اشعار شهادت امام صادق
یک نت ـ اشعار شهادت امام صادق(علیه السلام)
ما عاشق و دلبسته و حیران شماییم
تا روز ابد ریزه خور خوان شماییم
عشق است غلامی ز غلامان شماییم
در هر دو جهان دست به دامان شماییم
ای آیت حق ، گوش به فرمان شماییم
ای خاک مزارت شده آرامش دل ها
احیای بقیع و حرمت خواهش دل ها
حبت سبب مستی و آسایش دل ها
اشک غمتان علت بخشایش دل ها
ما تا به ابد مضطر و گریان شمائیم
در نیمه ی شب قلب شریفت که شکستند
سجاده کشیدند و ره میکده بستند
این بد دهنان جملگی از نطفه ی پستند
رفتید پیاده همه بر اسب نشستند
زین غم همگی پاره گریبان شماییم
آتش به در خانه یتان تا که رسیده
اشک بصرت از غم ناموس چکیده
یاد علی و کوچه و آن قد خمیده
رنگ از رُختان با غم مسمار پریده
ما نیز خراب غم پنهان شماییم
با بغض پدر حرمت فرزند دریدند
پشت سر مرکب نفست را که بریدند
با بد دهنی خدمتتان تا که رسیدند
از محضرتان غیر ادب هیچ ندیدند
ما ریزه خور این همه احسان شمائیم
ناموس شما شکر که آواره نگردید
با خنجرشان حنجرتان پاره نگردید
طفلت ز عطش واله و بیچاره نگردید
حتی سخن از غارت گهواره نگردید
ما سینه زن جد پریشان شماییم
ای بر غمتان گشته ملائک همه گریان
با زهر شدی کشته و عالم همه نالان
تا لحظه ی آخر دو لبت گفت حسین جان
قربان تو گردم که شدی تشنه وعریان
ما هیاتی از خیل محبان شماییم
شاعر:مجتبی قاسمی
اشعار شهادت امام صادق(علیه السلام)
از غربتت، چشمان ما را اختیاری نیست
بر روی قبرِ خاکی ات، سنگ مزاری نیست
کاشانه ام آباد باشد، قبر تو خاکی؟!
جانم به قربانت مرا دیگر قراری نیست
با این همه شاگرد، ماندم از چه در کوچه...
در شام فتنه، عاشقی و جان نثاری نیست
اشرار یثرب، ناسزا و هیزم و آتش
این رسم، رسم بردنِ پرهیزکاری نیست
در هست، آتش هست اما میخِ بر در نه
ضرب لگد نه، هول دادن نه، فشاری نیست
غصه نخور، این دود می خوابد، خدا را شکر...
پشت در این خانه یار بارداری نیست
شیخ و بزرگ شهر را وقتی که می افتد
ضربه زدن با تازیانه افتخاری نیست
روی سفیدت از چه رو اینقدر سرخ است؟!
برخیر ما را طاقت این داغِ کاری نیست
افتاده ای بر خاک کوچه، بهتر از صحراست
حداقل در معبرت، تیزیِ خاری نیست
خاکی شده پیشانی ات اما به رخسارت
از ضربِ سنگی تیز، خونِ تازه جاری نیست
عمامه ات افتاده از روی سرت اما
دورت برای غارتت، داد و هواری نیست
روی زمین آرام و راحت حمدِ حق را گو
بالاسرت، در انتظارت نیزه داری نیست
شاعر:محمد جواد شیرازی
اشعار شهادت امام صادق(علیه السلام)
به نام خالق عالم، به حق حضرت سرمد
بیا که سینه ی ما پُر شد از مصیبت بی حد
اگرچه قسمت این دل، همیشه بوده جدایی
زبان به شکوه ندارم، هر آنچه یار بخواهد
رسیده ام به ته خط، ولی برای رضایت
نشد دلم به خلاصیِ از گناه، مقید
همیشه نامه ام آزرد قلب فاطمی ات را
ولی دوباره نکردی مرا ز خانه ی خود، رد
نشسته ام به دو چشم پُر آب تا که بمیرم
به پای روضه ی جانسوز جعفر بن محمد
رئیسِ مکتب حق باشی و غریب؟! بمیرم
نه زائری، نه رواقی، نه گنبدی و نه مرقد
خیال کن سرِ پیری میان سجده که هستی
کسی به چکمه به روی عبات پا بگذارد
دوباره واژه ی چکمه مرا رساند به گودال
به روی عرش برین شمر... وای فاطمه آمد
شاعر:محمد جواد شیرازی
اشعار شهادت امام صادق(علیه السلام)
مردم شهر را دعا می کرد
ذکر حق بود، لب که وا می کرد
عمر خود، خرج مکتبِ حق کرد
نفسش ظرفِ مس طلا می کرد
تا که میگفت شیعه جان ندهد
محتضر را ملک رها می کرد
دمِ او صد مسیح زنده کند
نگهش دردها دوا می کرد
حرکتِ کوه در تصرف داشت
بی عصا بحر را دوتا می کرد
خود خلیل است او که می بینید
بین آتش برو بیا می کرد
قدرِ او را کسی ندانست و
شکوه از قوم بی وفا می کرد
نیمه شب بود حمله ور گشتند
در قنوتش خدا خدا می کرد
پا برهنه، بدون عمامه
طلب چند آشنا می کرد
پیش چشم عیال و فرزندش
شرم از فحش و ناسزا می کرد
نانجیبی پیاده می بردش
کاش از سن او حیا می کرد
مچ پایش که در گذر پیچید
استخوان تنش صدا می کرد
پشت مرکب نفس زنان یادِ
دختر شاه کربلا می کرد
اثر پیری است یا اینکه
داغ عمه قدش دوتا می کرد؟
یاد عمه رقیه اش کرده
نذر مویش چه گریه ها می کرد
جانم عمه فدای یک مویت
چه کسی شعله زد به گیسویت؟!
شاعر:محمد جواد شیرازی
اشعار شهادت امام صادق(علیه السلام)
جانم به فدای قبر خاکی شما
ماییم گدای قبر خاکی شما
ای کاش که یک بارگهی می دیدیم
از دور به جای قبر خاکی شم
در کوچه تو را مثل علی می بردند
افتاده عبا مثل علی می بردند
دستان شما بسته و بی عمامه
از روی جفا مثل علی می بردند
خوردی تو زمین صدا زدی یا زهرا
با قلب حزین صدا زدی یا زهرا
با پای پیاده چون زمین افتادی
با صوت غمین صدا زدی یا زهرا
تا شعله ی درب خانه ات را دیدی
از درد غم سینه به خود پیچیدی
با یاد غم محسن و روی نیلی
با چشم پر آب، پشت در نالیدی
تا آن که به پشت مرکبش افتادی
باناله به یاد کربلا افتادی
با یاد غم سه ساله پشت مرکب
خوردی تو زمین و ناله سر می دادی
شاعر:مجتبی قاسمی
افزودن دیدگاه جدید