چرا هنگام دعا دست به آسمان بر می داریم؟
یک نت ـ پاسخ این پرسش در قرآن و روایات آمده است که در ذیل بیان میشود:
1. رزق انسان در آسمان است: در قرآن کریم به یکی از نشانههاى عظمت پروردگار اینگونه اشاره شده است: «رزق شما و آنچه به آن وعده داده میشوید، در آسمان است».[1]اگرچه در برخی از منابع تفسیری «رزق» در این آیه به دانههاى حیاتبخش باران تفسیر شده است[2] که منبع هر خیر و برکت در زمین است،[3] اما این معنا میتواند یکى از مصداقهاى روشن آیه باشد، و رزق مفهوم گستردهای دارد.[4] و معنای دیگر «آسمان» در این آیه شریفه؛ عالم غیب و ما وراء طبیعت و لوح محفوظ است که رزق انسانها از آنجا مقدّر میشود.[5]2. امام علی(ع) میفرماید: «هر وقت از نماز فارغ شدید دستهاى خود را به سوى آسمان بلند نمایید براى دعا کردن»، شخصی از آنحضرت پرسید: اى مولاى من! آیا خداوند در هر مکان و جهتى نیست؟ امام(ع) فرمود: «بله». پرسید: پس چرا باید دستهاى خود را به طرف آسمان بلند کنیم؟ امام(ع) فرمود: «مگر آیه "وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوعَدُونَ"[6] را قرائت نکردهاى! روزى باید از محلش طلب شود و محل آن آسمان است که خداوند بیان فرموده؛ چه باران از آسمان نازل میشود و به سبب آن از زمین قوت خلایق روئیده و بیرون میآید».[7]3. وقتی انسان دست به دعا برداشت، مستحب است آنرا بر سر و صورت خود بکشد، برای اینکه لطف خدا شامل این دست میشود و دستی که عطای الهی را دریافت کند، گرامی است، بنابراین، خوب است آنرا به سر و صورت بکشد. چنانکه در این زمینه امام صادق(ع) فرمود: «هیچ بندهاى دست به درگاه خداى عزیز جبار نگشاید جز اینکه خداى عزّ و جلّ شرم کند که آنرا تهى بازگرداند تا اینکه به مصلحت خود چیزی از فضل رحمتش در آن بنهد، پس هرگاه یکى از شماها دعا کرد تا دستش را به سر و روى خود نکشید، آن را پس نکشد».[8] [1]. ذاریات، 22.[2]. ر. ک: قمى، على بن ابراهیم، تفسیر قمى، ج 2، ص 330، قم، دار الکتاب، چاپ چهارم، 1367ش؛ ابن عجیبه، احمد بن محمد، البحر المدید فى تفسیر القرآن المجید، ج 5، ص 471، قاهره، نشر حسن عباس زکى، 1419ق.[3]. جاثیه، 5.[4]. حسینى همدانى، سید محمد حسین، انوار درخشان، ج 15، ص 467، تهران، کتابفروشى لطفى، چاپ اول، 1404ق؛ مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج 22، ص 335، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.[5]. ر. ک: مدرسى، سید محمد تقى، من هدى القرآن، ج 14، ص 37، تهران، دار محبى الحسین، چاپ اول، 1419ق.[6] ذاریات، 22.[7]. صدوق، محمد بن على، من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 325، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1413ق.[8]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 2، ص 471، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
افزودن دیدگاه جدید