پسرا فقط به خاطر خوشگذراني با من دوست ميشن

یک نت ـ یک دختر ۲۵ ساله هستم که تا یکی دو ماه دیگر پایان نامه ارشدم را دفاع می‌کنم. می‌شود گفت چهره دل نشینی دارم؛ خانواده‌ام خیلی خوب و دلسوز هستند و از نظر مالی هم مشکلی نداشتم. آدمهای زیادی سعی کردند تا با من در ارتباط باشند؛ من هم همه را پیش خانوادم مطرح کردم و با بعضیاشان که به نظر منطقی می‌آمد آشنایی مختصری داشتم؛
خوشگذراني

يك نت : من یک دختر ۲۵ ساله هستم که تا یکی دو ماه دیگر پایان نامه ارشدم را دفاع می‌کنم. می‌شود گفت چهره دل نشینی دارم؛ خانواده‌ام خیلی خوب و دلسوز هستند و از نظر مالی هم مشکلی نداشتم. آدمهای زیادی سعی کردند تا با من در ارتباط باشند؛ من هم همه را پیش خانوادم مطرح کردم و با بعضیاشان که به نظر منطقی می‌آمد آشنایی مختصری داشتم؛ اما به محض اینکه متوجه می‌شدم این شخص کسی نیست که من می‌خواهم، ارتباطم را قطع می‌کردم. تنها چیزی که در این مدت به آن رسیدم این است که:

1- پسرهایی که من از آنها خوشم می‌آید و به دلم می‌نشینند، فقط من را برای خوش گذرانی موقت و یا راحت‌تر بگویم برقراری رابطه می‌خواهند، (این نکته را هم بگویم که تیپ و ظاهر جلفی هم ندارم. بیشتر برای سر سرسخت بودنم است که می‌خواهند با من باشند و نمی‌توانند).

2- کسایی هم هستند که با وجود خوب بودنشان به هیچ عنوان به دل من نمی‌شینند و من به خاطر همین کنارشان می‌گذارم.

گاهی به این فکر می‌کنم که نکند آخرش مجبور شوم کسی را فقط از روی منطق انتخاب کنم و هیچ احساسی به او نداشته باشم. آخه نمی‌توانم اصلا زندگی بدون احساس را تصور کنم و از آنجایی که اخلاق خودم و می‌شناسم، می‌دانم اگر کسی از اول به دلم نشیند، تا آخر هم نمی‌شیند. خیلی به خدا امید دارم و به او توکل کردم؛ چون همیشه بهترین‌ها را برایم داده. از او هم خواستم خودش هر کسی را برایم صلاح می‌داند، محبتش را در دلم بگذارد.

یک نکته‌ای هم که وجود دارد این است که من دختر آرامی هستم... اولین نکته‌ای که همه در من به او اشاره می‌کنند متانت است! راستش آنقدر این کلمه را شنیدم که خسته شدم. گاهی به آدمهای دور و برم که نگاه می‌کنم می‌بینم آدمهای شیطان و پرهیاهو طرفدار بیشتری دارند . همه انگار از جلف بازی خوششان می‌آید ... حتی کسانی هم که می‌گویند این جور دخترها را برای ازدواج نمی‌خواهند، دارم به عینه می‌بینم که طرفداراشان برای ازدواج هم کم نیست...

البته خودم وقتی کسی با رفتار مشابه خودم را میبینم، عاشقش می‌شوم؛ چه دختر باشد چه پسر... ولی به نظر می‌آید در دنیای امروز و بین جوان های امروز محبوبیتی ندارد... شاید سلیقه‌ای است و مربوط به خصوصیات درون گرایی و برون گرایی افراد باشد؛ ولی با چیزهایی که می‌بینم احساس خوبی به این قضیه ندارم.

من بیشتر یک دختر با ظاهر مدرن و علاقه‌مند به حفظ ارزش های سنتیمان هستم. در خانواده ما چیزی به عنوان دروغ یا خیانت اصلا معنی ندارد. من هم همیشه خواستم فقط با یک نفر که قرار هست انتخابم باشد در ارتباط باشم و از دوستیهای بی خود امروز مصون باشم. چیزی که وقتی به کسی می‌گویم، نگاه عاقل اندر سفیهی به من می‌کند و می‌گوید به همین خیال باش که طرفت هم به تو وفادار بماند!!!!!!
تمام دوران دانشجوییم در یک خانه مستقل تنها زندگی می‌کردم و با وجود همه شرایطی که برایم کاملا مهیا بود، هیچ وقت اجازه ندادم کسی وارد حریمم شود و حتی سعی کردم در محیط دوستانه هم با پسرها دست ندهم که باعث صمیمیت بیشترشان نشود.

حالا به نظرتان انتظار زیادی است که من بخواهم با کسی باشم که او هم مثل من پاک باشد و تا آخر عاشقانه با هم باشیم..... شاید اگر بعضی دخترها به جای من بودند و موقعیت های خوب و شاخی را که برای دوستی داشتند، از دست نمی‌دادند...
فکر میکنم چون من آدم سر سختی هستم و به قول معروف به کسی برای خوش گذرونی پا نمی‌دهم، دارم از طرف آدم‌ها طرد می‌شوم... شاید نباید این قدر سرسخت بود ... نمی‌دانم ... شاید همین است که نمی‌توانم کسی را بپذیرم... نمی‌دانم .... خیلی نمی‌دانم های دیگر در سرم است که حوصله همه را سر می‌برد... بگذریم...

پاسخ:

سلام
اینکه خودتان را حفظ می‌کنید و تن به هیچ رابطه‌ای نمی‌دهید خیلی خوب است و نباید بگذاری چنین خصوصیتی را از دست بدهی؛ چون آشنایی و ازدواج از طریق رابطه، راهکار مناسبی نیست. علتش هم این است که اولا نمی‌شود نیت اصلی افراد را تشخیص داد و ممکن است با تمام زرنگی که داشته باشی، باز هم مورد سوء استفاده قرار بگیری ثانیا حتی اگر نیت طرف واقعا ازدواج باشد، باز هم معلوم نیست آن رابطه به ازدواج ختم شود؛ چون ممکن است خانواده طرف یا خانواده شما مخالفت کنند ثالثا هر رابطه‌ای بعد از مدتی وابستگی می‌آورد و اگر همانطور که گفتم نتوانید با او ازدواج کنید، ضربه روحی بدی میخوری و برای فراموش کردنش سختی زیادی را باید متحمل شوی رابعا هر چه بیشتر با افراد متعدد رابطه برقرار کنی، در انتخابت سختگیر‌تر میشی؛ چون دائما آنها را با هم مقایسه می‌کنی و فکر می‌کنی آن یکی بهتر است. این روند ممکن است باعث شود سنت بالا برود و در آخر مجبور شوی با کسی ازدواج کنی که خیلی از ملاک های شما را ندارد و یا اصلا نتوانی ازدواج کنی!

لذا پیشنهاد  می‌شود حتی آن رابطه هایی که به خانواده ات میگویی را هم بیخیال شوی و اگر کسی آمد سمت شما و خواست رابطه برقرار کند، همان اول بگو من اهل رابطه نیستم. اگر گفت قصد من ازدواج است و می‌خواهم بیشتر با هم آشنا شویم، به او بگو در حد کلیات می‌توانیم در یکی دو جلسه با هم صحبت کنیم؛ ولی اگر قصدت این است که مدت بیشتری با هم باشیم، من اهلش نیستم و بهتر است برای آشنایی بیشتر از طریق خانواده اقدام کنی؛ چون ممکن است من و شما همدیگر را بپسندیم؛ ولی وقتی خواستیم با خانواده مطرح کنیم، آنها موافق این ازدواج نباشند و آن موقع کار ما فقط وقت تلف کردن بوده.

در مورد اینکه فکر می‎کنید دخترهای جلف بیشتر طرفدار دارند، باید بگویم شاید این طور باشد و حتی ممکن است آن ها خیلی زودتر از دخترانی که سنگین هستند ازدواج کنند؛ ولی چند تا فرق اساسی با دخترهای سنگین دارند: اولا اینکه همیشه در معرض سوء استفاده قرار دارند؛ چه سوء استفاده عاطفی و چه سوء استفاه جنسی ثانیا خواستگاران چنین دخترانی مثل خودشان هستند و از اعتقادات ضعفی برخوردارند ثالثا آبروی خودشان و خانواده هایشان همیشه در خطر است و هر لحظه ممکن است با اشتباهی برای همه دردسر درست کنند رابعا خواستگاران خوب ر از دست میدهند؛ چون وقتی یک آدم حسابی بخواهد به خواستگاری دختری برود و بعد متوجه شود که او جلف و سبک و... است، مسلما عقب نشینی خواهد کرد؛ چون ازدواج با چنین افرادی را برای خودشان ریسک میدانند و نمیتوانند به طرف اعتماد کنند. بنابراین طرفدار داشتن همیشه به معنای خوب بودن نیست و لذا برای دختری که به اصول دینی معتقد است، علاوه بر مشکلات عادی که ممکن هست برای همه به وجود بیاید، این روش او را به هدفی که میخواهد نمیرساند؛ چون هدف او اولا حفظ خود از هر گونه تعرضی است و ثانیا ازدواج با کسی است که از لحاظ اعتقادی با او تناسب داشته باشد و حاضر نیست تن به ازدواج با هر کسی بدهد.

اما در مورد اینکه کسی به دلت نمی‌شیند یا اگر می‌نشیند، قصد ازدواج ندارد، باید بگویم درست است که یکی از ملاک های اصلی ازدواج این است که طرف باید به دلت بشیند؛ ولی نباید این را با عشق و علاقه بیش از حد اشتباه بگیری؛ بلکه اگر کسی بود که تا حدودی به دل شما نشست و توانستی ایشان را به عنوان همسر آینده ات بپذیری، می‌تواند مورد خوبی برای ازدواج باشد. اگر طرف تناسب های لازم فکری، اعتقادی، اخلاقی و رفتاری را با شما داشته باشد، بعد ازدواج، این علاقه و پسند حداقلی، روز به روز شدیدتر  می‌شود.

راه دیگر که خواستگارهای واقعی به دلت بشیند این است که آنها را به طور مجموعی نگاه کنی؛ یعنی فقط به یک جنبه آنها نگاه نکنی؛ بلکه همه خوبی‌ها و بدی های طرف را در نظر بگیری و بعد در موردش قضاوت کنی. از طرفی این را هم در نظر داشته باشی که هیچ کس خالی از نقص نیست و هر فردی در کنار خوبی هایی که دارد، معمولا بدی هایی هم خواهد داشت.

در کنار همه این موارد شما میتوانی با استفاده از روش های همسریابی، موقعیت های بیشتر و مناسبتری برای خودت فراهم کنی تا حق انتخاب بیشتری داشته باشی. برای این کار شما میتوانی در محافل زنانه بیشتر و آراسته تر حاضر شود؛ در مجالس عمومی با وقار و سنگین حضور پیدا کنی؛ به افراد مورد اعتماد مثل همکار، دوست، آشنا، ریش سفید و ... بسپاری که قصد ازدواج با چنین فردی را داری، ولی موردهایی که به پست شما میخورند این چنیند تا آنها به شما کمک کنند؛ استفاده از مراکز و سایت های همسریابی میتواند به شما در این زمینه کمک کند؛ البته باید در این مورد بیشتر احتیاط کنید تا گرفتار رابطه های بی سرانجام نشوید؛ مثلا بعد از توافق اولیه بدون اینکه در اینترنت رابطه را ادامه دهید بگویید رسما اقدام کند و ...

بنابراین اگر نگاه شما به ازدواج از حالت ایده آل گرایانه خارج شود و ملاک های اصلی ازدواج را از ملاک های ترجیحی جدا کنی، تا حدودی مشکل انتخاب شما حل خواهد شد.

پیروز و سربلند باشید

امتیاز: 
هنوز رایی ثبت نشده

دیدگاه‌ها

عزیزم منم دقیقا مثله تو هستم. باید به خدا توکل کنیم. من اعتقادم اینه که خدا خودش بهترینو جلو راهمون قرار میده. خیلی اسغفار کن. خیلی آروم میشی. میدونم دختر خوبی هستی. اما اسغفار کفتن ربطی به گناه کردن و نکردن نداره . آدم احساس خوبی بهش دس میده
خانوم شما کلا مشکل داری بدو از خوب تشخیص نمیدی مث یه بچه میمونی که باید بهت گفت دس نزن جیزه
salam, raftare shoma doroste ke motefavete az in jameye daghooni ke darim, ke hame mikhan zood be hame chiz beresan, bedoone talash, va az kasiftarin rah, be pool va rabetehaye nasalem, , yani hame mikhan marhaleye akharo tajrobe konan, tooye masaele malio jensio taghriban hame chiz, ama niat az ezdevaj shorooe 2 nafareye ye rahie ke akharesh khodast, akharesh ensane kamel shodane, sakhtane ye zendegie salemo shado movafaghe, ma baraye ezdevaj harfe delemoon ine ke : man midoonam ke mitoonam ye zendegie por az movafaghiato talasho shadio manaviat dashte basha vali tanhai nemitoonam kash yeki bood bigheydo shart faghat be khatere man, faghat be khatere hadafe moshtarakemoon ba vafadario eshgho manaviato shadi in ayandeye zibaro misakhtim, ama alan niataye delha ina nist, :( , raftare shoma tabie faghat bi ghydo shart nist, in gheydo sharta mavanei hastan baraye ma shodan, yani tipe taraf ya dashtehaye taraf, pesara ham hamin moshkelo daran, yani oon tipo ghiafehairo ke to khiaboon ya sitaye mostahjan mibinano mipasandan vali ona zane zendegi nistan, kheyli khoshhalam ke goftin kheyli be chaharchoobe akhlaghi paybandin be harhal vasse khodamo shomao hameye javoona doa mikonam ,
دوست من منم تا 19 سالگی مثل تو بودم تا اینکه بالاخره به یکی اعتماد کردم و وارد رابطه باهاش شدم خیلی پسر خوب و مذهبی و با خانواده ای بود منتهی با در جریان بودن خانواده ها والبته برای ازدواج...بعد از گذشت دو سال از اشنایی از هم جدا شدیم یعنی اصلا کارمون به ازدواج نرسید.اشناییمون خیلی طولانی شد اونم ب خاطر دانشجو بودنمون بود. بعدش من از لحاظ روحی واقعا داغون شدم...کلا یه ادم دیگه شدم با ادم های مختلفی رابطه برقرار کردم ،سیگار،مشروب،مواد الان که فکر میکنم نمیدونم از کجا به کجا رسیدم.تنها دلخوشیم اینکه رابطه ای جنسی با کسی نداشتم و اونم به خاطر این بود که هنوز یه سری ارزش هایی برای خودم دارم و تمام کسایی که دورم بودن فقط برای خوش گذرونی باهاشون هستم و بودم و صرفا هیچ ارزشی برام ندارن. به نظر من عجله نکن . ارتباط داشتن و دوست داشته شدن از سمت یه جنس مخالف واقعا اونقدارم مهم نیس ،دیر یا زود اتفاق می افته اما باید درست باشه..با کسی باش که فقط همسرت بشه...اشناییتون رو خیلی طولانی نکنید.کاش منم با کسی اشنا نشده بودم کاش منم هنوز همون دختر قبل بودم و خیلی کاش های دیگه.....
eyb nadare hamechi dorost mishe, :(
eyb nadare hamechi dorost mishe, :(