شرایط ازدواج دوم و چند همسری
یک نت ـ لزوم ترویج چند همسری، واقعیتی انکار ناپذیرنظرى به واقعیت های موجود جامعه، چشمان انسان را باز می كند كه باید از تعارف كم كرده و بر مبلغ افزود و هیچ وقت نباید براى حفظ منفعت عده اى اجازۀ ظلم به عده دیگر را صادر كرد.در حال حاضر طبق آمار، تعداد جمعیت افزون دختران در سن ازدواج ، نسبت به پسران، حدود دو میلیون نفراست و همچنین گفته مى شود كه بیش از یك میلیون بیوه نیز بدون همسر روزگار مى گذارانند. چه باید كرد؟
آیا در مقابل این لشکر عظیم حدود سه میلیونى، مرد مجرد وجود دارد؟ آیا خانم هاى شوهر دار كه به طور دائم سنگ تزلزل خانواده ها را به سینه مى زنند راهى براى ازدواج این گروه مورد ظلم قرار گرفته دارند؟ و یا فقط حرف هاى خود را به خاطر خود خواهى تكرار مى كنند؟شاید ما زیاده روى مى كنیم و آن ها راهى براى ازدواج زنان بیوه و دختران مجرد، غیر از چند همسرى سراغ دارند!! ما نمى دانیم!! شاید آن ها خیال مى كنند بذرى وجود دارد كه مى شود كاشت، و محصول آن مردان مجرد آمادۀ ازدواج باشد یا این كه شاید راه عملى تر، این باشد كه مردان مجردى از فضا وارد نماییم؛ البته شاید هم بتوان به معجزه امیدوار بوده و یا دست به دعا برداشت كه خدا صورت مسأله را پاك كند؛ یعنى در یك شب، این سه میلیون محتاج، احتیاجشان برطرف شود.باید گفت زنان شوهر دار به لحاظ عاطفى بودن و عدم درك تنوع طلبى جنسى مردان ـ كه در موارد بسیارى به خاطر محروم شدن از حلال سراغ رابطه نامشروع مى روند ـ هیچ وقت به احساس ضرورت درونى نمى رسند مگر این كه یا احساس ضرورت، از عاملى بیرونى پیدا كنند مثل این كه یقین به آبروریزى شوهر، به خاطر ارتباط نامشروع كنند و یا این كه نقش زنان در تصمیم گیری هاى اجتماعى تعدیل شود و یا در این وادى از میدان تصمیم گیرى حذف شوند.حرف ما را سنگین نشمارید. زنان چون متوجه وضعیت مردان و روحیۀ آن ها نیستند هر چند هم بخواهند انصاف را رعایت كنند ـ نهایتش آن است كه مى خواهند آنچه برخود نمى پسندند بر دیگران نیز نپسندند ـ براى حكم كردن بر علیه مردان، به قانون حاكم بر وجود زنانۀ خویش مى نگرند که ازهنگام ازدواج، به غیر از همسر به رابطه با فرد دیگرى حتى فكر هم نمى كنند [چون احساس نیاز عاطفى به غیر او ندارند] و نتیجه مى گیرند كه دلیلى ندارد شوهر ایشان همسر دیگرى را حتى در فكر خود طلب كند. به همین دلیل، حتى فكر همسر دوم را نیز بر شوهر نمى پسندند برای این که خودشان تنوع طلب نیستند و علت این امر هم چیزى نیست مگر مقیاس قرار دادن احساسات و عاطفه های زنانۀ خود، برای بایدها و نبایدها و در نتیجه رسیدن به این قضاوت كه اگر مردى دل به زنى سپرد، معنى ندارد كه ارتباط با زن دیگر را بخواهد و اگر حتى فكر آن را كرد به شدت محكوم است؛ یعنى موافقت طبیعت مرد با طلب ارتباط جنسى با غیر همسر اول را درك نمى نمایند و از این رو شوهر را نه تنها از اقدام، بلكه از فكر ازدواج دوباره منع مى كنند و بر مردان دیگر نیز این عمل را نمى پسندند و علت این جز ندیدن واقعیت های روحیۀ مردانه چیز دیگری نیست و بدین جهت به طور دائم مردها را به بى وفایى متهم مى كنند.شما بگویید، با كسی كه احساس تشنگى نیازمندان را درك نمی كند به طوری كه در وجودش احساس این نوع تشنگى وجود ندارد و حاضر هم نیست كه حتى به حرف طرف مقابل، گوش دهد ـ و اگر هم گوش دهد به درك آن احساس نمى رسد ـ چه رفتارى غیر از حذف از میدان تصمیم گیرى سزاوار است؟در حال حاضر از دید فرهنگ عمومی جامعه ما، تنها راه مورد قبول برای رفع نیازهای جنسی، ازدواج به صورت تك همسری است، ولی واقعیت ها گویای آن است كه این نوع ازدواج، توان جوابگویی كامل به احساس نیاز جنسی افراد و گروههای مختلف جامعه را ندارد به گونه ای كه وجود بازار آزاد استفاده جنسی [از چشم چرانی گرفته تا معاشرت های خشك و تر جنسی] بر هیچ صاحب چشمی پوشیده نیست و هر چه می گذرد كم كه نمی شود بلكه باید گفت رو به افزایش هم می رود. واضح تر و بی پرده تر آن كه: تعدادی نه چندان كم، از مردان متأهلی كه با وجود داشتن همسر، احساس نیاز می كنند در صورت یافتن موقعیت مناسب [ با زیر پا گذاردن دین و قانون و با وجود خطر ابتلا به بیماری های جنسی همانند ایدز] سر از پا نشناخته به سراغ بازار آزاد رابطه جنسی می روند. از طرف دیگر، جمعیت میلیونی از خانم هایی كه در قبل ازدواج كرده و الان امكان ازدواج [به علت نبود فرد مناسب] برایشان موجود نیست وجود دارند. «ساقی یک طرف وتشنگان هم یک طرف»دیگر آن كه این واقعیت یعنی فزونی میلیونی جمعیت دختران در سن ازدواج بر جمعیت پسران در این سن را نمی توان انكار كرد و با توجه به قانون حاكم بر عرف جامعه، كه انحصار ازدواج در تك همسری است راهی برای ازدواج این تعداد دختر مازاد بر پسر وجود نخواهد داشت. به نظر می رسد یا باید انحصار ارضاء جنسی در ازدواج را كنار گذارد و مانند جامعه های غربی تنور بازار آزاد رابطه جنسی را گرم نمود و یا این كه با حفظ انحصار رابطۀ جنسی در محدوده ازدواج از قانون تك همسری دست برداشت. پس اگر راه اول به علت مخالفت با سنت ملی و فرهنگ مذهبی مردم ما شدنی نیست، در نتیجه چاره ای جز رواج ازدواج به صورت چند همسری اعم از ازدواج دوباره (موقت و دائم) وجود نخواهد داشت. بررسی ضرر احتمالی ازدواج دوباره (موقت و دائم)آیا ازدواج دوباره و موقت، به ضرر زنان شوهر داراست؟ این سؤالى است كه جواب بعضى از افراد یا بلكه بسیارى ازآن ها [با قاطعیت] مثبت است و این را كمال ظلم و بى انصافى مردان بى وفا می دانند كه تمام عشق و محبت همسر خود را نادیده گرفته و براى هوسبازى سراغ زن دیگر می رود. كافی است كه مردى یكى از این دو ازدواج را انجام دهد، آن وقت است كه باران مذمت از همه جا به رویش باریدن گرفته و در تنگناى تحریم عاطفى واقع مى شود. آیا در واقع ازدواج دوباره و موقت آن قدر مضّر است كه منشاء این چنین مذمتى باشد؟بررسی هاى اجمالى گویاى این مطلب است كه تصور مى شود با ازدواج بعدى، ازدواج اول در خطر از هم پاشیدگى قرار مى گیرد ـ البته صحت این مطلب یا عدم آن در جاى دیگر بررسى مى شود ـ ولی این جا سخن دیگرى مطرح است كه اگر [بر فرض] وجود ضرر را قبول كنیم به جاى راه هاى ذكر شده، براى ارضاء جنسى افراد مجرد همانند زنان بیوه، كه مشكل آن ها با ازدواج اول حل نشده است، چه راهى وجود خواهد داشت؟ وقتى به تعداد آن ها مرد مجرد وجود ندارد چه سیاستى باید اندیشید؟ آیا تنها به این دلیل كه در ازدواج دوباره و موقت خطر از هم پاشیدگى بعضى از خانواده ها وجود دارد ـ كه معتقدیم آن هم با ترفند هاى مناسب و عاقلانه تا حد زیادى قابل جلوگیرى است ـ باید راه رابطه های آزاد را باز كرد؟ می توان گفت همان طور كه قانونگذار، قوانینى را كه در ظاهر براى مردان ضرر دارد ـ همانند جهاد ـ تشریع كرده است. همان طور نیز چه اشكال دارد كه مصلحت جامعه را بر مصلحت بعضى افراد ترجیح دهد؟ افزون بر آن كه، در این جا ضرر نیز قابل جبران است؛ یعنى اگر حصار سخت ازدواج كردن فرو ریزد و افراد بتوانند به راحتى همسر اختیار كنند ازدواج هاى از هم پاشیده، با فردى دیگر دوباره تجدید خواهد شد.صرف نظر از مسأله نفع اجتماعى، كلام دیگرى با خانم هاى مخالف داریم وآن این است كه اگر شما خود را به جاى زنان بیوه بى شوهر قرار دهید آیا منع كردن از ازدواج دوم را خودخواهى نمی دیدید؟ دیگر سخن آن كه به خانم ها عرض می كنیم كه اگر راه ازدواج بعدى همچنان بسته بماند در صورتى كه خداى ناكرده خود شما به سرنوشت بیوه زنان دچار شوید [به طور مثال به هر دلیلی از همسرتان جدا شوید یا شوهر خود را از دست دهید] باید تا آخر عمر محرومیت سوزناك بیوه گى را به جان بخرید و دم بر نیاورید. خلاصۀ كلام آن كه: اگر ضررى براى ازدواج بعدى تصور شده باشد قابل مقایسه با منفعت اجتماعى آن [كه همان امنیت و آرامش جنسى در جامعه است] نیست.در یكى از شهرها یكى از زنان بیوه این مطلب را به یكى از مسؤولین آن محل گفته بود كه «چطور است زنان شما شوهر می خواهند اما ما نمی خواهیم»؟! این كلام حكایت از واقعیتى تلخ در زمینه محروم بودن بسیارى از افراد این جامعه از آنچه حق مسلم آن ها است دارد. ای زنانى كه از نعمت خانواده و همسر برخور دارید، این زنان شوهر دیده و طعم زندگى زناشویى چشیده را، كه به علتى دچار محرومیت شده اند از نظر شما چه باید بكنند؟ آیا به گردن می گیرید كه تن به رابطه آزاد جنسى دهند. فرداى قیامت می توانید جوابگوى اعمال آن ها به حق تعالى باشید؟ اگر جواب، منفى است كه به طور قطع نیز همین طور است پس چه راهى را پیشنهاد می كنید؟اگر می گویید جوانان مجرد با آنان ازدواج كنند! جواب می دهیم اگر شما پسر جوانى داشتید حاضر بودید آن ها را به همسرى خود درآورند؟ اگر جواب منفى است پس چرا حاضرید جوانان مجرد دیگر، با آن ها ازدواج كنند؟ آیا مرگ فقط براى همسایه خوب است؟ آیا فكر می كنید این سرنوشت محتوم آن ها بوده و لا جرم باید بسوزند و بسازند؟ اگر می ترسید كه تعدد همسران، شما را از شوهرتان جدا كند و مهر شما را از دل او بیرون نماید نگاهى به طایفه های دیگر بكنید كه زن اول، اقدام به خواستگارى براى ازدواجِ شوهرش با زن دوم می كند، آیا آن ها به محض گرفتن زن دوم، زن اول را رها می كنند كه این طور نیست؛ چون اگر این طور بود این قضیه به صورت رسم های آن قوم ها در نمی آمد.مطلب چیز دیگرى است و خانم هاى ایرانى از آنچه می ترسند همان بر سرشان می آید و علت آن نیز خودشان هستند؛ یعنى می ترسند كه مهر شوهرشان با ازدواج مجدد از آن ها بریده شود ولى خود در عمل آب به آسیابِ همین تصور می ریزند؛ زیرا در صورت فهمیدن ارتباط شوهر با زن دیگر [اگر چه ازدواجى هم هنوز صورت نگرفته باشد] آنچنان زندگى را بر شوهرسخت کرده و بر او تنگ می گیرند و تمكین نمی كنند كه او را از نظر جسمی و روحی از خود دور می كنند و به طور عملی به سرعت، زن دیگر را در دل شوهر خود جاى می دهند؛ در حالی كه اگر به جاى این كار، سعى در جذب شوهرشان کرده و روح او را از محبت خود سیراب كنند، محبت دوم، اگر خط ابرویى باشد از میان خواهد رفت و در صورتی كه مشاهده كنند به علت هایی شوهر، نیاز به همسر دوم دارد اگر خود اقدام نمایند این محبت آنان هرگز ازجانب شوهر فراموش نخواهد شد.پس زنان آزاده و عاقل باید راه را براى ارضاء حلال بیوه زنان هموار كنند و این راه را اگر چه نپسندند حداقل به عنوان تنها راه ممكن بپذیرند و اگر آن را بر خود نمی پسندند حداقل نسبت به دیگران منع ننمایند.بدانید که سرانجام قیامتى هست و اگر درباره خودتان بتوانید جواب دهید كه [می ترسیدم شوهرم مرا رها كند] ولی در مورد منع نسبت به دیگران جوابى نخواهید داشت.
افزودن دیدگاه جدید