شعر ولادت امام حسن عسکری
یک نت ـ شعر ولادت امام حسن عسکری علیه السلام
مجموعه شعر ولادت امام حسن عسکری:
الا که موسم شادی و همدلی آمد
زمان «نادعلیا سینجلی» آمد
زمین سامره را سینه منجلی آمد
دهم ولی خداوند را ولی آمد
که دومین حسن از چهارمین علی آمد
بر آن علی به گل روی این حسن صلوات
ز پرده چهره چو بی پرده، همچو ماه نمود
دل امام دهم را به یک کرشمه ربود
شهادتین ز لبهای جانفزاش سرود
به فاطمه به علی بر ائمه گفت درود
سپس به خواندن قرآن دهان چو غنچه گشود
به آیه آیه قرآن بر آن دهن صلوات
ولی ذات خدا شاه انس و جان است این
جهان جان نه، که جان همه جهان است این
چراغ اهل زمین، ماه آسمان است این
به جسم شرع و اهل دین روان است این
امام ما پدر صاحب الزمان است این
بر آن امام و بر این صاحب زمین صلوات
وزیده بوی گل مهر او ز هر چمنی
نیافریده خداوند همچو او حسنی
خوشا زبان و خوشا منطق و ادب دهنی
که در ثنای وجودش بر آورد سخنی
به یاد رویش هر جا که هست انجمنی
سزد که خلق فرستند بر انجمن صلوات
سلام خلق و درود خدا به جان و تنش
فدای لیلی میلاد و صبح آمدنش
جمال آئینه ذات حی ذوالمنش
به باغ وحی دمد، بوی گل از پیرهنش
وجود مهدی موعود سرو نسترنش
به باغبان و بر این سرو نسترن صلوات
خدا ستوده به قرآن خود عیان او را
رسول خوانده امام جهانیان او را
ستوده حجت حق صاحب الزمان او را
مدد گرفته در آغوش خود چو جان او را
نهاده بوسه به حسن و لب و دهان او را
بر آن لبی که ورا گشته بوسه زدن صلوات
الا که حجت ذات خدای دادگری
ز سروران جهان تا جهان بپاست، سری
سران خلق سراسر وب ، تو قمری
به فاطمه پسری و به مهدیش پدری
ز وصف خوبتران زمانه خوبتری
به حضرت تو ز دادار ذوالمنن صلوات
امشب همه جا موج زند نور ولایت
افتاده به سرها همه دم شور ولایت
گردیده سماوات و زمین طور ولایت
از پرد در آمد مه مستور ولایت
گردیده ملک گرم ثناگستری امشب
گویند ثنای حسن عسکری امشب
بر خیز و بزن و خنده که گل خندهزن آمد
با خنده گل بر لب بلبل سخن آمد
خورشید فروزنده مه انجمن آمد
فرزند رضا را حسن آمد حسن آمد
عالم همه غرق شعف و عشرت و شادی است
میلاد گرامی خلف حضرت هادی است
نخل نبوی را ثمر است این ثمر است این
چرخ علوی را قمر است این قمر است این
فخر دو جهان را پسر است این پسر است این
بر مصلح عالم پدر است این پدر است این
این شیعه و این مشعل انوار هدایش
ای جان همه عالم و آدم بفدایشمیوزد طرفه نسیمی که دم روحانیست
همه جا جلوه یار و همه جا نورانیست
شب وجد و شب شادی شب مدحت خوانیست
هشتمین روز همایون ربیع الثانیست
از محیط عظمت گوهر زهرا آمد
البشاره حسن دیگر زهرا آمد
آمد از برج ولایت قمر یازدهم
یا ز دریای امامت گهر یازدهم
یا ز سینای نبوت شجر یازدهم
حجت یازدهم دادگر یازدهم
خرم این گلشن توحید و گل یاسمنش
میبرد دل زهمه حسن حسن در حسنش
کبریا وجه و نبی صورت و حیدر سیرت
حسنی حسن و حسینی دم و زهرا عصمت
یازده ماه به یک آینه در یک صورت
عجبا یک پسر و این همه مجد و عظمت
خاکیان مژده که امروز درخشید به خاک
گوهر ده یم نور و یم یک گوهر پاک
این پسر کیست که پیر خردش خاک در است
به خدا از همه خوبان جهان خوبتر است
این پسر آینه طلعت خیر البشر است
بشنوید این پدر حجت ثانی عشر است
صلوات همه بر ماه جمال پدرش
پدر و مادر من باد فدای پسرش
عسکر او ملک و حوری و جن و بشرند
پرتویی از رخ او اختر و شمس و قمرند
خلق عالم به گدایی درش مفتخرند
همه خوبان جهان منتظر منتظَرند
منتظر کیست همان حجت ثانی عشر است
یوسف فاطمه مهدی خلف این پسر است
این پسر والی شهر قدر و ملک قضاست
این پسر عیسی جان با نفس روح فزاست
این پسر شافع و فریادرس روز جزاست
این گل باغ علی بن جواد بن رضاست
روز حق حسن نبی بازوی حیدر دارد
آنچه خوبان همه دارند فزونتر دارد
اهل معنی ولی ذوالمننش میخوانند
اختران جمله مه انجمنش میخوانند
عارفان واقف سر و علنش میخوانند
پای تا سر همه حسن حسنش میخوانند
سرو قد ماه جبین گلرخ و شیرین دهن است
حسن است این حسن است این حسن است این حسن است
دیده را فیض ملاقات حق از دیدارش
مهر افتاده به خاک قدم زوارش
همه دم ذکر خدا بر لب گوهر بارش
همه جا سامره با یاد گل رخسارش
ملک پهناور هستی به قدومش گلشن
دیده حضرت هادی به جمالش روشن
ای دل اهل ولا زائر سامرایت
کعبه خلق جهان روی جهانآرایت
حَسَن و حُسن ز پا تا سر و سر تا پایت
فرش از بال ملائک حرم زیبایت
ای همه خلق جهان سائل لطف و کرمت
شود آیا که برم سجده به خاک حرمت
کیستی تو پسر فاطمه زهرایی
نبوی خلق و علی خوی و حسن سیمایی
جلوه سیزدهم یازدهم مولایی
حسن عسکری و گوهر ده دریایی
مکتبت بندگی و دوستیات هم عهدی است
پدرت هادی و فرزند عزیزیت مهدی است
من کیام؟ بنده آلوده دربار توام
گنهام کرده گرفتار و گرفتار توام
با دو دست تهی خویش خریدار توام
چه کنم تو گل من هستی و من خار توام
دوست دارم که به جز دوست خطابم نکنی
بپذیری و بخوانی و جوابم نکنی
نگهی بر من و بر دیده گریانم کن
نظری بر دل و بر حال پریشانم کن
غرق عصیانم، غرق یَم غفرانم کن
بلکه با خاک درت پاک ز عصیانم کن
هرکهام هر چه بدم میثم این درگاهم
ذاکرم ذاکر اولاد رسولاللهام
غلامرضا سازگار
شعر ولادت امام حسن عسکری علیه السلام:
آنقدر آمدند و گرفتارتان شدند
خاک شما شدند و هوادارتان شدند
زیباترین اهالی دنیای عشق همیوسف شدند و گرمی بازارتان شدند
لطف شماست این که تمامی انبیا
بالاتفاق سائل دربارتان شدند
آنها که پای منت چشم کریمتان
بیسر شدند تازه بدهکارتان شدند
این بالهایی که زیر بت عشق سوختند
خاک تبرک در و دیوارتان شدند
نفرین به آنکه مهر تو را سرسری گرفت
یا آن که حاجت از حرم دیگری گرفت
ای جلوه خدایی بی انتها حسن
خورشید روشن سحر سامرا حسن
بی تو عبودیت به خدا بتپرستی استنور خدا مکمل توحید ما حسن
امشب عروج زخمی بال مرا ببر
تا سامرا، مدینه، نجف، کربلا؛ حسن
در بین خانواده زهرای مرضیه
باید شوند تمام علی زادهها؛ حسن
زنجیره محبت زهراست دین من
با یک حسین و چار علی و دو تا حسن
سوگند میخوریم خدا لشکری نداشت
روی زمین اگر حسن عسکری نداشتآن که مرا فقیر حرم میکند تویی
یک التماس پشت درم میکند تویی
آن که در این زمانه بی اعتبارها
با یک سلام معتبرم میکند تویی
آن که برای پر زدن سامراییام
هر شب دعا برای پرم میکند تویی
آن که مرا برای خودش خانه خودش
با یک نگاه، در به درم میکند تویی
آن که تو را همیشه صدا میکند منم
آن که مرا همیشه کرم میکند تویی
شکرخدا گدای امام حسن شدم
خاکیترین کبوتر باغ حسن شدم
تو کیستی که سائل تو جبرئیل شد
دسته فرشته پای ضریحت دخیل شد
تو کیستی که جدّ نجیب پیمبرت
مهر تو را به سینه گرفت و خلیل شد
تو کیستی که حضرت موسی عصا به دست
ذکر تو را گرفت اگر مرد نیل شد
اصلی که پا گرفت بدون تو فرع فرع
فرعی که پا گرفت کنارت اصیل شد
تنها خدا به خانه تو آفتاب داد
بعدا تمام زندگیات نذر ایل شد...
علی اکبر لطیفیان
شعر ولادت امام حسن عسکری علیه السلام:
باز گیتی روشن آمد از جمال عسکری
ماه گردون شد خجل پیش هلال عسکری
موکب اجلال او چون شد پدید از گرد راه
محور آمد هر جلالی در جلال عسکری
هادی دین میبرد دست دعا پیش خدا
چشم حق بینش چو میبیند جمال عسکری
من چه گویم در مقام و حسن این کودک که هست
منطق پیر خرد مات از کمال عسکری
تا تقرب بر خدا جویند خلق نُه فلک
روبد هر یک با مژه گرد نعال عسکری
عصمت زهرا عیان از چهره زیبای او
خصلت حیدر ببینی در خصال عسکری
رشک کوثر بُرد از لعل لب جانبخش او
ماه گردیده خجل از خط و خال عسکری
گلشن جاوید گردد هر زمین شورهزار
چون ببیند موکب فرخنده فال عسکری
دانش سرشار او تا کرد تفسیر کتاب
عالمی سیراب گردید از زلال عسکری
ثابت
شعر ولادت امام حسن عسکری علیه السلام:
آسمان در طلوع یک خورشید
میکند روزهای خود تمدید
این چه نوریست در افق پیدا
این چه نوریست نور عشق و امید
در سحر جلوهاش که میگوید
نور او فاطمیست بیتردید
در میان سکوت سرد حجاز
گوش دل یک صدای ناز شنید
خبری آمد از سرادق عرشگل بریزید فاطمه خندید
پدرش دور خانه میگردد
بر لبش إن یکاد یا توحید
چشم در چشم کودکش دائم
مینماید خدای خود تمحید
تا که دستی برد به گیسویش
هر چه دلداده را کند تهدید
دیدگان «حدیث» روشن شد
تا که نور جمال او را دید
جبرئیل آمد و تبرک کرد
بال خود را به صورتش مالیدمثل گردونه زمین و زمان
با ملائک به دور او چرخید
او که باشد امیر انس و جان
سومین نسل حضرت سلطان
قامت عشق کاملاً خم شد
ساغر و جام و باده در هم شد
انبیاء صف کشیده مستانه
در تحیر تمام عالم شد
هر چه میشد ز عاشقی رو کرد
جلوه کاملش در آن دم شد
صحنه درس عشق بازیها
بین گهوارهای مجسم شد
بین دریای پر تلاطم عشق
چه بگویم که صبر دل کم شد
دل عالم شد آب تا اینکه
لحظه بوسهای فراهم شد
با شکوه صدای این دو لب
طپش سینهها منظم شد
از صفای همین محبتها
رشته دین به عشق محکم شدبهر تبریک این ولادتها
حضرت رب عشق ملزم شد
صله بر دوستان این آقا
دوری از آتش جهنم شد
او که باشد امیر انس و جان
سومین نسل حضرت سلطان
من که هستم؟ ز سائلان حرم
او که باشد؟ خدای جود و کرم
نازم او را که نازدار خداست
ناز او را به جان و دل بخرم
از گدایان سامرا بودن
آبرویم شده چو تاج سرم...
قاسم نعمت
شعر ولادت امام حسن عسکری علیه السلام:
امام عسکری، آقا، امیر، مولانا
دو دست خالی ما را بگیر، مولانا
گدای نیمه شب، بین این گذر هستم
بیا و توشه بده بر حقیر مولانا
نگاه روشن خود را ز ما دریغ مکن
منم به دام نگاهت اسیر مولانا
به نفس سرکش و طغیان گرم نگاهی کن
دعا نما که شوم سر به زیر مولانا
بصیرتی بده آقا که راه کج نروم
تویی تو آینه یا بصیر مولانا
به کوری همه دشمنان، خدای کریم
نوشته نام تو را از غدیر مولانا
تویی که چشمه ناب معارفی آقا
کمال سیر و سلوک هر عارفی آقا...
جواد پرچمی
شعر ولادت امام حسن عسکری علیه السلام:
دوباره عشق سمت آسمان انداخت راهم را
نگاهی باز میگیرد سر راه نگاهم را
کدام آغوش بین خویش جا داده است ماهم را
که برگردانده امشب سوی دیگر قبلهگاهم را
من امشب حاجی این قبله این قبلهنما هستم
من امشب بنده مولای «سر من رئا» هستم
درون سینهام انگار شور دیگری دارم
به لطف ساقی امشب در سبویم کوثری دارم
به دستی زلف یار و دست دیگر ساغری دارم
شرابی ناب از انگورهای عسکری دارم
من امشب عشق را تکرار در تکرار میخوانم
حسن جانم حسن جانم حسن جانم حسن جانم
وزیده از پگاه شهر پیغمبر نسیمی که
رسیده سالهایی قبل همراه شمیمی که
تمام شهر را پر کرد آن فیض عظیمی که
خبر داده است باز از جلوه دست کریمی که
همان خلق و همان خو در جمالش منجلی باشد
و مثل آن حسن آرام جان یک علی باشد
نگاهت چون مسیحاییست که بر مردهها جان است
که گاهی لرزه بر اندام مأموران زندان است
و یا ابریست که در آسمان هم حکم باران است
بگو این چشم انسان است یا از آن یزدان است
تو هم جسمی و هم جانی، تو هم ابری و بارانی
صفاتت گفت یزدانی، خدایی یا که انسانی؟
رکاب سامرا را گنبد زرد تو مروارید
حریمت کعبه آمال، قبرت قبله امید
گدایان! هرکجا هستید، امشب هرچه میخواهید
دخیل عشق بندید از همان جا بر در خورشید
اگر که سائل شهر مدینه مجتبی دارد
کسی چون عسکری را هم گدای سامرا دارد
میایی و برای مهدیات دلداده میسازی
هزاران عاشق در دام عشق افتاده میسازی
ز اشک دیده چشم انتظاران جاده میسازی
برای امر غیبت شیعه را آماده میسازی
میان پرده اسرار خدا را بی صدا گفتی
برای شیعیانت «افضل الاعمال» را گفتی
تو آن معنای پروازی که بی تو هیچ بالی نیست
زلال جاری باران لطفت را زوالی نیست
به جز درد فراق مهدیات آقا ملالی نیست
یقینا در کنار ماست امشب جاش خالی نیست
دعا کن تا که من هم جمکرانی باشم آقا جان
دعا کن تا ابد صاحب زمانی باشم آقاجان
اجازه میدهی امشب تو را ابن الرضا گویم؟
صفای مرقد شش گوشه ات را کربلا گویم
غریب سامرا از غربت یک آشنا گویم
برایت قصه یک مادر و یک کوچه را گویم
از آن ابری زیر ظلمتش پوشاند ماهش را
از آن مادر که در آن کوچهها گم کرد راهش را
محمد بیابانی
افزودن دیدگاه جدید