رفتن به محتوای اصلی

دیوانه وار دختری رو دوست دارم که هم مدرسه ای من هست

تاریخ انتشار:
یک نت ـ ۱۷ سالمه و دیوانه وار دختری رو دوست دارم ک هم مدرسه ای من هست! وقتی ب خاطرش سرموقع تراشیدم و دوستامون تیغ انداختم! ۲۴ ساعته ب اون فک می کنم! در حالی ک بهم می که از من دور شو!!!همش گریه می کنم دیکه نمی دونم باید چ کار کنم!!!!؟؟؟
دیوانه وار دختری رو دوست دارم که هم مدرسه ای من هست

یک نت ـ ۱۷ سالمه و دیوانه وار دختری رو دوست دارم ک هم مدرسه ای من هست! وقتی ب خاطرش سرموقع تراشیدم و دوستامون تیغ انداختم! ۲۴ ساعته ب اون فک می کنم! در حالی ک بهم می که از من دور شو!!!همش گریه می کنم دیکه نمی دونم باید چ کار کنم!!!!؟؟؟

باعرض سلام و تشکر

ابتدا باید خدمت شما عرض کنم بهتر است احساسی که شما را به این روز انداخته و باعث آسیب به خودتان شده است علاقه و عشق نگذاریم چون عشق و علاقه باعث آرامش و لذت می شود نه آسیب به خود و هزینه های دیگری که شما در این رابطه از خود پرداخته اید. ما انسان ها در زندگی نیاز به ارتباط ، نیاز به دوست داشتن و تأیید و ابراز علاقه مندی هستیم که این موضوع باعث می شود که ما انسان را یک موجود اجتماعی باشیم و در جامعه شناسی و روان شناسی هم این موضوع وجود دارد مثلا در سلسه مراتب نیازها ، نیاز به تأیید، تعلق ، محبت و احترام مطرح شده است.

اما مشخص نیست شما به چه دلیلی به صورت افراطی و شدیدی به فردی وابستگی شدید پیدا کرده اید که مرزی بین خود و ایشان نمی توانید قایل شوید و احساس می کنید بخشی از وجود شما است که بدون ایشان نمی توانید زندگی کنید. اصرا به اینکه کسی شما را دوست داشته باشد تا حدی نشانه بی ارزش کردن ، اهمیت ندادن و احترام نگذاشتن به خود است که معمولا در شخصیت های مهر طلب این ویژگی ها وجود دارد این گونه افراد نیاز به دوست داشتن دارند در حالی استاندارد و مناسب این است ما از محبت و توجه دیگران لذت می بریم و متقابل پاداش این احترام را می دهیم اما نیاز نداریم .

پس مشخص است در طور تاریخچه ارتباطی شما همیشه شما وابستگی یک طرفه بوده اید پس با یک دورن نگری و تأمل علت این وضعیت را در خود جست و جو کنید معمولا افرادی که به اندازه کافی در دوره های طلایی زندگیشان یعنی دوره کودکی مورد توجه کافی از طرف مراقبهای اولیه یا همان والدین قرار نگرفتن و یا بیش از اندازه مورد توجه قرار گرفتند در بزرگسالی دچا عدم تعادل در ارتباط می شوند یا به صورت افراطی و یک طرفه بدون در نظر گرفتن احساس طرف مقابل نیاز به محبت از طرف مقابلشان دارند یا از اینکه دیگران به آن احترام نمی گذارند و توجه ندارند ناراحت و خشمگین هستندپس اختلال وابستگی و یا خود شیفتگی در این افراد شایع است.

بهترین وضعیت در ارتباطات احترام متقابل است یعنی فردی با شما نسبت به یک یا چند ویژگی شخصیتی مشترک است و این سبب دوستی می شود این دو در زمینه های دیگری دوست های دیگری هم دارند و خودخواه نیستند یعنی از اینکه طرف مقابل در کنار ایشان دوست های دیگری نیز دارد ناراحت نیستند و نگران نیستند از طرفی خود هم در زندگیشان با افراد دیگری دوست هستند که هر دوستی جایگاه خودش را دارد پدر ، مادر ، اعضای خانواده ، همسایه، خویشاوندان و... ممکن است ما را دوست داشته باشند و ما هم آن ها را دوست داشته باشیم اما در کنار آنها ما دوستان دیگری داشته باشیم و آن ها هم همینطور. پس برای بهتر شدن این نیاز افراطی یک طرفه و خود خواهانه راهکارهای زیر مناسب است:

1- سعی کنید با خود شناسی بر احساس و هیجانات خود مسلط شوید و به صورت یک طرفه و تخیلی بدون اطلاع از احساس طرف مقابل ، سرمایه گذاری عاطفی انجام ندهید.

2- با احترام به خود و استقلال شخصیتی و برطرف کردن نیازها و کمبوده ها با اعتماد به نفس کامل و با هدف گذاری ارتباطتان را تنظیم کنید.

3- با دیدن نقاط مثبت و خوبی های خودتان و اعتماد به خود در زندگی سعی کنید اساس بی نیازی از دیگران را در خود بنا کنید و در ارتباطات مجذوب کل شخصیت فرد نشوید بلکه به خود بگویید مثلا شوخ طبعی ایشان باعث ارتباط است نه سایر ویژگی های شخصیتی ایشان

4- سعی کنید به جای تمرکز و سرمایه گذاری روی یک نفر ، روی چند نفر برای برقراری دوستی فکر و هدف گذاری کرده و به تمایل طرف مقابل نسبت به ارتباط با شما اهمیت قایل شوید.

5- سعی کنید خوبی های دیگران را در خود ایجاد کنید و در انتخاب کاملا آزاد از اسارت خواسته ها و نیازهای درونی باشید .به عبارت دیگر دوست کسی نیست که نیمه ناقص من را کامل کند بلکه من باید با بینش و معرفت و کار و تمرین کامل باشد تا از ارتباط لذت ببرد تا در صورت عدم تمایل خود فرد یا طرف مقابل به ادامه آسیب نبیند .موفق باشید

دیدگاه‌ها

سپهر 1393/07/26 - 13:15

سلام من یکی رو دوس دارم اما نمیدونم اونم منو دوست داره

هلنا 1393/12/11 - 15:41

وای خدا....
واسه من هم پیش اومده یکی از هم کلاسی هام روز خوش برام نذاشته بود انقدر با این ابراز علاقه ی مسخره اش عذابم داد که خانواده ام تصمیم گرفتن برای خلاصی من از این دختر از شهری که زندگی میکردیم بریم البته چون اهل اون منطقه نبودیم و به خاطر کار پدر به اون شهر منتقل شده بودیم پدرم به هر صورتی که بود معموریتش رو لغو کرد
دوست عزیز فقط میتونم بهت بگم با این علاقه ی غیر منطقی موجب اذیت و آزار دوستت میشی
اگر واقعا بهش علاقه داری اذیتش نکن...

سارا 1394/02/08 - 02:20

من 13سالمه و یکی از همکلاسی همو به شدت دوست دارم جوری ک نیمه های شب برای خوشحال کردنش براش پوستر و نقاشی های فوق العاده میکشیدم و یکبار هم وسطای درس این کارو کردم و املم کم گرفتم و شدم17...از گریه کردن شبها و...گذشته بود...

پردیس 1397/10/05 - 16:09

من علاقه مند همکلاسی ام شدم و دوست صمیمی اون خانم اجازه ی با من بودن رو نمیده و خیلی بد دهنه .من نمی دونم چکار کنم ؟

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا