اشعار ولادت امام سجاد
یک نت ـ اشعار ولادت امام سجاد علیه السلام
علی اصغر یزدی
از جنان امروز میکائیل عود آورده است
سجده هایش عاشقان را در سجود آورده است
چشم هایش عشق را بر قلب ها تزریق کرد
چشم هایی که خدا را به شهود آورده است
جان مارا در جهان جام شرابش پاک کرد
هر پلیدی را در عالم انقلابش پاک کرد
روسیاهی مرا آب طهورا هم نشست
لیکن او با پرتویی از آفتابش پاک کرد
بارگاهش را خدا در عرش اعلا زد رقم
تا که در شأن مقام او، بنا گردد حرم
چهره ی او را تَواریخ عرب تحریف کرد
تا به زیبایی شود یوسف در عالم متهم
عاشقان را مست، با چای ابو سجاد کرد
هر اسیری را نگاهش در جهان آزاد کرد
کوری چشم حسودان نام او هم شد علی
روز میلادش دِلِ شیر خدا را شاد کرد
زینتی بر عابدان او را خداوند آفرید
بی بها بودیم و او از لطف مارا هم خرید
جلوه ی پروردگاری خدا ،درچشم اوست
هیف شد هر دیده ای این نور زیبا را ندید
اشعار ولادت امام سجاد علیه السلام
محسن راحت حق
از عنایاتِ خدا دریایِ احسان می شود
آنکه مانند علی،آقایِ دوران می شود
نامِ زیبایش علی فخریّه ی سجّاده ها
از مناجاتش خدا در دل نمایان میشود
آنقدر آقاست این چارم ولّیِ شیعیان
در اسارت هم مددجویِ فقیران می شود
هر گدایی که زند چنگِ توسّل دامنش
بی برو برگرد یک روزی سلیمان می شود
کافرِ مُلحد نشیند گر به پایِ صحبتش
با دمِ عیسایی اش در دم مسلمان می شود
چه مقام و مدحتی بالاتر از این گفته ها
این علی نائب به سالارِ شهیدان می شود
در کنارِ عمّه اش زینب به شاماتِ بلا
می زند بر کاخِ ظلم و مثلِ طوفان می شود
صحبت از آب وعطش در محضرش هرگز نکن
چونکه چشمانِ قشنگش مثلِ باران می شود
اشعار ولادت امام سجاد علیه السلام
محمود ژولیده
رهبر آزادگان آقا سلامت میکنیم
سیدِ سجاد درکِ این پیامت میکنیم
ما تأسّی بر تو و راه امامت میکنیم
تا قیامت اقتدا بر این قیامت میکنیم
درسهایی که گرفتیم از صحیفه یک کلام
شیعه یعنی گاه شمشیرش به کف، گه در نیام
شیعه یعنی ذوالفقار آخته در انقلاب
شیعه یعنی عاشق دلباخته بر بوتراب
شیعه یعنی سوی میدان تاخته تا فتحِ ناب
شیعه یعنی روحِ خود را ساخته پای رکاب
شیعه قرآن را قرائت با ولایت میکند
کِی ز اوراقِ سرِ نیزه حمایت میکند
ای سِلاح مُحکمت، حال بکای حضرتت
شیعه باید درس گیرد از دعای حضرتت
شد شکستِ دشمنان با گریه های حضرتت
میکند این اشک ما را آشنای حضرتت
انقلاب اشک را رهبر علی بن الحسین
تا ابد اسلام را یاور علی بن الحسین
ای زبور آل احمد لاله های دست تو
ای دعاهای گرفتاران عالم مست تو
ای تمام هشت دلبندِ حسین پیوست تو
وی تمام دین و آئینِ بشر پا بست تو
عرشِ رحمان ایستاده با دعایت روی پا
آسمان هم ایستاده با ولایت روی پا
کیستی ای آفرینش عاشق تکریم تو
کیستی ای شرع و قانونِ خدا تسلیم تو
کیستی ای کعبه، صبح و شام در تعظیم تو
کیستی ای جانِ جمله أنبیا تقدیم تو
بی تو خِلقت روی پای خویش کِی می ایستد
بی تو عالم از برای خویش کِی می ایستد
ما که ابعادِ سجایای ترا نشناختیم
گنج های زیر پاهای ترا نشناختیم
ما که أسرار مصلای ترا نشناختیم
پاسخ حلِ معمای ترا نشناختیم
گر نبودی تو، قیامِ کربلا باقی نبود
روضه های کشته های نینوا باقی نبود
آری آری این تو هستی آشنای کربلا
یادگار اهلبیت و خیمه های کربلا
با تو بر پا ماند اصلا ماجرای کربلا
روز و شب ماندی حزین و مبتلای کربلا
تا قیامت بسته بود این راه اگر راهت نبود
کربلا در کربلا میماند اگر آهت نبود
آه از درد و بلایت یا امام الساجدین
اشکها إهدا برایت یا امام الساجدین
سر نهاده پیش پایت یا امام الساجدین
جان دهیم از غصه هایت یا امام الساجدین
کربلا تا شام را، تا پای جان پیموده ای
راه را در زیر زنجیرِ گِران پیموده ای
عمه ها را دیده ای در زیر زنجیر گِران
کشته ها را دیده ای عریان و بی سر ناگهان
رأسها را دیده ای بر روی نیزه خون چکان
کودکان را دیده ای با گریه سرگردان، دَوان
با اسیران گه به رندان، گه به ویران رفته ای
گه میان مجلسِ دشمن پریشان رفته ای
مجلس نامحرمان کار شما دشوار بود
با وجود اینکه احوال شما بیمار بود
خطبه های آتشینت، تیر بر کفار بود
دیدۀ رأس بریده ناظرِ أغیار بود
وای از آندم که دیدی درد و غم بسیار شد
با کنیزک خواندنِ خواهر، نگاهت تار شد
در دعاهای صحیفه، لابلای گریه ها
گفته ای از ماجرای دردناکِ خنده ها
گفته ای از روضه ها و گفته ای از نوحه ها
گفته ای از آستین پارۀ این عمه ها
وای از بی حرمتی، ای وای از بی معجری
وای از خیره سرانِ لشگری و کشوری
وای از بزم شراب و وای از چشم پرآب
وای از رأس بریده، وای از قلب کباب
وای از چوب و لب و دندان و احوالِ خراب
وای از حال رقیه، وای از حال رباب
از نواهای رقیه، ریخت آن مجلس بهم
از تقلّای ربابه، ریخت آن مجلس بهم
اشعار ولادت امام سجاد علیه السلام
موسی علیمرادی
ای پسر بی بدل آفتاب
دیده تو وصف زلالی آب
پلک تو باشد ورقی از کتاب
پلک بزن سوره نوری بتاب
مصحف رویت بخدا خواندنی است
قاری ان غیر خداوند نیست
سوره حمد است ثنا گوی تو
واقعه ساطع شده از بوی تو
سوره والشمس ضحی روی تو
سجده واجب به دو بروی تو
والقمر آن طره بر شانه ات
ارض و سما دور تو پروانه ات
جلوه حق بین دو دنیا علی
هرپسر خانه زهرا علی
معنی هم نامی تو با علی
لعن علی عدوک یا علی
عشق علی در پدرت منجلی
ای علی بن العلی بن العلی
هر کسی از لطف وعنایات گفت
چشم تورا قبله حاجات گفت
ذره به خورشید مباهات گفت
از نفس گرم کرامات گفت
ذات شما ذات کریم خداست
ذات غلام تو فقیرشماست
ان حرم قدس تو افلاکی است
جلوه جنات از آن حاکی است
چیست ضریحی که به این پاکی است
چادر زهرا است اگر خاکی است
پهن شده بر حرمت چادرش
گشته به عالم علمت چادرش
چون علی اکبر توعلی اکبری
اینه حیدر و پیغمبری
گرچه نشد تیغ به کار آوری
تیغ کلام تو کند حیدری
کرببلا را تو نگه داشتی
دین خدا را تو نگه داشتی
بعد پدر کرببلا کار تو
این همه درداست و دل زار تو
غم نخوری عمه غمخوار تو
بعد ابالفضل علمدار تو
تک یل این قافله آقا تویی
مثل حسن شاهد غمها تویی
تو همه دلخوشی خواهری
غم نخوری کم نشده معجری
کم نشده از پدرت جز سری
پیرهنی رفته و انگشتری
آب بخور گریه نکن اینقدر
روضه نخوان از لب خشک پدر
خصم گمان کرد که صبرت گسست
دست تورا با غل زنجیر بست
صبر ولی پای تو از پا نشست
کی بتوان پشت علی را شکست
گرچه که صبرت نشدآقا تمام
زخم تو کاری شده در شهر شام
سخت ترین جای سفرشام بود
سنگ به دست همه بر بام بود
تلخ ترین باده در جام بود
زخم زبان ،طعنه و دشنام بود
دور تو و قافله ات صف زدند
برغم و بر گریه تو کف زدند
وای ازان دم که گرفتار رفت
قافله ات بی کس بی یار رفت
اشک از آن دیده خونبار رفت
بنت علی بر سر بازار رفت
تا که ابالفضل نفس می کشید
سایه اورا به خدا کس ندید
از سر هر بام تورا میزنند
سنگ بر این آیینه ها میزنند
وجه خدا را به خدا میزنند
دست تو بسته است چرا می زنند
بام چه داغی به دل ما نهاد
بر سر عمامه ات آتش فتاد
اشعار ولادت امام سجاد علیه السلام
غلامرضا سازگار
ای اختر تابان قمرت باد مبارک
ای مادر ایران پسرت باد مبارک
ریحانۀ خیر البشرت باد مبارک
از خوبتران خوبترت باد مبارک
-فرزند تو بر پنج قمر نور دو عین است
-با نـام علی آینـه روی حسین است
ای پیش رویت آینه شمس ولایت
ای همسر و ای مادر دو رکن هدایت
امروز خدا کرده علی بر تو عنایت
رویش کند از آینه غیب حکایت
-گل بوسه بزن بر روی این گل پسر امشب
-این جان حسین است که داری به بر امشب
این خوبترین گل زگلستان خلیل است
این آینه حسن خداوند جلیل است
این بر ملک و جن و بشر پیر و دلیل است
بیمثل بدیل است، جمیل است، جمیل است
-طوبای بهشت علوی این ثمر توست
-تبریک که میلاد یگانه پسـر توست
زیبا پسر تو پدر هشت امام است
در پنجم ماه آمده و ماه تمام است
این بر شهدا حامل خون است و پیام است
این حجّ و زکات است و صلات است و صیام است
-بـا هـر نفسش نغمـۀ تکبیر مبارک
-بر خال و خطش آیۀ تطهیر مبارک
ای نخل وجودت، ثمر یوسف زهرا
ای روی تو قرصِ قمرِ یوسف زهرا
ای پاره قلب و جگر یوسف زهرا
ای یوسف زهرا، پسر یوسف زهرا
-گلبوسه شیـرین دعـا بـر دهن تو
-آیات خـدا مـوج زده در سخن تو
ای با سخنت زنده شده جان ولایت
ای روح کتاب الله و ریحان ولایت
پیغامبر خون شهیدان ولایت
از اشک شبت سبز گلستان ولایت
-تو خون خدا در بدن خون خدایی
-فریـاد خروشـان تمــام شهـدایی
ای مرغ سحر مست مناجات شب تو
پیوسته دعا بوسه نهاده به لب تو
بال و پَرِ پرواز دعا تاب و تب تو
ای وحی خدا بال زده در طلب تو
-وصف تو شده زینت آیات شریفه
-از متن مناجات تو داریم صحیفه
ای وجه تو بر وجه خدا منظر دیگر
سجاده خاکت دل شب سنگر دیگر
مارا نبود غیر شما یاور دیگر
برما نگشودند جز این در، درِ دیگر
-ما در دو جهان بنده فرمان شماییم
-در موج بلا دست به دامان شماییم
ما راست گدایی و شما راست کرامت
داریم همه عمر به کوی تو اقامت
ای بر همه ملک الهیت امامت
یک حرف ز قد قامت کرده قیامت
-جن و بشر و حور و ملایک همگان گوش
-با صوت مناجات تو دادند زکف هوش
رخسار تو هنگام دعا سوره نور است
سروِ قدِ تو سبزتر از نخلۀ طور است
ما را همه جا با نفست فیض حضور است
بی روی گلزار جنان خانه گور است
-در دیده آن بنده که پاکیزه سرشت است
-دامان بقیع تو بهشت است، بهشت است
ای بر تو درود از نبی و از علی و آل
ای سرو قدت وقت مناجات شده دال
ای روح عبادت زده بر دور سرت بال
کی مثل تو با بودن در بند کُند حال
-کی مثل تو در حال چهل روز اسیری
-در سلسله بر سلسله ها کرده امیری
تو حج و زکاتی و صلاتی و صیامی
تو یک تنه در شام بلا فاتح شامی
در گوشۀ ویرانه سرا عرش مقامی
آری تو امامی، تو امامی، تو امامی
-هر چنـد که در ابـر، رخِ مـاه بگیرد
-مـه چهرهگشایـی کند و ابـر بمیرد
ای جان دو عالم، همه عالم به فدایت
ای جن و بشر یکسره محتاج دعایت
ما دست گشودیم به دامان ولایت
«میثم» متحیّر که چه گوید به ثنایت
-ما را چه رسـد نزد شمـا مدح سرایی
-بهتر که گشاییم سویت دست گدایی
اشعار ولادت امام سجاد علیه السلام
حسن لطفی
خدایِ عالیِ اعلی ندارد از تو عالیتر
ندارد در بساطِ خود از این عالی تعالیتر
علیُّ حُبُه جُنَّه قسیم النار والجَنَّه
به حمدِالله وَالمِنَّه ولیالله ست والیتر
اگر پا بر زمین کوبد علی افلاک میروبد
نباشد در کفِ دستش از این عالم سفالیتر
اگر فرش نجف گردیم حقّا محترم گردیم
که از قالیچهی تبریز میگردیم قالیتر
علی باید ؛ فقط ؛ حتماً ؛ امیرالمومنین باشد
علی آمد که او اینبار زینالعابدین باشد
اگر جایی دهد زلفش دلِ دیوانهی ما را
"به بوی سیب او بخشم سمرقند و بخارا را"*۱
در آغوشِ حسین است و به رویِ دامن زینب
ببین بابا چه میبخشد گداها را گداها را
لبِ گهوارهاش پروانهای بی تاب اگر دیدید
بدان جبریل آورده است مبارک بادِ زهرا را
اگر بابابزرگ این است حتماً این نوه غوغاست
اذانش را علی گفت و به دستش داد دنیا را
علی باید چنان باشد علی باید چنین باشد
علی آمد که او اینبار زینالعابدین باشد
خدا را شُکر ما دیدیم شاهِ شهریاران را
خدا را شُکر ما دیدیم ماهِ ماه شعبان را
خدا این نکته را فرمود وقتی فاطمه خندید
فرشته این سخن را گفت و بُرد از آسمان جان را:
که زهرا طورِ دیگر طور دیگر دوست میدارد
میانِ این عروسانش عروسِ خاک ایران را
ببین که میبَرد امشب تبسمهای زیبایش
دلِ مادربزرگش را دلِ اولادِ سلمان را
علی از ماست از داماد ما زین سرزمین باشد
علی آمد که او اینبار زینالعابدین باشد
بنا این بود بنشینی وگرنه میرِ میدانی
بنا باشد که برخیزی امیرِ تیغ دارانی
برایت لافتی الا علی میآید از بالا
اگر سربند یازهرا ببندی رویِ پیشانی
هزار ، اللهاکبر را به بازویِ تو میخوانند
که با شمشیر میگردی علیِ اکبرِ ثانی
علیِ اکبرِ ثانی نه تو بالاتر از آنی
تو عباسی نه اینهم نه ، که طوفانتر زِ طوفانی
علی در چارده تصویر آمد دلنشین باشد
علی آمد که او اینبار زینالعابدین باشد
تو صبح و شام میگِریی زِ سوزِ استخوان آقا
به زخمِ کهنهی زنجیر و بر زخمِ زبان آقا
زِ چشمانت که پرسیدند آقا سخت یعنی چه؟
سه دفعه شام گفتی و سه دفعه خیزران آقا
قنوتت را که میدیدند خواهرها... میگفتند
امان از دزدِ انگشتر امان از ساربان آقا
تو سیسال است میگریی چرا پیراهنش بردند؟
تو سیسال است میسوزی زِ لبخندِ سنان آقا
علی آمد که عاشورا همیشه آتشین باشد
علی آمد که او اینبار زینالعابدین باشد
۱. دوست داشتم بگویم: *من از مال علی بخشم ...
اشعار ولادت امام سجاد علیه السلام
علیرضا خاکساری
به دفتر قلم شعر تر می گذارد
سپس قافیه را شکر می گذارد
تو روح تهجد شدی پس خداوند
طلوع تو را در سحر می گذارد
بیا امشبی را سر از سجده بردار
که سجاده پای تو سر می گذارد
علی هستی و قبل هرگونه خصلت
خدا در وجودت جگر می گذارد
تو که جای خود داری آقا نگاه
ابوحمزه ات هم اثر می گذارد
نیفتد ز پا در دو عالم کسی که
به بزم تو پا بیشتر می گذارد
نمیخواستم سجده ات کرده باشم
ولی هیبت تو مگر می گذارد؟
علی هستی ، الحق که حیدر نمایی
سلامٌ عَلی حضرت کربلایی
تویی ساقی چهارم خانواده
منم تشنه ی جام لبریز باده
منم تا همیشه خمار نگاهت
تویی علت مستی فوق العاده
از ان ساعتی که زبان باز کردم
تو جاری شدی بر لبم بی اراده
از انجا که شاه دل ما حسین است
بخوانیمت : "ای حضرت شاهزاده"
نه که قوم و خویش تو هستیم آقا
خدا رزق مان را به دست تو داده
نشستی به جانم ادب حکم میکرد
که بنویسم از تو ولی ایستاده
غزل با تکلف سرودن هنر نیست
قلم میزنم بعد از این صاف و ساده
مدد کن که از کربلای معلی
بیایم بقیع تو پای پیاده
عزیز حسینی عزیز خدایی
سلامٌ علی حضرت کربلایی
تو دریا و سرچشمه ی هر چه رودی
زلالی طهوری به رنگ شهودی
سرشت تو از نور ذات الهی ست
زمین و زمانی نبود و تو بودی
بخوانند زین العبادت ملائک
که سجاد و همواره گرم سجودی
همگی به همراه "سید علی" مان
می آییم سوی مدینه به زودی
بنا میکنیم از سر نو حریمی
به کوری چشمان هر چه یهودی
به امید روزی که دیگر نماند
نشانی ز قوم کثیف سعودی
به پایان برم شعر خود را در آخر
به الهامی از شعر مرحوم "جودی"
پیام اور عشق و مهر و رهایی!
سلامٌ علی حضرت کربلایی
اشعار ولادت امام سجاد علیه السلام
محمود ژولیده
دوباره وحی، دوباره نگاه پیغمبر
زبور آل محمد، به ماه پیغمبر
دوباره رویشِ نهج البلاغه ای دیگر
و تا قیام قیامت گواه پیغمبر
صحیفه ای که ملَقّب به اُخت قرآن است
چراغ روشن عشاقِ راه پیغمبر
چه خوب؛ ختم رسالت، رسالتش باقیست
امام، حلِّ معمای راه پیغمبر
و هر که یافت مقام اطاعت سجاد
به روز حشر شفیعش، پناه پیغمبر
همان مقام، همان منزلت، همان مَسند
برای حضرتشان، شأن و جاه پیغمبر
امامِ بعد حسین و حسن همین آقاست
طلایه دارِ بزرگ سپاه پیغمبر
برای کرب و بلا، باز نور عین آمد
علیِ اوسط و شهزاده حسین آمد
برای کرب و بلا التماس باید کرد
چو عطر سیب، تأسّی به یاس باید کرد
اگر هزار پسر هم به شیعیان بدهند
فقط ز اسم علی اقتباس باید کرد
چقدر نام علی بر امام، می آید
به این دلیل ز سلطان، سپاس باید کرد
شبیهِ شِبه پیمبر، برادرِ او را
فقط به شاهِ ولایت قیاس باید کرد
در امتدادِ مناجاتِ کشتۀ گودال
به قامت پسرش، این لباس باید کرد
خدا بدون دعا، اعتنا به کس نکند(۱)
و بی سلاحِ دعایش، هَراس باید کرد
دلم به نالۀ اهل سحر گرفتار است
میان همهمه، ترک تماس باید کرد
امام را نشناسیم، بی سحرهایش
که ارزشِ دلِ دریاست از گوهرهایش
در آسمانِ ولایت، مَهی نمایان شد
ستارۀ سحرِ کربلا درخشان شد
مجاهدی که نهان شد مجاهدت هایش
مبارزی که به تیغ دعا به میدان شد
میانِ شعلۀ سوزان، شبیه ابراهیم
تمام بستر و سجاده اش گلستان شد
اجازه خواست که تا در رکاب مولایش
کند جهاد، ولی سَرورِ اسیران شد
خدا نخواست قیامش بخون بیانجامد
امامِ قافله، آموزگار قرآن شد
برای آنکه حقایق شود بسی روشن
به ابتکارِ بیان، پیشتازِ تِبیان شد(۲)
در اولین اثرش،خطبه خطبه گریه گرفت
قیام اشک بپا در تمام دوران شد
سپاه روضه و مرثیه را که راه انداخت
چراغ راه، فرا روی اهل ایمان شد
هزار لشگرِ هیئت، برایش آماده
یکی از آنهمه لشگر سپاهِ ایران شد
و ریخت خانۀ ظلم بنی اُمیه فرو
اگر چه گاه به ویران و گاه زندان شد
امامِ مُفترَضُ الطاعه را کجا بردند
میان بزم شراب و قمار مهمان شد
صدای ناله اش آید هنوز: وای از شام
فقط براه خدا این مصائب آسان شد
من از دریچۀ خیمه، غریب را دیدم
و دست و پا زدنش را، چه سخت بی جان شد
و عمه های خودم را ز خیمه تا مقتل
و تا حجاب بماند، عجیب طوفان شد
فرشته های حرم بی قرار در گودال
سرِ حسین سرِ نیزه ای نمایان شد
خدا نخواست مرا کُشته در حرم بیند
فقط به درد دلم عمه بود، درمان شد
صدا به ناله که زد: یابقیةَ الماضین!
خدا به صوت عقیله کفیلِ این جان شد
به مجلسی که ستم بود و خیزران و شراب
سر بریدۀ بابا شکسته دندان شد
ز رازِ سینه چگویم که روضه ناموسی است
به دخت فاطمه توهین ز سوی عدوان شد
فقط اشارۀ سربسته میکنم، آری
یتیم فاطمه تنها کنیزِ سبحان شد(۳)
میان ما و شما، وعده، روز هم عهدیست
دوای درد اهانت به فاطمه مهدیست
۱-قل ما یَعبَعؤا بِکُم ربّی لَولا دُعاؤکُم
اگر دعایتان نباشد خدا به شما اعتنایی نخواهد کرد
اشعار ولادت امام سجاد علیه السلام
مهدی رحیمی
خواندند او را آن چنان و این چنینش
اما خدا خوانده ست زین العابدینش
دیشب اباالفضل آمد و امشب ابالکوه
از بین زُهاد جهان زاهد ترینش
سالار و ساقی٬ ساغر و سنگ و سر و سیب
سجاد آمد عید این هم هفت سینش
انگشتر خود را خدا با نام سجاد
در پنج شعبان بی گمان کرده نگینش
غمگین گمراهان عالم بود٬ این را؛
فهمیده ام از مــدّ روی ضالینش
خون خواه آقا شد به تیغ ذکر بر لب
مرکب برایش باد شد سجاده زینش
خود پرچم سرخ قیام خویشتن شد
با یالثارات الحسین بر جبینش
با خاطرات خویش می جنگید سجاد
با خاطرات ظهر روز واپسینش
آن جا که ارباب آمده بر روی دستش
شش ماهه ای گشته دلیل آخرینش
غیر از سه شعبه دید صد تا تیر دیگر
هستند در ذهن کمان ها در کمینش
در ذهن او هی حرمله تکرار می شد
مخصوصا آن تیر بلند اولینش
بر حلق اصغر مثل پیشانی بابا
دارد اضافه می شود چینی به چینش
اشعار ولادت امام سجاد علیه السلام
میثم مومنی نژاد
سجاده ی اشک تو ، به هر جا باز است
صد جاده به سمت آسمانها باز است
چشمان تو هر روز ، پر از عاشوراست
چون پنجره ای که رو به دریا باز است
اشعار ولادت امام سجاد علیه السلام
محسن ناصحی
وارد میکده شد میکده را مست گرفت
نیستها را به نگاه خودش از هست گرفت
بیخود از کرببلا رهگذر شام نشد
حکمتی داشت که شمشیر دعا دست گرفت
من به بیراهه رسیدم ، سحری دستم را
با ابوحمزه ی خود آخر بن بست گرفت
وصله خوردم به کتاب گنه آلوده ای و
نامه ام را شبی از آن همه پیوست گرفت
دم افتادن من بود ولی دستم را
دید این گمشده در آخر راه است ، گرفت
اشعار ولادت امام سجاد علیه السلام
سید حسن رستگار
می نوشم امشب واژه ها را از سبویت
پر میشود جام عطش از آبرویت
سجاده ات پهن است در محراب ، حالا
تر میشود ابیات از آب وضویت
مهر نمازت از کدامین خاک پاک است؟
اینگونه چرخیدست عالم رو به سویت؟
تکبیر میگوید غزل (الله اکبر(
بوی خوش سیب است اینک از گلویت . . .
قد قامتت کرده قیامت عالمی را
در سجده رب العالمین در گفتگویت
تبدار دار هستم در ورقهای صحیفه
مانند وقتی که تو دیدی روبرویت
مردی کمر خم کرد از داغ برادر
چشم انتظاری ماند آنجا که عمویت ...
اشعار ولادت امام سجاد علیه السلام
محمدجواد پرچمی
ماییم مست جام تو یا زین العابدین
خانه خراب نام تو یا زین العابدین
هستیم مرغ بام تو یا زین العابدین
مست علی الدوام تو یا زین العابدین
پس می دهم سلام تو یا زین العابدین
دردم همینکه باتو دوا میشود بس است
ذکرم همینکه نام شما میشود بس است
لطف تو دستگیر گدا می شود بس است
وقتیکه مستجاب دعا می شود بس است
با رحمت مدام تو یا زین العبادین
با خاک تیره جز تو چه کس کرد زرگری؟
آب دهان کیست چنین کیمیا گری
آورده ام برات اگر دیده تری
فهمیده ام شکسته دلی خوب می خری
به به به این مرام تو یا زین العابدین
نزدیک شمس مثل عطارد شدیم ما
سنگیم و از دعات زمرد شدیم ما
کردی نگاه و مرد تهجد شدیم ما
فطرس که نه کنار تو هدهد شدیم ما
با اشتیاق دام تو یا زین العابدین
مهر غلامی پدرت بر جبین ماست
حب الحسین روز قیامت نگین ماست
شهبانوی مجلله شورآفرین ماست
نامش شرافت همه سرزمین ماست
ایران فدای مام تو یا زین العابدین
گرچه اسیر شد امة الله شد فقط
روشن ترین ستاره پس از ماه شد فقط
آواره حسین دراین راه شد فقط
مهریه اش بهشت روی شاه شد فقط
دلبست بر امام تو یا زین العابدین
نخل بهشت از رطبت بوسه میگرفت
جبریل از نماز شبت بوسه میگرفت
سجاده نیز از لقبت بوسه میگرفت
آنقدر حسین از دولبت بوسه میگرفت
جانم به این مقام تو یا زین العابدین
نزدیک ذات، جای سجودت مشخص است
بالای ساق عرش عمودت مشخص است
یکپارچه علیست وجودت ، مشخص است
زهرا در این قیام و قعودت مشخص است
حق کرده احترام تو یا زین العابدین
ذکر عروج حلقه رندان صحیفه ات
شد روشنایی شب ایمان صحیفه ات
نهج البلاغه ایست فروزان صحیفه ات
شد خط به خط برادر قرآن صحیفه ات
دارد شکر کلام تو یا زین العابدین
کیسه به دوش شب به شب مهربان شهر
آه ای یتیم دوست خرما و نان شهر
آقای دوستان خدا ای امان شهر
ابری شده است بار دگر آسمان شهر
با سجده غلام تو یا زین العابدین
مشتاق بوسه بر رخ ماه تو زینب است
ازاین به بعد پشت و پناه تو زینب است
یک اربعین تکیه گاه تو زینب است
وقتی علم به دوش سپاه تو زینب است
شد استوار گام تو یا زین العابدین
کشتی عشق را تو به ساحل رسانده ای
با دستهای بسته اگر خطبه خوانده ای
ابن زیاد را سرجایش نشانده ای
کاخ یزید را تو به خاری کشانده ای
احسنت بر قیام تو یا زین العابدین
آویز دست مادر من نذر مرقدت
دو گوشوار دختر من نذر مرقدت
فرشی که هست در بر من نذر مرقدت
چیزی نداشتم سر من نذر مرقدت
قبر بدون بام تو یا زین العابدین
شاید دوباره صحن و سرایی درست شد
بین مدینه نیز بنایی درست شد
یک گنبد امام رضایی درست شد
آخر ضریح های طلایی درست شد
آنجا به احترام تو یا زین العابدین
با ما ز دردهای شب قافله بگو
از زخم گردن و اثر سلسله بگو
از خار و پا و سوختن و آبله بگو
از طرز خنده های بد حرمله بگو
دور و بر خیام تو یا زین العابدین
با تو حدیث کرببلا ترجمة شد و
دانه به دانهء شهدا ترجمه شد و
با یک حصیر مرثیه ها ترجمه شد و
جسم مرمل بدما ترجمه شد و
با اشک صبح و شام تو یا زین العابدین
افزودن دیدگاه جدید