چگونه میتوانم مدتی به پسر مورد علاقه خود فکر نکنم؟
یک نت ـ ۱۵ سال است ازدواج کردهام ودو تا بچه دارم. دو سال پیش ضربهی بدی از خانوادهام خورده و ناقص و افسرده شدم اصلا خنده روی لبهایم نمیآید. با وجود اینکه خیلی سعی کردم فراموش کنم ولی نمیشود. هراز گاهی بیادم افتاده و دوباره افسردگی شدید سراغم میآید. خیلی با خودم در جنگم از طرفی در روبرو به همه نشان میدهم برایم اهمیتی ندارد ولی از طرف دیگر از درون داغون هستم. کاش میشد ترکشان میکردم ولی از عاق پدر ومادرم میترسم.
با عرض سلام و تحیت محضر حضرتعالیاز مشکلات پیش آمده برای حضرتعالی متاسفم و از خدای متعال سلامت و عافیت حضرتعالی را مسئلت دارم.رنج و ملال، ناکامی و شکست، سختی و دشواری و... همه از لوازم زندگی دنیوی و البته یک روی سکه آن هستند. در کنار این ناملایمات است که، لذت و کامیابی معنا پیدا می کند. درست مانند معنا پیدا کردن روز در کنار شب! اگر شبی نباشد روزی نیست و اگر شکست و سختی نباشد، موفقیت و کامیابی نیست.بنابراین بدون اینکه سختیها را انکار کنیم لازم است در کنار آن، سرمایه های مادی و معنوی خود را بیشتر ببینیم.خوب زندگی کردن یک هنر است، و مدیریت آن از مسیر لذت بردن از داشتن داشته ها می گذرد و نه نداشتن نداشته ها! چرا که نداشته های ما تمامی ندارد و قابل شمارش نیست! هنر زندگی به این است که قدر داشته ها را بدانیم و شکر آنها را بجا آوریم و نه اینکه به خاطر نداشته ها ناسپاسی کنیم. ناسپاسی نه تنها نداشته های ما را به داشته تبدیل نمی کند بلکه بالعکس داشته های ما را به نداشته تبدیل می کند و این قانون زندگی است.لازم است تغییر را در زندگی خود دنبال کنید و از گرفتاری در دام عادت و روزمره گی خود را خارج کنید، روزمرگی و عادت یعنی مرگ تدریجی! پس تصمیم بگیرید در سطح افکار و باورهای خود و همچنین رفتارها تغییر را دنبال کنید، برای موفقیت بیشتر در این مسیر پیشنهاد می شود؛_ لیستی از داشته های مادی و معنوی خود تهیه کنید._از میان این لیست، تعدادی از آنها را که از درجه اهمیت بالاتری برای شما برخوردار است، مشخص کنید و با خود تصور کنید که اگر این داشته ها را نمی داشتید، زندگی چقدر برای شما دشوار می شد وحالا که از آنها برخوردارید، شکرگزاری کنید و از داشتن آنها لذت ببرید و نه از نداشتن نداشته ها غم و اندوه!_ به بهانه ناراحتی و... لبخند روزانه را فراموش نکنید، خود را وادار به خندیدن کنید چرا که خنده بر هر دردی دواست._به فرا گرفتن مهارتی جدید و جذاب، رو بیاورید._ به ظاهر خود رسیدگی بیشتری کنید، استفاده از رنگهای روشن در لباس، لباس اتو کشیده و مرتب، استفاده از عطر و..._ حضور در جمع و پرهیز از تنهایی و گوشه گیری._ مدیریت فکر، به این معنا که وقتی افکار منفی و خاطرات تلخ به ذهنتان خطور می کند، سعی کنید با تغییر موقعیت مکانی، افکار مثبت را جایگزین نمایید و از دامن زدن به افکار منفی خودداری کنید._ تفریح، گردش، مسافرت و ورزش نقش عاشق یکی از اقواممان شدهام که اطلاعی از علاقه من ندارد. ومن هم جرات گفتنش را ندارم و میخواهم تا فراهم شدن موقعیتش به او فکر نکنم. ولی نمیشود و همیشه به او فکر میکنم.
با سلام و تشکر به خاطر ارتباطتان با این مرکز
پیش از پاسخ به سوال اصلی شما باید گفت اصل علاقمندی، نه یک اصل ماورایی و رمانتیک، بلکه ناشی از یک اصل بسیار ساده روانشناختی است. این اصل ساده، اصل مجاورت است. البته مجاروت ممکن است ذهنی باشد و سرمایه گذاری روانی و تصویر سازی ذهنی باشد. خواه ناخواه وقتی دو نفر برای مدتی در مجاورت یکدیگر قرار میگیرند(مانند دختر و پسرهای یک فامیل)، به تناسب و توافق ویژگیهای شخصیتی طرفین و همچنین شرایط فیزیولوژیک آن دو، به هم علاقمند می گردند. ضمن آنكه علاقمندی به جنس مخالف به شدت تحت تأثیر انگیزههای ناهشیار یا هشیار جنسی میباشد. صرف علاقمند شدن نشانگر وقوع هیچ حادثه و رویداد خاصی نیست. به هیچ عنوان نمی توان بر روی آن حساب باز کرد. به عبارتی روانشناسانه تر ماهیت عشق بسیار پیچیده است. اگر باعث کاهش عملکرد قابل توجهی در فرد گردد، رنگ و بوی اختلال نیز به خود میگیرد. در برخی علاقههای افراطی که فرد را برای مدت طولانی از روند زندگی روزمرهاش جدا می گردد، رگههایی از افسردگی، اضطراب بالا و همچنین رفتار وسواسی و... مشاهده میشود.
آنچه که در اسلام و روانشناسی به عنوان یک اصل مهم، مورد تأکید قرار گرفته، پیشگیری از علاقه افراطی (عشق) است.
با ساماندهی جانانه نظام عاطفی و شناختی خود در راهی گام نهیم که ازدواج عزتمندانه، مقتدرانه و به دور از هر گونه دلسوزی و ترحم از طرف مقابل و... در پی داشته باشد. از سویی دیگر تجربه نشان داده دو طرفه کردن عشق یک طرفه در اکثر به شکستی جانکاه می انجامد به ویژه این که طرف مقابل پسر باشد.
در هر صورت توجه شما را به نکات ذیل جب می نمایم:
۱- از آن جا که مشخص نیست شما در نهایت به هم می رسید توصیه می شود به جای تشدید علاقه به تعدیل آن بپردازید. موفقیت شما در این مهم، زمینهساز موفقیتهای بزرگ در زمینه عزت نفس، اعتماد به نفس، تقویت اراده، رشد معنوی، سربلندی در آزمایشهای الهی آتی، ازدواج ملاکمند و عاقلانه (نه احساسی)، ارتقای سطح تحصیلی و شغلی،... و دهها موفقیت دیگر میگردد.
۲- استقلال عاطفی ـ روانی و عزت نفس از جمله مهمترین خصوصیات هر انسان است.
۳- نیک بدانید که عشق و وابستگی عاطفی برای یک ازدواج عاقلانه نه تنها کافی نیست، بلکه از جهاتی مضر است، چرا که به مرور بعد از ازدواج این احساس کمتر شده و با فعال شدن عقل و اندیشه به جای احساس و عواطف اولیه، انتظارات و خواسته ها و نیازهای واقعی شما آشکار شده ، شاید ظرفیت و توانایی برآورده شدن و کنار آمدن با انتظارات و خواسته ها و نیازها و علاقه های شخصی مشکل باشد.
۳- تمایل شما به ابراز زود هنگام علاقه نیز منطقی به نظر نمیرسد، چرا که بر خلاف تصور شما تقدیر مثبت شما با این روش آسیبزا رقم نمیخورد، اگر ازدواج با ایشان مقدر باشد، هیچ کس را یارای ستاندن تقدیر نیست. چه بسا در آیندهای بسیار نزدیک با یک حساب سرانگشتی و با آشکار شدن تفاوت های شخصیتی، فرهنگی و خانوادگی از انتخاب خود پشیمان گردید.
۴- به هوش باشید که موانع بسیاری بر سر راه این ازدواج احتمالی وجود دارد که از جمله آن ها: عدم همخوانی خونی و ژنتیکی، عدم رضایت والدین طرفین، تعلق خاطر ایشان به دختر دیگر و ... میباشد.
در زمینه چگونگی مطلع ساختن ایشان نیز باید گفت در درجه اول توصیه ما ( با توجه به نکات بالا) شمامی توانید از واسطه هایی مطمئن و امین در مورد اینکه ایشان هم رضایت قلبی دارند، استفاده کنید. اما یک گزینه که شما را دیر یا زود درگیر خود خواهد کرد ورود مستقیم شما (از طریق صحبت رو در رو ،نامه، تلفن، پیامک، ایمیل و ....) به این وادی پر آسیب است در این باره باید گفت ابراز درونیات خود و اطلاع داشتن یا نداشتن ایشان از عاشقپیشگی شما اگر چه به ظاهر یک مشکل شما را حل میکند، ولی ده ها مشکل جدید برای شما و ایشان فراهم میآورد. مشکلاتی مثل:
أ ـ ناکامی بیشتر به خاطر بر ملاشدن یک طرفه بودن عشق؛ب - تشدید رابطهای نفسگیر که فرجامش به هیچ وجه مشخص نیست؛د ـ کاهش شدید عملکرد شما یا طرفین به خاطر تشدید عشق؛ه ـ عوارض بسیار منفی ناشی از احتمال بالای منجر نشدن این عشق به ازدواج. چه بسیار عاشق و معشوق سینه چاکی که به هر دلیلی از وصال معشوق خود باز ماندند و زندگی بعدی خود را به مخاطره انداختند.و ـ نادیده گرفته شدن دیگر ملاک های ضروری برای زندگی پایدار در صورت ازدواج.ز ـ کاهش شدید عزت نفس شما و همچنین افت معنوی و دهها مشکل دیگر.
در مجموع در مواجهه با این مشکل متأسفانه سه راه بیش تر ندارید:أ) بسوزید و بسازید تا شاید خداوند حکیم معجزهای کند که و سیگنالی از طرف مقابل برای شما پدید آید. که خداوند هم هیچ کاری را بدون اراده و حرکت شما انجام نخواهد داد.ب) ایشان را به زور یا خواهش متقاعد نمایید که به خواستگاریش بروید. که باعث تحقیر و خودسرزنشی بعدی شما خواهد بود.ج) به خود بقبولانید که عشق یک طرفه چیزی جز رنج و محنت بیثمر نیست.
هشدارهای تلخ و شکننده که شاید به ذایقه شما به هیچ وجه خوش نیاید، به هیچ وجه نافی ازدواج شما با ایشان نمی باشد، بلکه بیانگر این است برای موفقیت در این نوع ازدواج های پر دامنه بازسازی شخصیتی، اصلاح رفتارهای آسیب زا و ترمیم خلاهای عاطفی و رعایت نکات بالا ضروری به نظر می رسد.سزایی در سطح نشاط شما خواهد داشت._ به خواب خود اهمیت بیشتری دهید( از کم خوابی و پر خوابی اجتناب کنید، سر شب بخوابید، اتاق خواب را تاریک کنید، خواب روز را حذف و یا کاهش دهید و...)._ به تغذیه سالم اهتمام داشته باشید( در این خصوص با یک متحصص طب سنتی یا اسلامی مشورت نمایید)_ با یک روانشناس گفتگو کنید._ از خدای متعال استمداد بطلبید و رابطه معنوی خود را تقویت نمایید.
در پناه خدای متعال موفق باشید.منبع : شهر سوال
افزودن دیدگاه جدید