ويژگي هاي دوران بلوغ و نوجواني چيست؟
یک نت ـ دخترخاله ام دختر خوبیه هم از لحاظ اخلاق و هم از لحاظ تحصیل و ... ولی مشکل اینجاست که من هیچ حسی به ایشان ندارم اما ازش بدم نمی آید. ولی به دلمم ننشسته ...هیچ مشکل بیماری ژنتیکی در خانواده نداریمولی به نظر خودم دو علت برای ترس من وجود دارد:
یک-بخاطر ازدواج فامیلی هست که می گویند بد است. دو-قبلا عاشق دختری بودم که متأسفانه ازمن ۳سال بزرگتر بوده و نمی توانم با وجود گذشت یکی دو سال فراموشش کنم . من از سرد شدن در زندگی آینده می ترسمتأسفانه مشخص نیست شما در سن ۱۵ سالگی ، زمانی که باید با شور و هیجان با درس خواندن و پیشرفت تحصیلی انتظارات خود، خانواده و جامعه را برآورده می کردید ، چگونه در وادی عشق و محبت این گونه ای قرار گرفته اید . در این موقعیت سنی شما می بایست مانند تمام پسرهای ۱۵ ساله که در دوره بلوغ با تمرکز بر کسب تجربه و افزایش مهارت های خود و تربیت خویش به سوی کمال و اهداف انسانی پیش بروید ؛ هم احساس خودارزشمندی ، احترام و کارآمدی و غرور و افتخار در میانسالی خواهید داشت و هم در آینده با آرامش ، قدرت انتخابی عاقلانه را تجربه می کنید . باید خدمت شما عرض کنم الان در سن ۱۵سالگی بر اساس غریزه تصمیم گرفته اید و تصمیم بر اساس مسایل زیستی دوران بلوغ نگاه بسیار پایین و دست کم گرفتن مهمترین اتفاق زندگی شما خواهد بود. قطعا شما باید برنامه ای برای اینکه چگونه این وضعیت را کنار بگذارید و ترک ذهنی و بیرونی داشته باشید باید اجرا کنید؛ زیرا طبق گفته روان شناسان وابستگی و عشق به طور کلی نشانه افسردگی و وسواس است ودر سن پایین تر از ۲۴ سال تنها و تنها حالت بیولوژی و جنسی داشته و فرد در این سنین فقط به این بعد جنسی فکر می کند. البته کمبودهای دوران کودکی که در کنار پدر و مادر باید برآورده شود هم در این وابستگی دخالت دارد . پس کمی با خود بنشینید و با نگاهی به خود و سن و موقعیت خود و مراجعه به یک روانکاو با گرایش بالینی شما را به خودتان و موقعیتی که در آن هستید آشنا کند .
اما تا زمانی که شما به یک مشاوره حضوری اقدام کنید به راهکارهای زیر عنایت فرمایید:۱- سعی کنید بر روی ترک این رابطه فکر کنید.ابتدا با نوشتن دلایل ترک سعی کنید شناختی نسبت به اینکه " چرا من ترک کنم" داشته باشید.۲- آسیب هایی که تا کنون داشته اید و در آینده خواهید داشت را بنویسید.۳- با خودتان لحظه ای فکر کنید و بگویید "چرا من باید گدای محبت فردی باشم؟".۴- سعی کنید با ریشه یابی وضعیت خودتان ترجیحا با یک متخصص علت این احساس و کمبود محبت تان را کشف و درمان کنید.۵- سعی کنید برای زندگیتان هدف های دراز مدت و کوتاه مدت ترسیم کنید و منطقی و عاقلانه زندگی کنید. (درس ، شغل ، ازدواج)۶ - تمام محرک های بیرونی و آثاری که ایشان را در ذهن شما زنده می کند و تداعی می کند حذف کنید.(شماره ،تصویر ، اس ام اس ، مکان و زمان رفت و آمد)۷- با خود بگویید" اگر ازدواج در سن ۱۵ سالگی منطقی بود پس چرا اکثر افراد در این سن مشغول ساخت پشتوانه تحصیلی ، اقتصادی و اجتماعی و جایگاه خودشان هستند ؟" پس وجود فشارهای جنسی و عدم تخلیه هیجان و عواطف در خانواده باعث شده شما اینگونه شتاب زده رفتار کنید .قطعا و قطعا بدانید این احساس در این سن برای شما مضر است و نشانه کمبود محبت والدینی است و باید در آنجا برآورده شود و سعی کنید با تلاش و کوشش به ذخیر سازی مهارت های زندگی ، مفید بودن برای خود ، خانواده و جامعه و برآورده کردن انتظارات خود ، خانواده و جامعه مشغول شوید . از طرفی این را نیز بدانید که شما تا سن ۲۴ سالگی هر سال احساسات و عواطف متنوع و گوناگونی خواهید داشت! پس اگر هم این دختر خانم را می پسندید سعی کنید تا زمان مناسب و منطقی به آن فکر نکنید و با خود بگویید " باید آن زمان احساسم را ببینم ، ممکن است در آینده دیگر چنین احساس کنونی را نداشته باشم ."
سردرگم و کلافه شدم حالا من چکار کنم هزینه مشاوره را هم ندارم که بروم و کمک بخواهم. لطفا بگین ردش کنم یا اقدام کنم برای صحبت اولیه.از اینکه برای حل مسأله و مشکلتان تلاش های بسیار زیاد و تحقیق و پرس و جو می کنید قدردانی می کنیم . اما گاهی اوقات دغدغه و مشکل با افزایش اطلاعات و جمع آوری اطلاعات حل نمی شود و مشکل را باید در درون خودمان شناسایی کنیم و برای حل آن از مشاور کمک بگیریم همانطور که در وضعیت شما هر چه اطلاعات گرفتید به جای پیداکردن یک مسیر منطقی و راه حل مناسب احساس سردگمی و کلافگی رسیدید. بعضی وقت ها ما انسان ها به دلیل مسایل دوران کودکی و یا الگو های والدینی و شخصیت پدر و مادر در طول مدت زندگی دچار یک نوع احساسات غیر منطقی ولی آزار دهنده و مهم می شویم همیشه در زندگی دچار تردید می شویم و احساسات و افکار ما بدون دلیل منطقی و صرفا با دلایل ضعیف که به اصل موضوع مربوط نمی شود دچار سردرگمی و تعارض و تردید و عدم اطمینان به مسیر انتخابی می شویم و دایما در زندگی برای خودمان دو راهی باز می کنیم.پس احتمال وجود ویروس وسواس در مغز و تفکر شما وجود دارد که نیاز به بررسی تخصصی بیشتری دارد.اگر بخواهیم علت هایی که برای به دل ننشستن ایشان بررسی کنیم می بینیم که علت های واقعی که به عشق علاقه شما آسیب بزند وجود ندارد:۱-علت اول که با مشورت با مشاوره ژنتیکی و اطمینان دهی ایشان حل می شود و بعد از گفت و گو شما نباید دچار سردرگمی شوید.۲-علت دوم هم که شما می توانید با چند جلسه دیدار و گفت و گو در بهانه را برای به دل ننشستن ببندید.۳-علت سوم که بسیار بسیار مهم است باید با کمک مشاوره حضوری عشق و علاقه گذشته را با دلایل منطقی و کار شناختی و بررسی آسیب ها در صورت ازدواج، ذهن و دلتان را پاک کنید. با افکار منفی و آینده نگر های منفی مبارزه کنید و با خوش بینی به آینده نگاه کنید قطعا شانس شما در وجود احساس منفی در زندگی آینده مانند تمام انسان های روی کره زمین است در حالی آنها به هیج وجه به ذهنشان اجازه این فکر و پیش بینی آینده را نمی دهند ولی شما به ذهنتان اجازه این کار را می دهید.پس احتمال اضطراب و وسواس فکری در شما وجود دارد که باید قبل از هر انتخاب مهمی تا حد بسیار بالایی درمان شوید
افزودن دیدگاه جدید