مدتی پیش یک آقای 25 ساله به خواستگاريم آمد
سلام دختر 23 ساله هستم که مدتی پیش یک آقای 25 ساله دانشجو به خواستگاری بنده آمدند ما حدودن دوماهی باهم گفت وگو داشتیم البته تقریبا هفته ای یک جلسه و با نظارت و حضور خانواده ها.... من و ایشان درباره تمام مسایل حتی نظر راجع به اسم فرزند و.. باهم صحبت کردیم و انقدر تفاهم مان از نظر فکری به هم نزدیک بود که من مشکلی نمیدیدم و دلبسته ایشان شدم چون از نظر اعتقادی و فکری بسیار شبیه بودیم... با نظر ایشان نزد مشاوره ای که خودشان معرفی کردند رفتیم وبه مدت 3جلسه صحبت کردیم . مشاوره از ما تست شخصیت گرفتند و فرمودند مشکلی باهم نداریم , تنها اختلاف ما درقد بود من155 هستم و ایشان به گمانم180 ...
جلسه آخر که مشاوره رفته بودیم تنها با ما صحبت کردند و من مشکلی نداشتم ولی ایشان گفتند چند تا مسعله بوده که این مشاور , مشاور دیگری را معرفی کرده و گفتند من خودم انجا میروم ونتیجه رابه شما میگویم...
بعد از چند روز مادرشان تماس گرفتند وگفتند جوابشان منفی است...
و من واقعا شوکه شدم و دلیلش را نفهمیدم, ایشان آقای مذهبی و بسیار بسیار باشخصیتی بودند و من تعجبم بیشتر از این بابت هم هست.
آیا بخاطر اختلاف قدمان بوده؟ اگر بله چه لزومی داشت که ایشان بامن دوماه صحبت کنند ؟؟؟
اکنون من بسیار دلشکسته هستم ,,,, واقعا نمیدانم چرا با من اینکار رو کردند؟ لطفن کمکم کنید که خیلییی ناراحت هستم!!!!!!!!!!1
با سلامدوست عزیزبنده نمی توانم به طور قطع به شما بگویم که علت جواب منفی ایشان چه بوده است چراکه از ذهن ایشان و آنچه بین او و مشاور گذشته اطلاعی ندارم. در عین حال جدایی و صرف نظر از رابطه ای که در آن دو نفر در همه ابعاد بجز قد ، متناسب به نظر می رسد عاقلانه به نظر نمی رسد. پس در این شرایط دو حالت وجود دارد: یا ایشان در تصمیم گیری بسیار وسواس گونه عمل کرده و کمال گرایانه رفتار می کنند و یا اینکه مسایل دیگری هم وجود داشته که ایشان عنوان نکرده اند. به هر حال این رابطه به اتمام رسیده و اکنون لازم است به خود فرصت دهید تا احساسات منفی ناشی از این جدایی در شما کمرنگ شود. فکر کردن به اینگونه چرایی ها منجر به تداوم فکر ایشان در ذهن شما می گردد و احساسات منفی بسیاری را برای شما به همراه خواهد داشت.
اکنون این رابطه در دنیای واقعی به اتمام رسیده است. پس بهتر است آن را در ذهن خود نیز تمام کنید. زندگی در گذشته و فکر کردن به گذشته، منجر به تداوم این افکار می شود. در حال زندگی کنید ، به اهداف و ارزشهایی که به دنبال دست یابی به آنها هستید فکر کنید . به جای آنکه اختیار خود را به دست افکار و احساساتتان دهید، خود، افسار آنها را به دست گرفته و آنها را به سمت و سویی بکشانید که شما را به اهداف مهمتان در زندی نزدیک می کند. وقتی به گذشته فکر می کنید یا به دنبال جوابی برای چرایی های موجود در ذهنتان هستید به کدام هدف مهم خود در زندگی دست می یابید ؟ چه مشکلی از مشکلاتتان حل می شود؟ چه رویداد مثبتی در زندگیتان رخ می دهد جز هجوم افکار و احساسات آزار دهنده ای که لحظه شیرین حال را برای شما تلخ کرده و شما را از اهداف مهمتان در زندگی دور می کند.
پس از هم اکنون دست به کار شوید. مشخص کنید که در زندگی چه ارزشهایی دارید؟ به دنبال رسیدن به چه اهدافی هستید؟برای رسیدن به اهداف چه کارهایی لازم است انجام دهید؟ چه موانعی وجود دارد و این موانع را چگونه می توانید بر طرف کنید؟ در شرایط حاضر بزرگترین مانع همان فکر گذشته است که شما را از فکر کردن به مسایل مهمتر در زندگیتان بازداشته است. پس از هم اکنون شروع کنید و با مشغول کردن خود به اهدافتان در زندگی، وجود فرد قبلی را در ذهن تان کمرنگ کنید.
ضمنا پیشنهاد می کنم در آشنایی های بعدی برای ازدواج، تا زمانی که از مثبت بودن جواب خود و فرد مقابل تا حدودی اطمینان نیافته اید از دخالت زودهنگام احساس و علاقه جلوگیری کنید. اگر عقل خوب تصمیم گرفته باشد ، ورود به موقع احساس به رابطه، علاقه لازم را برای شروع و تداوم زندگی مشترک فراهم خواهد کرد.
افزودن دیدگاه جدید