شعر میلاد امام سجاد
یک نت ـ شعر میلاد امام سجاد علیه السلام
محمدعلی بیابانی
پر می کنیم از می گلوی باده ها را
تا مست باشیم انتهای جاده ها را
بعد از دو رکعت عشق بازی باز خواندند
در رکعت سوم همان دلداده ها را
امشب به سمت خانه ی سجاد انداخت
دست ارادت های ما سجاده ها را
خاکیم و مشتاقیم تا دامانی امشب
آنی بگیرد دست این افتاده ها را
بعد از پدر حالا پسر می آید از راه
خدمت کنید آقا و آقازاده ها را
این دومین نوریست که تا منجلی شد
او هم علی بن حسین بن علی شد
در آسمانم ماه را می بینم امشب
گمراهم اما راه را می بینم امشب
چشم سرم را بستم و با دیده ی دل
لبخندهای شاه را می بینم امشب
ارباب خوشحال است و من در دست هایم
مال و منال و جاه را می بینم امشب
در چشم های این علی دارم علی را
یا که رسول الله را می بینم امشب
می آید و با هر قدم در زیر پایش
جان های خاطرخواه را می بینم امشب
حالا که آقای دعا دارد میاید
ما را خدا ای کاش قربانش نماید
فخر است امشب آسمان را بر زمینش
می خندد و افلاک حیران طنینش
دست حسین بن علی امشب رکاب و
روی علی بن حسین آمد نگینش
بی تاب شد، لبخند زد، رویش گل انداخت
وقتی که لب های علی شد بوسه چینش
خالی ست جای فاطمه هرچند اما
خوابیده با لالایی ام البنینش
در سوم شعبان رسید از راه، شاه و
در پنجمین روزش رسیده جانشینش
روح دعا، مرد خدا، جان حسین است
او وارث ملک سلیمان حسین است
با تیرهایی که روان از چشم جادوست
صید غزال نرگس او هرچه آهوست
حافظ! بگو باد صبا تا باز آرد
عطر خوشی از نفحه های گیسوی دوست
حالا که سجاد است و زین العابدین است
محراب ما طاق و رواق آن دو ابروست
محصول پیوند عرب ها و عجم هاست
طفلی که کسری زاده است و هاشمی خوست
چون همسری پادشاه کشور عشق
این افتخار مادری شهربانوست
این افتخار مردم این آسمان است
اربابمان داماد ما ایرانیان است
با یک نگاهت سنگ هم اعجاز کرده
در راه اثباتت حجر لب باز کرده
نه دوستانت که ید عقده گشایت
از دشمانت هم گره ها باز کرده
حتی دعاهایت؛ جدا از حرف هایت
در علم حرفی تازه را آغاز کرده
شاگردهایت را هم این اسلوب تدریس
آموزگار آسمان! ممتاز کرده
هر کس فرازی از ابوحمزه شنیده
تا قاب قوسین خدا پرواز کرده
هروقت میخواهم که قلبم را بشویم
باید "الهی لاتودبنی" بگویم
با دست لبریز از دعایی که تو داری
ما را ببر سمت خدایی که تو داری
حرفی بزن تا جام من لبریز گردد
از باده های حرف هایی که تو داری
گرم مناجات است شب های ملائک
با لحن جانسوز صدایی که تو داری
پرواز خواهم کرد با بالی که خاکی ست
یک روز تا صحن و سرایی که تو داری
ما را شبی مهمان خان روضه ات کن
در خانه ات، در کربلایی که تو داری
هر جا که باشی کربلا آنجاست آقا
انگار هر روز تو عاشوراست آقا
آزادی از بند اسارت در اسارت
دست خدا بوده است یارت در اسارت
در مجلس حکام، بر منبر نشستی
بر روی کرسی صدارت در اسارت
بر دشمنت هم باب بخشش باز کردی
یعنی شدی پیک بشارت در اسارت
با دست بسته باز دستی باز داری
وقتی عطا گشته است کارت در اسارت
جسم شهیدان را که کفن و دفن کردی
با اشک می خواندی زیارت در اسارت
ای آسمان، شرمنده از باران چشمت
دست مرا پر می کند احسان چشمت
باران چشمان تو را باران ندارد
ای آسمان! که بارشت پایان ندارد
هر روز، یعقوبی! ز داغ یوسفی که
پیراهنی را هم از او کنعان ندارد
حد اقل آبی بنوش آقا که چشمت
دیگر برای گریه کردن جان ندارد
هنگام قرآن خواندنت هم گریه کردی
بر حرمتی که قاری قرآن ندارد
گفتی مرا ای کاش که مادر نمی زاد
چه دیده ای که بدترش امکان ندارد؟
بعد از بلای شام، شامت را سحر نیست
بعد از عمو در آسمانت یک قمر نیست
شعر میلاد امام سجاد علیه السلام
سید هاشم وفایی
کار تو مدام ربنّا بود و نماز
در هر نفست عطر دعا بود و نماز
در آینۀ چشم توای روح دعا
تصویر پر از نور خدا بود و نماز
شعر میلاد امام سجاد علیه السلام
مهدی علی قاسمی
مرغ دل باز هم غزل خوان شد
پنجمین روزِ ماه شعبان شد
دو سه روزی به کربلا رفت و
حال آمد دخیل سلطان شد
اول آمد سراغ خانه ی او...
...هرکسی از ازل مسلمان شد
هر که سجده نکرده بر درِ او
آخر از مسلکش پشیمان شد
پینه بسته است روی پیشانیش
سید الساجدین دوران شد
آنقدَر کیسه روی دوش گرفت
نیمه شب ها گدا فراوان شد
از ابوحمزه های او بوده
نفْس بیمار اگر که درمان شد
امشب آمد گلی به عالم که
مایه ی آبروی ایران شد
کاش بینم بقیع او مثل
بارِگاه شه خراسان شد
کار او بود اگر که چشمانم
چشمه گردید و پر زِ باران شد
اصلا از گریه های هرشب اوست
که به روی لبم حسین جان شد
تا چهل سال آب را دید و
روضه خوان گلوی عطشان شد
تا چهل سال اگر ذبیحی دید
مشکلش آب دادن آن شد
تا که چشمش به شیرخوار افتاد
یاد طفل رباب گریان شد
گریه های محرمم از اوست
شال مشکی و پرچمم از اوست
شعر میلاد امام سجاد علیه السلام
سید پوریا هاشمی
سجاده ایم پهن برای دعا شدیم
نائل به همنشین شدن اولیاء شدیم
تاثیر کرد خصلت خوبان به روی ما
از یمن سجده های سحر باخدا شدیم
از دستباف بودنمان خیر دیده ایم
پاخورده ایم و از شرفش پربها شدیم
هر نخ زما مطهر انفاس دلبر است
با این حساب هم نفس کبریا شدیم
شکرخدا به طالعمان مهر عشق خورد
پاگیر لطف بی حد و حصر شما شدیم
اصلا چه حاجت است به آب و گلاب ها
ما پاک از طهارت این گریه ها شدیم
وابستگی به یار اثراتش مشخص است
فارغ زما چو یار شد از غصه تا شدیم
هرچند دست جمع زمین خورده ایم ما
گفتند عشق و پیش قدمهاش پا شدیم
سجاده ایم قسمت ما شور و شین شد
یعنی که پای بوسی ابن الحسین شد
امشب مدینه حال و هوایش معطر است
از شوق چشم منتظر آسمان تر است
باران گرفت و جان دوباره به خاک داد
ابر نگاه تو چقدر سبزه پرور است
کاسه بدست ها همه از راه میرسند
باب المراد عالم و آدم همین در است
امشب به آفتاب قمر فخر میکند
در خانه ی حسین مهی جلوه گرتر است
گهواره را نگاه کنید عشق آمده
زهراست یا حسین حسن یا که حیدر است
پیغمبری چقدر برازنده اش بود
پیشانی اش تجلی نور پیمبر است
طرز نگاه کردنش آیینه ی علی است
بر قاب صورتش رخ زهرا مصور است
ما از ازل ملازم خاک ره تواییم
مارا نوشته اند گدا چون مقدر است
تا چند کفر؟باده ی ایمانیم بده
یعنی که از صحیفه مسلمانیم بده
هرکس ز عشق تاب و تبش شهره میشود
بیش از همه غم و تعبش شهره میشود
زردی رویش از اثر سجده های روز
یا اینکه سجده های شبش شهره میشود
مادر بزرگ زاده و بابا شه قریش
خیلی بجاست گر نسبش شهره میشود
مسکینک فقیرک یاربش آشناست
دربین خلق ذکر لبش شهره میشود
تا روز حشر کار ابو حمزه اش گرفت
هرکس که گشت منتسبش شهره میشود
شمشیر خطبه اش کمر شام را شکست
اینگونه تا ابد غضبش شهره میشود
نخلی که آبیاری دست کریم شد
در شهر مزه ی رطبش شهره میشود
سر میدهیم پای تو عشق است عشق عشق
عاشق دل بلا طلبش شهره میشود
تطهیر آب وام گرفته ز طهر توست
خورشید آسمان و زمین جای مهر توست
ازبس کلام معجزه دار تو نور داشت
خورشید شد هرآنکه به پایت حضور داشت
وقتی که دست و پای تو از سجده آب شد
در عرش خود خدای تو حس غرور داشت
حاجی ناشناخته ی کاروان حج
در قافله به یمن تو نعمت وفور داشت
نزدیک ها که جای خودش لطف ویژه ای
آقای خوب ما به گدایان دور داشت
جبرئیل میرسید به پابوسی اش مدام
وقتی که در نماز دم یا غفور داشت
تو حضرت کلیمی و ادعیه شاهد است
محراب خانه ی تو شباهت به طور داشت
لطف دعای نیمه شبت بر همه رسید
از برکت صحیفه ی تو دین زبور داشت
زخم زبان و طعنه اگرچه زیاد خورد
ایوب آل فاطمه قلبی صبور داشت
آماده ایم رخصت افروختن بده
پروانه ایم اذن ز غم سوختن بده
اصلا چه شد که روی تو در آفتاب سوخت؟
هروقت خورد بر لب خشک تو آب سوخت
اصلا چه شد که خیمه ات آتش گرفته بود؟
در بین شعله های جهنم کتاب سوخت
پای تورا به ناقه ی رم کرده بست شمر
از کربلا به کوفه تنت زین عذاب سوخت
در گیرو دار ردشدن همسرت ز شام
آتش سراغ معجرش آمد نقاب سوخت
رجاله ها بصورتتان سنگ میزدند
از طعنه های شهر دلت بی حساب سوخت
برروی زخم گردن تو مرهمی نبود
وقتی که از حرارت سرب مذاب سوخت
دید چگونه چوب به لبهای عشق خورد
دیدی چگونه از غم این سر رباب سوخت
یعقوب دل شکسته چهل سال آزگار
چشمت به یاد روضه ی بزم شراب سوخت
گفتم رباب و روز و شبم رنگ غم گرفت
"بس کن رباب"عمه ی سادات دم گرفت
شعر میلاد امام سجاد علیه السلام
سید محمد میر هاشمی
ای خوشا صبحدم و روی نکوی گل سرخ
ای خوشا مستی و صهبای سبوی گل سرخ
ای خوشا اهل دل و اهل مناجات سحر
چشم چون باز نمایید به روی گل سرخ
نیت آن گل شبنم زده را می دانی ؟
درس تطهیر دهد آب وضوی گل سرخ
مدعی لاف زد و هیچ نفهمید چرا
بلبل دلشده مست است ز بوی گل سرخ
چشم دل باز کن و گوشه ی محشر بنگر
نافله خواندن عشاق به سوی گل سرخ
این گل سرخ که دل با غم عشقش شاد است
پسر حضرت عشق است همان سجاد است
او همان غنچه ی عشق و گل دلخواه دعاست
او همان سالک و رهپوی گذرگاه دعاست
پر تلاطم دلش از واقعه ی کرب و بلاست
پر ترنم لبش از زمزمه و آه دعاست
نور او جلوه نما در همه ی ارض و سماست
شمس رخشان ولایت بود و ماه دعاست
اولین درس دبستان صحیفه این است
رستگاری بشر در گذر راه دعاست
پدرش خون خداوند و خودش عشق خداست
پدرش شاه شهید است و خودش شاه دعاست
خیز از جا و بیا عیدی میلاد بگیر
کربلا و نجف از حضرت سجاد بگیر
شب قدر است عجب موی سیاهی دارد !
دل حق برده عجب برق نگاهی دارد !
وه چه دشمن شکن است اشک شبانگاهی او
اشک سرباز وی است ، وه چه سپاهی دارد !
دستگیر دل افتاده به چاه گنه است
چه غمی آنکه چنین پشت و پناهی دارد
هر که شد خادم او اذن دو عالم دارد
هر که شد سائل او منصب شاهی دارد
آنکه شد نوکر سجاد به میزان جزا
چه حساب و چه کتاب و چه گناهی دارد ؟
ما که دیوانه ی عشقیم و ز غم آزادیم
بنده ایم و همه در ذکر هوالسجادیم
بشریت به تو مرهون ، پسر ثارالله
معنویت به تو مدیون ، پسر ثارالله
لیلی کرب و بلایی دل عشاق تویی
همه دلها به تو مجنون ، پسر ثارالله
هر که غافل ز تو و عشق تو شد سود نکرد
شده بی یاد تو مغبون ، پسر ثارالله
هر که در راه زیارت بدهد جان ، زده است
جرعه ای زان لب میگون ، پسر ثارالله
در مصیبات تو و عمه ی تو جا دارد
دل مهدی بشود خون ، پسر ثارالله
ما ز درگاه تو تاثیر دعا می خواهیم
فرج منتقم آل عبا می خواهیم
تو همانی که خودت اوج دعا را دیدی
زیر شمشیر شیاطین تو خدا را دیدی
چشم تو چشم خدایی است که در اوج عطش
سر نیزه سر پاک شهدا را دیدی
سوخت قلب تو از آن لحظه که در بارش تیر
دست و مشک و علم شاه وفا را دیدی
بین مقتل گل گلزار بقا را دیدی
بین آتش حرم آل عبا را دیدی
در کنار بدن بی سر شاه شهدا
مو پریشانی ام النجبا را دیدی
حق همین بود که جان سوخته ی تب بودی
زائر روی کتک خورده ی زینب بودی
شعر میلاد امام سجاد علیه السلام
رضا اسماعیلی
نذر تو کردم دلم را ، مولای من ! بار دیگر
از کوچه باغ دل من ، ای روح آیینه بگذر
امروز ، روز بهشت است ، عطر تو می بارد از عرش
از عطر ناب حضورت ، شد آفرینش معطر
هستی ز نورت جوان شد ، خورشید در آسمان شد
شد فجر صادق شکوفا ، شب شد ز نور تو پرپر
رفت از جهان بوی پاییز ، آمد بهاری دل انگیز
در ذهن خاک سترون ، شد باغ مینو مصور
ما را اجابت کن ای عشق ، ای قبله گاه ملایک !
ما را اجابت کن ای عشق ، سجاد ، نور مطهر
تبریک یاران سحر شد ، خورشید دین جلوه گر شد
نور خدا منتشر شد ، در این جهان بار دیگر
شعر میلاد امام سجاد علیه السلام
علی اكبر لطیفیان
تا خداوند میرسم با تو
با خداوند میرسم تا تو
همه در وحدت تو گم شده اند
من تو ما تو شما تو آنها تو
ما مسیر تو را عبور شدیم
راهِ سیر و سلوكی ِما تو
عبدم و لافقیر الا من
ربی و لاكریم الا تو
آنكه از تو سبو گرفته منم
بارها آبرو گرفته منم
چه مقامیست مادر تو شدن
مثل پروانه ی سر تو شدن
بال جبریل ِعرش مال خودش
راضی ام با كبوتر تو شدن
علیِّ اكبر است و آرزوی
چند سالی برادر تو شدن
میشود برتر از سلیمان شد
ظرف یك روز نوكر تو شدن
این غلام سیاه را نفروش
كردم عادت به قنبر تو شدن
به خدای یگانه می ارزد
كشته ی نام اطهر تو شدن
پدرت هم به تو ولی میگفت
بابی أنت یا علی میگفت
آمدی و حسین خندان شد
همه جا جز بقیع چراغان شد
آمدی و به بركت نامت
نام جدت علی فراوان شد
مادرت شد عروس زهرا و
افتخارش نصیب ایران شد
آشنا با صحیفه اش كردی
هركه بر سفره ی تو مهمان شد
رمضان ماهِ سِرِّ شعبان است
رمضان شرح ماه شعبان شد
عده ای كه به پات افتادند
به مناجات راهشان دادند
ابر و خورشید و ماه در كارند
خاكی از زیر پات بردارند
تب تو تب نبود درمان بود
راویان تب تو بیمارند
دوستان قدیمی زهرا
به تو و مادرت بدهكارند
در اسیری مادرت حتی
از مقامات او خبر دارند
هرچه مِهریه اش گران باشد
باز قوم علی خریدارند
به غلامت بگو دعا بكند
این گرفتارها گرفتارند
با مناجات تو ملائكه هم
سر شب تا به صبح بیدارند
تا نگاهی به بالشان بكنی
از كرم خوش به حالشان بكنی
كاش میشد بنا درست كنند
گنبدی از طلا درست كنند
همه جای مدینه را نه، نه
لااقل پنج تا درست كنند
گرد و خاك بقیع را ببرند
تا برایم دوا درست كنند
شیعیان حاضرند با گریه
آستان تو را درست كنند
با النگوی دختران عجم
چند ایوانْ طلا درست كنند
سنگها میخورد بر سر تو
تا كه شاید صدا درست كنند
عمه را زد ولی سر تو شكست
هم سر عمه هم سر تو شكست
شعر میلاد امام سجاد علیه السلام
حسن لطفی
سوی مجنون برسانید كه لیلایی هست
ما شنیدیم در این شهر كه آقائی هست
دورِ این خانه شلوغ است اگر جائی هست
دردمندیم و دلی خوش كه مداوائی هست
شب عید است بیائید حنا بگذاریم
سر به خاكِ قدمِ مردِ دعا بگذاریم
تا پدر چشم به چشمانِ تو احیا دارد
پَرِ گهوارهی تو روحِ مسیحا دارد
و حسن خیره به چشمانِ تو نجوا دارد
نوهی حضرت زهراست تماشا دارد
جلوهی تام علی بر تو مباركبادا
سومین نام علی بر تو مباركبادا
فطرسی آمده و از تو پری می خواهد
از تو عیسی نفسِ ناب تری می خواهد
یوسف از دستِ تو مژگانِ تری می خواهد
كه غبارِ قدمت رفته گَری می خواهد
یا كریمیم و سرِ جادهی تو شیعه شدیم
ما كنارِ پرِ سجادهی تو شیعه شدیم
عشق وقتی به نهایت به نهایت برسد
تازه شاید كه سرش بر كفِ پایت برسد
چشمِ جبریل اگر سوی عبایت برسد
نه محال است مقامش به گدایت برسد
نه فقط پهنهی افلاك نمك گیر تواند
تو از این كشور و این خاك نمك گیر تواند
مثلِ پیراهنِ یوسف كه به كنعان آمد
مثلِ ابری كه سرِ خاك بیابان آمد
صاحب خانهی خود جانبِ ایران آمد
خانهی مادریش شاهِ خراسان آمد
خاكِ ما خانهی تو سایه مطلق داری
حقِ آب و گِل و بر گردنِ ما حق داری
عشقِ ایرانیِ ما كارِ بنایت با ماست
حوض و فوّاره و ایوانِ طلایت با ماست
طاقِ گلدسته، رواق، آینه هایت با ماست
خادمیِ حرم و صحن و سرایت با ماست
طرحِ زیباتری از باغِ جنان می سازیم
و ضریحِ نویی با فرشچیان می سازیم
مصلحت بود اگر شیرِ خدا می گشتی
تو علی هستی و شمشیرِ خدا می گشتی
مست از جلوهی تكبیرِ خدا می گشتی
تكسوارِ عرب و شیرِ خدا می گشتی
بازوی هاشمیت تیغ اگر بر می داشت
كربلا زیرِ قدم هات تَرَك بر می داشت
رخصتت بود اگر یك تنه لشكر بودی
میمنه، میسره بودی و مكرّر بودی
ای امام ابنِ امام از همه بهتر بودی
رخصتت بود اگر حضرتِ حیدر بودی
كربلا دید پدر را نفست یاری كرد
وه كه با نامِ تو عباس علمداری كرد
واژه ات خطبه شد و تیغِ علی وار آورد
خطبه ات شورِ علی در دلِ پیكار آورد
چه بلائی به سرِ كاخِ ستمكار آورد
شیعه را با شب و شمشیر و دعا با آورد
با تو در شام عجب معركه بر پا شده است
كه دعا گوی شما زینبِ كبری شده است
شعر میلاد امام سجاد علیه السلام
احسان محسنی فر
کعبه شد سر زلفت دل به سجده افتاده
لحظه ای کنارم باش در فضای سجاده
در سحر دو چشمانت باب اشک بگشاده
غربتی غریبانه نیمه شب تو را داده
در مسیر بی دردی ظلمتی فراگیرم
از نم سرشک تو آمدم بقا گیرم
نخل دلکش طوبی از غمت ثمر دارد
با اصالت نامت آه ما ثمر دارد
هر که شد مناجاتی بهره از سحر دارد
بی گمان نگاه تو بر دلش نظر دارد
صاحب دل مایی خالق دعایی تو
منشاء گل مایی سیّد البکائی تو
آزادی تو ممزوج با غم و بلا باشد
دل را که حریم توست بیگانه چرا باشد؟
شاهد مناجاتت چون ارض و سما باشد
باید که دعای تو مقبول خدا باشد
بر بندگی ات تا حشر حیّ ازلی نازد
چون شیعه، خدایش هم بر آل علی نازد
تو اسوه ی تقوا نه سر منشاء تقوایی
در سجده ثناگوی شهزاده ی لیلایی
با دست علی مامت شد شیعه ی زهرایی
شد مفتخر ایران از همشهریِ والایی
روح توبه هستی تو نفس آیه ی تطهیر
هر رکن نمازت را گفته هر ملک تکبیر
ای قرین لبهایت گوهر دعا سجاد
لحظه لحظه ی عمرت خلق هل اتی سجاد
بستر وفا سجاد معدن سخا سجاد
روح لافتی سجاد یا حبیبنا سجاد
خود فناء فِی اللهی ربّ متقین هستی
در ثنای تو این بس زین العابدین هستی
در خلقت ما نامت مقصود و دلیل آمد
هویِ سحرت ما را عمری است کفیل آمد
بر نم نم اشک تو یعقوب دخیل آمد
تا از تو بها گیرد با ندبه خلیل آمد
انبیا گرفتارت سائلان بازارت
از حق همه می جویند یک فرصت دیدارت
از خطبه ی غرّایت هر تبکده ویران شد
با فیض دعای تو هر دلشده سلمان شد
الشام مگو دیگر دل زار و پریشان شد
تو دیده ای آن مه را کز نیزه نمایان شد
ای نهضت عاشورا مدیون کلام تو
باشد دل زینب هم مرهون مرام تو
آسمان و شبهایش با غمت هماهنگ است
در صحیفه نجوایت لهجه ای خوشاهنگ است
در رثای درد تو صد صحیفه خونرنگ است
میل کربلا دارم سینه ام چو دلتنگ است
عمری است که مجنون لیلای بقیعم من
شادم که پرستوی شیدای بقیعم من
کاروان آل الله سوی کوفه مهمان بود
سجده های خون بود و یک گلوی عطشان بود
پیکری بدون سر در تب بیابان بود
جای بوسه پیدا کن بر تنی که عریان بود
تازیانه با جسم خسته در تلاقی بود
خواهری کبودین در جستجوی ساقی بود
نینوای پر دردی دیده ای تو هر غم را
ناقه ناقه می جوید خواهر محرم را
شانه زن که مب یاشد گیسوان درهم را
ناله ی تو آتش زد گریه ی محرم را
صدق نوکری امشب از کرم عطایم کن
سیّدی تو راهیِ حجّ کربلایم کن
شعر میلاد امام سجاد علیه السلام
محسن عرب خالقی
نشیب های دل من فراز می خواهد
فراز اشک مرا در نماز می خواهد
مؤید است به روحُ القُدس قلم اما
برای شعر سرودن نیاز می خواهد
اگر چه کرده دل من خیال پردازی
حقیقت است که عاشق مَجاز می خواهد
برای سفره ی بازش نیامدم اینجا
گدای این در، آغوش باز می خواهد
اگر چه این دو شب از جام کربلا مستم
دلم دوباره شراب حجاز می خواهد
پیاله ای بدهیدم که دم زنم حق را
دوباره زنده کنم قصه ی فرزدق را
نسیم پنجم شعبان ز راه آمده است
صدای پای بهاران ز راه آمده است
ببین بدون پیمبر بدون جبرائیل
دوباره آیه ی قرآن ز راه آمده است
میان بیشۀ شیران هاشمی امشب
غزال عرصه ی ایمان ز راه آمده است
فقط نه اینکه ز راه آمده عزیز عرب
عزیز دختر ایران ز راه آمده است
زنی که در رگ او خون آریایی هاست
که از دیار دلیران ز راه آمده است
شب تولد فرزند شاه دختر ماست
زبان مادری او زبان کشور ماست
کسی که شد ششمین نور سوره ی انسان
کسی که خسته شد از سجده های او شیطان
کسی که هست تجلی پنج تن در او
کسی که شد پدر هشت قبله ی ایمان
کسی که با نفس یک غلام ساده ی او
نفس گرفته زمین مدینه از باران
کسی که موقع انفاق بین سائل ها
ملقّب است دل شب به صاحب انبان
به حق او حجر الاسودی شهادت داد
که جز به حق علی وا نکرده است دهان
به حیرت است کنار حَجر دو چشم هشام
ز اهتمام خلایق به احترام امام
بخوان که ضبط کند آسمان صدایت را
صحیفه پخش کند بعد این نوایت را
برای این که بخوانیم «لا تؤدّبنی»
بخوان برای ابوحمزه ها دعایت را
تو با زبان خدا حرف می زنی آخر
چگونه یاد بگیریم ربنایت را
بیا و بعد دعا روضه هم بخوان آقا
بیا و شرح بده داغ کربلایت را
بیا بگو چه کشیدی تو در چهل منزل
بگو که بست به زنجیر دست و پایت را
بیا بگو چه به روز رقیه آوردند
بگو چگونه کشیدند عمه هایت را
کسی که حرف خدا و کتاب می آورد
کنار یک سر تشنه شراب می آورد
شعر میلاد امام سجاد علیه السلام
رضا یعقوبیان
پنجم شعبان رسیدهعاشقان گلآمده
دردمندان جهان وقت توسّل آمده
نور حق شد جلوه گرامشب/نخل دین شد پر ثمر امشب
یاعلی بن الحسین مولا
چهارمین شمس هدایت آمده در اینجهان
شادمان از مقدمش گشته قلوب شیعیان
شیعه را نور دوعین آمد/هستی مولا حسین آمد
یاعلی بن الحسین مولا
شادمان گشته حسین بن علی از دیدنش
دل بَرَد از مادر خود لحظه خندیدنش
زد حسین بوسه بروی او/مادرش شد مست بوی او
یاعلی بن الحسین مولا
در گلستان نبی بار دگر گل وا شده
ازکرامات خدا مولا حسین بابا شده
درجهان نور مبین آمد/شیعه را حبل المتین آمد
یاعلی بن الحسین مولا
از قدوماین پسر بیت الولا گلشن شده
دیده مولا حسین بنعلی روشن شده
شهربانو قمرآورده/برحسین گل پسر آورده
یاعلی بن الحسین مولا
شعر میلاد امام سجاد علیه السلام
یوسف ارباب اومد به
قبله ی عالَم،کعبه ی دلها
علی بن الحسین بن علی فرزند زهرا
ای امام ِ هُدی علی جان علی جان
نور ارض و سما علی جان علی جان
روح ذکر و دعا علی جان علی جان
یا سیدی یا سجاد یا سیدی یا سجاد یا سجاد یا سجاد یا سجاد
اومدی و شد کار دل ما
شوق وصال و شور تولّی
نشسته گل ِ خنده بر رخسار حسینی ها
رُکن دین خدا علی جان علی جان
بحر لطف و عطا علی جان علی جان
روح ذکر و دعا علی جان علی جان
یا سیدی یا سجاد یا سیدی یا سجاد یا سجاد یا سجاد یا سجاد
سوره ی عصمت یا حجت الله
آرزومونه با شور و با آه
که آخر بشیم فدایی ِ مکتب ثارالله
در وجود شما علی جان علی جان
عطر ناب خدا علی جان علی جان
روح ذکر و دعا علی جان علی جان
یا سیدی یا سجاد یا سیدی یا سجاد یا سجاد یا سجاد یا سجاد
افزودن دیدگاه جدید