توبه گناهکار و عدالت خدا
یک نت ـ شبهه: یکی عمرش رو میذاره پای دینش و گناه نمیکنه، یکی هم به همسرش خیانت میکنه و انواع دیگه گناهها، بعد جدا میشن و گناهکار بعد همه کاراش توبه میکنه! تکلیف چیه اگه همه قرار توبه کنن که چرا اینقد به خودمون سختی بدیم؟ اگه اعمال جفتشون قراره با یه خدایا غلط کردم، مثل هم بشه که عدالت نیست.
پاسخ: چه کسی گفته مثل هم میشوند؟! در کجا آمده دوستی که هیچگاه خیانت نکرده و همیشه وفادار بوده، با دوستی که خیانت کرده و سپس پشیمان شده، مساوی میشوند؟
اما، حال اینجا چه مطلبی مورد سؤال یا شبهه واقع شده است؟! نقش توبه؛ ظلم به خانواده یا دیگران؛ یا عدالت خدا؟!
الان اینجا، چه نتیجهای منظور است؟ امکان توبه موهبت خوبی نیست؟ یا [العیاذ بالله] خدا عادل نیست؟!
اگر مدعی هستند که خدایی، محشری، بازگشتی، سؤال و جوابی و جزا و کیفری نیست (که هست)، دیگر این بحثها معنا ندارد، چرا که خوب، بد، وفادار، بیوفا، صادق، خائن و ...، همه مساوی میشوند و به زیر خاک میروند و میپوسند – اگر خدا و معادی هست (که هست)، زیر سؤال بردن عدل خدا، آن هم از سوی بندگان نادانش، یعنی چه؟! آیا خدایی که عادل نباشد، خداست؟!
خوبی کار
خوبی کار اینجاست که خداوند متعال، امر ربوبیّت عالم دنیا و آخرت و نیز امر معاد و محاکمه و در نتیجه پاداش و کیفر [رسیدن به نتیجه] را به بندگان ناآگاهش نسپرده است و بر اساس ملاکها و احساسات و شعارهای آنان داوری نمینماید. خود به نهان و عیان و نیز اعمال بندگانش علیم، خبیر (با خبر) و آگاه است و به اندازه پوستهی هستهی خرمایی نیز به کسی ظلم نمیکند و البته کار خوب از آدم خوب را پاداش مضاعف میدهد.
«قُلْ كَفَى بِاللّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ إِنَّهُ كَانَ بِعِبَادِهِ خَبِيرًا بَصِيرًا» (الإسراء، 96)
ترجمه: بگو: «ميان من و شما، گواه بودن خدا كافى است، چرا كه او همواره به [حال] بندگانش آگاه بينا است.»
«إِنَّ اللّهَ لاَ يَظْلِمُ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ وَإِن تَكُ حَسَنَةً يُضَاعِفْهَا وَيُؤْتِ مِن لَّدُنْهُ أَجْرًا عَظِيمًا» (النساء، 40)
ترجمه: در حقيقت، خدا هموزن ذرّهاى ستم نمىكند و اگر [آن ذرّه، كارِ] نيكى باشد دو چندانش مىكند، و از نزد خويش پاداشى بزرگ مىبخشد.
بدی کار
بدی کار اینجاست که گاهی بشر، با تأسی به ابلیس لعین که میخواست به خدا اثبات کند که خودش چون از آتش خلق شده، برتر از آدم است که از گِل خلق شده، اینها نیز میخواهند به خداوند سبحان، درس توحید، درس ولایت و حتی درس عدالت بدهند، به خدا بگویند که چه کاری عدالت هست و چه کاری عدل نیست؟!
حال بپرسید: آیا این عدالت است که شما به جای بندگی، خدایی کنید و به جای تعلّم، خدا را تعلیم دهید، و به جای اطاعت، فوق معاد نشسته و نظاره کنید که آیا امور حشر و معاد، عادلانه اجرا میشود یا خیر؟! این بدلسازیها که عین ظلم به خود و دیگران است.
«بَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُواْ قَوْلاً غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ فَأَنزَلْنَا عَلَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ رِجْزاً مِّنَ السَّمَاء بِمَا كَانُواْ يَفْسُقُونَ» (البقره، 59)
ترجمه: پس كسانى كه ظلم كردند (كلام خدا را) به گفتارى غير از آنچه بدانها گفته شده بود تبديل كردند، ما نيز بر آنان كه ستم كردند به كيفر فسقشان عذابى از آسمان فرود آورديم.
«وَمَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلَـكِن ظَلَمُواْ أَنفُسَهُمْ فَمَا أَغْنَتْ عَنْهُمْ آلِهَتُهُمُ الَّتِي يَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ مِن شَيْءٍ لِّمَّا جَاء أَمْرُ رَبِّكَ وَمَا زَادُوهُمْ غَيْرَ تَتْبِيبٍ» (هود، 101)
ترجمه: و ما به آنان ستم نكرديم، ولى آنان به خودشان ستم كردند. پس چون فرمان پروردگارت آمد، خدايانى كه به جاى خدا [ى حقيقى] مىخواندند هيچ به كارشان نيامد، و جز بر هلاكت آنان نيفزود.
استغفار و توبه
استغفار طلب بخشش و پوشش است و توبه یعنی بازگشت و هیچ کس به اندازه شخص ابلیس لعین که به خاطر تکبرش خود را از این موهبات الهی محروم نمود، از آن بدش نمیآید.
حال، اینها چه میگویند و چه انتظاری دارند؟ آیا میخواهند که خداوند متعال هیچ کس را نبخشد و راه بازگشت را نیز به روی همگان مسدود نماید؟! که اگر چنین کند، میپرسند: پس غفار، ستار، تواب، رحمان و رحیم چه شد؟!
اگر راه استغفار و توبه باز نباشد که انسان با اولین گناه، هلاک شده و دیگر هیچ امیدی برای اصلاح نیز نخواهد داشت.
بخشش ظلم
کجا خدا فرموده که گناه بندگانش را با اذکار لفظی میبخشد؟! مگر نفرموده که استغفار باید بر اساس باور و از روی اخلاص و دل باشد و مگر نفرمود که پذیرش توبه (بازگشت)، منوط به اقدام برای «اصلاح» در آن مواردی است که در آنها افساد کرده بود؟!
«إِلاَّ الَّذِينَ تَابُواْ وَأَصْلَحُواْ وَبَيَّنُواْ فَأُوْلَـئِكَ أَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَأَنَا التَّوَّابُ الرَّحِيمُ» (البقره، 160)
ترجمه: مگر كسانى كه توبه كردند و به اصلاح (تباهكارىهاى خود) پرداختند و (آنچه را كتمان كرده بودند) بيان نمودند، پس توبه آنها را مىپذيرم و البته منم كه بسيار عطوف و توبهپذير و مهربانم.
ظلم به دیگران
تمامی این موارد، راجع به ظلم به خویشتن است؛
«وَمَن يَعْمَلْ سُوءًا أَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللّهَ يَجِدِ اللّهَ غَفُورًا رَّحِيمًا» (النساء، 110)
ترجمه: و هر كس كار بدى كند، يا بر خويشتن ستم ورزد سپس از خدا آمرزش بخواهد، خدا را آمرزنده مهربان خواهد يافت.
اگر انسان متوجه و متذکر ظلمی که به خودش میکند بشود، سپس پشیمان و نادم گردد و با اقرار به ظلم بر خویشتن خدای خود را بخواهد و استغفار و توبه (به شرحی که داده شد) نماید، مشمول رحمت و مغفرت او قرار میگیرد.
«وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ» (الأنبیاء، 87)
ترجمه: و «ذو النون» را [یونس را ياد كن] آن گاه كه خشمگين رفت و پنداشت كه ما هرگز بر او تنگ نخواهیم گرفت، تا در [دل] تاريكیها ندا در داد كه: «معبودى جز تو نيست، منزّهى تو، راستى كه من از ستمكاران بودم.»
کجا خدا فرمود: هر کس به دیگران ظلم کند و بعد بیاید نزد من استغفار و توبه (و آن هم لفظی) نماید، من او را میبخشم؟! وقتی برای پذیرش ظلم به خویشتن، فرمود که واقعاً پشیمان و عذرخواه گردد، واقعاً برگردد و واقعاً قصد اصلاح داشته باشد، تکلیف ظلم به دیگری که روشن است.
آیا آموزهها و تذکرات اسلامی، مبنی بر «حق الناس»، چه فردی و چه بالاتر از آن اجتماعی، کم است؟!
زن و شوهر
در کدام آیه، حدیث یا آموزهای آمده است که اگر مردی به همسرش ظلم کرد – یا اگر زنی به شوهرش ظلم کرد – سپس جدا شدند یا نشدند، اما آمد چندتا «استغفرالله ربی و اتوب الیه» گفت، گناهانش و ظلمش به همسر بخشوده میشود؟! پس "اصلاح" آن فساد و تباهی چه میشود؟ بازگرداندن حق الناس و یا جلب رضایت و یا اخذ حلیّت از او چه میشود؟!
مشکلات ما
مشکلات بینشی و عملی ما بیشتر از آنجا ناشی میشود که نه تنها با آموزههای اسلامی آشنایی کافی نداریم و همّتی هم برای فراگیری نمیکنیم؛ بلکه از یک سو باورهای اشتباه و حتی خرافی خود را به خدا نسبت میدهیم، و از سوی دیگر بر اساس همین نادانیها و خرافات، خدا و عدل خدا را زیر سؤال میبریم؟! بیشتر این حرفها، افترای به خداست و البته بدترین ظلم نیز همین است که هرگز بخشوده نمیشود.
«وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ إِنَّهُ لاَ يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ» (الأنعام، 21)
ترجمه: و كيست ستمكارتر از آن كه بر خدا دروغ بسته يا آيات او را تكذيب نموده؟! بىترديد ستمكاران رستگار نخواهند شد.
تساوی
در کجا آمده، آن که سعی دارد اصلاً گناه نکند، با آن که گناه کرده و سپس توبه نموده است، مساوی میگردد.
بله، اگر کسی واقعاً استغفار و توبه کند و سعی در اصلاح نماید، در گناهان شخصی (نه حق الناس)، چنان میبخشد که گویی آن گناه را نکرده است، اما باز هم "مساوی" نخواهد بود. او دستش خالی است. به قول معروف «صفر کیلومتر» است، تازه یک دفتر خالی است که باید بنویسد؛ او کجا مساوی بندهای است که گناه نکرده، ظلم به خویشتن نکرده، حق الناسی بر گردنش نیست و در ضمن اهل ایمان، معرفت، اخلاص و عمل صالح بوده است؟!
«وَضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً رَّجُلَيْنِ أَحَدُهُمَا أَبْكَمُ لاَ يَقْدِرُ عَلَىَ شَيْءٍ وَهُوَ كَلٌّ عَلَى مَوْلاهُ أَيْنَمَا يُوَجِّههُّ لاَ يَأْتِ بِخَيْرٍ هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَمَن يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ» (النّحل، 76)
ترجمه: و خداوند مثلى (ديگر) زده: دو مردى را كه يكى از آن دو گنگ مادرزاد است (نه مىفهمد و نه مىفهماند و) توانايى بر چيزى را ندارد و سربار خواجهی خويش است، به هر سو كه روانه اش كند خيرى نمىآورد، آيا او با شخصى (سالم و كامل) كه پيوسته به عدل فرمان مى دهد و خود بر راهى راست است يكسان است؟
افزودن دیدگاه جدید