سوم راهنمایی بودم که با دختری دوست شدم
یک نت ـ سلام من پسری ۱۹ساله هستمو دانشجو.سوم راهنمایی بودم که بادختری اشناشدم.یک سال از خودم کوچیکتربود.دوستیمون تا دوم دبیرستان طول کشید.تو این دوره اون منو دوس داشت منم دوسش داشتم ولی دوس داشتن من چندان تعریفی نداشت.
همش میخواست بیاد بیرون و منو ببینه ولی من اصلا نرفتم.خیلی اذیتش میکردم و بهش دروغ میگفتم.وقتی جداشدیم دیگه ازش خبری نداشتم.بدون اینکه خودم بدونم بهش وابسته شده بودم.تو مدت جداییمون یکی دوبار افسردگی گرفتم و به هردری که زدم بسته بود.
تا اینکه اواخر تیرماه امسال بالاخره راضی شد شمارشو بازم بهم بده که فقط حرفامو بشنوه.بهش گفتم میام خاستگاریت اما اون نه رد میکرد نه قبول.من دانشجوی دانشگاه دولتی هستم و بخاطرش انتقالی گرفتم به پیام نور شهرمون تا بتونم برم سرکار.با مادرم درمیان گذاشتم اما پدرم قبول نکرد.بادختره هم دعوامون شد و بازم ازم جداشد.میگفت به خاطرکارای زمان دوستیمون ازم متنفره.دیشب هم تو شبکه اجتماعی بطور وحشتناکی جوابم کرد.میخوام فراموشش کنم چون دیگه مطمنم بهش نمیرسم اما اگه میتونستم فراموشش کنم اون چندسال جداییمون کرده بودم.دستم به دامنتون چیکار کنم که به صلاحم باشه.
باعرض سلام
خدمت شما عرض کنم داستان عشق یکی از داستان های پرپیچ و خمی است که تا کنون درباره آن تحقیقات گسترده ای شده است اما آنچه که مشخص است این است افرادی که ویژگی های شخصیتی وابسته دارند در این دام بیشتر می افتند به هر حال شما فردی 16- 17 ساله بودید و در اوج نیازهای عاطفی و زیستی و حتی کمبودهای عاطفی محیطی صرف یک یا دو ویژگی که دقیقا مورد نیاز شما بوده و در محیط خانوادگی کمتر به آن رسیده اید و در این خانم پیدا کرده اید یک وابستگی ایجاد شده است قطعا با دو یا سه ویژگی مثبت انتخاب فردی برای زندگی مشترک کار احساسی و پشیمان کننده ای در آینده خواهد بود از طرفی قطع و وصل شدن های زیادی در این رابطه بوده است که در کنار وابستگی نوعی بی اعتمادی و تنفر هم دیده می شود.
بنابراین سعی کنید با تکنیک هایی که در پایین می آید خود تان را از این باتلاق احساسی نجات دهید و اینقدر نیازمند به تأیید و سیگنال مثبت ایشان نباشید زیرا هر چند که امید به وصل دوباره این رابطه پر تنش و مختل داشته باشید نمی توانید خود را برای پاک کردن ایشان در ذهن تان و در بیرون داشته باشید پس قدری با خود منطقی بوده و اینقدر ارزش خودتان را پایین نیاورید که با واکنش منفی به شخصیتتان آسیب وارد شود. پس ابتدا با خود بنشینید و ضررهایی که تاکنون در این رابطه متحمل شده اید را بنویسید یکی از مهمترین آسیبی که در شخصیت شما به وجود آمده است بلاتکلیفی و معطلی در زندگی و سردرگمی در زندگی آینده بقیه را هم به همین ترتیب بنویسید و هر روز مرور کنید تا این عشق و علاقه آسیب زا و غیر منطقی از وجودتان حذف شود بدانید که عشق و علاقه ای که در شما نا آرامی ، اضطراب و افسردگی ایجاد کند عشق نیست بلکه بیماری است در حالی که عشق و علاقه منطقی باعث آرامش ، افزایش عزت نفس و افزایش امید و هدفمندی در زندگی است .
اما روش های کاهش این و ابستگی
1- تحلیل و ارزیابی افکار و احساسات هیجانی و آتشین و جدا سازی آن از بخش هشیار و جدا سازی آن از رفتارها و احساسات منطقی که باعث پویایی مثبت زندگی می شود.
2- مدیریت فکر و ذهن به طوری که هر وقت احساساتی که باعث آلودگی فضای ذهن و روان می شود را احساس می کنید با تغییر موقعیت ذهنی و روانی و یا فیزیکی و بیرونی سعی کنید افکار و احساسات شما را به این باتلاقی که در نهایت افسردگی و غم و غصه است نکشاند.
3- پرهیز از نشانه ها و محرک هایی که در بیرون باعث بیاد افتادن ایشان می شود مانند تلفن، رفت و آمد وعکس ، وبلاگ ، شبکه اجتماعی و....
4-به آسیب ها و پیامدهای منفی این احساس در ذهن را فکر کنید و سعی کنید این احساس و ابستگی در صورت خارج نشدن از ذهن کمترین توجه و انرژی شما را به خوداختصاص دهد بع عبارت دیگر شما به عنوان مسؤول پخش انرژی هستید پس کمترین انرژی را به این احساس اختصاص دهید.چون در تکنیک های جدید روان شناختی زندگی با چیزی که آزار دهنده است بهتر از فرار و اجتناب و دورکردن آن است . پذیرش و قبول و بی اهمیت شدن به آن و ادامه رفتارهای منطقی باعث بهتر شدن حال شما خواهد شد.
5- سعی کنید با برنامه ریزی هدف مند و کاهش استفاده از نت و برقراری دوستی های مناسب و سرگرمی ها و تفریحات سالم به خود بگویید من باید از توجه و تأیید دیگران لذت ببرم ولی نباید نیاز و محتاج به محبت دیگران شوم .
موفق باشید.
دیدگاهها
سلام.من یه دختر 28 ساله هستم.از یه پسری خوشم می یاد می خوام به دستش بیارم.هیچ دوست مشترکی نداریم که به صورت واسطه بفرستم صحبت کنه یه ساله که نمی تونم فراموشش کنم.البته فکر کنم اونم متوجه دوس داشتنم شده چون خیلی نگام می کنه ولی احساس می کنم شرایطش پیش نمی یاد که بهم بگه ایشون مغازه دارن و من هر روز از جلوی مغازشون رد می شم و می بینمشون.محل کار من هم طبقه بالای مغازه ایشون هست اصلا از فکرم بیرون نمی یاد
سلام مطمئن باش دوستت نداره فقط ی نگاه عادی میکنه و شما چون دوستش دارید نگاه او را با فکر خودتون تطبیق میدین.چون پسرا اگه بخوان پیشنهاد دوستی بدن شرایط آنچنانی لازم نداره هرجوری بود شمارتون را گیر میاورد.بعدشم هیچ وقت خودتو بخاطر ی پسر کوچیک نکن هرجا قسمتت باشه همون میشه
افزودن دیدگاه جدید