شماره تلفنم افتاده دست یه پسر

یک نت ـ من دختری 21 ساله،دانشجو ی یکی از رشته های علوم پزشکی، مذهبی، چادری وازنظر چهره واخلاق مناسب هستم.خانواده ام مذهبی وخوشنام اما ازنظر اقتصادی ضعیف هستیم.دریک شهرکوچک زندگی میکنیم بیشتردوستانم درسن 15تا20 ازدواج کردن و بچه دارند.پدرم بسیارتمایل داردبا فامیل وصلت کنیم اما پسرمناسب درفامیل نداریم. من تنها دانشجوی فامیل هستم بقیه زیر دیپلمند.خواستگار مناسب هم نداشتم بیشترغیرمذهبی باتحصیلات پایین بودند.پرتوقع هم نیستم فقط یکی مناسب خودم از جهت ایمان واخلاق و فهم وشعور میخواهم.مادیات برایم مهم نیست...
شماره

من دختری 21 ساله،دانشجو ی یکی از رشته های علوم پزشکی، مذهبی، چادری وازنظر چهره واخلاق مناسب هستم.خانواده ام مذهبی وخوشنام اما ازنظر اقتصادی ضعیف هستیم.دریک شهرکوچک زندگی میکنیم بیشتردوستانم درسن 15تا20 ازدواج کردن و بچه دارند.پدرم بسیارتمایل داردبا فامیل وصلت کنیم اما پسرمناسب درفامیل نداریم. من تنها دانشجوی فامیل هستم بقیه زیر دیپلمند.خواستگار مناسب هم نداشتم بیشترغیرمذهبی باتحصیلات پایین بودند.پرتوقع هم نیستم فقط یکی مناسب خودم از جهت ایمان واخلاق و فهم وشعور میخواهم.مادیات برایم مهم نیست...

حدود 4 سال پیش به طور اتفاقی جوانی را دیدم بسیار سربه زیرمومن بااخلاق حتی آن طور که من شنیدم اهل نمازشب بودمحل کارش در مسیرما بود.تعریفش را زیاد شنیدم رفتم دیدم خیلی خوشم آمد یک طوری خاص بود بابقیه فرق داشت.حس کردم آرامشی داره که من همیشه دنبالش بودم.ولی چون ایشان راخوب نمی شناختم این حس رابه حساب هوس های نوجوانی گذاشتم و سعی کردم فراموش کنم.اما نشدمسائلی پیش آمد که باعث شد ایشان را بیشتر بشناسم.تااینکه 1سال پیش مشکلی برایم پیش امدشماره اش ازجایی به دستم رسیدیک شب شماره را گرفتم تا باهاش درددل کنم!فکرنمی کردم جواب بده ولی جواب داد اولش تند برخورد کرد ولی بعد که دید من هستم مثل خودش مذهبی ام ملایم ترشد.ولی من ازکارخودم خیلی پشیمان شدم معذرت خواهی کردم قطع کردم.

ولی او ادامه دادچندروز بعد گفت بهتره همدیگر را ببینیم .ولی من ماه رمضان رابهانه کردم گفتم بعد از عیدفطر وقطع کردم.رفتم تافراموش کنم...بعدعید پیام دادگفت:چه شد قراربود آشنا شویم من ازتو خیلی خوشم آمده!نمی توانم فراموشت کنم! فکر نمی کردم این قدر احساسی برخورد کند.قسمش دادم شماره من را پاک کند گفتم اشتباه کردم نمی خواهم به گناه بیفتیم.گفت تودانشگاه امتحان شده کم آورده. شنیده بودم عوض شده اما باورم نشده بود.

من نتوانستم خودم را به وی معرفی کنم ولی حس کردم به یکی مثل من احتیاج داره من هم به او احتیاج دارم. الان 8ماهه که قطع کردیم من نتوانستم فراموش کنم تصمیم گرفتم به یک خانم مذهبی که هردو مارا می شناسه بگویم تا مارابه هم معرفی کند، ولی نتوانستم راستش را بگویم و گفتم یکی از دوستان ایشان را معرفی کرده.حالا قرارشد برای آن خانم بیشترتوضیح بدهم تا هرکاری صلاح باشد انجام دهد ولی من رویم نمیشه، نمیدانم چه طوری بگویم؟ یااصلا نگویم؟فراموش کنم.؟درضمن آن اقا وضعیت مالی شان ازما خیلی بهتره چهره اش هم زیباتر می باشد تحصیلات مان یکی هست نمی دانم چه کار کنم تورا خدا راهنماییم کنیددارم دیوانه می شوم... دخترها شماتوشرایط من بودید چه کار می کردید ؟پسرها بگویند به نظرشان ایشان چه طور پسری هست؟ واگر بروم بگویم چه برخوردی میکند؟

لطفا براي خواندن ادامه مطلب و پاسخ كارشناس محترم اينجا كليك كنيد

امتیاز: 
هنوز رایی ثبت نشده

دیدگاه‌ها

سلام من جای شما بودم شروع به تحقسق توی همسایه هاشون میکردم.