محبوب قلب فاطمه ی مهربان تویی

روزی ما ز دست کریمانه ی شماست

روزی ده تمام زمین وزمان تویی

ای نور چشم حضرت آقای کربلا

بعد از حسین دلبر دیوانگان تویی

این افتخار ماست که فامیل تان شدیم

پس شاهزاده ی همه ایرانیان تویی

دلداه ایم و منتظر دلبری تان

یک روز هم بیا وطن مادری تان

رزق تمام عالمیان در دعای تو

ما زنده ایم به برکت یا ربنای تو

روح الامین گدای در خانه ی شماست

از آن زمان که گشته دلش آشنای تو

بر روی گونه ی تو ملک بوسه میزند

دل میبرد تبسمت از عمه های تو

آقا چقدر شبیه عموجان تان شدی

جان جهان فدای تو و بچه های تو

بعد از علی اکبر آقا تو ارشدی

ای دومین علی حسینی خوش آمدی

ای روضه خوان اول کرببلا بخوان

ای غصه دار حضرت خون خدا بخوان

از تشنگی و قحطی آب و عطش بگو

از شدت گرسنگی بچه ها بخوان

از آن غروب روز ده سال شصت و یک

اتش کشیدن حرم و خیمه ها بخوان

از داغ های داغ دل عمه جان مان

هجده سر سوارشده بر نیزه ها بخوان

این کشته ی فتاده به هامون حسین توست

ازپاره پاره پیکر و چند بوریا بخوان

ازهرکجابخوان ولی آقای روضه خوان

از کوچه ی یهودی شام بلا نخوان

 علیرضا خاکساری

متن مولودی ولادت امام سجاد علیه السلام

اهـلزهـدی و  اهـل عرفانی

سیـد السـاجدیـن  سبحانی

توامـامـی ز  بعد بـابـایـت

روح کـل  نمـاز و  قـرآنی

مـادرت  را  تـوآبـرو  دادی

پسـر دخـت  شـاه ایـرانی

تو  عـزیـز حسیـنِ زهرایـی

بیـن گهـواره مـاه  تابـانی

مادرتگونه هات و می بوسـد

مثـلبابا تـو نیـز خنـدانی

غنچه اتتـا به روی من وا شد

مهر  تو  دردلـم شکوفـا شد

دلبه  لطف تو با  صفـا باشـد

بی ولای تـو بی بهـا باشـد

بَه که همنـام مرتضـی هستی

یا علی جـان من  فدا باشـد

گر شـدیجز  اهل بکایـیـن

سببـش  یـاد کربـلا باشـد

کاش امشببقیـع  گنبد داشت

کفتـران تـو را هـوا باشـد

قلب زوارتـو شده خون ,کاش

زائرت را حـرم سـرا باشـد

یک بقیع و  چهـار قبـر غریب

یک امام زمان و صبـر عجیب

سید محسن حبیب اله پور

متن مولودی ولادت امام سجاد علیه السلام

سلام عطر خوش دلپذیر سجاده

سلام دلبر سجده , امیر سجاده

سلام سفره پر نعمت دعا خوانی

سلام سفره مهمان پذیر سجاده

سلام تازه شعر و شعور و احساسم

سلام تازه مریدی به پیر سجاده

چقدر دست مرام من از تو خالی شد

شبی که دور شدم از مسیر سجاده

پیاده می شوم اینجا کنار اشکم تا

بیفتم از سر خجلت به زیر سجاده

و یطعمون علی حبه شما هستید

منم یتیم و فقیر و اسیر سجاده

منیم فقیر شما یک عطا به من بدهید

مرااسیر کنید و خدا به من بدهید

شبی که مثل همیشه خدا تو را میدید

و داشت عرش نمازت ستاره میبارید –

جقدر حجم حضورت وسیع و ناپیدا

که لحظه لحظه در آن جز خدا نمیگنجید

همان شب از نفس سجده های پرنورت

که داشت قامت ابلیس روح می لرزید

به شکل افعی خشمی در آمد و آمد

به گرد پای حضور تو داشت می چرخید

و نیش هم زد و تا از حضور درآیی

ولی چگونه شود نور منفک از خورشید

تو هم علی خدایی و محو محو خدا

که تیر و نیش ندارد به عشق توتردید

و ناگهان پس از آن اتفاق رویایی

عبای سبز خودش را خدا به توبخشید

چنان به رحمت خود موج زد به خاطرتو

که بر سواحل پیشانیت صدف پاشید

 و بعد روی صدفها به رنگ آبنوشت

از این به بعد شما زین العابدینهستید

از این به بعد نه , از قبل عالمذر بود

که سجده های تو در ساق عرش محشربود

بهشت قطعه ای از تربت زمینت بود

و عرش آینه ای از دل یقینت بود

فرات کوفی , ابوحمزه ثمالی ها

زیاد از این صلحا تویآستینت بود

صدای آیه ترتیل تو که می آمد

خدا هم عاشق اصوات دلنشینت بود

هزار رکعت هر شب نماز می خواندی

نماز یکسره مهمان شب نشینت بود

  انبیاء به پیشانی توبوسه زدند

چرا که نقش علی نقش بر جبینت بود

هزار دسته ملک در صف عبادت تو

گدای روز و شب زین العابدینت بود

همیشه خاطره عمه در دلت می سوخت

و عکس قافله در چشم نازنینت بود

در آن غروب که عمه اسیر اعدا شد

دل تو خون و شد و سجاده تو دریا شد

چقدر آیه بریزد خدا به نام شما

چقدر معرفت آرد همین سلام شما

مرورتان بخدا از همیشه تازه تراست

برای هر که بخواند به احترام شما

کنار جاده دنیا پیاده گردیدم

فقط برای عبودیت مقام شما

به احترام شما از خدا طلب کردم

مرا برد به بهشت پر از کلامشما  

کنار مادرتان هم غذا نمی خوردید

چقدر درس ادب دارد این مرام شما

اگر کرامت عالم به دستهای شماست

منم گدای شما و منم گدای شما

منم گدای شما و گدای مادرتان

منم شوم فدای شما و فدای مادرتان

رسیده اید از آن سوی باور ایمان

به روی دوش گرفتید سوره انسان

منم که سوره افتاده از نگاه توام

منم که دور شدم از نگاه الرحمان

چه می شود که نگاهی به ما کنیدآقا

که اسم ما بخورد بر کتیبه باران

که یک نفس بزنی تا دلم بهشت شود

که یک نفس بزنی تا دلم بگیرد جان

 صحیفه های دعا را به منبیاموزان

که از دل کلماتت در آورم قرآن

خداکه اسم تو را یاد دادبر آدم

منم صدات زدم , صدا زدم با آن –

دو اسم ناز و قشنگت یکی به نامعلی

یکی به نام حسین , یا بن سیدالعطشان

علی ترین پسر کربلا نگاهم کن

مرا ستاره ستاره اسیر ماهم کن

در آن غروب که مقتل پر از کبوتربود

پر از تهاجم تیر و سنان و خنجربود

در آن غروب که چادر زخیمه هاافتاد

و دشت پر شده از ناله های معجربود

در آن غروب که عمه کبود و نیلی شد

و دست و بازویش از تازیانه پرپرشد  

در آن غروب که مشکی به آسمان میرفت

و روی نیزه در آن سو نگاه اصغربود

در آن غروب که عمه تو را تسلی داد

و آتش دل او از تو نیز بدتر بود

در آن غروب که هر نیزه ای به سوییرفت

و روی نیزه که دعوا برای یک سربود

در آن غروب تو در کربلا شهید شدی

کنار عمه به شام بلا شهید شدی

 رحمان نوازنی

امتیاز: 
هنوز رایی ثبت نشده