ماجراي خواندني غلامي كه سر غلام ديگر را بريد
روزي منصور (خليفه عباسي) مشغول طواف بود مردي به نام ربيع نزد او آمد و گفت : فلان غلام آزاد شده ات مرده و غلام ديگرت سر از بدن او جدا كرده است .
منصور بسيار خشمگين شده اتفاقا ابن شبرمه و ابن ابي ليلي و چند تن از قضات و فقهاي ديگر نزد او بودند، منصور حكم مساءله را از آن جويا شد، ولي هيچكس از آنان به او پاسخ نداد. منصور متردد بود، نمي دانست او را بكشد يا نه ؟
بعضي از حاضران به منصور گفتند: در اين ساعت شخصي آمده كه اگر اين مساءله پاسخي داشته باشد نزد اوست . او امام جعفر صادق عليه السلام است كه الان مشغول سعي شده است .
ربيع به دستور منصور نزد امام رفت و موقعي كه آن حضرت در مروه بود مساءله را از آن حضرت سوال نمود.
امام عليه السلام به وي فرمود: مي بيني كه من مشغول سعي هستم برو به منصور بگو فقها و دانشمندان نزد تو بسيارند مساءله را از آنها بپرس !
ربيع جريان عدم پاسخگويي آنان را خدمت امام عرضه داشت ولي دستور امام را اجرا كرده نزد منصور برگشت و پيغام آن حضرت را رساند. منصور مجددا او را خدمت امام فرستاد، ربيع خدمت آن حضرت رسيد، امام به او فرمود:
اندكي حوصله كن تا از سعي فارغ شوم . و چون فارغ گرديد در گوشه اي از مسجدالحرام نشست و به ربيع فرمود: نزد منصور برو و به او بگو كسي كه سر ميت را بريده صد دينار بدهكار است ربيع نزد منصور رفت و پاسخ آن حضرت را گفت .
حضار به ربيع گفتند: برو از او بپرس چرا صد دينار؟
ربيع نزد امام برگشت و فلسفه حكم را سوال نمود.
حضرت به وي فرمود: زيرا ديه نطفه بيست دينار، و علقه چهل دينار، و مضغه شصت دينار، و استخوان هشتاد دينار، و گوشت صد دينار، مي باشد، و خداوند مي فرمايد: ثم انشاناه خلقا آخر يعني پس از مرحله گوشت ، او را آفرينشي ديگر پديد آورديم ، و ميت به منزله جنين است كه در رحم مادر گوشت و استخوان شده وليكن روح در او ندميده است كه ديه اش صد دينار مي باشد.
ربيع نزد منصور برگشت و پاسخ آن حضرت را رساند، حضار از اين استنباط بسي در شگفت شده باز به ربيع گفتند: نزد حضرت برو و بپرس اين صد دينار مال چه كسي مي باشد؟
امام عليه السلام در پاسخ فرمود: مال ورثه نيستند، زيرا اين مال را پس از مرگ مستحق شده است ؛ و بايد با اين پول برايش حج بدهند، يا صدقه و يا در راه خير ديگري صرف نمايند.
منبع « انديشه قم
افزودن دیدگاه جدید