چرا فدای خدا نشویم
یک نت ـ شبهه: آیا “اشكالی داردكه بگوییم فدای امام حسین و یارانش شویم”، چرا فدای خدا نشویم، اصلا خود امام هم خود را در راه خدا فدا كردند، ما چرا این را میگوییم؟
پاسخ: خیر، نه تنها اشکال ندارد، بلکه عین توحید است؛ پس ببینید که شیطان و شیاطین انس و جنّ، چطور زرنگی و مکر میکنند و از چه راههایی وارد میشوند که بین عقل و قلب و عشق ما با امام فاصله بیاندازند؟! حتی اگر لازم شد، از راه توحید وارد میشوند و به خود امام علیه السلام نیز استناد میکنند. اما شما فریب نخورید.
پاسخ کوتاه:
مگر ما میتوانیم جان را فدای خودِ خدا کنیم؟ مال خودش است. بلکه فرموده: در راه من «فی سبیل الله»، استفاده کن. آیا «سبیل الله و صراط مستقیم» به غیر از امام است؟ آیا "سبیل الله" به غیر از دین خدا، پیامبر خدا، کتاب خدا و امر خداست؟
خداوند متعال فرمود: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ - اى كسانى كه ايمان آوردهايد، اگر خدا را يارى كنيد ياريتان مىكند و گامهايتان را استوار مىدارد / محمد ص، 7) – امام حسین علیه السلام نیز قبل از شهادت، به «هَل مِن ناصِرٍ یَنصُرُنی»، اتمام حجت نمود، حالا یک عده بگویند: نخیر، این اشکال دارد، ما فقط خودِ خدا را نصرت میکنیم! گویی خداوند متعال العیاذبالله درمانده شده و نصرت میطلبد و اینها میخواهند خدا را نصرت دهند! اما مؤمن میگوید: «لَبیک یا حسین – روحی فداک – بابی انت و امّی»، که این همان «جانم فدایت یا حسین» است و همان لبیک به دعوت نصرت الهی میباشد.
پاسخ تفصیلی:
الف – بیتردید، اگر کسی "منهای خدا"، به سراغ حضرت رسول اعظم و اهل عصمت سلام الله علیهم، یا به سراغ قرآن، نماز، حج و ... نیز برود، عین کفر و شرک است. حتی خواندن اسم خدا، منهای خدا نیز کفر و شرک است. چنان که امام صادق علیه السلام به هشام فرمود: "اسم" غیر از صاحب نام است هر كه نام را بىمعنى پرستد محققا كافر است و چيزى را نپرستيده، هر كه نام و معنى را با هم پرستد، محققا مشرك است و دو تا را پرستيده و هر كه معنى را تنها و قطع نظر از نام پرستد، اين خداپرستى است،. (اصول کافی ترجمه کمره ای جلد 1 صفحه : ۳۳۱)
ب – اما اگر کسی خواست، خدا را بندگی و اطاعت کند و به سوی قرب او روان شود، چه میکند و چه باید بکند؟ خب فرمود: من خالق هستم و شما مخلوق، من اعلا و سبحان هستم، پس اگر مرا میخواهید، به اسمها (نشانهها)ی من رجوع کنید – اگر از من میخواهید اطاعت کنید، از رسول من و اولیالامر (صاحبان ولایتی که من قرار دادم) اطاعت کنید – اگر میخواهید جان را فدای من کنید، دنبال روی آنها باشید، حتی به قیمت جان.
ج – خداوند متعال به حضرت ابراهیم علیه السلام فرمود: فرزندت را بیاور و قربانی کن – بعد قوچی فرستاد و فرمود: قربانی تو (بر اساس صدق نیت و اخلاص تو) مقبول افتاد، حالا قوچ را قربانی کن و بقیه نیز امر به قربانی کرد. حالا فرض کنید یکی بیاید و بگوید: خدای من، فرزند و قربانی یعنی چه؟ من خودم را قربانی میکنم، و چاقویی به شاهرگ خود بکشد، یا گلولهای در مغز خود شلیک کند! خب مستقیم میرود به جهنم. چون نافرمانی کرده است.
فدا شدن:
اگر دقت کنیم، بسیار روشن متوجه میشویم که تمامی انسانها، به صورت لحظهای و مستمر، در حال "فدا کردن و قربانی کردن" خودشان در راه معبود و إلهشان هستند.
سال گذشتهی من و شما چه شد و کجا رفت؟ همین یک لحظه پیش که آغاز نوشتن یا خواندن همین مطلب نمودیم، چه شد و کجا رفت؟ همه را مرگ، رحلت و وفات در گرفت، اجل هر لحظه در همان لحظه فرا میرسد که لحظهی بعد پدید میآید. خب حالا این جان ما لحظه به لحظه فدای معبودها و إلههای ما شده است یا خیر؟
خدا میفرماید: همه در راه معبود جان میدهید، چون عمرتان در پی اهداف و امیالتان سپری میشود، اما مرا هدف و معبود بگیرید و در راه من جان دهید. میفرماید: همه کشته میشوید، در هر لحظه در نزاع و جنگید و کشته میشوید، اما یا در راه من، یا در راه طاغوت:
«الَّذِينَ آمَنُواْ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُواْ أَوْلِيَاء الشَّيْطَانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا» (النساء، 76)
ترجمه: كسانى كه ايمان آوردهاند، در راه خدا كارزار مىكنند. و كسانى كه كافر شدهاند، در راه طاغوت مىجنگند. پس با ياران شيطان بجنگيد كه نيرنگ شيطان [در نهايت] ضعيف است.
پس این جنگ مستمر، کشتن و کشته شدن، نه استثناء پذیر است و توقف و فاصله دارد. یک فدای نفس میشود، یکی فدای شکم، یکی فدای شهوت، یکی فدای قدرت، یکی فدای ثروت، یکی فدای دنیا ... و بالاخره یکی هم فدای خدا.
حالا اگر کسی خواست فدای خدا شود، چه باید بکند؟ برود رو به قبله خودکشی کند؟! خیر، بلکه فرمود: «مَّنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّهَ وَمَن تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا - هر كس از پيامبر فرمان بَرَد، در حقيقت، خدا را فرمان برده و هر كس رويگردان شود، ما تو را بر ايشان نگهبان نفرستادهايم.»
پس ایمان به خدا، در ایمان به رسول خدا و اهل عصمت علیهم السلام تجلی دارد، فدا شدن در راه خدا نیز در فدا شدن در راه آنان که خودشان «صراط مستقیمِ» خدا هستند، محقق و متجلی میشود.
قانون امتداد و اتصال:
قانون امتداد و اتصال به خدا، مثل قانون اتصال آب است. ابر به قطره باران متصل و در آن فدا میشود، قطره باران از زمین و هوا و زیر زمین و ...، خودش را چشمه میرساند و به آن متصل میشود، آّب چشمه به رودخانه میریزد و به آن وصل میشود؛ آّب رودخانه به دریا و دریا به اقیانوس وصل میشود. حالا دیگر، قطره و چشمه و رود، همه فدا شدهاند، آن قطره، همین اقیانوس است.
اتصال به خدا، اتصال به امر خداست، اتصال به وجهالله است. وقتی متصل شدی، چون او باقیست، تو هم باقی میشوی. این فدا شدن، همان وصل شدن فطره به دریا و اقیانوس است.
«وَالَّذِينَ يَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَن يُوصَلَ وَيَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَيَخَافُونَ سُوءَ الحِسَابِ» (الرّعد، 21)
ترجمه: و آنان كه آنچه را خدا به پيوستنش فرمان داده مىپيوندند و از پروردگارشان مىترسند و از سختى حساب بيم دارند.
فدا شدن در راه امام حسین علیه السلام:
پس اگر کسی خواست مقرب معبود گردد، خود را در هدف و راه امام حسین علیه السلام فدا میکند، (یعنی در راه خدا) – میگوید: جانم به فدای تو، که جانت رو به سوی او دارد و وصل به اوست و فنای فیالله شده است.
فدا شدن در لفظ و عمل:
انسان در لفظ خیلی چیزها میگوید، اما مهم اولاً باور (ایمان) و ثایناً عمل است.
لفظ - اگر خداوند متعال الفاظ بدون قصد را لحاظ کند، اکثراً مشرک هستیم، چرا که مردم مرتب به هر کَس و ناکَس و ناکِثی میگویند: «مخلصم، چاکرم، قربانت بروم، فدایت شوم»؛ بلکه او دلها، باورها و قصدها نگاه میکند.
اما در عین حال، در همین لفظ نیز اگر بحث از امیرالمؤمنین، یا فاطمه یا امام حسن و امام حسین و سایر امامان به میان آید، دشمنان زود یاد خدا و توحید افتاده میگویند: آقا این اشکال دارد! و اگر در تفریط به حد وهابیت رسیده باشند که میگویند: «این شرک است»! میخواهند به خود خدا هم درس توحید دهند!
عمل - بیان شد که انسان در عمل، دائماً در حال فدا کردن خویش است، چه به زبان بگوید یا نگوید – اما اگر جانش را به امر خدا، در راه دین، حمایت و حفاظت از دین [که همان ولایت است]، فدا کند، میگویند: این اشکال دارد؟! ما باید فدای خود خدا شویم!
همینها به وقتش، [ البته نه از حبّ وطن]، بلکه از روی بغض به خدا، «شهید راه وطن» میگویند، ولی به شهید راه خدا، اشکال توحیدی میگیرند!
خب حالا اگر کسی خواست خود را فدای خدا کند، آیا راه دیگری دارد جز این که با تبعیت از امام، فی سبیلالله مجاهدت کند، از امام حمایت و محافظت نماید، در حقیقت جانش را فدای جان امام کند؟! آیا خدا غیر از این خواسته است؟
مالک کیست؟
مگر جان مال من است که من فدای خدا یا این و آن کنم؟ جان مال خداست، همه چیز مال خداست و هر چه داده، به امانت داده، لذا پس میگیرد. فقط فرموده که خیانت در امانت نکن و آن چه مال من است و به امانت به تو دادم، در راه دیگران فدا نکن.
خب، حالا میپرسیم: خدایا، چگونه وصل به تو شوم و این امانت جان را به خودت بازگردانم؟ میفرماید: وصل شو. قطره را به دریا وصل کن. میپرسید: به چه وصل شوم؟ میفرماید:به حبل الله و به عروة الوثقی. یقیناً حبل خدا، به غیر از خود خداست. چنان که اسم خدا، غیر از خود خدا بود.
خب حالا بفرما آن "حبل الله" چیست یا کیست؟ میفرماید: حُجج من. خلیفه من و آن که او را بر تو امام قرار دادم.
پس حتی اتصال نیز با وسیله انجام میشود، جان به خدا تسلیم کردن نیز با وسیله انجام میشود.
پس، جانم فدای امام حسین علیه السلام، همان جانم تسلیم خداست، به امر خداست، راه قرب به خداست.
مگر ما میتوانیم جان را فدای خدا کنیم؟ مال خودش است. بلکه فرموده: در راه من «فی سبیل الله»، استفاده کن. آیا «سبیل الله و صراط مستقیم» به غیر از امام است؟
خداوند متعال فرمود: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ - اى كسانى كه ايمان آوردهايد، اگر خدا را يارى كنيد ياريتان مىكند و گامهايتان را استوار مىدارد / محمد ص، 7) – امام حسین علیه السلام نیز قبل از شهادت، به «هَل مِن ناصِرٍ یَنصُرُنی»، اتمام حجت نمود، حالا یک عده بگویند: نخیر، این اشکال دارد، ما فقط خودِ خدا را نصرت میکنیم! گویی خداوند متعال العیاذبالله درمانده شده و نصرت میطلبد و اینها میخواهند خدا را نصرت دهند! اما مؤمن میگوید: «لَبیک یا حسین – روحی فداک – بابی انت و امّی»، که این همان «جانم فدایت یا حسین» است.
افزودن دیدگاه جدید