گلچین اشعار وفات حضرت خدیجه
یک نت ـ اشعار وفات حضرت خدیحجه(سلام الله علیها)
تاریک تاریک است دنیا ، بی خدیجهدلگیر دلگیرم خدایا ، بی خدیجهسنگ صبورم را گرفت از من زمانهمن سوختم ، افتادم از پا ، بی خدیجههستم طبیب عالم و ماندم پس از این...کی میشود دردم مداوا ، بی خدیجهابر بهارم ای خدا ، دیگر گرفتهماتم همه دنیای من را بی خدیجهمن با علی و فاطمه هستیم دیگردر این جهان تنهای تنها بی خدیجهدختر همیشه تکیه گاهش هست مادرزهرای من مانده است حالا، بی خدیجهای وای ازان روزی که در آتش بسوزدبین و در و دیوار زهرا بی خدیجهجان می رسد روی لب ریحانه ی مناز درد پهلو نیمه شبها بی خدیجهوای از شبی که پیکر مجروح او راشوید علی همراه اسما ، بی خدیجهشاعر:محمد حسین رحیمیان
اشعار وفات حضرت خدیحجه(سلام الله علیها)
نظم را نام تو لبریز از فصاحت میکندشعر زیر سایه ات ، کسب سعادت میکنداز خدا بر تو سلام آورد جبرئیل امینبر درت پیک خدا عرض ارادت میکندمادر صدیقه و صدیقه ی امت توییطاهری و دین ز تو کسب طهارت میکنددر هجوم وحشی زخم زبان ابتراندامن پاک تو کوثر را روایت میکنددر بهشت از قصر مروارید داری خانه ایخاک راهت سرمه در چشمان جنت میکندقافله در قافله سرمایه دادی... عاقبتکاروان تو محبت را تجارت میکندچله ای خرما رساندی در حرا اما رسولدر عوض سیب بهشتی با تو قسمت میکندپیشتر از دیگران دین تو کامل گشته بودتا که قلبت با غدیر نور بیعت میکندبر سر سجاده ی اسلام تو اول زنیکه نمازی آسمانی را اقامت میکندشمع سان ، لب بسته، میسوزد ز داغ غربتتقبر ویران تو را هر کس زیارت میکنددر رثایت شعر میگوید امیرالمومنیناشک پیغمبر ز داغ تو حکایت میکندمجلس ختم تو را ای برترین امهاتبا دلی محزون به پا ختم رسالت میکندداغ تو ، مرگ ابوطالب ، شده غم روی غمچشم قرآن گریه بر این دو مصیبت میکندرفتی و دیگر ندیدی دشمن پیمان شکنحمله با آتش به سوی بیت عصمت میکندرفتی و دیگر ندیدی بین آن دیوار و دردخترت ، خود را مهیای شهادت میکندرفتی و دیگر ندیدی کربلا بر نیزه هاسوره ی فجر شما قرآن تلاوت میکندرفتی و دیگر ندیدی زیر باران عطشکودک ششماهه ای اتمام حجت میکندرفتی و دیگر ندیدی خیمه های تشنه راسیلی و کعبه نی و بیداد ، غارت میکندرفتی و دیگر ندیدی دست های بسته ایبا عزیزان تو صحبت از اسارت میکند....رفتی و یک روز می آیی و خواهی دید کهطالب حق شما بر پا قیامت میکندشاعر:میثم مومنی نژاد
اشعار وفات حضرت خدیحجه(سلام الله علیها)
عزای حضرت حوا عزای هاجر شدعزای مریم عذرا عزای کوثر شدبگو به کعبه لباس سیاه بر تن کنبگو به مکه که چشم تو تا ابد تر شدبه جبرئیل بگو آیه آیه نوحه کندکه نوحه خوان مصیبت ، خود پیمبر شدغبار غصه بر آئینه ی رسول نشستو سر به جیب عزا ذوالفقار حیدر شددل نبی که شکست از غم ابوطالبغمی رسید که این داغ دو برابر شدچه روزها که زنان قریش طعنه زدندبه دختری که به در یتیم همسر شدمیان آنهمه تکذیب شهر ایمان داشتزدند سنگ ، اگر بر رسول ، سنگر شدشد اولین زن تاریخ که گل اسلامبه عطر اشهد توحید او معطر شدتمام هستی خود داد تا به لطف خدابه مادر همه ی اهل بیت مادر شدنبود تا که ببیند عروسی زهراچقدر غربت بی مادری فزونتر شدنبود تا که ببیند چه زود یاس بهشتبه رنگ سرخ شهادت رسید و پرپر شدنبود تا که ببیند شهید دختر اومیان آتش دیوار و آتش در شدنبود تا که ببیند ز ضربه های غلافکبود بازوی آن بضعه ی پبمبر شدنبود تا که ببیند چو لاله غرق به خونگلوی تشنه ی شبیر و لعل شبر شدنبود تا که ببیند که بوسه گاه رسولمیان گودی خون بوسه گاه خنجر شدنبود تا که ببیند ز تیر حرمله هاچگونه غرق تبسم علی اصغر شدکنار تربت او آفتاب میسوزدکسی که بر سر اسلام سایه گستر شداگرچه دور، از آن تربتم ، ولی دل منکنار قبر غریبانه اش کبوتر شد
اشعار وفات حضرت خدیحجه(سلام الله علیها)
زمان مدح تو شد ای ملیکه ی مکهبرای مدح تو آرایه ها به صف شده اندغزل برای تو چون کم سروده ام حالابرای شعر تو آرایه ها به صف شده اند
سرآمدی به همه بانوان قدیسهکه بعد فاطمه توسرور زنان هستیتو مادر همه ی خانواده ی زهراتو مادر علی و صاحب الزمان هستی
محبتت به رسول خدا مثل زدنی استاویس ها شده اند ازسبوی تو سرمستمیان سردی برخورد مردم مکهبه بودن تو پیمبر همیشه دلگرمست
تحمل غم تو شرح صدر میخواهدکه سال پر زدنت سال حزن و اندوه استدوباره بردل پیغمبرت تو مرهم باشدل نبی خدا از غم تو مجروح است
"وأین مثل خدیجه " همیشه ذکر لبشبدون بودن تو زحمتش نتیجه نداشتنداشت فاطمه و زینب و حسین و حسناگر رسول خدا حضرت خدیجه نداشت
شبیه حضرت ختمی مآب معمولاتو دست فاطمه را غرق بوس میکردیأجل اجازه نداد، آرزو به دل ماندیکه کاش بودی و او را عروس میکردی
همیشه سر زده سر میزنی به فاطمه اتخدا کند که نبینی شکستن او راخدا کند که نبینی مقابل حسنیننفس نفس زدن و چشم بستن اورا
خدا کند که نبینی حسین بی کفنتچگونه مادر جان داده را تکان بدهدخدا کند که نبینی چگونه یک مادربخواند ازغم گودال و بعد جان بدهدشاعر:حجت الاسلام محسن حنیفی
افزودن دیدگاه جدید