پدر خانمی دارم بسیار عصبی وبد اخلاق
یک نت ـ پدر خانمی دارم بسیار عصبی وبد اخلاق وفقط فکر میکنه حرف خودش درسته حتی وام ازدواج مارو بالا کشید!من خودم اروم ومذهبی هستم البته پدر خانمم معتاد می باشد.توقع داره فقط خودم وهمسرم(دخترش)بهش زنگ بزنیم من از دست کاراش کلافه شدم واقعا.حتی دخترش ازش متنفرش شده ومیگه تو دوران عقد کتکش میزده ومن نمیگفته.همه میگفتن باباش بداخلاقاما چون عاشق دختر شدم ودختر خوبی بود باش ازدواج کردم خواهشا کمکم کنید
مشاور (خانم سعیده صفری - )
باسلام. برادر گرامی شرایطتتان را درک میکنم ولی نقطه قوت شما و اینکه کمک کند تا پذیرش این مسئله برایتان راحت تر شود این است که بیشتر اطرافیان نسبت به اخلاق ایشان مطلع هستند، پس نیازی به تلاش شما برای اثبات حقانیتتان نیست، اتفاقا برعکس اگر برای یک لحظه خودتان را جای پدر همسرتان قرار بدهید متوجه می شوید که به خاطر عملکردش بسیاری از افراد از اطرافش پراکنده شده اند، شما اگر بتوانید فقط برای یک مدت کوتاه در مقابلش قرار نگیرید بلکه به طور موقت حرف هایش را تصدیق کنید، مطابق میلش رفتار کنید و حتی گاهی نشان دهید که به فکرش هستید و گاهی هم با او شوخی کنید و توجه نشان دهید به طور معجزه آسایی متوجه خواهید شد که او از بداخلاقی با شما و همسرتان می کاهد و حتی رفتار خوبی با شما پیدا خواهد کرد. اما برای اینکه از نوع روابط و محدوده آنها بیشتر آگاه شوید و راحت تر بتوانید توضیحات بالا را عملی کنید به سه نوع رابطه کلی زیر که برایتان توضیح می دهم توجه کنید.همه ی ما انسانها در ارتباطات و روابط بین فردیمان با 3 دسته آدم روبرو هستیم. بعضی از آدم ها برای ما به منزله شیء هستند و ضمیر "آن" را برای آنها به کار می بریم. دقیقا مثل یک راننده تاکسی بداخلاق. برای ما خیلی مهم نیست که او چه نظری در مورد ما داشته باشد چون می توانیم اصلا سوار ماشینش نشویم. البته منظور از شیء بودن ارزش کلی انسانها نیست. چون در مورد همین مثال راننده تاکسی ، این فرد برای من آن است ولی برای همسرش شخص مهم زندگی اش است، برای من فقط یک شیء و ابزار است. در همین حد به او نگاه می کنیم و انتظار دیگری نیز نداریم، در چنین مواردی و با چنین اشخاصی روابطمان را مدیریت می کنیم و با حرف ها و صحبت های او به هم نمی ریزیم. خیلی از افراد دور و بر ما، جزء این افراد هستند.در روابط بین فردی دسته ی دوم افرادی هستند که ما به واسطه ی یک قانون با آنها در ارتباط هستیم و بین ما قوانین حکم فرماست و ضمیر "شما" را برای آنها به کار می بریم. مثل رابطه ی کارمند و کارفرما یا استاد و معلم. خیلی از آدم ها هم برای ما "شما " هستند.و نهایتاً عده ای از افراد "تو" هستند. افرادی در این دایره قرار می گیرند که صمیمیت بین آنها حکم فرماست.مشکل بسیاری از ما آدم ها مدیریت این حوزه هاست یعنی اگر بتوانیم برای خودمان مشخص کنیم که چه افرادی را در دایره ی تو، شما و آن بیاوریم بسیاری از سردرگمی ها حل خواهد شد. افراد زیادی در اطراف ما هستند که جزء "آن " هستند اهمیت و نقش زیادی در زندگی ما ندارند اما متاسفانه ذهن ما را بیشتر مشغول کرده اند . این به خاطر این است که نتوانسته ایم حوزه ی روابط بین فردی مان را به خوبی مشخص کنیم. البته نکته ای که لازم است به آن اشاره کنم این است که "تو "های ما حتما افراد نزدیک و خانوادگی ما نیستند و "آن" های ما هم حتما افراد کوچه و خیابان را شامل نمی شود. ممکن است گاهی حتی افراد خانواده و بستگان ما هم در دایره ی "آن" قرار بگیرند . پدر همسر شما هم جزء این افرادند، یعنی چون می دانید که چه شخصیتی دارند، قابل تغییر و مصالحه هم نیستند مثل آن و شیء با او برخورد می کنید اگر به این بینش برسید دیگر آن وقت زخم زبان ها و رفتارهای ایشان تاثیری روی شما نخواهد گذاشت. با هم در ارتباطید ولی قرار نیست صمیمیتی بین شما برقرار باشد یا از او انتظاری داشته باشید، با این بینش که نیاز به تمرین دارد خیلی راحت خواهید توانست با او ارتباط برقرار کنید و اتفاقا تعصب خودتان هم نسبت به این افراد کم خواهد شد.
افزودن دیدگاه جدید