مشكلات انتخاب همسر
به نام خداوند جان آفرين
هر جوانى با اين مشكلات روبه روست
مشكلى به نام ازدواج
مشكلات انتخاب همسر
مجله اينترنتي يك نت : مى دانيم آمار ازدواج (مخصوصاً در سال هاى اخير) بميزان قابل توجّهى كاهش يافته و بعكس سن ازدواج، به خصوص در شهرهاى بزرگ و نقاطى كه به تمدن نزديك تر است، بالا رفته تا آن جا كه ازدواج در سنينى صورت مى گيرد كه «شور» و «طراوت» جوانى تقريباً از ميان رفته، و بهترين فرصت طبيعى ازدواج پايان يافته است.
البتّه اين وضع معلول عوامل مختلفى است كه از ميان آنها چهار عامل زير از همه مهمتر است:
1- طولانى شدن دوران تحصيل,
2- امكان ارتباط هاى نامشروع,
3- عدم تأمين نيازمندهاى زندگى (به طور دلخواه) و هزينه سنگين ازدواج,
4- فقدان اعتماد پسران و دختران جوان نسبت به يكديگر,
در اين جا دو قسمت اوّل را كه از اهميّت بيشترى برخوردار است مورد بررسى دقيق قرار مى دهيم.
بعضى از طرّاحان اجتماعى بدون اين كه زحمت مطالعه درباره عوامل اين پديده خطرناك و راه مبارزه با آن را به خود بدهند، طرح «ازدواج اجبارى» را پيشنهاد كرده اند.
به اين معنا كه (مثلا) يك نوع ماليات مخصوص بر «تجرّد» بسته شود كه جوانان را مجبور سازد به زندگى خانوادگى تن در دهند، و يا از استخدام جوانان مجرّد (در سنين معينى) در مؤسّسات مختلف جلوگيرى به عمل آيد. و يا مجازات هاى سنگين ترى براى اين دسته جوانان در نظر گرفته شود!
بعضى از جوانان نيز از ما مى پرسند آيا به عقيده شما چنين طرح، و اقدام به چنين كارى صحيح است؟!
به عقيده ما اگر منظور از «ازدواج اجبارى» تنها انتخاب طرقى مانند عدم استخدام جوان مجرد در مؤسّسات مختلف و... باشد، شايد كمى در وضع فعلى اثر بگذارد، ولى هرگز راه حلّ اساسى و نهايى براى «پديده خطرناك كاهش ازدواج» نخواهد بود، بلكه ممكن است احياناً واكنش هاى نامطلوبى نيز در بر داشته باشد.
اصولا «ازدواج» و «اجبار» دو كلمه متضاد است و هرگز اين دو با هم سازگار نمى باشد. ازدواج اجبارى مثل «دوستى و محبّت اجبارى» است!
آيا هرگز مى توان ميان دو نفر، اجباراً، و به زور قانون، پيوند محبّت و دوستى ايجاد كرد؟!
ازدواج - به معناى صحيح - نيز يك نوع پيوند روحى و جسمى براى يك زندگى مشترك آرام و آميخته با سعادت و صميميّت است. و به همين دليل بايد در محيطى كاملا آزاد صورت گيرد و هيچ گونه جنبه تحميلى نداشته باشد، و لذا در اسلام هر گونه ازدواجى كه بدون رضايت كامل طرفين انجام گيرد مردود و باطل شناخته است.
ازدواج مثل «خدمت سربازى» نيست، كه مثلا كسى را به حكم قانون به سربازخانه ببرند و تحت يك كنترل خاصّى وادار به فرا گرفتن فنون نظامى كنند.
تعجّب در اين جاست كه اين «طرّاحان» مى كوشند وضع كنونى را كه نتيجه يك سلسله ناهنجارى هاى اجتماعى است از ميان ببرند بدون اين كه كمترين توجّهى به عوامل پيدايش آن داشته باشند.
به عقيده ما به جاى اين طرح ها، كه اگر قابل عمل هم باشد حكم داروى مسكن را دارد بايد «ريشه هاى اصلى» اين پديده و «ريشه هاى آن ريشه ها» را پيدا كرد و سوزاند تا اين وضع زننده غير طبيعى و غير منطقى كه در مسأله ازدواج، امروز به وجود آمده خود به خود از بين برود.
بنابراين بسيار به مورد است كه هر يك از عوامل چهارگانه بالا را كه به طور مسلّم عوامل اصلى كاهش شديد ازدواج در محيط ماست به طور مستقل مورد بررسى قرار دهيم.
* * *
طولانى شدن دوران تحصيل، نخستين مشكل بزرگ در راه ازدواج جوانان
گرچه نياز به تذكّر ندارد كه همه كسانى كه از زير بار مسأله حياتى ازدواج فرار مى كنند به علّت اشتغال به تحصيل نيست چه اين كه بسيارند كسانى كه مدّت ها پس از پايان تحصيل همچنان مجرّد مى مانند، و يا اصولا مدّت هاست ترك تحصيل كرده اند و باز هم مجردند.
ولى اين را هم نمى توان انكار كرد كه طولانى شدن دوران تحصيل يك «مانع بزرگ و مهم» براى بسيارى از جوانان در راه ازدواج محسوب مى گردد.
دوران تحصيلى براى بسيارى از رشته ها در حدود 18 سال يا كمى كمتر است و بنابراين يك جوان هنگامى مى تواند نفس آزادى بكشد كه تقريباً 25 سال دارد، تازه «جوانى است جوياى كار» (اگر بتوانيم كلمه جوان را به معناى واقعى درباره او به كار ببريم، زيرا قسمت عمده جوانى را پشت سر گذاشته و تنها حاشيه آن باقيمانده است!).
و چنين به نظر مى رسد كه در دنياى آينده كه دنياى تخصّص است اين سن، از اين هم بالاتر برود و شايد تا حدود 35 سالگى ادامه يابد!
اكنون اين سؤال پيش مى آيد كه آيا بايد «ازدواج» حتماً متوقّف بر «پايان دوران تحصيل» باشد هر قدر دوران تحصيل طولانى تر گردد؟ يا بايد اين رابطه را كه بعضى تصوّر مى كنند ناگسستنى است ميان اين دو از بين برد، و جوانان را از اين شرط فوق العاده سنگين آزاد ساخت.
ولى از طرفى يك جوان محصّل كه خود به صورت يك «دستگاه مصرف» و «هزينه تراش» است، نه يك «دستگاه توليد» و ايجاد درآمد، چگونه مى تواند دم از ازدواج با آن بارهاى سنگين و كمرشكن، بزند؟ و چگونه مى توان رابطه ازدواج را با پايان تحصيل انكار كرد؟
به عقيده ما اگر كمى آزاد فكر كنيم و از دنباله روى هاى غلط بپرهيزيم حل اين مسأله زياد مشكل نيست، و طرح روشنى براى آن وجود دارد و آن اين كه:
چه مانعى دارد جوانان در دوران تحصيل - هنگامى كه به سنين مناسب ازدواج مى رسند - شريك زندگى آينده خود را با مشورت با پدران و مادران و دوستان دلسوز روشن انتخاب كنند، نخست يك نوع نامزدى مشروع (خواندن عقد ازدواج و انجام مراسم مذهبى و قانونى، بدون مراسم عروسى) كه نياز به هيچ گونه تشريفات و تجملات و هزينه هاى سنگين ندارد، در ميان آنها برقرار گردد، و دختر و پسر بدانند به يكديگر تعلق دارند و شريك زندگى آينده يكديگر خواهند بود.
سپس با فراهم شدن امكانات در نخستين فرصت اقدام به بقيه مراسم ازدواج و عروسى با وضع ساده و آبرومندى كنند. فايده اين طرح، نخست اين است كه يك آرامش روحى به جوانان مى بخشد، و به زندگى آنها نور اميد مى پاشد، و از هيولاى وحشتناكى از آينده مبهم كه بسيارى از مجردان را آزار مى دهد نجات مى بخشد.
و ديگر اين كه آنها را در برابر بسيارى از انحرافات اخلاقى بيمه مى كند و از تلف كردن وقت هاى فراوانى كه به هنگام امكانات آغاز يك زندگى مشترك، به منظور پيدا كردن همسر مناسب مصرف مى گردد، نجات و رهايى مى بخشد و زندگى آنها را در يك مسير طبيعى قرار مى دهد.
انجام اين طرح براى اكثر جوانان ممكن است. اگر پدران و مادران، هوشيارى به خرج دهند، خود جوانان هم درست بينديشند، و اين طرح معمول گردد قسمت قابل توجّهى از مشكلات مربوط به اين مسأله حل خواهد شد.
خلاصه اين كه برقرارى مراسم نامزدى شرعى (عقد خوانده) و پيوند تعلق يك پسر و دختر به يكديگر، به جوانان امكان مى دهد كه قسمت قابل توجّهى از نياز جنسى خود را از اين راه برطرف كنند، زيرا دوران نامزدى دورانى است كه بسيارى از مزاياى زندگى زناشويى را در بر دارد و مقدار قابل ملاحظه اى از محروميّت هاى جنسى جوانان را - كه نياز به شرح ندارد - جبران خواهد نمود.
و به اين وسيله مى توان جوانان را از آلودگى به فحشا و انحرافات جنسى نگاه داشت، بدون اين كه هزينه اضافى خاصّى به خانواده پسر يا دختر تحميل گردد و يا مسأله به وجود آمدن فرزند پيش آيد و مشكلى براى ادامه تحصيل آنها ايجاد نمايد.
راه ديگر اقدام رسمى به ازدواج تا آخرين مرحله يعنى مرحله عروسى است، منتها با طرق خاصّى كه امروز فراوان است (و بسيارى از آنها شرعاً هم جايز است) از انعقاد نطفه فرزند جلوگيرى شود، چون اشكال عمده ازدواج مسأله فرزندانى است كه ميوه آن مى باشد كه تحمل آن براى جوانان در اين سنين و با ادامه تحصيل مشكل است، ولى همه اين طرح ها در صورتى است كه ازدواج از صورت تشريفاتى و پر خرج و هزينه هاى كمرشكن فعلى كه هيچ دليل منطقى براى آن وجود ندارد بلكه كاملا احمقانه به نظر مى رسد، درآيد و ساده و بدون تشريفات برگزار گردد.
اگر راستى پدران و مادران، و همچنين جوانان خواهان سعادتند راه اين است، و نشستن در انتظار پايان دوران تحصيلات عالى، و سپس پيدا كردن يك شغل مناسب و آبرومند و پردرآمد، و تهيه خانه و اتومبيل و وسايل ديگر و هزينه هاى سنگين ازدواج تشريفاتى، نتيجه اش، علاوه بر آلودگى شديد جوانان و هزاران گونه انحراف، اين مى شود كه غالباً در سنين نزديك به 35 يا 40 سالگى كه دوران (بازنشستگى)! كم كم نزديك مى شود اقدام به ازدواج كنند و اين گونه ازدواج ها صددرصد غير طبيعى و فاقد روح و اصالت است، به دليل اين كه هيچ گونه هماهنگى با سازمان هاى وجود انسان و تاريخى كه غرائز طبيعى براى ازدواج تعيين كرده اند ندارد
منابع :كتاب مشكلات جنسي آيت الله مكارم شيرازي
دیدگاهها
مثل اینکه شما هیچی از جامعه خبر ندارین .فک کردین به همین آسونیاست.
افزودن دیدگاه جدید