۲ سال است عشق دختری را در سر می پروراندم که دخترعمویم هست
یک نت ـ بنده ۲ سال است عشق دختری را در سر می پروراندم که دخترعمویم هست بی آنکه رابطه ای داشته باشم یا بخواهم صحبتی کنم(ترس ازخدا) غافل ازاینکه نمیدانستم در این ۲ سال مخفیانه با یک پسر دیگر با وعده وشرط ازدواج صحبت میکرده، عید امسال خانواده پسر خواستگاری میکنند ولی مادر دختره به خاطراینکه ۱۸ سال بدون شوهر دخترش را بزرگ کرده نخواسته پای غریبه به خانه باز شود و جواب منفی داده و برای من درنظرگرفته (فقط به ازدواج با من راضی هستند) چون عید امسال مادرم به مادر دختر گفته که برای ازدواج میخواهم و مادرش هم به شدت راضی است. حال دختره صادقانه زنگ زد و همه ی مسائل را برای من بازگو کرد وآخرش گفت که باهاش رابطه نزدیکی داشتم بعد از این قضیه رفته حرم آقا امام رضا(ع) و میگوید که از این کارم پشیمانم و الان ۴ هفته است که با من صحبت میکند وعلاقه دارد حال من ماندم که آیا با او ازدواج کنم یا نه؟ میگوید اگر با من ازدواج نکنی نمیبخشمت.
وازخدا آرزوی ازدواج با من را دارد ودرغیراینصورت مرگ را ترجیح میدهد. حال شما را به خدا قسم میدهم بگویید من با او چه کنم آیا ازدواج کنم یا صرف نظرکنم؟ (ازطرفی هم نیاز شدید جنسی دارم وتازه ازدانشگاه فارغ التحصیل شده ام ومیخواهم سربازی بروم)
پاسخ :
- در قبال چنین موضوعی نباید عجولانه و شتابزده تصمیم بگیرید، ضمن اینکه لازم است تصمیم گیری شما در فضایی منطقی (بار رعایت همه جوانب) و با پرهیز از احساسات رقم بخورد.
۲- لازمه یک ازدواج موفق رعایت اصل همتایی و وجود علاقه لازم است، بنابراین ازدواجی که از روی احساس ترحم و یا ترس از نفرین و... صورت بپذیرد، ازدواجی آسیب پذیر خواهد بود.
۳- در نگاه کلی و به دلائل مختلف و از جمله احساس شک، تردید و بدبینی، ازدواج با دختری که... اشتباه است، مگر اینکه شخص با شناختی که از خود دارد، مطمئن باشد که هم الآن و هم آینده با چنین موضوعی، مشکلی ندارد.
افزودن دیدگاه جدید