چهرهای عبوس دارم !!
یک نت ـ در خيابان چهرهاي عبوس دارم و نميتوانم خودم را كنترل كنم و بسيار از اين بابت ناراحتم، چه پيشنهاد ميداريد؟
پاسخ:
ساعتي در خلوت و تنهايي بنشين، قلم و كاغذي بردار و روي صفحه بنويس: هر پديدهاي علتي دارد، چرا در خيابان گرفته و عبوسم؟ اگر به خاطر بيعلاقهگي به مردم است چرا؟ اگر نسبت به مردم و كاركرد جامعه بدبينم، ريشه بدبيني چيست؟ آيا چون معتقدم كه در مردم، صداقت، همدلي، رازداري، امانتداري يا سير ارزشهاي اخلاقي و انساني وجود ندارد، حالت اضطرار و دلهره و تنفر در من ايجاد شده و مرا عبوس و بداخلاق نموده است، يا دليل ديگري دارد؟
شايد چون در برابر مردان و پسران نامحرم و در برخورد با رفتار غير منطقي آنان قرار ميگيري، ناخودآگاه چهره عبوس پيدا ميكني، اگر دليلش همين است ضعف نيست بلكه نقطه قوّت و امتياز شما و نشان دهنده پاكي فطرت توحيديتان است. متانت زن ميطلبد با وقار باشد و خود را بالبخند بيجا در معرض مردان آلوده چشم قرار ندهد و خودفروشي نكند.
يكي از ويژگيهايي كه براي زنان و دختران در اسلام سفارش شده، آن است كه در برخورد با نامحرم، حالت تكبر و بزرگي از خود نشان دهند، تا نامحرمان در آنها طمع نكنند. اما اگر چهره عبوس شما، براي دوستان، همكلاسيها و افراد عادي جامعه يا خانواده باشد، پسنديده نيست. اگر ميخواهيد عبوس، گرفته و دلتنگ نباشيد و مورد خوشايند دوستان و همكلاسيها و افراد فاميل باشيد،به توصيههاي زير عمل نماييد:
1ـ سعي كن در گفتار و رفتار چنان باشي كه محبوب خدا گردي تا خدا محبت و دوستي تو را در دل مردم ايجاد كند، آن گاه دلتنگي و بداخلاقي از تو فاصله گيرد و گشاده رويي، جاي عبوسي را گيرد.
امام صادق(ع) در مورد راه محبوبيت نزد خدا فرمود:"محبوبترين مردم نزد خدا كسي است كه:
أ) راستي و صداقت در قول و عمل داشته باشد،
ب) مراقب نماز باشد و آن را در بهترين وقتش بخواند،
ت) مراقب و مواظبت از واجبات داشته باشد،
ث) عهد و امانتي را كه بر عهده دارد، ادا نمايد"[1].
2ـ اگر ميخواهيد مردم شما را دوست داشته باشند، آنان را دوست داشته باشي و با حرارت و شوق با مردم برخورد نما و به آنان سلام كن[2].
3ـ تبسّم: وقتي تبسّم ميكنيد، جامع انسانيت ميپوشيد. به نامه شخصي كه خود را عبوسترين موجود معرف كرده كه در خيابان قدم نهاده است، توجه كنيد: «من غمناكترين و عبوسترين موجودي بودم كه قدم در خيابانها نهاده است. بنا به دستور شما يك هفته «تبسّم» كردن را امتحان كردم. يك روز صبح زود روي عبوس خود را در آيينه ديدم و اين سخنان را به خود خطاب كردم: اي نفس عزيزم! از امروز عبوسي را ترك كن، زندگي تو عوض خواهد شد، تبسّم كن، تبسّم كن، از همين الان اخمهايت را وا كن، بخند و تبسّم كردن را تمرين نما، با مردم اينگونه رو به رو شو تا محبوب شوي و زندگيت دگرگون گردد.
پس از اين تمرين، اولين برخورد را با همسرم داشتم. براي اولين بار با اين عبارت سلامش كردم: «سلام عزيزم» بعد چند لحظه تبسّم كردم، همسرم از برخوردم در بهت و تحيّر ماند. به او مژده دادم كه از اين لحظه براي هميشه مرا در اين حال خواهد ديد[3].
پس از يك هفته آثار مثبت و نيكبختي آن را ديدم. اين برنامه را ادامه دادم. الآن دو ماه است كه از اين مسئله ميگذرد. اين تغيير حالت در ظرف دو ماه به قدري ما را خوشبخت و آسوده خاطر كرده كه نه تنها زندگي بسيار رو به راهي دارم، بلكه در اجتماع، دوستان بسياري پيدا كردهام و مرا شخص ديگري ساخته است؛ شخصي نيكبخت و نيكوكار. آموختهام كه نبايد از ديگران عيبجويي كنم؛ به جاي ملامت، تشويق و تعريف ميكنم؛ با ديگران از هَمّ و غم خود سخن به ميان نميآورم و بالعكس ميكوشم شريك غم آنها شوم».
پس اگر ميخواهيد «زندگي» كنيد:
1ـ به مردم سلام كنيد.
2ـ كلماتي زيبا و احترامآميز مانند «عزيزم»، «سرورم» به كار بريد.
3ـ آهنگ بيان و صداي خويش را دلنشين و نمكين سازيد.
4ـ لبخند را هيچ وقت فراموش نكنيد.
5ـ اگر روحيهتان به گونهاي است كه علاقهاي به تبسّم نداريد، به زور و تمرين، خودتان را به لبخند وا داريد.
6ـ سعي كنيد هيچ وقت تنها نمانيد، زيرا تنهايي و سكوت، شما را كم حرف و ساكت بار ميآورد. هر وقت تنها ميشويد؛ شعر، سرود، صلوات، دعا، ذكر يا آياتي از قرآن و يا كتابي را از رو بخوانيد، زمزمه كنيد. حتي اگر هيچ چيزي بلد نيستيد، سوت بزنيد، تا احساس تنهايي (كه غبار غم و غربت دارد) بر روانتان ننشيند.
7ـ طوري رفتار كنيد كه گويي خوشبخت هستيد و همين عامل شما راسعادتمند ميكند، مثلاً اگر حادثهاي پيش آمد و شادي و خوشيتان از دست رفته، بهترين وسيله يافتن شادي آن است كه چنان رفتار كنيم و خود را در حالتي نگاه داريم كه گويي شاد هستيم و...
اميد است با به كارگيري توصيهها مشكلتان بر طرف گردد.
[1] . علامه مجلسى، بحار الأنوار ، ناشر اسلاميه، تهران، بي تا ، ج 80، ص 11.
[2] . احسانبخش ، صادق، آثار الصادقين، روابط عمومی ستاد نماز جمعه گیلان ،چاپ اول، 1368 ه ش ، ج 3، ص 56.
[3] . ر ک به : آيين دوست يابي، ديل كارنگي .
افزودن دیدگاه جدید