برای خدا ﻓﺮﻗﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺗﻮ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﺨﻮﺍﻧﯽ ﯾﺎ ﻧﻪ!
یک نت ـ متن شبهه: خدا ﻓﺮﻗﯽ برایش ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺗﻮ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﺨﻮﺍﻧﯽ ﯾﺎ ﻧﻪ، ﻓﺮﻗﯽ برایش ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺭﻭﺯﻩ ﺑﮕﯿﺮﯼ ﯾﺎ ﻧﻪ،ﻓﺮﻗﯽ برایش ﻧﺪﺍﺭﺩ ﭼﻘﺪﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﻋﺰﯾﺰﺍﻧﺶ ضجه ﺯﺩﻩ ﺑﺎﺷﯽ،ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﻓﺮﻕ ﻣﯿﮑﻨﺪ .ﻭ ﺍﯾﻦ ﻓﺮﻕ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺷﺮﻭﻉ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺧﺪﺍﯾﻤﺎﻥ ﺟﺪﻝ ﮐﺮﺩﯾﻢ؛ﻣﻦ ﮔﻔﺘﻢ ﻣﻦ ﺑﺎ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺗﺮﻡ ﺗﻮ ﮔﻔﺘﯽ ﻣﻦ !ﻭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺧﺪﺍﯼ ﻫﺮﺩﻭﯾﻤﺎﻥ ﯾﮑﯿﺴﺖﻓﻘﻂ ﺭﺍﻩ ﺍﺗﺼﺎﻟﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﺩ .ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﻫﺎﯼ ﺍﺗﺼﺎل ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺩﺳﺖ ﻧﺰﻧﯿﺪ !ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺑﺪﻫﯿﺪ ﻫﺮ ﮐﺲ ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪ ﯼﺧﻮﺩﺵ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﯾﺶ ﻭﺻﻞ ﺷﻮﺩ ﻧﻪ ﺑﻪ ﺷﯿﻮﻩﯼ ﺗﻮ ....خدا دوستدار آشناست. عارف عاشق می خواهد نه مشتری بهشت.
پاسخ: پس دیگر چرا رسول فرستاد؟! هر کس در جنگل زندگی کرد، هر طوری که میخواهد رفتار کند، اما در یک حیات اجتماعی، "هر کس هرگونه که دلش خواست" معنا و مفهومی ندارد. حتی در جامعه کفر نیز چنین آنارشسیمی مورد قبول نیست، چه رسد به جامعهی توحیدی و اسلامی.
همین متن خودش ور رفتن به دین خدا، ایجاد تحریف در آن و دست زدن به راههای اتصال به خدا و ... میباشد.
البته که ایمان مردم چیزی به خداوند متعال نمیافزاید و کفر بندگان نیز چیزی از او نمیکاهد، اما معنایش این نیست که برای او (نزد او)، ایمان و کفر فرقی ندارد. بلکه فرمود: از عرش تا فرش را برای این خلق کردم که معلوم شود چه کسی چگونه عمل میکند و کدام بهترید؟ و یکی از نامهای معاد، "یوم الفصل" است، یعنی روز جداسازی، که بر اساس همین فرقهاست.
خوبان دقت نمایند که معاندان مسلمانیِ مردم و دشمنان اسلام و مسلمین، برای ایجاد اعوجاج در اذهان عمومی و اعتقادات مردم، به هر شیوهای متوسل میشوند و از جمله خودِ خدا، دین، ایمان و ... .
به نویسنده باید گفت: اگر برای خدا فرق نمیکند و تو هم به آن چه میگویی معتقدی، پس چرا این مطلب را نوشتی؟ به چگونگی دینداری دیگران چه کار داری؟ و اساساً چرا از خودت دین میسازی و آن را به اسم خدا و اتصال به خدا به اذهان القا میکنی؟! پس خودت فرقش را میدانی.
در هر حال مطلب فوق، از ریشه و صدر و ساقه، با تمام شاخ و برگهایش غلط است.
الف – اگر گوینده به خدا اعتقادی ندارد، حق ندارد با نام خدا به میدان دین قدم گذاشته و از اتصال به خدا بگوید، این که نفاق محض است - و اگر اعتقاد دارد، باید بگوید که بر خداست که بفرماید و تشریح کند که دین و دینداری چگونه است، یا هر کسی میتواند هر چه دلش خواست بگوید و اسمش را دینداری و راه اتصال به خدا بگذارد؟! این دین را از کجا آورده است؟!
ب – خداوند متعال انبیا و رسولان را گسیل داشت و ختم بر حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله نمود و به او وحی (کتاب و قرآن) نازل نمود و در آن فرمود: دین نزد خدا اسلام است و هیچ دینی هم جز اسلام قبول نیست؛ تا هر کسی سر خود دینسازی نکند و نامش را راه اتصال به خدا نگذارد. فرمود: «إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ / آلعمران، 19» و فرمود:
«وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلاَمِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ» (آلعمران، 85)
ترجمه: هر كه جز اسلام، دينى [ديگر] جويد، هرگز از وى پذيرفته نشود، و وى در آخرت از زيانكاران است.
ج – خداوند متعال برای اتصال بندگان با معبودشان، نماز را قرار داد و فرمود که "صلوة" این "وصل" را برقرار میکند. حالا اگر کسی راه دیگری بر گزیند، به شیطان وصل میشود نه به خدا.
اوست که باید خودش را بشناساند و طریق وصل به خود را به بندگانش ابلاغ و تعلیم نماید، و گرنه تمامی مشرکین ادعای وصل به او را داشته و دارند، لذا به پیامبرش حضرت موسی علیه السلام فرمود:
«إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي» (طه، 14)
ترجمه: به يقين اين منم خداى يكتا كه جز من معبودى نيست، پس مرا پرستش كن و نماز را به ياد من برپا دار.
د – فرمود: بسیار فرق است بین مؤمن و فاسق – فرمود: شما زندگی اجتماعی دارید، پس بالتبع آثار تمامی باورها و رفتارها [کردار، پندار و گفتارتان] در تربیت یک دیگر، زندگی یک دیگر و سرنوشت دنیوی و اخروی یک دیگر تأثیر مستقیم دارد. از این رو در خیر و نیکی همدیگر را یاری کنید، در بدی و فسق یاری نکنید. خب این یعنی توجه و اتفاق یا افتراق آحاد یک جامعه با یک دیگر. پس شعار "به راه اتصال به خدا دست نزنید و ..."، حقهای برای قطع اتصال مردمان به خداوند منّان و ارتباط سازندهی آنها با یک دیگر است:
«... وَتَعَاوَنُواْ عَلَى الْبرِّ وَالتَّقْوَى وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ ...» (المائده، 2)
ترجمه: و در هر كار خير و تقوا يكديگر را يارى دهيد و بر گناه و تجاوز همكارى نكنيد، و از خدا پروا نماييد، كه همانا خداوند سختكيفر است.
ﻫ – فرمود: بندگان متصل به خدا کسانی هستند که اهل توبه، روزهداری، رکوع، سجود (نماز) و سپس "امر به معروف و نهی از منکر" و نیز "حفاظت از حدود الهی" میباشند. پس اتصال به خدا، هر کی هر کی نیست که هر کس هر کاری دلش خواست بکند و بگوید: این هم یک طریق اتصال است و شاید بسیار هم محکمتر باشد، پس دست نزنید!
«التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدونَ الآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنكَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللّهِ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ» (التوبة، 112)
ترجمه: (اين مؤمنان) همان توبهكنندگان، عبادتكنندگان، حمد و سپاسگويان، روزهداران، سفركنندگان (براى جهاد و تحصيل علم دين)، ركوعكنندگان، سجده كنندگان، فرماندهندگان به معروف و بازدارندگان از منكر و نگهبانان مرزهاى (اصول و فروع دين) خدا هستند، و بشارت ده اين مؤمنان را.
و – فرمود: البته در میان شما کسانی هستند که درست برعکس عمل میکنند، امر به منکر و نهی از معروف میکنند، که آنها منافق هستند. [همین مطلب بالا خودش امر به منکر و نهی از معروف است] و وقتی به نام خدا و اتصال به خدا بیان میشود، عین نفاق و فسق است:
«ألْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُم مِّن بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنكَرِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَيَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ نَسُواْ اللّهَ فَنَسِيَهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ هُمُ الْفَاسِقُونَ» (التّوبة، 67)
ترجمه: مردان و زنان منافق برخى از برخى ديگرند (با هم پيوند اعتقادى و عملى دارند) به كار ناپسند فرمان مىدهند و از كار پسنديده بازمىدارند و دستان خود را (از انفاق در راه حق) مىبندند خدا را فراموش كردند خدا هم آنها را فراموش نمود (پس از اتمام حجت به حال خودشان واگذاشت) مسلّما منافقان همان نافرمانانند.
حقّهی قدیمیِ "از کجا معلوم، شاید این نزد خدا بهتر هم باشد"؟!
این حقّه که به نام دین و خدا، برای فریب مردم، به اذهان القا شده و میشود، بسیار قدیمی است و البته اهداف سیاسی و مبتنی بر رواج فسق دارد.
انسان فطرتاً موجودی هدفدار است - چون هدف دارد، انتخاب راه میکند – و در طی طریق نیز هم به علم، نیاز دارد و هم به معلم احتیاج دارد و هم به مربی و الگو و راهنما. یعنی رسول، وحی و امام میخواهد.
اینها میخواهند که مردمان و بندگان خدا، راه هدایت را گم کنند و چون سرگشته شدند، شکارشان کنند. میخواهند که مردم علم، معلم، مربی، راهنما و الگوی حقیقی را که انسان کامل و بالتبع انسانهای به کمال رسیده هستند را نشناسند، تا مجبور شوند از الگوهای منحرف آنها تبعیت کنند. اما خداوند علیم و حکیم، برای انسان هم شاخصهی کمال، قرب و اتصال را بیان داشت، هم بهترین الگو را معرفی کرد و هم فرمود: از آنها و تابعین آنها اطاعت و تبعیت کنید. فرمود:
«لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا» (الأحزاب، 21)
ترجمه: قطعاً براى شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقى نيكوست: براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مىكند.
خداوند متعال شاخصهها، صفات و خصلتهای انسانهای کامل، انسانهای موحد، وارسته، مؤمن، متدین، متصل، با تقوا را بیان داشت و هم چنین ویژگیهای انسانهای ملحد، کافر، مشرک، منافق، فاسد، فاسق، جاهل ... و بالاخره انساننماهای بدتر از حیوان (کَالانعام بَلهُم اضلّ سبیلاً) را به روشنی بیان داشت، تا راه برای همه روشن باشد و یک عده نگویند: «به راه اتصال دست نزنید، شاید اینها خیلی هم بهتر و نزد خدا مقربتر باشند» - خیر اصلاً اینگونه نیست که اگر چنین بود، نه نبی، رسول، امام و وحی میفرستاد – نه به بایدها و نبایدهای فردی و اجتماعی تأکید میکرد - و نه قیامت و بهشت و جهنم بر پا مینمود.
پس این انشاها، همه انحرافی و با هدف بستن راه خدا و ایجاد اعوجاج در اعتقادات مردم و بهرهبرداری سوء، از سرگردانی آنهاست.
علت اختلاف:
اتفاقاً اصلاً اختلاف از اینجا شروع نشد که کسی به دیگری بگوید: «من از تو مؤمنتر هستم»؛ بلکه از آنجا شروع شد و تا کنون امتداد یافته است که ملحدین و کفار که هم جاهل هستند و هم بسیار متکبر و مغرور، مقابل دین خدا و دینداران صف کِشی کردند، چرا که منافع آنها در گمراهی مردمان است. و از آنجا تشدید شد که لباس دین و اتصال به معبود پوشیدند و منافقوار به صفوف موحدین و مؤمنین و دینداران و مقربین رخنه کردند، تا بگویند: الزاماً دین و ایمان و کتاب و تقوا و ... این نیست که شما میگویید (گویی که ما گفتهایم، نه خداوند متعال)؛ لذا میگویند: شاید بنده با تمام کفر، فسق، فساد و جنایاتم، بسیار بهتر از شما و مقربتر از شما باشم! و حتماً هم هستم، پس دست نزنید!
کافر متکبر میگوید: من در دین شما دخالت میکنم، اما شما حق ندارید در دین من (کفر) دخالت کنید. باید نه تنها بگذارید هر کاری که دلم میخواهد بکنم و هر بلایی که دلم میخواهد بر سر شما و جامعهی شما بیاورم، بلکه اگر تشویق نمیکنید، دست کم تردید کنید که شاید من نزد خدا محبوبترم.
میگویند: ما به هر طریقی و با هر روشی و به هر تحمیلی، به شما "امر و نهی" میکنیم [همین که میگوید به طریق اتصال ما دست نزنید، خودش نهی است] – اما شما حق ندارید هیچ گونه "امر و نهی"ای به ما داشته باشید، هر چند که جامعه را به فساد و ضلالت و هلاکت بکشانیم. اما خداوند متعال میفرماید:
«كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَّهُم مِّنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ» (آلعمران، 110)
ترجمه: شما (مسلمانها) بهترين گروهى هستيد كه (از جانب خدا) بر مردم (جهان) پديدار شدهايد، به كار پسنديده امر مىكنيد و از كار زشت بازمىداريد و به خدا (در آنچه نازل كرده) ايمان مىآوريد. و اگر اهل كتاب نيز ايمان مىآوردند البته برايشان بهتر بود برخى از آنها مؤمناند و بيشترشان نافرمانند.
افزودن دیدگاه جدید