مدح ولادت امام سجاد
یک نت ـ مدح ولادت امام سجاد علیه السلام
نور عرش امشب ، تنزل کرده استدر کویر خاکیان ، گل کرده است
قدسیان عرض ارادت می کننددر مدینه نور قسمت می کنند
با طلوع نور ، همزاد آمدهباز کن سجاده ، سجاد آمده
سجده هایش خاک را شرمنده کردبندگی اش آسمان را بنده کرد
غم مخور داری اگر “ذنب عظیم”“یحسن العفو” است کار این کریم
آنچنان در قرب ، جای تام داشتدر نمازش رعشه بر اندام داشت
در مصلایش ، ز رب العالمینشد خطاب “انت زین العابدین”
وقت حج او میان ازدحامباز شد راهش برای استلام
باز شد راهش ولی باشد غلطاین سخن در نزد اهل معرفت
چونکه در اسرار حق دردانه اوستدر حقیقت ، صاحب آن خانه اوست
کعبه زد از پیش ، مردم را کنارتا به چشمش ، قبله گردد آشکار
تا بگیرد اعتبار بیشتربوسه ها می زد به دست او حجر
تا نماید در مقامش احترامایستاد آنجا به روی پا مقام
تا بگیرد در بغل او را مطافخواست دیوار حرم ، گیرد شکاف
…کاش من هم حنجر حق می شدمکاش که من هم “فرزدق” می شدم
میثم مومنی نژاد
مدح ولادت امام سجاد علیه السلام
شاعر به حیرت است تو را دید یا شنیدگفت از الست و قافیه قالو بلی شنید
صبح از مدینه خواند و شب از کربلا شنیداز یار آشنا سخن آشنا شنید
چشم تو بود روز ازل غمزه ساز شدنورت ظهور کرد و ابو حمزه ساز شد
دست تو ربنای قنوت اجابت استسجاده ی تو قبله ی اهل عبادت است
اشکت نزول آیه ی باران رحمت استلبهای تو صحیفه ی عرفان و حکمت است
هرکس کلاس درس تو را مستعد شده ستپای دعای خمسه عشر مجتهد شده ست
از بس به نام مادر تو ماه و سال ماستآغشته با دعای تو رزق حلال ماست
شد مادرت عروس علی، خوش بحال ماستایرانی است مادر تو، این مدال ماست
ما را علی غلام حسینش خطاب کرداز ما عروس فاطمه را انتخاب کرد
در شام، غیرِ بغض تو در سینه ها نبودمسجد محلِّ رویش آیینه ها نبود
جز بوسه ی معاویه بر پینه ها نبودمنبر که جای بازی بوزینه ها نبود
منبر برای حج تو میقات عشق بودحق با علی ست، خطبه ات اثبات عشق بود
محسن ناصحی
مدح ولادت امام سجاد علیه السلام
از جنان امروز میکائیل عود آورده استسجده هایش عاشقان را در سجود آورده است
چشم هایش عشق را بر قلب ها تزریق کردچشم هایی که خدا را به شهود آورده است
جان مارا در جهان جام شرابش پاک کردهر پلیدی را در عالم انقلابش پاک کرد
روسیاهی مرا آب طهورا هم نشستلیکن او با پرتویی از آفتابش پاک کرد
بارگاهش را خدا در عرش اعلا زد رقمتا که در شأن مقام او, بنا گردد حرم
چهره ی او را تَواریخ عرب تحریف کردتا به زیبایی شود یوسف در عالم متهم
عاشقان را مست, با چای ابو سجاد کردهر اسیری را نگاهش در جهان آزاد کرد
کوری چشم حسودان نام او هم شد علیروز میلادش دِلِ شیر خدا را شاد کرد
زینتی بر عابدان او را خداوند آفریدبی بها بودیم و او از لطف مارا هم خرید
جلوه ی پروردگاری خدا ,درچشم اوستهیف شد هر دیده ای این نور زیبا را ندید
علی اصغر یزدی
مدح ولادت امام سجاد علیه السلام
دل ما خورده گره بر ورق دفتر عشقدرس ها یاد گرفتیم از این منبر عشق
کسب تکلیف نمودیم اگر از در عشقعشقمان بوده بمانیم فقط محضر عشق
عشق با عاشق دلداده ی تو همزاد استآری آری به خدا عشق همه”سجاد” است
مرد شبهای مناجات علی بن حسینای برآورده ی حاجات علی بن حسین
نوه ی مادر سادات علی بن حسینذکر ما درهمه اوقات علی بن حسین
ای به قربان تو و سفره ی با اکرامتای علی بن حسین بی علی میخوامت
شده شب شیفته ی طرز دعاخوانی تواثر خوف خدا هست به پیشانی تو
و زمین تشنه لب گونه ی بارانی توعزت ماست همان یک رگ ایرانی تو
ای مسیحای همه هرم تبت راعشق استپسر بانوی ایران نسبت را عشق است
تو چه سوزی و چه حالی به عبادت داریزینت سجده – به سجاده ارادت داری
به روی شانه ی خود شال سیادت داریگفتنی نیست چه اندازه رشادت داری
مصلحت بود که شمشیر نگیری آقاورنه اندازه ی حیدر تو دلیری آقا
قسمتت بود پیام آور قرآن باشیدور ازمعرکه و ورطه ی میدان باشی
با صحیفه همه ی عمر رجزخوان باشیسال ها گریه کن داغ شهیدان باشی
کربلا بود ولی شام امانت را بردخنده های سر بازار دلت را آزرد
محمدحسن بیات لو مدح ولادت امام سجاد علیه السلام
سویِ مجنون برسانید که لیلایی هستما شنیدیم در این شهر که آقایی هست
دورِ این خانه شلوغ است اگر جایی هستدردمندیم و دلی خوش که مداوایی هست
شبِ عید است بیائید حنا بگذاریمسر به خاکِ قدمِ مردِ دعا بگذاریم
تا پدر چشم به چشمانِ تو احیا داردپَرِ گَهوارهیِ تو روحِ مسیحا دارد
وَ حسن خیره به چشمانِ تو نجوا داردنوهیِ حضرت زهراست تماشا دارد
جلوهیِ نامِ علی بر تو مبارک باداسومین نامِ علی بر تو مبارک بادا
فطرسی آمده و از تو پَری میخواهداز تو عیسیٰ نفسِ ناب تری میخواهد
یوسف از دستِ تو مژگانِ تری میخواهدکه غبارِ قدمت رُفتِگَری میخواهد
یا کریمیم و سرِ جادهیِ تو شیعه شدیمما کنارِ پرِ سجادهیِ تو شیعه شدیم
عشق وقتی به نهایت به نهایت برسدتازه شاید که سَرَش بر کفِ پایَت برسد
چشمِ جبریل اگر سویِ عبایت برسدنه محال است مقامش به گِدایَت برسد
نه فقط پهنهیِ افلاک نمک گیرِ تو اندتو از این کشور و این خاک نمک گیرِ تو اند
مثلِ پیراهنِ یوسف که به کنعان آمدمثلِ اَبری که سرِ خاکِ بیابان آمد
صاحبِ خانهیِ خود جانبِ ایران آمدخانهی مادریاش شاهِ خراسان آمد
خاکِ ما خانهی تو سایهی مطلق داریحقِ آب و گِل و بر گردنِ ما حق داری
عشقِ ایرانیِ ما کارِ بنایت با ماستحوض و فوّاره و ایوانِ طلایت با ماست
طاقِ گلدسته , رواق , آینههایَت با ماستخادمیِ حرم و صحن و سرایت با ماست
طرحِ زیباتری از باغِ جنان میسازیموَ ضریحِ نویی با فرشچیان میسازیم
مصلحت بود اگر شیرِ خدا میگشتیتو علی هستی و شمشیرِ خدا میگشتی
مست از جلوهیِ تکبیرِ خدا میگشتیتکسوارِ عرب و تیرِ خدا میگشتی
بازویِ هاشمیات تیغِ دو دَم گَر میداشتکربلا زیرِ قدمهات تَرَک بَر میداشت
رُخصَتَت بود اگر یک تنه لشکر بودیمیمنه , میسره بودی و مکرّر بودی
ای امام ابنِ امام از همه بهتر بودیرخصتت بود اگر حضرتِ حیدر بودی
کربلا دید پدر را نَفَست یاری کردوَه که با نامِ تو عباس علمداری کرد
واژهات خطبه شد و تیغِ علی وار آوردخطبهات شورِ علی در دلِ پیکار آورد
چه بلائی به سرِ کاخِ ستمکار آوردشیعه را با شب و شمشیر و دعا بار آورد
با تو در شام عجب معرکه بر پا شده استکه دعا گوی شما زینبِ کبری شده است
حسن لطفی
مدح ولادت امام سجاد علیه السلام
باسجده هاش زینت سجاده ها شده استسجاده اش ادامه ی عرش خدا شده است
مجموعه ی تمام ِ صفات ِ پیمبرانآئینه ی تمام نمای خدا شده است
در صورتش پیمبر و در سیرتش علیدر مهربانی آینه ی مجتبی شده است
هم افتخار قوم بنی هاشم از عربهم افتخار مردم ایران ما شده است
ارباب بوده است ولی از فروتنیهم سفره با اسیر و یتیم و گدا شده است
محصول کیسه ی سردوشش به نیمه شبنان و پنیر خانه ی صد بینوا شده است
بیمارمصلحت شده امابه دست خویشبیماری تمام جهان را دوا شده است
در معرکه نبوده ولی راز دشمنانباذوالفقارخطبه ی او برملا شده است
مجتبی خرسندی
مدح ولادت امام سجاد علیه السلام
ای شکوه فراز های دعانغمه ی عرشی و صدای دعا
دست من را بگیر از عَرشَتبنده بنواز, ای خدای دعا
بنده ای را که دور افتادهبنما امشب آشنای دعا
من دخیل دعای تو هستمبنده ی ربّنای تو هستم
دلی امشب به خاک پات افتادششمین دلبر خدا سجاد
یا علیِّ بن سید الشهداشد زِ ذکرت دلم حسین آباد
می نویسم اسیر یعنی منکه شدم با تعلّقت آزاد
نوکر خانه زاد نام من استعبدِ زین العباد نام من است
بارش رحمت خدایی تودلخوشی دل گدایی تو
سینه ی تو اگرچه پُر درد استبه جراحات دل دوایی تو
در اسارت اگر که باشی, بازبه کرم کردن آشنایی تو
گنج العرش است زیر پاهایترحمت واسعه است بابایت
ما به دستان تو مسلمانیماز تبار شما و سلمانیم
شهربانوی ماست مادر توما تو را خویشِ خویش می دانیم
بس که ما عاشق “علی” هستیممیزبان شه خراسانیم
نه فقط قلب ما سرای شماستکلِّ ایران ما برای شماست
شب میلادت ای سلاله ی نورمست ذکر علی شدیم, چه جور
نورت ای آفتاب مشرقِ مِیاز دلِ خسته ام چو کرد عبور
یادم آمد فروغِ رویِ تو وآن تجلّی و آن زمان حضور
گفتم این ماه عالم ذَر بودکه ازل از رخش منوَّر بود
گفتم این ماه آمده تا مابرسیم از مسیر او به خدا
آمده دومین علی من وعلی خانواده ی زهرا
سفره ی شیعگی چه با نمک استبا علی های سیدالشُّهدا
پسرانش همه علی هستنداسدُالله منجلی هستند
علی اکبرش چه غوغاییستچه قَدَر هیبتش تماشاییست
از علی اصغرش چه گویم, چوناو خودش وقت رزم, زهراییست
علی اوسطش سپهر دعاستکار وی چون خداش یکتاییست
حضرت زین العابدین است اوبا غمی جانگداز عجین است او
او ستم دیده و بلا دیدهکوفه و شام و کربلا دیده
دیده بر نی سر حسین و سپسخنده ی نیزه دار را دیده
سر بازار دور عمّه ی خودچقدر چشم بی حیا دیده
دور او حرف ناصواب زدندلب به پیمانه ی شراب زدند
امیر عظیمی
مدح ولادت امام سجاد علیه السلام
پر می کنیم از می گلوی باده ها راتا مست باشیم انتهای جاده ها را
بعد از دو رکعت عشق بازی باز خواندنددر رکعت سوم همان دلداده ها را
امشب به سمت خانه ی سجاد انداختدست ارادت های ما سجاده ها را
خاکیم و مشتاقیم تا دامانی امشبآنی بگیرد دست این افتاده ها را
بعد از پدر حالا پسر می آید از راهخدمت کنید آقا و آقازاده ها را
این دومین نوریست که تا منجلی شداو هم علی بن حسین بن علی شد
در آسمانم ماه را می بینم امشبگمراهم اما راه را می بینم امشب
چشم سرم را بستم و با دیده ی دللبخندهای شاه را می بینم امشب
ارباب خوشحال است و من در دست هایممال و منال و جاه را می بینم امشب
در چشم های این علی دارم علی رایا که رسول الله را می بینم امشب
می آید و با هر قدم در زیر پایشجان های خاطرخواه را می بینم امشب
حالا که آقای دعا دارد میایدما را خدا ای کاش قربانش نماید
فخر است امشب آسمان را بر زمینشمی خندد و افلاک حیران طنینش
دست حسین بن علی امشب رکاب وروی علی بن حسین آمد نگینش
بی تاب شد, لبخند زد, رویش گل انداختوقتی که لب های علی شد بوسه چینش
خالی ست جای فاطمه هرچند اماخوابیده با لالایی ام البنینش
در سوم شعبان رسید از راه, شاه ودر پنجمین روزش رسیده جانشینش
روح دعا, مرد خدا, جان حسین استاو وارث ملک سلیمان حسین است
با تیرهایی که روان از چشم جادوستصید غزال نرگس او هرچه آهوست
حافظ! بگو باد صبا تا باز آردعطر خوشی از نفحه های گیسوی دوست
حالا که سجاد است و زین العابدین استمحراب ما طاق و رواق آن دو ابروست
محصول پیوند عرب ها و عجم هاستطفلی که کسری زاده است و هاشمی خوست
چون همسری پادشاه کشور عشقاین افتخار مادری شهربانوست
این افتخار مردم این آسمان استاربابمان داماد ما ایرانیان است
با یک نگاهت سنگ هم اعجاز کردهدر راه اثباتت حجر لب باز کرده
نه دوستانت که ید عقده گشایتاز دشمانت هم گره ها باز کرده
حتی دعاهایت؛ جدا از حرف هایتدر علم حرفی تازه را آغاز کرده
شاگردهایت را هم این اسلوب تدریسآموزگار آسمان! ممتاز کرده
هر کس فرازی از ابوحمزه شنیدهتا قاب قوسین خدا پرواز کرده
هروقت میخواهم که قلبم را بشویمباید “الهی لاتودبنی” بگویم
با دست لبریز از دعایی که تو داریما را ببر سمت خدایی که تو داری
حرفی بزن تا جام من لبریز گردداز باده های حرف هایی که تو داری
گرم مناجات است شب های ملائکبا لحن جانسوز صدایی که تو داری
پرواز خواهم کرد با بالی که خاکی ستیک روز تا صحن و سرایی که تو داری
ما را شبی مهمان خان روضه ات کندر خانه ات, در کربلایی که تو داری
هر جا که باشی کربلا آنجاست آقاانگار هر روز تو عاشوراست آقا
آزادی از بند اسارت در اسارتدست خدا بوده است یارت در اسارت
در مجلس حکام, بر منبر نشستیبر روی کرسی صدارت در اسارت
بر دشمنت هم باب بخشش باز کردییعنی شدی پیک بشارت در اسارت
با دست بسته باز دستی باز داریوقتی عطا گشته است کارت در اسارت
جسم شهیدان را که کفن و دفن کردیبا اشک می خواندی زیارت در اسارت
ای آسمان, شرمنده از باران چشمتدست مرا پر می کند احسان چشمت
باران چشمان تو را باران نداردای آسمان! که بارشت پایان ندارد
هر روز, یعقوبی! ز داغ یوسفی کهپیراهنی را هم از او کنعان ندارد
حد اقل آبی بنوش آقا که چشمتدیگر برای گریه کردن جان ندارد
هنگام قرآن خواندنت هم گریه کردیبر حرمتی که قاری قرآن ندارد
گفتی مرا ای کاش که مادر نمی زادچه دیده ای که بدترش امکان ندارد؟
بعد از بلای شام, شامت را سحر نیستبعد از عمو در آسمانت یک قمر نیست
محمدعلی بیابانی
مدح ولادت امام سجاد علیه السلام
آمدی و گشته دعا عاشقتزمزمه و شور و نوا عاشقت
روی مهت کرده مرا عاشقتحضرت سجاد خدا عاشقت
با دم تو ذکر و دعا جان گرفتبندگی ما به خدا جان گرفت
ای که شما روح دعایی به حقمظهر ذات کبریایی به حق
معنی مهری و وفایی به حقهرچه بگوییم سزایی به حق
ای که تویی زینت محراب هازینت سجاده و مهر و دعا
حضرت سجاد مرا مست کنزینت عباد مرا مست کن
سرور زهاد مرا مست کنمی زده فریاد مرا مست کن
حضرت ساقی به دلم می بریزیک دو پیاله نه پیاپی بریز
تا که نفس هست سراییم مابر در این خانه گداییم ما
خاک کف پای شماییم ماسینه زن تحت لواییم ما
لطف جلی ای نوه بوترابمثل علی ای نوه بوتراب
ای که تو مهتاب شب تارمیدلبر و دلداده و دلدارمی
هیچ ندارم تو خریدارمیدر همه اوقات شما یارمی
گرمی بازار به کارم شدیای که همه دار و ندارم شدی
آمده ای مرا مسلمان کنیکیسه خالی مرا نان کنی
بر سر این سفره تو مهمان کنیباز مرا غرق در احسان کنی
ریزه خور خوان توام یاعلیدست به دامان توام یاعلی
غلامی ات گشته مرا افتخاردارم از این نوکری ات اعتبار
تا که تویی با دگرانم چکارحضرت باران به کویرم ببار
روشنی و نور دوعینی شماعلی اوسط حسینی شما
آه بمیرم که چها دیده ایدر دل شب طفل رها دیده ای
یک سر از تن تو جدا دیده ایهمره عمه چه بلا دیده ای
باز هوای شهدا زد به سرزیارت کرببلا زد به سر
میلاد یعغوبی
مدح ولادت امام سجاد علیه السلام
به دنیا آمدى تا مطلبى دیگر بیاموزممن از رفتار تو الله را اکبر بیاموزم
کلاس درس شد سجاده ات,من روز میلادتنشستم تا جهان را پاى این منبر بیاموزم
بریزم دور این ناعلم هارا و منِ خود رابدون واسطه از ساقى کوثر بیاموزم
سر شب در تَعَلُّم سر به مهر کربلا بگذارسحر بردار سر از سجده تا از سر بیاموزم
دعا در حق دشمن کردن و با دوست سر کردنمرام شیعه را در سطح بالاتر بیاموزم
زبان تائبین وخائفین را پانزده گانهبه هنگام دعا از چهارمین حیدر بیاموزم
طریق روضه خواندن را ز تو آموختم,اما؛طریق نوکرى را باید از قنبر بیاموزم
دعا را از ابوحمزه,مکارم را از اخلاقتتجافى جهان را از همین منظر بیاموزم
هر آن چیزى که میبینم دلیلش کربلا باشداگر چیزى می آموزم به چشم تر بیاموزم
فرات مست را از چشم,تل را از سر شانهته گودال را از گودى حنجر بیاموزم
و مصداق شنیدن کى بود مانند دیدن رابخوانم زندگیت را,مگر بهتر بیاموزم
اگر دیدم گلوى غنچه اى رد میشود از تیغشبیه تو گریز بر على اصغر بیاموزم
مهدی رحیمی زمستان
مدح ولادت امام سجاد علیه السلام
السلام علیکَ یا اولالسلام علیکَ یا آخِرالسلام علیکَ یا باطنالسلام علیکَ یا ظاهِر
با همین اشک شوق بر کاغذمی نویسم امامِ من سجاد
با صدای بلند می گویمعشقِ شیعه , ابالحسن... سجاد
من فقیرم ولی به رسم ادبزندگی ام همه برای شما
خون ناقابلم که هیچ آقاپدر و مادرم فدای شما
پدر و مادر تو را آقادوست دارم خودت که میدانی
پدرت فخر عالمین است ومادرت بانویی است ایرانی
در میان مصیبتِ دنیاتو زبان دعا به ما دادی
هر کجا کار ما گره خوردهیادِ ما ذکرِ ربنا دادی
آن کسانی که از شما دورندبین زندان نفس محبوسند
شیعیانی که اهل دل هستندبا صحیفه همیشه مأنوسند
گل سجاده مستِ اذکارتدل ما برده ای به یک غمزه
ای دمت گرم یاد ما بودییاد دادی به ما ابوحمزه
توشه باید گرفت در عالماز مناجات راغبین شما
درِ توبه به روی ما باز استبا مناجات تائبین شما
در صلاه تو آمده ابلیسشکل ماری تو را گزید اما
آنقدر محو ذات حق بودیآخرش گفت: التماس دعا
نیمه شب ها به دوشتان کیسههمه جا فکر سائلان بودی
ملجأ کودکان درماندهبهر بیچارگان امان بودی
جان فدایت که بعد از عاشوراکار تو بوده هر کجا گریه
آب می دیدی و دلت می سوختحافظ دین شدی تو با گریه
وقت ذبح چهارپا گفتی:“آب خورده است این زبان بسته؟
پدرم گفته بود أنا العطشانبا نوک نیزه شد دهان بسته”
دست خالی رسیدم و دارمچشم , بر رحمت قدیم شما
بعد عمری مزارتان خاکی استبی حرم ؛ قلبِ ما حریم شما
محمد جواد شیرازی مدح ولادت امام سجاد علیه السلام
خدایِ عالیِ اعلی ندارد از تو عالیترندارد در بساطِ خود از این عالی تعالیتر
علیُّ حُبُه جُنَّه قسیم النار والجَنَّهبه حمدِالله وَالمِنَّه ولیالله ست والیتر
اگر پا بر زمین کوبد علی افلاک میروبدنباشد در کفِ دستش از این عالم سفالیتر
اگر فرش نجف گردیم حقّا محترم گردیمکه از قالیچهی تبریز میگردیم قالیتر
علی باید ؛ فقط ؛ حتماً ؛ امیرالمومنین باشدعلی آمد که در تکرارِ زینالعابدین باشد
اگر جایی دهد زلفش دلِ دیوانهی ما رابه بوی سیب او بخشم سمرقند و بخارا را
در آغوشِ حسین است و به رویِ دامن زینبببین بابا چه میبخشد گداها را گداها را
لبِ گهوارهاش پروانهای بی تاب اگر دیدیدبدان جبریل آورده است مبارک بادِ زهرا را
اگر بابابزرگ این است حتماً این نوه غوغاستاذانش را علی گفت و به دستش داد دنیا را
علی باید چنان باشد علی باید چنین باشدعلی آمد که در تکرارِ زینالعابدین باشد
خدا را شُکر ما دیدیم شاهِ شهریاران راخدا را شُکر ما دیدیم ماهِ ماه شعبان را
خدا این نکته را فرمود وقتی فاطمه خندیدفرشته این سخن را گفت و بُرد از آسمان جان را:
که زهرا طورِ دیگر طور دیگر دوست میداردمیانِ این عروسانش عروسِ خاک ایران را
ببین که میبَرد امشب تبسمهای زیبایشدلِ مادربزرگش را دلِ اولادِ سلمان را
علی از ماست از داماد ما زین سرزمین باشدعلی آمد که در تکرارِ زینالعابدین باشد
بنا این بود بنشینی وگرنه میرِ میدانیبنا باشد که برخیزی امیرِ تیغ دارانی
برایت لافتی الا علی میآید از بالااگر سربند یازهرا ببندی رویِ پیشانی
هزار , اللهاکبر را به بازویِ تو میخوانندکه با شمشیر میگردی علیِ اکبرِ ثانی
علیِ اکبرِ ثانی نه تو بالاتر از آنیتو عباسی نه اینهم نه , که طوفانتر زِ طوفانی
علی در چارده تصویر آمد دلنشین باشدعلی آمد که در تکرارِ زینالعابدین باشد
تو صبح و شام میگِریی زِ سوزِ استخوان آقابه زخمِ کهنهی زنجیر و بر زخمِ زبان آقا
زِ چشمانت که پرسیدند آقا سخت یعنی چه؟سه دفعه شام گفتی و سه دفعه خیزران آقا
قنوتت را که میدیدند خواهرها… میگفتندامان از دزدِ انگشتر امان از ساربان آقا
تو سیسال است میگریی چرا پیراهنش بردند؟تو سیسال است میسوزی زِ لبخندِ سنان آقا–علی آمد که عاشورا همیشه آتشین باشدعلی آمد که در تکرار زینالعابدین باشد
حسن لطفی
مدح ولادت امام سجاد علیه السلام
راز و نیـازِ امشـبم تأثیـر داردوَالله دیـدارِ عـلی تکبـیر دارد
بالایِ چشمْ ابرو که نَه…شمشیر داردهر نقطه از هرخطبه اش تفسیر دارد
زیـباتر از زیبـاتر از زیـباست آریاو هم عـلیِّ عـالیِ اعلاست آری
کامَش که با گلبوسه یِ ارباب وا شدذکرِ لبِ کـرب و بلا شـکرِ خـدا شد
آمـد به دنـیا عـزّتِ ایـرانِ ما شدعَرشِ خدا با دیدنِ گهواره …تا شد…
خَم شد که بُگْذارد دو دیده زیرِ پایشلـرزیده عـالَم با تکـانهای عَـبایَش
لبخنـدِ او شد باعـثِ لبخـندِ اربابنامَش شده حَک رویِ بازوبندِ ارباب
حـقِّ عـلی…بالاتـرین سـوگَندِ ارباببا صبر و ایثارش شده پاینده ارباب
او در شجاعت مثلِ حیدر بی نظیر استمثـلِ حسـین اِبنِ علـی نعمَ الامیر است
شد سـایه ای رویِ سَرَم … الحمداللهشد برگِ بُردِ محشرم … الحمدالله
شـد ذکـر لبـهای حـرم … الحمداللهشد افتخارِ کشورم …. الحمدالله
او آمـده تا عـاشـقی معـنا بگیردایـران و ایـرانی سـرش بالا بگیرد
دارم شبِ میلادِ او حال و هواییگاهـی بَقیـعَم گاهـگاهی کـربلایی
حرف از حرم شد بر لبم آمد نواییمادر صدایت می زند…مهدی کجایی؟
تیرِ خـلاصِ قاضی الحاجات برگردای انتظارِ مادرِ سادات برگرد
حسین ایمانی
مدح ولادت امام سجاد علیه السلام
همین که عطر تو را با خودش بیارد بادبه خاکِ پات می اُفـتیم , هرچه بادا باد
اگر بناست که صید کسی بجز تو شویمخدا کند که نباشیم لحظه ای آزاد
شب ولادت پُر خیر و برکت تو شده ستشبی که قرعه ی مستی به نام ما افتاد
چه اتّفاق قشنگی ست این که در شعبانفقط به صفحه ی تقویم حک شده میلاد
نمازِ پنجم شعبان من ادا شده استبه سمت کعبه ی رخسار حضرت سجّاد
خدا به یُمن قُــدوم تو بر بنی آدمبرای بال گشودن به عرش , رخصت داد
همیشه دامن پُر خیر شهر بانو , سبزبهشت خانه ی آقای ما حسین , آباد
خدا کند که نبیند غم علی ها راخدا کند که نگردد حسین , دشمنْ شاد
به خاندان بزرگ تو مُنتسب گشتیمشبی که مُلکِ عجم را حسین شد داماد
نمیشود به خدا مست هیچ ذکر دگرکسی که شد به دَم “یاعلی مدد”مُعتاد
علیّ عالی اعـلاست , زیـنَتُ الله وعلیّ دوّم ارباب ماست زِیـنُ العباد
تو آنقَدَر شده ای چون علی که خواندیمتشبیه حیدر کرّار , مَجمـعُ الاَضـداد
دخیـل تار عــبایِ نمــاز تو عُبــّادخجل ز پینه ی پیشانی ات همه زُهّاد
عجیب نیست که پــیر طریق خضر شودکسی که میشود از جانب شما اِرشـاد
صحیفه ی تو “زبور”است آل طاها راکه با دعای تو چون موم نرم شد فولاد
پی طلسم نرفیتم چون دعایت هستچرا کـه باطل سِحرند نور این اُوْراد
نمی رسیم به حال بُکاء و خوف و رجاءمگر دعای ابوحمزه ات کند امداد
در اقتدا به دو تا چشم خیس پیغمبربناست گریه کنم در تمامیِ اعیاد
ز گریه های تو فهمیده ام , اسارت رااسیر واقعـه هرگز نمی برد از یاد
اگرچه شِکْـوه نکردی از آن همه غم , لیکتو بر سر اُمَـوی ها چنان زدی فریاد
که پیش پای تو ای شیرمرد نسل علییزید فکر بُریدن ز تاج و تخت افتاد
پس از شهادت بابا مدام می گفتیزیـاد باد الهی عـذاب ابن زیـاد
رسیده ام به مقامی که حالی ام کردندکلید باب بقیع است صحن گوهرشاد
محمّدقاسمی
مدح ولادت امام سجاد علیه السلام
به دفتر قلم شعر تر می گذاردسپس قافیه را شکر می گذارد
تو روح تهجد شدی پس خداوندطلوع تو را در سحر می گذارد
بیا امشبی را سر از سجده بردارکه سجاده پای تو سر می گذارد
علی هستی و قبل هرگونه خصلتخدا در وجودت جگر می گذارد
تو که جای خود داری آقا نگاهابوحمزه ات هم اثر می گذارد
نیفتد ز پا در دو عالم کسی کهبه بزم تو پا بیشتر می گذارد
نمیخواستم سجده ات کرده باشمولی هیبت تو مگر می گذارد؟
علی هستی , الحق که حیدر نماییسلامٌ عَلی حضرت کربلایی
تویی ساقی چهارم خانوادهمنم تشنه ی جام لبریز باده
منم تا همیشه خمار نگاهتتویی علت مستی فوق العاده
از ان ساعتی که زبان باز کردمتو جاری شدی بر لبم بی اراده
از انجا که شاه دل ما حسین استبخوانیمت : “ای حضرت شاهزاده”
نه که قوم و خویش تو هستیم آقاخدا رزق مان را به دست تو داده
نشستی به جانم ادب حکم میکردکه بنویسم از تو ولی ایستاده
غزل با تکلف سرودن هنر نیستقلم میزنم بعد از این صاف و ساده
مدد کن که از کربلای معلیبیایم بقیع تو پای پیاده
عزیز حسینی عزیز خداییسلامٌ علی حضرت کربلایی
تو دریا و سرچشمه ی هر چه رودیزلالی طهوری به رنگ شهودی
سرشت تو از نور ذات الهی ستزمین و زمانی نبود و تو بودی
بخوانند زین العبادت ملائککه سجاد و همواره گرم سجودی
همگی به همراه “سید علی” مانمی آییم سوی مدینه به زودی
بنا میکنیم از سر نو حریمیبه کوری چشمان هر چه یهودی
به امید روزی که دیگر نماندنشانی ز قوم کثیف سعودی
به پایان برم شعر خود را در آخربه الهامی از شعر مرحوم “جودی”
پیام اور عشق و مهر و رهایی!سلامٌ علی حضرت کربلایی
علیرضا خاکساری
مدح ولادت امام سجاد علیه السلام
خوب شد , ایران ما یک سهم از زهرا گرفتخوب شد یک زن , میان خاندانت جا گرفت
لطف کرده فاطمه , ما را حساب آورده استخوب شد این دفعه این عرض دعای ما گرفت
ما حساب کار خود را از ازل پس داده ایماینچنین بوده که چشم مادرت ما را گرفت
شهر بانوی قبیله , شد کنیز فاطمهمثل مروارید بود و رزق از دریا گرفت
در هیاهوی دو رنگی عرب های حجازپرچم ایرانیان را مادرت بالا گرفت
حامل نور “امامت” بود , بانوی حسینتا به دنیا آمدی , تبریک از مولا گرفت
خاک پایت سرمه ی چشم تمام قدسیانآفرینش با قدوم پاک تو “معنا” گرفت
زینت سجده تویی , زین العباد عالمیبا نماز تو , “عبادت” جلوه ای زیبا گرفت
بشکند دست کسی که پیش چشمان ترتزیور از گوش یتیمان , شام عاشورا گرفت
پوریا باقری
مدح ولادت امام سجاد علیه السلام
باز کیفیّت کوثر لب من را تر کرد ,
کار صد ساغر کرد , حالت هوش مرا بدتر کرد ,
باز این باده مرا دربه در میکده کوثر کرد,
سه شب اینجا همه جا بزم محبّت برپاست
و فلک هم غوغاست , هرکجا روح خدا هست دل ما آنجاست
سه شب از عقل فراری شده ام, غرق در حال بهاری شده ام
سه شب از باده پیاپی خوردم , تا گلو می خوردم
ساقی هی ریخت و من هی خوردم, می نابی که عطشناک بود
عطر آن غبطه افلاک بود , و چه بی باک بود , هرکه زین می زده است باز دنبال سبو آمده است ,
خبری هست که امشب همگی آمده اند,
در این خانه دوباره همگی در زده اند ,
خبری هست که دلها همگی بی تاب است , دیده ها پرآب است ,
چه شبی جذّاب است , ساقی امشب این بزم خود ارباب است ,
دل زسینه به مدینه شده راهی پی ماهی که رخش خانه ارباب منّور کرده
و فلک را سر زلفش چه معطّر کرده , خبری هست بگو قمری هست بگو پسری هست بگو کآمده امشب که شده باده لبالب که شده خنده به لب حضرت زینب
شب سوم , شب روئیدن یک شمشاداست , میکده آباد است
دل عالم شاد است , شب میلاد جگر گوشه ارباب همه سجاد است,
آمد آنکس که ادامه دهد این شبها را , این پسر ذات خداوند دوباره رو کرد , معنی زمزمه یا هو کرد ,
آمد و باز صفا کرد دلم , قبله را باز رها کرد دلم ,
رو به نجوا و دعا کرد دلم , یک صحیفه ز لبش شعر محبت خواندم مات رویش ماندم , و در اندیشه به محراب نمازش رفتم ,
دل به آن راز و نیازش دادم , غصه رفت از یادم, پای او بوسیدم ,
گرد او چرخیدم , در نمازش همه ذات خدا را دیدم ,
به خود لرزیدم چقدر قامت رعنا شبه زهرا رفته ,
چقدر چهره زیباش به مولا رفته , شهرتش تا به ثریا رفته ,
نسل او پاک تر از پاکی هاست , از تباری والاست , سیرت و صورت او نور فشان و زیباست ,
او اصالت دارد , این پسر رکن امامت دارد , بودنش روز جزا شور قیامت دارد ,این پسر با دل ما ست قرابت دارد ,
پدرش گستره ی ربّانی است , روح حق در بدن انسانی است ,
خون حق است که در کرب و بلا قربانی است , در خدا او فانی است , و زسمت دگرش مادرا را بشنو که زنی نورانی است ,
مثل یک هدیه به نسل علوی ارزانی است , فخر دارد دل ما مادر او ایرانی است , کرده این قسمت حق شاد وجود ما را
دیده اش راوا کرد ,به سر دست پدر شور و شعف بر پا کرد ,
زود مهرش به قلب پدر و قلب عمو قلب برادر جا کرد , و لبش را که پر از قند و شکر بود پدر زد بوسه عمه نازش میکرد و ابالفضل دلش غوغا بود ,
مثل اکبر دل او شیدا بود , لایی لایی حسن بر سر او زیبا بود , هدیه ها آوردند و همه بنشستند عهد شادی بستند وقت آن بود که کامش بدهند , نامی از عشق به رویش بنهند ,
همه ساکت بودند که حسین بن علی بعد اذان گفت به آوای جلی ,
من زعشق پدرم بیمارم , علوی هستم و از خصم علی بیزارم ,
و فقط خوش دارم , که به روی پسرم اسم علی بگذارم ,
ودوباره همگی خندیدند نقل شادی به سرش پاشیدند , ونمک باز چه خوش کرد لب دنیا را
نمک نام علی بر لب عالم جا شد , باز هم روی زمین زیبا شد ,
باز هم خصم علی رسوا شد , و علی بن حسین بن علی رشد نمود و پدری کامل شد , به امامت به ولایت ز خدا نائل شد ,
و چه بد روزی بود , روز آقا شدنش روز مولا شدنش , شد مصادف به صف کرب وبلا ,
همه جا گلگون بود , دل او محزون بود , روز گودال و سر پرخون بود ,
او اسیر تب بود , جان او برلب بود , غصه اش غیرت و بی معجری زینب بود ,
وسط آتش ها , دست او را بستند , رفت همراه زنان همره سرها و سنان ناله کنان , خسته ز اغیار سرکوچه و بازار به هر شهر و به هر کوی به هر سوی ,
ولی وای که بند دلش آرام نشد , هیچ جائی بخدا شام نشد ,
چه بگویم دیده اش شد پر آب , با وجودِ بی تاب , رفت در بزم شراب , وسر شاه و لب چوب شرر زد جگر آقا را
مجتبی صمدی شهاب
افزودن دیدگاه جدید