منفور ترین حلال دنیا
یک نت ـ یکی از آسیب های اجتماعی که اصلا مناسب یک جامعه اسلامی نیست طلاق و افزایش آمار آن است.
مدیرکل آمار و اطلاعات جمعیتی و مهاجرت سازمان ثبت احوال کشور گفته است: «در ۶ ماهه نخست سال جاری ۸۳ هزار و ۲۷۷ طلاق به ثبت رسید، گفت: این رقم نسبت به مدت مشابه سال قبل ۹/۳ درصد افزایش داشته است».[۱]حال سوال این است چرا رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمودند:«در اسلام، پیش خدا، هیچ چیز محبوبتر از خانهای نیستکن به وسیله ازدواج آباد شود و هیچچیز نزد خداوند عزّ و جلّ منفورتر از خانهاى نیست که با جدايى ويران شود».[۲]اما وقتی ریشه های طلاق را بررسی می کنیم، چندین نکته قابل توجه و تامل است که به چند مورد اشاره می کنم.اول: اشاره به خالی بودن یک توصیه الهی در زندگی باید کرد که آن صبر است. خداوند می فرماید:«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اسْتَعِينُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ [بقره/۱۵۳] ای کسانی که ايمان آورده ايد، از شکيبايی و نماز مدد جوييد که خدا با شکيبايان است» در این آیه خداوند دستور به کمک گرفتن از صبر و نماز می دهد و در پایان می گوید من همراه با صابران هستم.اما امروزه چقدر صبر در زندگی کارکرد دارد؟چرا وقتی دلایل طلاق را بررسی می کنیم به دلایل واهی و بی ارزشی می رسیم که انسان از مطرح کردن آن خجالت می کشد. اما وقتی سیره اولیاء را بررسی می کنیم با صبر به درجات عالیه رسیده اند. مثلا در احوالات مرحوم شیخ هاشم داریم که می گویند:«ايشان به علت ضيق معيشت در خانه پدر زن و مادر زنشان زندگى مى نمودند. پدر زنش بسيار به ايشان علاقه داشتند ولى مادر عيال ايشان برعكس ايشان را نه تنها دوست نداشت بلكه به انواع و اقسام اذيتها و آزارهاى قولى و فعلى آنچه از دستش مى آمد دريغ نمى نمود و از ناراحتى ما او لذت مى برد که علتش فقر بود.از طرفى هم شدت حالات روحانى و بهره بردارى از محضر حضرت آقا سيد على قاضى طباطبائى به من اجازه جمع و ذخيره مال و يا رد فقير و محتاج و يا تقاضاى نسيه مشترى و امثالها را نمى داد. عيال من هم تحمل و صبر مى كرد ولى بالاخره صبر و تحملش اندازه اى داشت. چندين بار خدمت آقاى قاضى عرض كردم اذيتهاى مادر زنم به حد نهايت رسيده است و من ديگر طاقت صبر و شكيبائى آن را ندارم و از شما مى خواهم كه به من اجازه دهيد تا زنم را طلاق بدهم.مرحوم قاضى فرمودند: گذشته از اين جريانات، تو زنت را دوست دارى؟ عرض كردم: آرى. فرمود: آيت زنت هم تو را دوست دارى؟ عرض كردم: آرى، فرمود: ابدا راه طلاق ندارى، برو صبر پيشه كن، تربيت تو به دست مادر زنت مى باشد. بايد تحمل كنى و بسازى.من هم از دستورات آقاى قاضى ابدا تخطى و تجاوز نمى كردم و آنچه اين مادر زن بر مصائب ما مى افزود تحمل مى كردم تا يك شب تابستان كه پاسى از شب گذشته بود از بيرون خسته و تشنه و گرسنه به منزل آمدم ديدم مادر زنم كنار حوضچه نشسته و از شدت گرما پاهايش را برهنه كرده از شير آب حياط بالاى حوضچه آب روى پاهايش مى ريزد تا مرا ديد كه از در وارد شدم شروع كرد به بد گرفتن و فحش دادن، من ديگر داخل اطاق نرفتم يكسره از پله ها به بام رفتم كه از آنجا خودم را با پائين پرت كنم ديدم اين زن چنان صداى خود را بلند كرد كه همسايه ها مى شنيدند و مرتب به من فحش و ناسزا مى گفت، من كه حوصله ام سرآمده بود بدون اينكه به او پرخاش كنم و يك كلمه جواب دهم از پله هاى بام به زير آمدم و از در خانه بيرون رفتم و سر به بيابان نهادم بدون هدف و مقصودى داشتم راه مى رفتم و هيچ توجه خودم نبودم كه به كجا مى روم همين طور داشتم مى رفتم در اين حال ناگهان ديدم من دو تا شدم يكى سيد هاشمى است كه مادر زن به او فحش و ناسزا مى گويد و يكى ديگر من هستم كه بسيار عالى و مجرد و محيط مى باشم و ابدا فحش هاى او به من نرسيده است.در اين حال براى من منكشف شد كه اين حال بسيار خوب و سرور آفرين فقط در اثر تحمل آن ناسزاها كه وى به من داده است مى باشد. و اطاعت از فرمان استاد مرحوم قاضى براى من فتح اين باب كرد و من اگر اطاعت استاد نمى كردم تا ابد همان سيد هاشم محزوم و غمگين و... بودم فورا از آنجا به خانه برگشتم و به روى دست و پاى مادر زنم افتادم و مى بوسيدم و مى گفتم: مبادا خيال كنى كه من از گفتار تو ناراحتم از اين پس هر چه مى خواهى به من بگو كه آنها براى من فايده دارد.»[۳]البته این به این معنی نیست همه انسان ها یک ظرفیت دارند یا باید هر مشکلی را تحمل کرد ولی صبر اثر ویژه ای در پیش برد زندگی دارد به همین خاطر جناب حافظ فرمود:گویند سنگ لعل شود در مقام صبر آری شود ولیک به خون جگر شود [۴]
دوم: بحث سبقت گرفتن احساس بر عقل در انتخاب همسرمعمولا این روز ها به گوش می رسد جوانها ابتدا انتخاب خود را کرده و بعد از سر عادت مشورت هم می کنند که معمولا بعد از درگیر شدن عاطفه دیگر عقل نمی تواند تصمیم درست بگیرد همان طور امام علی (علیه السلام) فرمود: «هر كه بچيزى عاشق شود چشمش را كور ساخته و دلش را بيمار گرداند (بطوريكه عيب آنرا ننگريسته زشتيش را نيكو بيند) پس او به چشمى كه (مفاسد آنرا) نمى بيند مى نگرد، و به گوشى كه (حقائق را) نمى شنود مى شنود، خواهشهاى بيهوده عقل او را دريده است».[۵]حال با این تعبیر حضرت، می شود به انتخاب های امروزی جوانان برای ازدواج اعتماد کرد؟ و آنها مستقل در اختیار و ازدواجشان گذاشت؟ وثمره این انتخاب چیزی به جز طلاق است؟----------------------------پی نوشت:[۱]. سایت عصر ایران.[۲]. الكافي، كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، تاريخ وفات مؤلف: ۳۲۹ ق، محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، تعداد جلد: ۸، ناشر: دار الكتب الإسلامية، مكان چاپ: تهران، ج۶، ص ۵۴.[۳]. تبیان نت.[۴]. گنجور نت.[۵]. «...مَنْ عَشِقَ شَيْئاً أَعْشَى بَصَرَهُ وَ أَمْرَضَ قَلْبَهُ فَهُوَ يَنْظُرُ بِعَيْنٍ غَيْرِ صَحِيحَةٍ وَ يَسْمَعُ بِأُذُنٍ غَيْرِ سَمِيعَةٍ قَدْ خَرَقَتِ الشَّهَوَاتُ عَقْلَه...» نهج البلاغة، شريف الرضى، محمد بن حسين، تاريخ وفات مؤلف: ۴۰۶ ق، محقق / مصحح: فيض الإسلام، ناشر: هجرت، مكان چاپ: قم، ص ۱۶۰.منبع:welayatnet.com
افزودن دیدگاه جدید