مقاومت فرزندان در قبال ازدواج والدین
یک نت ـ چرا برخی فرزندان در مقابل ازدواج والدینِ تنها مقاومت میکنند؟
بسیاری از روانشناسان برای حفظ و ارتقای بهداست روان، به سالمندانی که به لحاظ جسمانی، نیاز چندانی به مراقبتهای اطرافیان ندارند و بیشتر از نظر روانی احساس تنهایی میکنند، توصیه میکنند به جای استخدام پرستار بهعنوان یک همدم، به فکر تجدیدفراش باشند و با فراهم کردن شرایط ازدواج، زندگی مشترک جدیدی را تجربه کنند.
آقای اکبری را همه در محلمان میشناختند، همان پیرمرد عصا به دست تنها و کمرفت و آمدی که خط اتوی شلوارش خربزه قاچ میکرد! چند سالی است همسرش فوت کرده، از همسایهها شنیدهایم چند وقتی همراه با فرزندانش زندگی میکند، اما حالا میخواهد با بانویی ازدواج کند و به خانهاش برگردد. همسایهها از زبان آقای اکبری شنیدهاند که میگوید: خانم مرادی، پیرزن خونگرم و مهربانی است که فرزندانم او را برای من انتخاب کردهاند. او رابطه صمیمانهای با فرزندانم دارد. آنها همدیگر را بسیار دوست دارند و احترام یکدیگر را نگه میدارند.
اما متاسفانه، همانقدر که فرزندان من راغب به این ازدواج هستند، فرزندان ایشان دلگیر و ناراحتند و دقیقا به همین دلیل خانم مرادی در تردید ازدواج با من است. این وضعیت برای من و ایشان بسیار ناراحتکننده است. ما انتخابهای خوبی هستیم و به یقین میتوانیم چند سال باقی مانده از عمرمان را در کنار هم، با شادی و خوشبختی بگذرانیم، ولی فرزندان خانم مرادی با این ازدواج مخالفند و روی خوش به من نشان نمیدهند. آنها مرا به چشم مردی میبینند که قرار است جای پدر مرحومشان را بگیرد، از همه مهمتر مادرشان را مواخذه میکنند و با بیان عبارات ناخوشایندی مثل «سر پیری و معرکهگیری»، او را تحقیر میکنند و ممکن است خانم مرادی با وجود تمایل خودش، به خاطر مخالفتهای فرزندانش قید ازدواج با من را بزند!
داد از تنهاییمادربزرگ میگوید: بعد از فوت پدربزرگتان، کمرم شکست. او مرد مهربان و وفاداری بود. زندگی ما گرچه مشکلات بسیاری داشت، اما کوهی از مشکلات نیز هیچوقت نتوانست عشق و علاقه ما را نسبت به هم کم کند. از وقتی مرا تنها گذاشت و رفت، دیگر امیدی به زندگی ندارم. دلم برای نگاه پرمحبتش، سخنان شیرینش و خنده همیشه بر لبانش تنگ شده است و... .
تنهایی این روزها عجیب برایم سخت است. من در این سالهای زندگی، هیچوقت به او گله و شکایتی نبردهام، اما امروز از او ناراحت و دلگیرم. او حق نداشت مرا تنها بگذارد و برود.
احساس تنهایی یکی از مشکلات دنیای سالمندی است و بهعنوان فقدان روابط اجتماعی مطلوب با دیگران تعریف میشود. احساس تنهایی حالتی متفاوت از انزوای اجتماعی است. تنهایی، وضعیت ناخواسته و نامطلوبی است که باوجود میل باطنی فرد هنگام فقدان ارتباطات معنیدار رخ میدهد، در حالی که انزوای اجتماعی حالتی است که فرد تمایل و نیاز به برقراری ارتباط با دیگران را دارد، اما قادر به برقراری ارتباط نیست.
احساس تنهایی در هر سنی احتمال بروز دارد، اما در سالمندی میزان شیوع آن بیشتر است. شاید به همین دلیل است که روانشناسان تنهایی و احساس تنهایی را مهمترین ویژگی دوران سالمندی میدانند. بیشتر سالمندان احساس تنهایی میکنند؛ ازدواج فرزندان از یک سو، مرگ همسر و فقدان حضور همدم دوران جوانی از سوی دیگر، سالمند را دچار بحران «آشیانه خالی» میکند. در این دوران، سالمندان به خودی خود فاقد منابع مجدد دوستی میشوند، چرا که بسیاری از آنها بازنشسته هستند و موقعیت ایجاد روابط دوستانه در فضای کار را از دست دادهاند، گرچه گاهی ناتوانی جسمانی و حرکتی نیز مزید بر علت شده و سالمند را برای همیشه خانهنشین میکند.
محرومیت از برقراری هرگونه ارتباط با دیگران، وضعیتی است که میتواند بر شدت تنهایی سالمند بیفزاید. تنهایی و احساسات مایوسکننده متعاقب آن، منشأ بسیاری از مشکلات روانی از جمله افسردگی است که گاه باعث افزایش میزان مصرف داروهای آرامبخش و مسکن در برخی از سالمندان نیز میشود. از سوی دیگر، تحقیقات متعددی نشان داده است که دلیل بسیاری از مرگهای دوران سالمندی ناشی از کهولت سن یا بیماری نیست، بلکه علت اصلی آن تنهایی سالمند است.
پس به جرات میتوان گفت درک اطرافیان از احساسات و انتظارات سالمندان، مورد توجه واقع شدن و همچنین تصحیح رابطه اعضای خانواده با آنان، مهمترین عاملی است که در فرآیند بهداشت روانی سالمندان نقش بسزایی دارد؛ به همین دلیل بسیاری از روانشناسان برای حفظ و ارتقای بهداست روان، به سالمندانی که به لحاظ جسمانی، نیاز چندانی به مراقبتهای اطرافیان ندارند و بیشتر از نظر روانی احساس تنهایی میکنند، توصیه میکنند به جای استخدام پرستار بهعنوان یک همدم، به فکر تجدیدفراش باشند و با فراهم کردن شرایط ازدواج، زندگی مشترک جدیدی را تجربه کنند.
ازدواج سالمندان، ازدواجی بدونریسکزهرا میگوید: من بانویی 60 ساله هستم که ده سال پیش همسرم را از دست دادم. سالها به تنهایی زندگی کردهام. روزهای سختی بود، اما گذشت، تا این که یکی از دوستانم ازدواج با مجید را به من پیشنهاد داد. اوایل سخت مخالف این امر بودم، ولی شرایط سخت مالی از یک طرف و تنهایی و بیکسی نیز از طرفی دیگر باعث شد به این پیشنهاد ازدواج جدیتر فکر کنم و جواب بله بدهم. الان حدود یکسال است با همسرم زندگی میکنم گرچه سنی از هر دوی ما گذشته، اما هر دو خوشحال هستیم و لحظات خوبی را کنار هم میگذرانیم.
روانشناسان معتقدند ازدواج در هر سنی به شرط آن که در مسیر درست و با در نظر گرفتن چارچوبهای عقلانی پیش رود، رویدادی مثبت تلقی میشود، در غیر این صورت امری است که موجب به وجود آمدن مشکلات عدیدهای در زندگی میگردد. ازدواج سالمندان، یکی از بهترین نوع ازدواجها و با کمترین احتمال خطر است، چهبسا در این سن، فرد به دور از هوسها و با کوله باری از تجربه به واقعیتهای زندگی و روابط آن میاندیشد. معمولا سالمندان با تبدیل هوسهای جوانی به عشق و با نگاهی کاملا متفاوت به ازدواج، به دنبال فردی برای همدلی، همفکری و همبستگی هستند که بتوانند در کنار او نیز به آرامش برسند.
گرچه سلامت ازدواجهای سالمندی بالاست، اما مشکلاتی آنها را دائما تهدید میکند مثلا بالا بودن سن یکی از مهمترین مشکلات زوجین کهنسال است، هر دو طرف پیر هستند و هر یک به فردی نیاز دارند که به آنها رسیدگی کند، در چنین شرایطی انتظار به دوش کشیدن بار دیگری در زندگی امری محال است. اما با این حال حضور همیشگی فردی معتمد در خانه و کنار سالمند از جمله اهداف این نوع از ازدواج است همین که فردی در خانه بتواند در شرایط اضطرار کمک حال سالمند باشد یا دیگران را از خطر آگاه کند، کافی است، البته حضور این فرد باعث پر شدن خلا عاطفی و افزایش روحیه و انگیزه نیز میشود. چه بسا به کرات مشاهده کردهایم که برخی از سالمندان بیمار، بعد از ازدواج با فردی مثل خودشان، سالها زنده ماندهاند و زندگی کردهاند.
عشق پیری گر بجنبد، سر به رسوایی زند!سارا میگوید: من با عقیده خواهرم، مریم سخت مخالفم، او حق ندارد با تقاضای ازدواج پدرم مخالفت کند. دقیقا دو سال است مادرم به رحمت خدا رفته و گرچه در این سالها من و خواهرم سعی کردهایم شرایط زندگی پدرمان را مهیا کنیم تا او کمتر دچار زحمت شود، اما من کاملا متوجه این مطلب هستم که پدرم هر روز بیش از دیروز، در خود فرومیرود و انگیزه زندگیاش را از دست میدهد. او دم نمیزند، ولی من میدانم تنهایی او را اذیت میکند. دلم میشکند وقتی او را تنها در خانه میبینم، تا به کی باید با عکس مادر مرحومم به گفتوگو بنشیند، او زنده است و نیاز به همدم زنده دارد. آخر کسی نیست به خواهرم بگوید، با مرده که نمیشود مرد، زندگی حق آدم زنده است!
تامین نیازهای جنسی، یکی از مهمترین کارکردهای ازدواج است و از نظر بسیاری از افراد، اظهار تمایل یک سالمند به ازدواج نیز چیزی جز این نیست و شاید به همین دلیل است که فرزندان، دوستان و آشنایان نگاه چندان مثبتی نسبت به ازدواج سالمندشان ندارند و از سر حفظ آبرو و حیثیت خانوادگی یا فرار از حرف و حدیث دیگران، به شدت با تقاضای ازدواج سالمند خود مخالفت میکنند. از سوی دیگر، این نگاه عوامانهای که بهشدت ازدواج در سالمندی را، زشت و ناپسند تلقی میکند، دلیل مبرهنی است که آشکارا مشخص میکند به چه دلیل سالمندان نیز از مطرح کردن تقاضای خود برای ازدواج احساس شرمندگی و هراس دارند.
بیان تقاضای ازدواج به فرزندان، در زنان به مراتب سختتر از مردان است. به دو دلیل، مادران سالمند کمتر از پدران سالمند جرات و جسارت مطرح کردن ازدواج مجدد را دارند. در نگاه اول، هنجارهای اجتماعی تعیینکننده هستند. تعبیر جامعه در مورد موقعیت زن و مرد یکسان نیست و هنجارهای تعریفشدهای را برای هر دو جنس مطرح میکند؛ مثلا هنجار میگوید: ازدواج مرد امری طبیعی و بحق است در حالی که ازدواج یک زن سالمند، امری غیرطبیعی و غیرقابل قبول است تا جایی که در برخی از اقوام، امری کاملا مطرود و ناشایست برای مقام والای زن تعریف میشود؛ در صورتی که این هنجار، قرارداد اجتماعی است که هیچگاه ضدارزش تعریف نمیشود، اما بسیاری از افراد به اشتباه این هنجار اجتماعی را با ارزش مترادف میدانند و به موجب آن نیز دچار خطا در تصمیم و قضاوت میشوند. محرز بودن نیاز زنان به حمایت و امنیت روانی، سند محکمی برای غلط بودن این هنجار است.
در نگاه دوم، فرزندان مانع بزرگی برای ازدواج والدین بهخصوص مادر محسوب میشوند. گاهی اوقات فرزندان علنا در مقابل تمایل مادرشان به ازدواج جبههگیری کرده و سرسختانه با این امر مخالفت میکنند، البته ممکن است در ظاهر هیچ نگویند، اما در عمل رغبتی به آن نشان نمیدهند و با رفتارهای سرد و سنگین، تردیدهای بسیاری را در دل سالمند ایجاد میکنند که از دست دادن فرزندان بعد از ازدواج، مهمترین آنهاست و معمولا این مساله نیز آنان را برای همیشه از فکر ازدواج منصرف میکند.
بهتراست همین جا اندکی توقف کنیم و به پاسخ این پرسشها بیندیشیم.* نیاز و علت اصلی تمایل سالمندان به ازدواج چیست؟* آیا به راستی والدین سالمند صرفا برای تامین نیازهای جنسیشان ازدواج میکنند؟ حتی اگر چنین است، این امر چه اشکالی دارد؟* ارتباط فرزندان با سالمندان چگونه است؟ آیا چیزی جز انجام وظیفه و صرف مدت زمان کوتاهی برای تامین مایحتاج زندگیشان است؟
* آیا این حق آنان است که به یک سر زدن هفتگی یا روزانه فرزندان قانع باشند و زمانهای زیادی را با یک خروار تنهایی تنها بمانند؟
برای پاسخگویی به پرسشهای فوق، لازم است نگاه عمیق و واقعبینانهای داشته باشیم و به دور از تعصبات به مساله ازدواج سالمندان بیندیشیم. درست است تامین نیاز جنسی مهمترین انگیزه ازدواج است، اما در این برهه سنی راجع به این مساله باید بهگونهای دیگر تفکر کرد. سالمندی دورانی از زندگی است که فرد دستخوش تغییرات شدید بیولوژیکی و هورمونی قرار میگیرد، با افزایش سن، قوای جنسی در آقایان بهدلیل کاهش میزان فعالیت هورمونها و در بانوان به خاطر یائسگی و کاهش ترشحات درونرحمی، بشدت کاهش مییابد. با این حساب سرانگشتی بهراحتی میتوان اذعان کرد که سالمندان برخلاف جوانان 30 و 40 ساله، برای تامین نیاز جنسی متمایل به ازدواج نمیشوند، بلکه ارضای نیاز عاطفی و تامین امنیت روانی مهمترین عامل گرایش آنان به ازدواج است و فهم این مهم، چندان هم مشکل و سخت نیست.
از سوی دیگر، باید بپذیرید تنها ماندن سالمند در آشیانه خالی، حاصلی جز از دست رفتن سلامت و مستهلک شدن بدن، احساس ناامنی، بیهودگی، یاس و ترس و هجوم افکار منفی ناراحتکننده ندارد و در نهایت نیز چیزی جز انتظار کشیدن برای مرگ نیست. همچنین به خود بقبولانید شما بهعنوان فرزند نمیتوانید تامالاختیار و به طور کامل در خدمت والدین سالمندتان باشید؛ درگیریهای اجتنابناپذیر زندگی روزمره و خانوادگی مانع بزرگی برای این امر است، بنابراین باید بپذیرید حق ندارید برای پدر سالمند یا مادر سالمندی که شرایط ازدواج مجدد را دارند، تعیینتکلیف کنید.
حضور یک همدم و مونس نقش مهمی در سلامت روان و تقویت روحیه سالمندان دارد
فواید ازدواج سالمندانسهراب میگوید: خدا مادرم را رحمت کند، زن باوفا و مهربانی بود، اما چه کنیم دست روزگار، او را گلچین کرد و پدرم را بیهمدم و بیمونس. با آن که برایم سخت بود، اما بعد از چهلم مادرم، به اتفاق خواهرانم به دنبال شخص مناسبی برای ازدواج با پدرم بودیم، گرچه او بهکرات ما را از انجام این کار نهی میکرد، اما ما کار خودمان را کردیم و بالاخره الان چند ماهی است به زندگی پدرم سر و سامان دادهایم. ازدواج او هم به نفع ما بود و هم به نفع خودش. احساس میکنم سرزندهتر از قبل و امیدوارتر از همیشه به زندگی است.
ازدواج در سالمندی، فواید بیشتری از ازدواج در جوانی دارد، سالمندی که در سالهای جوانی به خود زن یا مرد دیده است، برایش بسیار دشوار خواهد بود سالهای پیری را بهتنهایی و در عزلت بگذراند. حضور یک همدم و مونس نقش مهمی در سلامت روان و تقویت روحیه سالمندان دارد؛ چرا که تحقیقات متعددی نشان داده است که امید دوباره به زندگی با ازدواج سالمندی تضمین میشود. نیاز به دوست داشته شدن، همدلی، حمایت و احساس نیاز به صمیمیت برطرف میشود، میزان افسردگی کاهش مییاید، عمر طولانیتر میشود، شادی و اعتماد بهنفس افزایش مییابد. از سوی دیگر، روانشناسان مهمترین فایده ازدواج سالمندی را حضور یک همزبان در زندگی فرد میدانند؛ حضور همزبانی که در یک دوره تحولی با سالمند است.
حرف مردم را بیخیال شویدبرخی از فرزندان از ترس حرف و حدیث مردم یا زخم زبانهای آنان، به ناچار ترجیح میدهند خود یا سالمندانشان را تسلیم عقاید عرفی جامعه کنند، این درحالی است اگر در خلوتی به تفکر بنشینند و بیهیچ سوگیری راجع به این موضوع اندیشه کنند، بیتردید متوجه میشوند که سلامت، خوشبختی و مصلحت والدینشان را هرگز نباید به بهای ارزان یک سخن و اندیشههای بیمنطق و واهی بفروشند! یادتان باشد شما بهعنوان یک فرزند نقش مهمی در تامین نیازها و ترغیب والدین سالمندتان به ازدواج دارید.
توصیه میکنیم با خودتان روراست باشید و هیچگاه اجازه ندهید هیجانهای موقت بر قدرت اندیشهتان غلبه کند، تلاش داشته باشید تا به یقین بپذیرید ازدواج والد تنهایتان هیچگاه به منزله جایگزین کردن شخصی جدید در نقش پدر یا مادر از دست رفته یا فراموش کردن او نیست، چه بسا هیچکس نمیتواند جای خالی آن عزیز را در ذهن و روان شما پر کند، اما مجبورید و شرایط فعلیتان نیز ایجاب میکند که احساساتی رفتار نکنید و بیش از هر چیز به فکر سلامت والد در قید حیاتتان باشید چرا که شما بهعنوان یک فرزند در قبال تامین نیازهای عاطفی والدینتان مسئول هستید و باید برای حفاظت و جلوگیری از مرگ تدریجی او به فکر چارهای باشید.
به والدین سالمند تنها، آگاهی بدهیدبسیاری از سالمندان، بهخصوص بانوان سالمند، به حرمت همسفر از دست رفته، دست از همه چیز میشویند و برای همیشه تارک دنیا میشوند، گرچه برخی نیز باوجود میل باطنی، بنابر دلایلی، مجبور به پذیرش تنهایی میشوند و برای همیشه قید ازدواج را میزنند یا با تجدید فراش مخالفت میکنند. نیش و کنایهها و حرفهای بیپایان اطرافیان، ترس از دست دادن صمیمیت و محبت فرزندان، واهمه دوری از فرزندان و قطع شدن دیدارهای هفتگی، ماهانه و حتی سالانه، هراس از سرزنش، تحقیر و ملعبه دست دیگران شدن و... از جمله دلایل امتناع سالمندان از ازدواج مجدد است. این مخالفتها درست و به جای خود، اما شما بهعنوان یک فرزند وظیفه دارید به جای دامن زدن یا بال و پر دادن به عقاید والدینتان، او را متوجه این امر کنید که وی، فردی سالم و زنده است و زندگی کردن نیز حق اوست و وی باید مانند دیگران یک زندگی طبیعی را تجربه کند.
بهتر است فطرت عاطفه طلب و مهردوست آدمی را یادآورش شوید و برابر مقاومتهای او ایستادگی کنید. البته این تنها یک روی سکه است، در روی دیگر آن، والدین تنهایی هستند که خواهان تجدید فراشند، اما فرزندان حقیقت بیان آنها را جدی نمیگیرند یا با تمسخر و مضحکه کردن آنان را از ادامه تصمیمشان منصرف میکنند. به این فرزندان نیز توصیه میکنیم تمایل به ازدواج والدینشان را جدی بگیرند و به جای بیتوجهی و اهمیت قائل نشدن، تسهیلگر این امر باشند و برای تامین سلامت جسمی و عاطفی والدینشان از هیچ تلاشی دریغ نکنند. بیتردید حمایت فرزندان از ازدواج والدینشان نهتنها موجب استقبال تدریجی آنان از ازدواج میشود، بلکه توان مقابله آنان با تفکرات اشتباه عرفی را نیز افزایش میدهد چرا که پشت آنان به حامی استوار و مقاومی چون فرزندانشان گرم است.
زمینه آشنایی را فراهم کنیدبرنامهریزی برای یافتن همسری مناسب، از وظایف و حقوقی است که در درجه اول بر فرزندان و در درجات بعدی متوجه اطرافیان فرد سالمند است. فرزندان و اطرافیان آگاه و دوراندیش باید زمینهای را فراهم کنند تا سالمندان یا میانسالان تنهایشان، بتوانند با افراد مختلف آشنا شوند. مثلا اگر فردی را مناسب میبینند، سعی کنند موجبات آشنایی بیشتر را برای آن دو نفر فراهم کنند؛ در مهمانیها و آمد و شدهای خانوادگی، دوستان و همسایگان میتوان مواردی را مدنظر قرار داد. ثبتنام سالمندان در نهادهای اجتماعی، فرهنگی، ورزشی، هنری، تورهای مسافرتی زیارتی و سیاحتی و... از دیگر طرقی است که علاوه بر حفظ سلامت و شادابی، منجر به آشناییهای هدفمند در جهت انتخاب همسر میشود. توصیه میکنیم هرگز در تلاشتان برای ازدواج سالمندان، هراسی به دل راه ندهید، بپذیرید در مسیر بدیعی گام گذاشتهاید که بسیاری حتی فکرش را هم محال میدانند؛ بهتر است بپذیرید شما از مدافعان چنین فرهنگ شایستهای در خانواده یا جامعه هستید.
نگران والدینتان باشیدفرزندانی که پدر یا مادری تنها در خانواده دارند، باید بیش از گذشته، نگران والدینشان باشند. گرچه شاید بسیاری از افراد سعی میکنند به طرق مختلف والدین تنهایشان را حمایت کنند، اما بیگمان بنابر دلایل متعددی نمیتوانند همیشه و در همه حال حامی و پشتیبان آنها باشند، چه بسا استقلال یا مصائب زندگی شخصی هریک از فرزندان باعث میشود گاهی در انجام بسیاری از امور مرتکب قصور یا فراموشی شوند که صدالبته این وضعیت کاملا طبیعی است اما برای والد تنها، به منزله طردشدگی و مورد توجه نبودن است؛ تجربه ناخوشایندی که باعث ایجاد بیاعتمادی و احساس عدم امنیت در وی میشود.
هر فرد، در هر سنی، نیازمند مورد توجه بودن و دوست داشتهشدن است، حال، فردی که همسرش را از دست داده، نهفقط بهخاطر فراق از یار دچار آسیب میشود، بلکه نبود شخصی برای ابراز محبت و عشقورزی، بر این نیاز طبیعی دامنزده و گاه فرد را تا به مرز استیصال و درماندگی پیش میبرد. روانشناسان میگویند: عدم ارضای نیازهای عاطفی و احساس فشار بابت آن، موجب تضعیف سیستم ایمنی بدن میشود که تسریع روند پیری و فاصله گرفتن از مرز سلامت، کمترین پیامد جبرانناپذیر آن است.
از سوی دیگر، بیماری و بستری شدن زودهنگام، والدین تنهای سالمند را بیش از دیگر سالمندان مورد تهدید قرار میدهد که این عامل، مسبب ایجاد دردسرهای بزرگ و حتی گاهی غیرقابل تحملی است که نهتنها سالمند را درگیر میکند، بلکه برای فرزندان نیز مصائب و مشکلات متعددی را رقم میزند. به همین دلیل توصیه میشود شما بهعنوان یک فرزند خلف، مانع و غافل از حقوق به حق والدینتان نشوید، بسیار بجاست برای تامین عاطفه آنان از هیچ تلاشی دریغ نکنید و حتی در پیمودن مسیر انتخاب شریک جدید زندگی، والدینتان را همه جانبه حمایت کنید.
برای ازدواج سالمندان تلاش کنیداگر در پاکسازی ذهن و اصلاح دیدگاه متعصبانهتان موفق شوید و عمق نگاهتان را گسترش دهید بیتردید میتوانید ادلههای منطقی و عاقلانهای را جایگزین توجیههای مبتنی بر عرفی کنید که معمولا نیز اشتباه هستند. به آنچه باور و اعتقاد یافتهاید ایمان قلبی داشته باشید! بیگمان به این طریق، میتوانید دیگران را نیز تحت تاثیر اندیشه روشنفکرانه و عاقلانه خود قرار دهید. درباره ازدواج سالمندان با دیگران سخن بگویید، البته صحبت صرف کافی نیست، به آنچه که بر زبان میآورید، عمل نیز بکنید. مثلا، اگر در اطرافیان خود سالمندی را سراغ دارید، او را ترغیب به ازدواج کنید یا برای ازدواج پدر و مادر تنهای خود آستین بالا بزنید. گرچه شاید بسیار سخت است، اما شما میتوانید یکی از متولیان یا مبلغان این امر مهم باشید.
منبع:جام جم/سلامت نیوز
افزودن دیدگاه جدید