استاد راهنمایم که متاهل است دائم به من اظهار علاقه می کند

یک نت ـ خانمی ۴۲ ساله هستم و دانشجوی تحصیلات عالی. در سن ۲۹ سالگی تنها معیارم برای ازدواج مومن بودن بود. از جهت ظاهری، موقعیت خانوادگی، شغلی و... شرایط مناسبی داشتم. با مردی ازدواج کردم که فکر می کردم مومن است. بعد دیدم ظاهرا با ایمان است و وسیله ای داشت برای فریب دیگران. من را کتک می زد. چندین بار تا حد مرگ پیش رفتم. بدبین هم بود و دهن بین. خشم کنترل نشده ای داشت.
صيغه

یک نت ـ خانمی ۴۲ ساله هستم و دانشجوی تحصیلات عالی. در سن ۲۹ سالگی تنها معیارم برای ازدواج مومن بودن بود. از جهت ظاهری، موقعیت خانوادگی، شغلی و...  شرایط مناسبی داشتم. با مردی ازدواج کردم که فکر می کردم مومن است. بعد دیدم ظاهرا با ایمان است و وسیله ای داشت برای فریب دیگران. من را کتک می زد. چندین بار تا حد مرگ پیش رفتم. بدبین هم بود و دهن بین. خشم کنترل نشده ای داشت.

درهنگام عصبانیت هرکاری می کرد. به هرصورت با داشتن یک فرزند بعد از ۵ سال زندگی پر از غم وغصه جدا شدم که پیش پدرش هست. خیلی طول کشید تا آرامش خودم را پیدا کردم. ادامه تحصیل دادم. مشکلی که الان دارم آن است که حدود ۲ سال است استاد راهنمایم که متاهل است و یک دختر ازدواج کرده دارد دائم به من اظهار علاقه می کند. و می گوید همسر دومم بشو. او هم به ظاهر که مومن است. هر کاری بگویید کرده ام که فراموشم کند.

حتی در او احساس گناه به وجود آوردم. می گوید چیزی که خدا برای من مجاز کرده مشکلی در آن نمی بینم. می گوید زنم تامین کننده من نیست و مشکل دارد. در ابتدا به شدت عصبانی شدم و گفتم نگاهتان هوس آلود است. ولی ول کن نیست. حتی تمام کار پایان نامه ام را خودم انجام می دهم که کمتر من را ببیند. ولی هنوز ول کن نیست. دیگر کلافه شده ام. درست است نیاز به همسر دارم ولی چنین چیزی به عنوان همسر دوم نه من را راضی می کند و نه خانواده ام چنین اجازه ای به من می دهند.

اظهار عشقش را به جز هوس نمی بینم. بعد از این همه سختی که کشیدم دنبال عشق دادن و گرفتن عشق و آرامش هستم. چطور می شود کسی که ادعای عشق می کند همزمان کس دیگری را برای معاشرت داشته باشد. می گوید موانع زیادی هست که نمی گذارد یک مرد رابطه اش را تمام کند. ولی فقط عذاب می کشم. به من بگویید چه کنم که این مساله را برای همیشه تمام کنم.

وحشتناک است با اظهار علاقه هایش کم کم احساس من را هم تغییر داده ولی نمی توانم وارد چنین رابطه ای شوم. ازکجا معلوم بعد از من هوس نفر سوم را در سر نپروراند. فکر می کنم چون می داند قبلا جدا شده ام به هر شرایطی تن در می دهم ولی تا الان به شدت مقاومت کرده ام. همه اش می گویم خدایا پاداش عفت وتقوایم را از تو می خواهم. خواهش می کنم به من بگویید چه کنم؟

شرایط شما را درک می کنم و از ازدواج ناموفق شما و حاشیه های آن متاسفیم، اما با شرایطی که شما توصیف کردید تصمیم شما برای طلاق، تصمیمی منطقی و بجا بوده است.

در رابطه با وضعیت فعلی نیز لازم است به اندازه کافی به خود فرصت دهید و یکبار دیگر شرایط خود و ایشان را مرور کنید، در صورتی که همچنان در ازدواج با ایشان تردید دارید و وی یا موقعیتش را فاقد معیارهای لازم می دانید، تصمیم نهایی را مبنی بر پاسخ منفی به صورت قاطعنانه اتخاذ کنید.

طبعا رسیدن به این مطلوب مستلزم این است که ارتباط شما تا حد امکان کاهش بیابد و بعد از دفاع از پایان نامه، ارتباط را به صورت کامل و برای همیشه قطع کنید.

امتیاز: 
هنوز رایی ثبت نشده

دیدگاه‌ها

ای شیطون ازش خوشت اومده عذاب وجدان نمیذاره به خودت اعتراف کنی که میخوای زنش بشی. وگرنه همه اینهمه خواستگار دارن کی میتونه به زور آدمو اذیت کنه وقتی خودت نخوای؟؟؟؟؟؟؟؟؟اومدی اینجا که بهت بگن آره وقتی ولت نمیکنه برو زنش شو؟ نه عزیزم اون حتما یه چراغ سبزی در باغ سبزی ازت دیده که جسارت پیداکرده. مطمئن باش تو نه اولی هستی نه آخری خواهی بود که پیشنهاد میده.واقعا برات متاسفم که با اونهمه سرگذشت تلخ و روزای سخت بازم درس نگرفتی. هیچوقت سعی نکن آشیانه خوشبختیتو بر روی آشیونه کسی بسازی. چون با یه تکون آشیونه قبلی نه اثری از تو میمونه و نه عشقت. خودت دوس داری یکی بیاد شریک خوشیهات بشه؟ آقا این خانوما هیچوقت اصلاح نمیشن عاقل نمیشن.اینیکی با اینهمه سن و سال تا 2تا کلام خوش شنیده فیوزش پریده.نکن اینکارو. اصلا این استاد از کجا فهمیده که متارکه کردی؟حتما هم خودت هم این استاد جونت یه کم همچین.....والا ما که 2ساله پایاننامه کارمیکنیم نه استاد فهمیده که چکاره ایم نه ما فهمیدیم که استاد بازنش مشکل داره یا نه.خودتون قضاوت کنین کجای حرفام بی منطقه؟؟؟؟؟؟
دوست عزیز اولین شرطی که میتونین بذارین اینه که بهشون بگین باید خونوادتونو تو جریان بذارین.مطمئنا پاپس خواهد کشید چرا که معمولا این افراد نبال یک زندگی یواشکی هستن.