خواستم یاری کنم اما در آن غوغا نشد میثم مطیعی
میثم مطیعی,متن مداحی خواستم یاری کنم اما در آن غوغا نشد,خواستم یاری کنم اما در آن غوغا نشد مطیعی,خواستم من هم بگیرم دست بابا را نشد
مداحی جدید حاج میثم مطیعی هیات آیین حسینی فاطمیه اول 22 آذر 1400
متن مداحی خواستم یاری کنم اما در آن غوغا نشد میثم مطیعی
خواستم یاری کنم اما در آن غوغا نشدخواستم یاری کنم اما در آن غوغا نشد
خواستم من هم بگیرم دست بابا را نشد مادرم او را گرفت و تازیانه پشت هم، هی فرود آمد، ولی دستان مادر وا نشد دست مادر آخرش واشد، نمیگویم چطور اینقدر گویم که زهرا دیگر آن زهرا نشد من فقط میدانم آن روز و در آن کوچه، چه شد من فقط دیدم، چرا افتاد مادر، پا نشد حال و روزش فکر میکردم که بهتر میشود هر چه ماندم منتظر، فردا وفرداها ... نشدهر چه گشتم کوچه را، فردا و فرداها ... نبودهر چه گشتم گوشواره آخرش پیدا نشدمن عصای پیری مادر شدم در کودکیپیر هجده ساله، جز با تکیه بر من، پا نشدآخرش خم شد به درگاه علی، ماه علیآری، آن قامت به جز در پای یکتا، تا نشدتا که مادر رفت، انگار از پدر چیزی نمانددر جهان هرگز امیری این قدر تنها نشدپیش زینب بغض هایم در گلویم گیر کردخواستم زاری کنم، پیش حسین، اما نشدچشم امید یتیمان! چشم را وا کن ببینناله هم سهم یتیمان تو از دنیا نشدخون نشد پاک آخرش از برگ لاله، هر چقدرریخت بر دست علی آب روان، اسماء، نشدشاعر : قاسم صرافا
بیشتر بشنوید:
افزودن دیدگاه جدید