مگر روح ما از خدا نیست چطور خدا روح خود را میسوزاند؟
یک نت ـ
پاسخ: تمامی این مشکلات ذهنی برای این ایجاد میشود که برداشت، تفسیر و فهم دقیقی از آیه مبارکهی «وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي – از روح خود در او دمیدم» صورت نپذیرفته است و در تعریفهای عامیانه نیز اندیشههای غرب و شرق نفوذ کرده است. از یهودیت و مسیحیت تحریف شده (به تعبیری اسرائیلیات) تا تصورات خرافی بودیسم و هندوییسم.
اذهان ناخودآگاه تصور میکنند که «از روح خود»، یعنی خدا روحی دارد و آن را به اجزای بسیاری تقسیم کرده و در هر انسانی جزئی از آن را دمیده است! و حال آن که چنین تصوری اساساً خطاست، چرا که اولاً تجسم بخشیدن به خداوند متعال است و ثانیاً مرکب و قابل تجزیه فرض نمودن اوست و ثالثاً مستلزم کم و زیاد شدن و تکثیر وجود اوست؛ و حال آن که خداوند متعال بسیط است، جسم ندارد، شکل ندارد، مرکب و قابل تجریه نیست و کم و زیاد نیز نمیشود، مضافاً بر این که «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ» میباشد، یعنی چیزی مثل و شبیه او نیست و از تمامی این اوصاف که صفات مخلوق است، [که به جود آمده و از بین میروند و از حالی به حال دیگر منتقل میشوند] منزه (سبحان) میباشد.
«مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِن وَلَدٍ وَمَا كَانَ مَعَهُ مِنْ إِلَهٍ إِذًا لَّذَهَبَ كُلُّ إِلَهٍ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلَا بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ» (المؤمنون، 91)
ترجمه: خدا فرزندى اختيار نكرده و با او معبودى ديگر نيست، و اگر چنين مىبود قطعا هر خدايى آنچه را آفريده بود با خود مىبرد، و حتما بعضى از آنان بر بعضى ديگر برترى مىجستند، منزه است خدا از آنچه وصف مىكنند
همه چیز از خداست:
نه فقط روح، بلکه همه چیز در همهی مخلوقات از خداوند متعال است، چرا که هستی و هستیبخش و خالق دیگری وجود ندارد. حیات، علم، زیبایی، قدرت ... سایر کمالاتی که در موجودات و از جمله در انسان که تجلی اتم اسماء الله میباشد، از خداوند متعال است و به همین جهت جهانبینی ما مسلمانان مبتنی بر «إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَيْهِ رَاجِعونَ» میباشد. اما مفهوم و حقیقت این جهانبینی آن نیست که علم، قدرت و سایر اسماء و صفات الهی مرکب بوده و تجزیه شده و به هر کسی بخشی داده شده است. بلکه یعنی کسی از خود و یا از دیگری چیزی ندارد و هر چه هست، تجلی اوست.
پس موضوع این که روح ما جزئی از روح خداست و این شبهه که خدا چگونه روح خود را معذب نموده و میسوزاند، کلاً مرتفع میباشد.
روح خدا:
در قرآن کریم آیات بسیاری وجود دارد که در آنها خداوند «روح» را به خود نسبت داده است. مثل: «من روحی» و «من روحنا» و «من روحه»، اما چنان چه بیان شد، خدا جسم ندارد که روحی به آن افاضه و اضافه شده باشد و آن روح نیز قابل تجزیه باشد. حتی روح انسان نیز بسیط است و مانند بدن قابل تجزیه و ترکیب نمیباشد. بلکه «روحی» یعنی آن را مستقیم و به امر خود آفریدم و البته ما نسبت به «عالم امر»، علم چندانی نداریم. لذا در کلام وحی میفرماید:
«وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً» (الإسراء، 85)
ترجمه: و تو را از روح پرسند، بگو: روح از فرمان پروردگار من است، و شما را از دانش جز اندكى ندادهاند.
پس معنای «روح خدا»، خلق مستقیم و به «امر» او (فقال له کن فیکون) و اختصاص و تشرف آن به مقام قرب الهی حق تعالی نسبت به بدن است.
بدن انسان مانند جسم سایر حیوانات است و در بسیاری از قوا نیز ضعیفتر از برخی حیوانات میباشد، لذا به لحاظ جایگاه و ارزش، نه تنها قابل آن نیست که مسجود ملائک شود، بلکه فاقد امکان اخذ کرامتهای الهی و تجلی اسماء و صفات او در مرتبه خلیفة اللهی میباشد. لذا در خصوص حضرت آدم علیهالسلام نیز فرمود که ابتدا جمسش را خلق میکنم، اما هنگامی که از روح خود در او دمیدم، بر او سجده کنید، چرا که جسم این قابلیت و جایگاه را ندارد:
«فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِينَ» (الحجر، 29)
ترجمه: پس چون آن را درست كردم و در آن از روح خود (روح مبارك و شايسته منسوب به خودم) دميدم، همگى براى (تعظيم) او سجدهكنان به رو درافتيد.
و در مورد سایر انسانها نیز فرمود که ابتدا خلقت آنها از نطفه، علقه، مضغفه و ... به اتمام رساندم و سپس یک خلقتی دیگر، یعنی خلقتی که با نوع اول متفاوت است ایجاد نمودم و بعد از آن تبریک گفت. یعنی این بخش از وجود است که قابلیت اخذ برکات خاص الهی را دارد:
«ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ» (المؤمنون، 14)
ترجمه: آن گاه نطفه را علقه (به شكل خون بسته) كرديم، سپس علقه را (به صورت) مضغه (نظير گوشت جويده شده) ساختيم، آن گاه مضغه را (تبديل به) استخوانها (ى نرم) نموديم، پس بر استخوانها (لباس) گوشت پوشانديم، سپس آن را (كه جسمى نموكننده بود به واسطه دميدن روح حيوانى به صورت) خلقى ديگر (و جاندارى زنده و صالح براى عقل و علم) ايجاد كرديم، پس آفرين بر خدا و پرخير و بركت است او كه نيكوترين آفرينندگان است.
بهشت و جهنم روح و جسم:
انسان چه در این دنیا و چه در عالم قیامت، دارای روح و جسم است. جسمش خلق شده از عناصر دیگر میباشد و روحش مستقیم و به امر الهی وجود یافته است. در این عامل، جسم لذتها و دردهای (اَلَمهای) خودش را دارد که روح درکی از آنها ندارد و روح نیز لذتها و اَلَمهای خودش را دارد که جسم درکی از آنها ندارد. از یک لذت جسمی (مثل خوردن، یا جماع)، روح لذت روحانی خودش را میبرد و از یک درد و عذاب روحی، جسم درد تأثرات خودش، مثل به هم ریختگی سیستم اعصاب یا روان را میبرد.
بهشت و جهنم نیز همینطور است. لذت روح در بهشت از لذت جسم متفاوت است. روح لذت کمال، تقرب، وصال و لقاء الله را میبرد که قابل توصیف نیست. حد و مثال دنیاییاش، رسیدن به هدف یا دیدار معشوق و امنیت و بهجت در سایه این وصال است. جسم نیز در بهشت لذات جسمانی خوردن، آَشامیدن، تزویج و ... را میبرد.
در جهنم نیز همینطور است، جسم میسوزد، پوست میاندازد، زقوم میخورد و حمیم ،میآشامد، روح نیز آتشی متناسب با روح دارد که سوزاننده روح است؛ آتشی که شعلههایش از دل بلند میشود که به مراتب سوزناکتر از عذاب جسمانی بدن است. مثل همین دنیا که سوزش سوختن دل، به مراتب بیشتر از سوختن جسم است.
همانطور که همه چیز از خداست، اما فرمود «روح من»، یعنی آن را بیواسطه به خودش اختصاص داد، مرتبهای از بهشت را نیز به خود اختصاص داد و فرمود: «جنّتی» و آتش سوزاندهی روح را نیز به خود اختصاص داد و فرمود: «نارالله»یی که شعلههایش از دل، قلب و جان زبانه میکشد:
«وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْحُطَمَةُ * نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ * الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ» (الهمزة، 5 تا 7)
ترجمه: و چه چيزت آگاه كرد كه حُطَمَه (آتش شکننده) چيست؟ * آتش برافروخته خداوند است آتشى كه بر دلها افتد و زبانه كشد.
و علت این پاداش و عقاب نیز آن است که به «روح انسان»، کرامت و شرافت اختیار و انتخاب داده شد که به سوی اعلی علیین رود و یا اسفل السافلین، لذا به هر سو رفت، در همان مقام و جایگاه قرار میگیرد و از لذتها و یا دردهای (عذاب) آن میچشد.
منبع : X-shobhe
افزودن دیدگاه جدید