دلتنگی های یک دختر مجرد
یک نت ـ دلتنگی های یک دختر مجرد
در جامعه ی در حال گذار ما که ازدواج کردن پیچیده تر از گذشته شده، تعداد دختران مجردی که هنوز امکان ازدواج پیدا نکرده اند افزایش یافته است. در این مطلب درباره مشکلاتی که این دختران در خانواده و جامعه با آن مواجه هستند صحبت می کنیم.
قدیم تر ها سیستم ازدواج غالباً به این صورت بود که یک نفر واسطه می شد و پسر و دختری را که در دوست و فامیل و آشنا می شناخت و بین آنها تناسبی می دید به هم معرفی می کرد. خب آن زمانها مردم بیشتر در جریان حال و روز و زندگی هم بودند، بیشتر با هم رفت و آمد داشتند و همدیگر را بهتر می شناختند، معیارهای ازدواج جوانان آن دوران نیز با حالا تفاوتهایی داشت. این روند ادامه داشت تا وقتی که مدرنیته وارد زندگی ها شد. نمی خواهم بگویم که مدرن شدن و با دنیای مدرن آشنا شدن نباید اتفاق می افتاد اما به اندازه فایده هایش، تبعاتی هم داشت و دارد. به روز شدن بدون یاد گرفتن سواد ممکن نبود، پس همه ملزم به آموختن شدند و الحق و الانصاف که دختران در این زمینه خوش درخشیدند.
اما امروز خیلی موارد تغییر کرده است، از جمله تمایل پدر و مادرها به زود شوهر دادن دخترانشان، معیارهای ازدواج دخترها و پسرهای جوان، میزان ازدواجهای فامیلی ، سیستم رفت و آمدهای بین خانواده ها و همسایگان و خیلی موارد دیگر. کم کم آشنایی و شناخت خانواده ها از هم و تعداد واسطه های معرف کمتر شده، در نتیجه خواستگاران مناسب کمتر می شود و باعث بالا رفتن سن دختران شده است. در این شرایط خانواده ها که هنوز جایگزینی برای معرفهای قدیمی و باز کردن مجدد پای خواستگاران به خانه سراغ ندارند و نمی دانند با وضعیت جدید چه کار کنند، اما نکته حائز اهمیت این است که دختران مجرد بیشتر از پدر و مادرهایشان تحت فشار هستند و به اصطلاح چوب دوسر سوخته محسوب می شوند. حال ببینیم در این کارزار چه فشارهایی که بر دختران مجرد وارد می شوند؟
فشارهایی برای یافتن شوهر مناسبدختر خانم سی و سه ساله ای می گفت: «خوش به حال دختران قدیم، تکلیف شان معلوم بود، توقع پدر و مادر ازشان معلوم بود. حالا چی؟ وقتی در سن مهیج هجده-بیست سالگی هستی و خواستگار هم داری پدر و مادر می گویند باید درس بخوانی. چند سال بعد که یک دختر تحصیل کرده شده ای و دیگر سنت بالاتر رفته آنقدر ها خواستگار نداری. این موقع است که پدر و مادر به تأخیر افتادن ازدواجت را پای خودت می گذارند و خودشان را کاملا کنار می کشند، قضیه به همین جا ختم نمی شود و والدین تا دیروز اگر می دیدند یا می شنیدند با یک پسر همکلاسی، همکار و یا فامیل چند باری حرف معمولی کاری یا درسی زده ای، سریع عکس العمل نشان می دادند حالا تشویقت می کنند به آشنا شدن و اینکه خودت عاقلی و بالغ یک فرد مناسب برای زندگی پیدا کن. ولی حسابش را نمی کنند شما تا این سن با فرهنگ دیگری بزرگ شده ای و خواسته اطرافیان را درک نمی کنی.»
همان طور که از گفته های این خانم جوان بر می آید در حال حاضر مهمترین مشکل دختران مجرد ، فشار خانواده و اطرافیان است آن هم در شرایطی که در سیستم تربیتی و سنت رفتاری خانواده این مسئله پیش بینی نشده و تمهیداتی در مورد آن اندیشیده نشده است. در این وضعیت فکر دختر از سه جهت مشغول خواهد شد: اول: بابت مجرد ماندنش، دوم به خاطر فشار خانواده و اطرافیان و سوم هم نداشتن مرجع مناسب برای حل کردن این مسئله. نتیجه فقط یک چیز است: افزایش استرس یک دختر سن بالا.
کنایه هایی که تک و توک شنیده می شودیک دختر مجرد حرفهای زیادی راجع به تجرد خودش می شنود و چون نمی داند و یا بهتر بگویم نمی تواند برای حل مشکلش اقدام سریع و مستقیمی انجام دهد، به استرس بیشتر دچار می شود. مثال:حرف هایی که یک دختر مجرد که به عروسی رفته است می شنود:« انشاءالله عروسی خودت، یه حرکتی بکن دیگه».دختر مجرد در عزا: « عروسیت جبران کنیم، خدا بیامرز آرزو به دل دیدن عروسیت موند».دختر مجرد در مهمانی: «دختر فلانی شونزده سالشه نامزد کرده... مردم چه زرنگند!».دختر مجرد در مراسم سفره: «بشین اینجا ته مونده سفره رو بتکونم سرت بلکه بختت باز بشه».دختر مجرد در مراسم نامزدی اقوام: «انگشتر عروس رو دستت کن ، دست راستش روی سر تو».دختر مجرد که برای روز دختر کادو می گیرد: «امسال آخرین ساله ها».خلاصه آنقدر صحبت های گوناگون از دور و نزدیک شنیده می شود که این دختر خانم تصمیم می گیرد کمتر در مراسم رسمی، خانوادگی شرکت کند.
شایع پراکنی ها و مزاحمت هاحساسیتهای اجتماعی نسبت به دختران مجرد بیشتر از متأهلین است. برای مثال اگر در یک سفر خانوادگی، دختر خانواده با یک آقا که می تواند همکار، همسفر، فامیل و یا هتلدار باشد تلفنی یا حضوری چند بار صحبت کند، پچ پچ های اطرافیان شروع می شود. به علاوه دختران مجرد چه در محل کار و چه در محیط های همسایگی و خانوادگی بیشتر در معرض خطر مزاحمت های مردان دور و برشان قرار دارند.
خدمت رسانی به خانوادهدر فرهنگ و سنت ما دختران تا زمان ازدواج ملزم هستند با خانواده و در خانه پدری زندگی کنند. این موضوع علاوه بر محاسنی که دارد، مسؤلیتهایی را هم برای آنها می آورد که گاهی به مشکل تبدیل می شود. از جمله آنها افزایش انتظارات خانواده از آنها برای خدمت رسانی به بقیه است. دختر بیست و نه ساله ای می گفت: «خسته و کوفته ساعت هفت از سر کار به خانه می رسم. می بینم خواهر و برادر و بچه هاشون اومدن برای شام... از آمدنشون ناراحت نمی شم که خوشحال هم می شم ولی اینکه با رسیدن من به خونه بقیه می نشینند و من با آن همه خستگی باید تا آخر شب بشورم و بپزم و پذیرایی کنم اذیتم می کنه». یا دختر سی ساله ای می گفت: «از خواهر برادرها، خاله و عمه و مادر بزرگ هر کس مریض می شه می فرستند، دنبال من...
چند ماه پیش یکی از خواهرهایم وضع حمل کرده بود که مصادف شد با دو هفته تعطیلات تابستانی من... بیمارستان پیشش بودم. خونه هم که آوردیمش همه گذاشتنش برای من.. آنقدر از کار و شب بیداری خسته شدم که عطای تعطیلات رو به لقاش بخشیدم. بهانه ای جور کردم و برگشتم سر کار». دختر خانم بیست و هشت ساله دیگری می گفت: «آنقدر که از توقع های بی جا اذیت می شم که از مجرد بودنم اذیت نمی شم».
کاهش تعاملات اجتماعی:در فرهنگ ما رسم بر این است که برای عروسی و عزا از کسانی که ازدواج کرده و خانواده تشکیل داده اند، به طور مشخص و رسمی دعوت به عمل می آید و شاید دختران مجرد به مراسم دعوت نشوند، در قدیم مهمترین جایی که برای دختران خواستگار پیدا می شد،جشن ها،مراسم عزاداری و عروسی ها بود. در سایر مهمانیها هم که شامل زوجها باشد، مجردها کمتر دعوت می شوند. در نتیجه به مرور دختران مجرد با کاهش تعاملات اجتماعی مواجه می شوند...
منبع:تبیان
دیدگاهها
بنظر من باید دخترها کمی ازتوقعهاتشان بکاهندو راه قناعت را پیشه کنند تا در زندگی ارامش داشته باشند
افزودن دیدگاه جدید