ناخواسته با زن شوهردار رابطه داشتم
یک نت ـ من پسری ۲۴ساله هستم با دختری همسن خودم اشنا شدم وحدودا یک سال با هم دوست بودیم, بد از یک ماه به من گفت که من قصدم ازدواجه اگر نمیخواهی جداشیم, خلاصه چون دختر خوبی به نظر میرسد و خیلی مظلوم و حرف گوش کن بود وخیلی دوسم داشت به خوشبختی با اون شک نداشتم,
بعد از مدتی که بیشتر همدیگر دیدیم متوجه شدم که نسبت به گوشی خود حساسیت نشان میده, با دوستانم مشورت کردم گفتن اگر دوستت داشته باشه هیچ وقت اشتباه نمیکنه, ولی باز هم سخت بود, چند باری خواستم برای اشنایی خانواده ها مادرم با مادرش صحبت کنه, تا خیال دختر از قصدم راحت بشه, پشت گوش انداختن دختر کمی منو مشکوک کرد, تا اینکه جدی قضیه را دنبال کردم, که دم از مشکل جسمی زد که من در نگاه متوجه نشدم
خلاصه انگار هنوز هم چیزای بود که من بی خبربودم, چند روزب فشار اوردم و با فرضیه ها خودم گفتم که از شخصی تحقیق کردم و گفت که تو طلاق گرفتی و این علت عقب انداختن خواسگاری هست, گفت درسته, ولی بازدلم پر بود, تا اینکه تلفن ها و پیامها حالت مخفیانه و محدود شده بود, که در یکسال برایم عجیب بود که مشکل محدودیت نداشتیم.
تا اینکه یک روز مادر دختر زنگ زد که دخترم ۳ سال است ازدواج کرده وخواهش میکنم از زندگی دخترم بیرون برو چون شوهرش از خونه بیرونش کرده, تنها بچه من همین یدونه دختره, من شوکه شدم و گفتم قسم میخورم نمیدونستم شوهر داره, من حتی قصدم ازدواج بوده نه دوستی, گفت دخترم خیلی دوست داره باعث جدایی از شوهرش نشو, حالا گناه من چیه, یک سال عمرم رفت با احساساتم بازی شد, ناخواسته با زن شوهردار رابطه داشتم, بخدا نمیدونستم گناهم چیه؟!
باعرض سلام و تشکر
خدمت شما عرض کنم صرف احساس عشق و علاقه و دوستی برای یک زندگی زناشویی موفق و پایدار کافی نیست. افراد زیادی به دلیل عشق و علاقه، بدون بررسی و تحقیقات دقیق از خانواده ، فرهنگ و سابقه گذشته فرد و عدم اطلاع از وضعیت شخصیتی و آنچه در درون فرد می گذرد ، دچار ازدواج احساسی و پشیمان کننده می شوند .
معمولا در جلسات رسمی که در ابتدا عشق و علاقه وجود ندارد تمام خوب و بد و انتظارات و موضوعات مهم گفته می شود و فرد تحقیقات دقیق از محل زندگی و کار و رشد فرد پیدا می کند؛ در حالیکه در وضعیت دوستی دو طرف به ظاهر برای شناخت بیشتر دوست می شوند ولی بیشتر به تبادل احساس و عواطف مشغول می شوند تا شناخت بیشتر البته قطعا شناخت بیشتر با تحقیقات دقیق بیرونی و جلسات رسمی محقق می شود و اصلا رابطه مستقیم شناخت ایجاد نمی کند.
در وضعیت شما هم حتی اگر به ازدواج ختم می شد به دلیل احساسی بود قطعا بعد یک یا دو سال زمانی که دیگر چیز از احساسات داغ و آتشین نمی ماند و فقط و فقط در ازدواج های منطقی صمیمیت و تعهد به عنوان نگهدارنده و بیمه کننده زندگی به کار می آید و در زندگی های احساسی ندامت و پشیمانی و سرد شدن و در نهایت تعارض و ناسازگاری ، طلاق عاطفی و حقوقی باعث پوسیدگی پیوند مشترک می شود. نکته دیگر ما در ازدواج های رسمی و قانونی که به صورت رسمی و استاندار برگزار می شود یک سال را مجاز برای آشنایی بیشتر می شویم در حالی قطعا رابطه مستقیم و دوستی به جز بدبینی و پنهان شدن واقعیت ها هیچ چیزی به دنبال نخواهد داشت .
اما ابتدا باید از خدا تشکر کنید و به خود ببالید که بیش از این دل به این فرد نبسته اید و با یک عزم جدی سعی کنید وجود ایشان را در ذهن وروان و قلبتان پاک کنید و از این خاطره به جزء درس عبرت گرفتن چیزی را در درونتان باقی نگذارید و سعی نکنید این خاطره وضعیت الان شما را که از این ریسک جان سالم به در بردید را خراب کند هر وقت در ذهن خاطرات را مرور می کنید سعی کنید خاطراتتان را تا زمان متوجه شدن و جان سالم به در بردن ادامه دهید تافقط بخش منفی خاطرات شما را اذیت نکند.
نکته دیگر اینکه حتی اگر به طور عمد هم و دانسته وارد این موضوع می شدید به جای خودخوری و خودسرزنشی و معلق کردن کارها و اهداف و احساس گناه کردن و احساس برباد رفتن یک سال ، جبران و توبه و درس گرفتن و تولدی دوباره و این بار قوی تر و احساس با تجربه تر از طرف مشاوره توصیه می شد در حالی که شما نادانسته و به صورت فریبکاری طرف مقابل وارد این موضوع شدید قطعا وارد کردن ای افکار مسموم به ذهن باعث افسردگی و به تدریج خارج شدن از مسیر زندگی طبیعی خواهد شد
پس توصیه می شود به جای این افکار مسموم به جان سالم به در بردن تان از این قضیه فکر کنید و گذشته را دوباره در حال و آینده بسازید
شموفق باشید.
دیدگاهها
کلا رابطه برقرار کردن اشتباهه چه بی شوهر چه با شوهر ولی بلاخره یه دخترم پیدا شد که پسرا رو سرکار بذاره
افزودن دیدگاه جدید