به خاطر زن برادرش از ازدواج با من منصرف شد
یک نت ـ مدتي طولاني با فردي آشنا شدم كه در ابتدا قصد ازدواج داشت، امّا پس از مدتي به دليل يا بهانه اينكه زن برادرش مانع از خوشبختي ما ميشود به من فهماند كه ديگر نميتوانيم با هم ازدواج كنيم هر چند من اصلاً باور نكردم و البته ضربة سخت روحي خوردم، حال: 1. آيا ميتوان حركت او را منطقي دانست؟ 2. آيا ميتوانم براي بار ديگر او را براي ازدواج متقاعد كنم؟ يا اينكه او را فراموش كنم؟
دختران و پسران، ميوههاي باغ زندگي به شمار ميروند كه دست آفرينش، يك نوع كشش دروني ميان اين دو به وديعت نهاده كه هر كدام در سنين خاصي خود را بدون ديگري ناقص مي بيند و اگر اين حال ادامه يابد انسان دچار پريشاني مي گردد و اين پريشاني از طريق ازدواج، به آرامش تبديل ميگردد، قرآن كريم هم فلسفة ازدواج را آرامش و سكون معرفي كرده و ميفرمايد: «لِتسكنُوا اليها؛ در كنار همسر به آرامش ميرسيد».[1]
امّا نبايد از اين نكته غافل بود كه اين آرامش و رفاه در پي انتخاب صحيح و درست محقق مي گردد و اگر درست و منطقي صورت نگيرد نه تنها باعث آرامش نخواهد بود بلكه مساوي با يك عمر سختي، بدبختي و تباهي خواهد بود. انتخاب صحيح بر مبناي بررسي موضوعات مختلفي در جريان همسر گزيني و شکل گيري ازدواج انجام مي شود. پايداري هيجاني طرف مقابل, هويت يافتگي اجتماعي, مذهبي, جنسي, شغلي و شخصيتي, حمايت خانواده ها, نبودن مخالفتهاي جدي و حساس در فاميل طرفين, حسن خلق, تقوا و روابط مبتني بر خويشتنداري جنسي قبل از ازدواج از جمله پيش بيني کننده هاي مهم موفقيت در ازدواج هستند که بايد در انتخاب همسر مورد توجه قرار گيرد. شما اگر در اين موارد نمره خوبي به طرف مقابلتان نمي دهيد نبايد نگران از دست دادن او باشيد چرا که خير در همين جدايي بوده است. حداقل عدم وفاداري ناشي از بحران هويت در اين فرد وجود داشته که پس از مدتي نسبتاً طولاني خلف وعده کرده است.
جداي از اين مطالب و با توجه به نامه توجه شما را به چند نکته جلب مي کنيم.
1. پسران جوان در بيشتر موارد، دوست دختر را براي دوستي، ارضاي هواي نفس، لذتهاي شيطاني، احساس غرور و فخر فروشي به همسالان و دوستان خود ميخواهند و كمتر مواردي اتفاق افتاده كه اين دوستيها منجر به ازدواج شود و اگر هم منجر به ازدواج شده معمولاً موفق نبوده است. اينگونه ازدواجها معمولاً همراه با يك بدبيني خصوصاً از طرف پسرهاست.
و دختران جوان در بيشتر موارد به خاطر ازدواج دوست ميشوند و خود را با دلايل بياساس توجيه ميكنند و معمولاً هم گول خورده و كارشان بيحاصل ميماند و فقط مدتي ملعبة دست هوسبازان شده و به بهانة ازدواج مورد سوء استفاده قرار ميگيرند. و لذا دختران جوان بايد با ذكاوت و هوشياري اي كه در وجود آنان به وديعت گذاشته شده، از بازيچه شدن و آلت دست شدن جلوگيري كنند.[2]
2. با توجه به نكاتي كه در نامه مطرح كرده بوديد معلوم است آن جوان از اول هم قصد ازدواج با شما را نداشته و شما را براي دوستيهاي شيطاني ميخواسته است و به بهانه ازدواج از شما سوء استفاده نموده است و براي شما سودمند خواهد بود كه ارتباط خود را با او قطع نماييد و بار ديگر در دام او نيفتيد و سعي كنيد او را به مرور كاملاً فراموش كنيد. اگر چه ممكن است به او علاقه داشته باشيد ولي بدانيد كه اين علاقه به خاطر تصور ويژهاي كه از او داشتهايد ايجاد شده است و يقيناً شما اگر ميدانستيد كه او نيت پاكي ندارد هرگز با او دوست نميشديد، و لذا او را فراموش كنيد.
3. تمام كارها و دلها در دست خداست و شما اگر بخواهيد موفق باشيد، سزاوار است كه وظايف شرعي و انساني خود را انجام دهيد و از گناهان گذشته توبه نموده و طلب عفو كنيد، سعي كنيد با حيا و عفت و وقار در جامعه حاضر شويد و يقين بدانيد كه خداوند همسري مناسب و برازندة شما، برايتان مقدر كرده و فراهم خواهد نمود. البته به شرطي كه شما شيوة صحيحي را براي زندگي پيش بگيرد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:1. علي اكبر مظاهري، جوانان و انتخاب همسر، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، 1374.2. دكتر علي قائمي، نظام حيات خانواده در اسلام، انتشارات انجمن اولياء و مربيان، 1363.3. ابوالقاسم اكبري، مشكلات نوجواني و جواني، نشر ساوالان، 1381.
پي نوشت ها:[1]. روم/30.[2]. تفصيل بيشتر ر.ك: اكبري، محمود، دختران پندها و هشدارها، انتشارات گلستان، 1381؛ و صادق اردستاني، احمد، نيازهاي جوانان، نشر خرم، 1379.
منبع : انديشه قم
افزودن دیدگاه جدید