شعر ولادت امام محمد باقر سازگار
یک نت ـ متن مولودی ولادت امام محمد باقر علیه السلام
مرضیه عاطفی
سائل شدم و لحظۂ نابِ میلاد
چشمم به رخِ حضرتِ باقر(ع) افتاد
عید آمده و ماه رجب رؤیت شد-
امروز در آغوش ِ امام سجاد(ع)!
متن مولودی ولادت امام محمد باقر علیه السلام
قاسم نعمتی
پسر حضرت زهراست؛گل یاسمن است
جلوهء نورخدا آینهء پنج تن است
مادرش دخت کریم و پدرش پورحسین
ای بنازم به امامی که حسین درحسن است
متن مولودی ولادت امام محمد باقر علیه السلام
زهرا آراسته نیا
خورشید کم است، آسمان یعنی تو
ماهی که رجب شود عیان یعنی تو
باقر شده ای و عالمان میفهمند
دروازهی علم بیکران یعنی تو
متن مولودی ولادت امام محمد باقر علیه السلام
غلامرضا سازگار
ماه رجب خیر مقدم، سر زد دوباره هلالت
گردیده هفت آسمان خم، در پیش قدر و جلالت
باران فیض الهی هر لحظه بادا حلالت
تابیده در کل عالم نور خدا از جمالت
نازم به لیل و نهارت هفت آسمان بیقرارت
خورشید چشم انتظارت هر دم هزاران بهارت
هر اختر تابناکت دارد فروغ خدایی
میآیی و میدرخشی با جلوه حس سرمد
بر خلق داری بشارت از صبح عید محمّد
هفتم فروغ الهی پنجم وصی محمّد
گنجینه کل دانش، آیینۀ روی احمد
فوق تصور مقامش دانش اسیر کلامش
وحی الهی پیامش داده محمد سلامش
عبدی که باشد جمالش آیینه کبریایی
فردی که باید بخوانم چون ذات حق بی مثالش
گلبوسههای حسینی کرده است گل بر جمالش
دل میبرد از محمّد توصیف خلق و خصالش
پیشانی عرش رحمان ایوان قدر و جلالش
خورشید تابندۀ علم، ماه درخشندۀ علم
دریای طوفندۀ علم، تنها شکافندۀ علم
-در پای کرسی درسش دانش کند خودنمای
نام نکویش محمد یا احمد دیگر است این
الله اکبر خدا را زهراست یا حیدر است این
دریای حلم حسن را رخشانترین گوهر است این
سرتا قدم یادگار ثارالله اکبر است این
این باقر علم دین است یا سیدالساجدین است
هم جان حبلالمتین است هم اسوه متقین است
-در خاک راهش چه قابل گردند عالم فدایی
دشمن به وقت تکلم دلداده خلق و خویش
بالا رود وحی ساعد تا عرش با گفتگویش
چشم ملایک به دستش دست خلایق به سویش
گلهای علم و فضیلت روییده از خاک کویش
مهرش تمام ولایت رویش چراغ هدایت
از بذل دستش روایت احسان و جود و عنایت
-از او هماره کرامت از ما همیشه گدایی
ای گوشه گوشه بقیعت بیتالحرام ملایک
بر تو درود خداوند بر تو سلام ملایک
از کوثر دانش تو لبریز جام ملایک
صحن بقیعت همه پر از ازدحام ملایک
دانش اسیر کلامت روح القدس مرغ بامت
از سوی جد کرامت آورده جابر سلامت
-خیزد ز قبر غریبت بوی خوش آشنایی
تو نجل خون خدایی، ریحانۀ کربلایی
لیل و نهار زمان را والشمسی والضحایی
هم اختر شش سپهری هم پنجمین مقتدایی
هم هفت در شرف را دریای بیانتهایی
مهر تو باب النجاتم شوینده سیئاتم
خاک تو آب حیاتم من در حیات و مماتم
-از تو نجویم کناره از تو نگیرم جدایی
ای آبروی مدینه از آبروی بقیعت
هر لحظه مرگ و حیاتم در آرزوی بقیعت
حتی به گلزار جنت چشمم به سوی بقیعت
ذکر خدا بر زبانم با گفتگوی بقیعت
تو عالمی را پناهی من میثم روسیاهی
بر دوش کوه گناهی آیا شود با نگاهی
پایی به چشمم گذاری، چشمی به سویم گشایی
متن مولودی ولادت امام محمد باقر علیه السلام
مرتضی حیدری آل کثیر
معلوم شد می از هیجان دور بوده است
دور از لبت مكدر و مخمور بوده است
این آفتاب ِ در پی تحقیق ،آمده
در بُعد ِ ناشناخته ات كور بوده است
حتی تحیری كه بدست تو می شكافت
از جایگاه حاجت خود دور بوده است
مردی كه با لبش ، دَمِ شمشیر را شكافت
در پنجه ی مناظره محصور بوده است
چشمان تو كه كشف شدند ،آسمان نوشت
خورشید هم شعاعی از انگور بوده است
در سستی مداوم دار الخلافه ها
پلكت به حل مسئله مشهور بوده است
طوری زمین به جاذبه ات ،خیره مانده بود
انگار ،محو ِآتشی از (طور) بوده است
وقتی كه علم،صورت خود را در آب دید
باور نداشت هاله ای از نور بوده است
معلوم شد برای به معراج خواندنت
هر شب هزار آینه مامور بوده است
مولا! قلم سوادِ ثنایت نداشته !
این شعر هم زوصف تو معذور بوده است
یك عمر ،لب به نام تو وا كرده ام ولی
از من همین مقدمه ،مقدور بوده است
متن مولودی ولادت امام محمد باقر علیه السلام
یوسف رحیمی
نور علی و فاطمه را میخواهد
حلم حسن و شور حسینی؛ باید
تا جمع شوند آل عبا در یک جان
تا آینۀ روی محمّد آید
متن مولودی ولادت امام محمد باقر علیه السلام
مرضیه عاطفی
شبیه نور؛ بی پایان خصالِ حضرتِ باقر
قلم شرمنده شد از وصف حالِ حضرتِ باقر
چه خورشیدانه روشن کرد تکلیف خلایق را
احادیث گوهربار و زلالِ حضرتِ باقر
تمام تار و پودم می شود ایمان! اگر باشد؛
به دور گردنم یک لحظه شالِ حضرتِ باقر
ولی الله الاعظم کیست؟ میگویم: علیٌحق
که جز این نیست در محشر، سؤالِ حضرتِ باقر
شنیدم مادرش بنتُ الحسن بود و از آن اول
کرَم شد راه و رسم و شد روالِ حضرتِ باقر
شکافنده ست! یعنی روبرویش علم زانو زد
اصول و فقه و عرفان شد حلالِ حضرتِ باقر
نگاهم، نیّتم، جانم فدایش که برای من؛
فدا شد ماه و سال و جان و مالِ حضرتِ باقر
مبادا جایِ شاگردی که عالِم باشد و عامل...
شوم با کوهی از عصیان وبالِ حضرتِ باقر!
متن مولودی ولادت امام محمد باقر علیه السلام
مهدی رحیمی
روشن تر است این پسر از ماه صورتش
گردن کشیده ماه خودش هم به رویتش
ماه رجب به ماه عرب چشم دوخته
معلول خیره ست به دقت به علتش
ماه تمام اول ماه رجب رسید
قد قامت الصلوة به قد و به قامتش
شد اولین محمد بعد از پیامبر
آمد ز دست های علی هم نبوتش
چون آفتاب وقت طلوع و غروب خویش
عمری نشسته کوه دو زانو به خدمتش
پلکش دلیل روز و شب است و به این دلیل
باید که کوک کرد زمان را به ساعتش
در آفتاب ظهر، زمین سایه اش کم است
خاص است قهر حجت و عام است رحمتش
از شرق تا به غرب جهان،نه بزرگتر
قلب من و تو است حدود حکومتش
قارون اگر شود همه ی عمر چون گداست
در محضر تو هرکه بنازد به ثروتش
این سو پدربزرگ حسن آن طرف حسین
باید که غبطه خورد به شکل سیادتش
بوده علی اگرچه پسرخوانده ی نبی
گشته محمد اِبْنِ علی با ولادتش
داییش قاسم است و رقیه ست عمه اش
از این مسیر رفته به زهرا شباهتش
همبازی رقیه و دلواپس عمو
شد شرح روضه مدت عمر امامتش
در ظاهرش گرفتن مجلس برای علم
در اصل شرح روضه فقط بوده علتش
تا روضه ی حسین شود زنده نُه امام
مسموم هم شوند می ارزد به قیمتش
متن مولودی ولادت امام محمد باقر علیه السلام
محمود یوسفی
مانده یادت به یاد خاطرها
در دل خاطر مسافرها
ته این جاده گر به تو وصل است
خوش به حال تمام عابرها
زنده کن مرده را به یک جمله
تا که مستت شوند ساحرها
بشکاف این علوم را آقا
که مسلمان شوند کافرها
زده زانو به پای علم شما
صدهزاران هزار جابرها
هرچه داریم از کلام شماست
از همین قال قال باقرها
**
هرچه گویند باز کم گفتند
در رثایت تمام شاعرها
بی مزاری ولی حرم داری
در دل بی قرار زائرها
متن مولودی ولادت امام محمد باقر علیه السلام
امیر عظیمی
شب است و باز، مبارک شبی است؛ ای ساقی
کلید میکده در دست کیست، ای ساقی
فرشته عشق نداند که چیست، ای ساقی
بخواه جام و شرابی به خاک آدم ریز
به کام شیعه ی زین العباد، زمزم ریز
خدا به شهر مدینه، دوباره عزت داد
به سفره ی دل شیعه، عجیب برکت داد
و نور فاطمه را پنج دفعه، حرکت داد
تمام شوکت و عزت، نزول فرموده
امام باقر امت، نزول فرموده
شکست پوزه ی شیطان، فرشته غالب شد
گدای نان شب، اینبار؛ گنج صاحب شد
به خاک خانه سجاد، سجده واجب شد
ملائکه، همه از عرش؛ سوی سجادند
پیمبران، همه تبریک گوی سجادند
ز شاهراه نبوت، مسیر و جاده ی وحی
رسیده کودک قرآن، امام زاده ی وحی
محمد بن علی، پنجمین نواده ی وحی
نبود روی زمین، بی امام ها؛ دینی
بدون باقر و صادق، چه دین و آیینی؟!
خبر دهید که آمد تجسّمِ کوثر
بگو به شیعه: «فصلّ لِرَبِّکَ وَ أنحَر»
به خصم حضرت حیدر، بگو:« هُوَالاَبتَر»
کلام آل پیمبر، کلام اسلام است
و «قال باقر» شیعه تمام اسلام است
حدیث از لب لعلش، شنیدنی است فقط
روایت از پسر وحی گفتنی است، فقط
درون مدرسه اش، درس خواندنی است؛ فقط
از این ذوات مقدس، حصول علم نکوست
درون مکتب باقر، "کلیم" دانشجوست
به لطف حضرت باقر، علوم؛ احیا شد
معارف از کرم او به قدر دریا شد
تشیع از کمک و دستگیری اش، پا شد
چقدر مزرعه ی حوزه هاش، پر بارند
هزار قاضی و بهجت به او بدهکارند
خدا کند که من امسال، زائرش باشم
به کوری سلفی ها، مسافرش باشم
به اعتکاف حریمش، مجاورش باشم
بقیع؛ تربت باقر، دل پری دارد
نه شمعی و نه چراغی، نه زائری دارد
به یاد کودکی او، بگو: سلام حسین!
«سلام جدّ غریبم، سلام، امام حسین!
تو رفتی و چه کشیدند، عمه هام، حسین!
سلام زینب و نجمه، سکینه و کلثوم
سلام عمه، سه ساله؛ رقیه ی معصوم
متن مولودی ولادت امام محمد باقر علیه السلام
وحید قاسمی
با وضو باید از مقامت گفت
خاتم الأنبیاء سلامت گفت
مهربانیِ بی حدی داری!
خلق و خوی محمدی داری
تا ابد علم را شکافنده
دستِ مِهر خدای بخشنده
دیدنت آرزویِ جابر هاست
شیعه مدیونِ قال باقر هاست
پندهایت فراتر از پندار
معدن العلم، مخزن الأسرار
واژه ها بر لبت زلال شدند
فاتح قله ی کمال شدند
عقل شد کودک دبستانت
پای منبر نشست حیرانت
مشق از کیمیایِ عشق بده
درس جغرافیایِ عشق بده
قلمت کی قرار می گیرد!؟
جوهر از ذوالفقار می گیرد
مانده ام چند جبهه می جنگی!؟
رهبر انقلاب فرهنگی
مکتبت اجتهاد علمی شد
کربلایت جهاد علمی شد
**
"کربلا" گفتم و دلت لرزید
مشک آبی مقابلت لرزید
کربلا خاطرات تلخی داشت
روضه های فرات تلخی داشت
آب را رویِ خیمه ها بستند
آب را با سروصدا بستند
تشنگی، از بهار سیرت کرد
گریه های رباب پیرت کرد
متن مولودی ولادت امام محمد باقر علیه السلام
ﮐﻤﯿﻞ کاشانی
تا حضور تو، دلِ خسته مسافر شده است
توشه بر داشته از گریه و زائر شده است
دیرگاهی است که مانند کبوتر - جبریل
روی دیوار بقیع تو مجاور شده است
سینه ات مشرق الانوار هزاران سینا
موسی معرفت از طور تو ظاهر شده است
از همان روز که شد "علم الاسما " آغاز
علم، شاگرد تو یا حضرت باقر شده است
کرسی و لوح و قلم آینه ی کشف و شهود
مصدر فیضی و حکمت ز تو صادر شده است
قطره از طینت دریاست همه می دانند
هر که شاگرد تو شد جزو مفاخر شده است
به سلامی که ز لبهای رسول آورده است
مست از جام تماشای تو "جابر " شده است
متن مولودی ولادت امام محمد باقر علیه السلام
حسن لطفی
جلوه می بارد از جمال علی
جذبه میجوشد از جلال علی
همه خیراتِ آسمان و زمین
نوشِ جانِ علی و آل علی
هرچه دارد خدا به خاطر اوست
هرچه دارد خدا حلالِ علی
مرتضی را چه کار با عالم
هست عالم فقط وبال علی
ای نفسهات در خصال صدوق
ای بزرگیت از خصال علی
همهی حرف توست قال نبی
همهی حال توست حال علی
آمدی تا که با تو ما برسیم
ما همه میوههایِ کال علی
لطف زهرا تو را به ما دادند
از کَرَمخانهی عیال علی
شب شب عشق آفرین ، علی است
شب لبخند پنجمین علی است
ای نمازِ مطهر زهرا
سجدههای معطر زهرا
خیره ای خیره بر مقاماتش
مثلِ قابی برابرِ زهرا
میوزد در هوای گیسویت
عطرِ گلهای قمصرِ زهرا
آسمانی و مژدهات را داد
به زمینها پیمبرِ زهرا
بی خودی نیست فاطمی هستی
پُری از نورِ کوثر زهرا
میزند موج در احادیثت
جلوههای مکرر زهرا
با شما جبرئیل نام مرا
میرساند به محضر زهرا
فاطمه عاشق همین علی است
شب لبخند پنجمین علی است
ای طلوع علی الدوام حسن
آفتاب بلندِ بام حسن
جابر آوردهات سلام رسول
مادرت گفتهات سلام حسن
میرسند از تبارِ مادریات
هفت معصوم بر امام حسن
حسنی زادهای از آلِ حسین
ای حسینی ترین کلامِ حسن
دست تو دست مجتبای کریم
به تو زیبنده است نام حسن
به عمویت ارادتت پیداست
در بقیعی به احترام حسن
چارتا مجتبی کنارِ همید
ای تمام شما تمام حسن
هم حسن هم حسین این علی است
شب لبخند پنجمین علی است
ای محمد ترین دعای حسین
دومین احمد حرای حسین
آمدی تا به انتها برسد
امتدادی از ابتدای حسین
از پدر ارث بُردهای داری
به سرِ شانهات رَدای حسین
آنکه روزی "حسین منی "گفت
گفت مثلش تویی برای حسین
ای علی اکبر امام شده
اکبر بعد کربلای حسین
تو حسینیهی خدا هستی
با تو ماندیم در هجای حسین
عشق دنبال آخرین علی است
شب لبخند پنجمین علی است
متن مولودی ولادت امام محمد باقر علیه السلام
علیرضا خاکساری
خبر رسیده که امشب ز راه دور می آیی
میان حُلّه ی عرشی غرق نور می آیی
خبر رسیده همه محو روشنای تو هستند
شبیه آینه هایی چنان بلور می آیی
ابهت است که در چشم های تو شده نازل
چه با شکوه ولی خالی از غرور می آیی
پدر تو را ز خدایش میان سجده گرفته
سلام روی لبت غرق در سرور می آیی
رجب مرّجب اگر شد به یمن مقدم تان بود
شبیه نهر پر از باده ی طهور می آیی
نسب نسب همه عالی مقام ها متعالی
به دامن علوی ها حسین پور ! می آیی
مفاعلن فعلاتن محمد بن علی شد
مگر تو هم به میان دل بحور* می آیی؟
***
به اختیار خودت انتخاب را به تو دادند
تمام ادعیه ی مستجاب را به تو دادند
سخاوت و نفس و سادگی مادر آب و
شجاعت و جگر بوتراب را به تو دادند
طبیعی است در عالم مَثل نداشته باشی
چرا که پرتو شش آفتاب را به تو دادند
پدر بزرگ کریم و کریمه مادر پاکت
کریمی و کرم بی حساب را به تو دادند
رسیدی از پس پرده مگر که فقه بگویی
به امر خالق یکتا کتاب را به تو دادند
برای اینکه بگردم همیشه در پی ات آقا
سوال را به من اما جواب را به تو دادند
میان این همه واژه به من "رعیت ساده"
و لفظ جالب "عالیجناب" را به تو دادند
دلیل حال خوش من فقط تویی تو چرا که
همیشه مرهم حال خراب را به تو دادند
به اتفاق پدر ،عمه های کرببلایی
در انتها عَلَم انقلاب را به تو دادند
به این نتیجه رسیدم گریز روضه همین جاست
یکی دو مرتبه طفل رباب را به تو دادند
بگو که لحظه ی مرثیه خوانی همگانی
همیشه روضه ی قحطی آب را به تو دادند
متن مولودی ولادت امام محمد باقر علیه السلام
ساقی و جام هر دو خندانند
بر شراب طهور مهمانند
ظلمت و تیرگی روند از یاد
آسمان و زمین چراغانند
بر جمالش فرشته های خدا
یکسره ان یکاد می خوانند
مادرش چشم بر نمی دارد
لحظه ای زان جمال بی مانند
مِهر ومه هم ز شرم ماه علی
سر فرو برده در گریبانند
عالِمان جهان ، همه او را
صاحبِ هر چه علم می دانند
نور تابان عشق شد ظاهر
چشم حق تا ابد بر او ناظر
هر چه فرشی ز قدر او حیران
هر چه عرشی به خدمتش حاضر
هر نگاهی به سمت او خیره
هر زبانی به وصف او قاصر
او به هر علم و علتی عالم
او به هر غیر ممکنی قادر
کیست آن کس که وصف او این است
شمع جانها محمدِ باقر
وین چه نوریست کز تشعشع آن
مِهر و ماه و ستاره حیرانند
بحر علم تو رونق اسلام
پنجمین رهبر و ولیّ و امام
قدسیانند از سما به زمین
بهر پابوسیت روانه مدام
ای دلآرام حضرت زهرا
انبیا هم به محضر تو غلام
هر کجا نام نامیت ببرند
بوی فردوس می رسد به مشام
ای که بر تو ، توسط جابر
خاتم الانبیا رسانده سلام
بس که آقا و مهربانی تو
نوکرانِ درت فراوانند
متن مولودی ولادت امام محمد باقر علیه السلام
یوسف رحیمی
سیلاب می شویم و به دریا نمیرسیم
پرواز میکنیم و به بالا نمیرسیم
این بالها شبیه وبالند، اَبترند
وقتی به سیر عالم معنا نمیرسیم
این چشمهای خیس و تهیدست شاهدند
بیتو به جلوهزار تماشا نمیرسیم
تا بیکرانههای حضور الهیات
پر میکشیم روز و شب اما نمیرسیم
باشد اگر تمام جهان زیر پایمان
حتی به خاک پای تو مولا نمیرسیم
**
این حرفها نشانهی تقصیر فهم ماست
حیران شدن میان صفات تو سهم ماست
دنیا تو را چگونه بفهمد؟ چه باوری!
از مرز عقلهای زمینی فراتری
ای بیکرانه! نامتناهیست وصف تو
آئینهی صفات الهیست وصف تو
مبهوت جلوههای جلالت کمیتها
کی میرسد به درک کمال تو بیتها
ای باشکوه از تو سرودن سعادت است
این شعرها بهانهی عرض ارادت است
هفت آسمان به درک حضورت نمیرسد
خورشید تا کرانهی نورت نمیرسد
محراب را که عرصهی معراج میکنی
جبریل هم به گرد عبورت نمیرسد
چشم مدینه محو سلوک دمادمت
بوی بهشت میوزد از خاک مقدمت
عمری کلیم طور تمنا شدیم و بعد
دلتنگ چشمهای مسیحا شدیم و بعد
مثل نسیم دربهدر کوچهها شدیم
تا با شمیم احمدیات آشنا شدیم
ای مظهر فضائل پیغمبر خدا
آئینهی شمایل پیغمبر خدا
شایستهی سلام و تحیّات احمدی
احیا کنندهی کلمات محمدی
نور علی و فاطمه در تار و پود توست
شور حسین و حلم حسن در وجود توست
قرآن همیشه آینهی تو انیس توست
تفسیر بیکران معانی حدیث توست
قلبش هزار چشمهی نور و معارف است
هر کس به آیهای ز مقام تو عارف است
روشن ترین ادلّهی علمیست سیرهات
وقتی که حجّتند به عالم عشیرهات
هر کس که تا حضور تو راهی نمیشود
علمش بهجز زیان و تباهی نمیشود
هر قطره که به محضر دریا نمیرسد
سرچشمهی علوم الهی نمیشود
بیبهره است از تو و انفاس قدسیات
اندیشهای که نامتناهی نمیشود
جابر شدن، زُراره شدن با نگاه توست
آقای من اگر تو نخواهی نمیشود
فردوس دل اسیر خیال تو میشود
آئینه محو حسن جمال تو میشود
دریاب با نگاه رحیمت دل مرا
وقتی که بیقرار وصال تو میشود
یک شب به آسمان قنوتت ببر مرا
تا بیکرانهی ملکوتت ببر مرا
سائل کنار ساحل لطفت چگونه است
دستان با سخاوت دریا نمونه است
من را که مبتلای خودت میکنی بس است
اصلاً مرا گدای خودت میکنی بس است
قلب مرا ز بند تعلق رها و بعد
دلبستهی خدای خودت میکنی بس است
در خلوت نماز شبت مثل فاطمه
شایستهی دعای خودت میکنی بس است
شبهای جمعه سمت مدینه که میبری
دلتنگ کربلای خودت میکنی بس است
مولا! برای ما دو سه خط از سفر بگو
از کاروان خسته و چشمان تر بگو
روزی که بادهای مخالف امان نداد
هفتآسمان به قافلهای سایهبان نداد
خورشید بود و سایهی شوم غبارها
خورشید بود، همسفر نیزهدارها
دیدی عمود با سر سقا چه کرده بود
تیر سه شعبه با دل مولا چه کرده بود
گلزخمهای سلسله یادت نمیرود
هرگز غروب قافله یادت نمیرود
هم ناله با صحیفهی ماتم گریستی
یک عمر پا به پای محرم گریستی
متن مولودی ولادت امام محمد باقر علیه السلام
محمد جواد غفورزاده
آن مقتدا كه هستی دارد قوام از او
خورشید و ماه نور گرفتند وام از او
آن پنجمین امام كه معصوم هفتم است
دارد حریم كعبه ی دین احترام از او
دریا شكاف علم و یقین «باقرالعلوم»
ماهی كه شرمگین شده بدر تمام از او
او باغبان علم و فضیلت شد و به جاست
آن گلشنی كه یافته فیض مدام از او
گل های باغ معرفت و بوستان علم
دارند رنگ و جلوه گری هر كدام از او
روشن چراغ دانش و بینش ز نور اوست
دارد حیاتِ علم و فضیلت دوام از او
دانش به حُسن مطلع او گفت آفرین
بینش رسیده است به حُسن ختام از او
بطحا شده است باغ بهشت از ولادتش
یثرب شده است روضۀ دارالسلام از او
در گردش مدار، فروغ امید را
منظومه های عشق گرفتند وام از او
تا رهنمای خلق شود در ره نجات
بالله گرفته بود خدا التزام از او
قولش هماره قول رسول كریم بود
شد جلوۀ حدیث نبی مستدام از او
این آفتاب عشق كه سوی دمشق رفت
گفتی گرفت روشنی روز شام از او
بزم هشام بود به شام و گمان نبود
دعوت كند به «سَبق رِمایه» هشام از او
هر چند عذر خواست ز پرتاب تیر و خواست
تا حكم انصراف بگیرد امام از او
اما هشام بر سخن خود فشرد پای
تیر و كمان گرفت امام همام از او
تیر و كمان گرفت و هدف را نشانه رفت
تا ضرب شست بنگرد و اهتمام از او
فضل و بزرگواری آن مظهر گذشت
راضی نشد كه خصم شود تلخ كام از او
تیر نخست چون به هدف كارگر فتاد
پروانه یافتند یكایك سهام از او
می دوخت تیر را به دل تیر در هدف
بود از خدای نصرت و سعی تمام از او
آماج تیر شد چو هدف شد بر آسمان
تجلیل بی مبالغۀ خاص و عام از او
این است رهبری كه بهر لحظه قدسیان
در عرش می برند به تقدیس نام از او
همراه اوست عطر شهیدان كربلا
خیزد هنوز رایحه آن قیام از او
«جابر» سلام ختم رُسل را به او رساند
با گوش جان شنید جواب سلام از او
از سعی او گرفته صفا، مروه و صفا
بر جای مانده حرمت بیت الحرام از او
از صد هزار بوسهی خورشید خوشتر است
خال سیاه كعبه و یك استلام از او
اصحاب معرفت به ادب گرد آمدند
باشد كه بشنوند حدیث و پیام از او
گوهرفشان به خدمت او طبع «حمیری» است
شعر «كمیت» یافته قدر و مقام از او
در ساحل غدیر ولایت نشسته اند
آنان كه چون «فُضیل» گرفتند جام از او
رو تشنگی بجوی «شفق» گر امید توست
جامی ز حوض كوثر و شرب مدام از او
متن مولودی ولادت امام محمد باقر علیه السلام
محمود یوسفی
مانده یادت بیاد خاطرها
در دل خاطر مسافرها
ته این جاده گر بتو وصل است
خوش بحال تمام عابرها
زنده کن مرده را به یک جمله
تا که مستت شوند ساحرها
بشکاف این علوم را آقا
که مسلمان شوند کافرها
زده زانو به پای علم شما
صدهزاران هزار جابرها
هرچه داریم از کلام شماست
از همین قال قال باقرها
**
هرچه گویند باز کم گفتند
در رثایت تمام شاعرها
غم نخور چونکه صد حرم داری
در دل بی قرار زائرها
متن مولودی ولادت امام محمد باقر علیه السلام
غلامرضا سازگار
ﻫﻼﻝ ﻣﺎﻩ ﺭﺟﺐ! ﻧـﺎﺯ ﮐﻦ ﺑـﻪ ﻣﺎﻩ ﺗﻤﺎﻡ
ﺯ ﯾﺎﺯﺩﻩ ﻣـﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺳﻼﻡ ﺳﻼﻡ
ﺳﻼﻡ ﺑﺮ ﺗﻮ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﺍﻣﻦ ﺗـﻮ ﻣﯽﺗـﺎﺑﺪ
ﻓﺮﻭﻍ ﺣﺴﻦ ﺧﺪﺍ ﺍﺯ ﺟﻤﺎﻝ ﭼﺎﺭ ﺍﻣﺎﻡ
ﻭﻻﺩﺕ ﺩﻭ ﻣﺤـﻤﺪ، ﻭﻻﺩﺕ ﺩﻭ ﻋـﻠﯽ
ﮐﺪﺍﻡ ﻣﺎﻩ، ﭼﻨﯿﻨﺶ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﻘﺎﻡ؟
ﭼﻪ ﻣﺎﻩ ﺭﻭﺡﻓﺰﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺭﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﺷﺐ
ﺍﻣـﺎﻡ ﭘﻨـﺠﻢ ﻣـﺎ ﺷـﺪ ﻭﻻﺩﺗﺶ ﺍﻋـﻼﻡ
ﺧـﺪﺍ ﺑﻪ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺑﻨـﺖ ﺣﺴﻦ ﮔﻠﯽ ﺑﺨﺸـﯿﺪ
ﮐﻪ ﻋﻄﺮ ﺑﺎﻍِ ﺣﺴﯿﻨﯽ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺭﺳﺪ ﺑﻪ ﻣﺸﺎﻡ
ﺍﻣـﺎﻡ ﺑﺎﻗـﺮ ﯾﻌـﻨﯽ ﻣﺤـﻤﺪ ﺩﻭﻡ
ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎﻗﺮ ﭘﻨﺠﻢ ﻭﺻﯽ ﺧﯿﺮﺍﻻﻧﺎﻡ
ﺍﻣـﺎﻡ ﺑﺎﻗـﺮ ﯾﻌـﻨﯽ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﻗـﺮﺁﻥ
ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎﻗـﺮ ﯾـﻌﻨﯽ ﺗـﻤﺎﻣﯽ ﺍﺳﻼﻡ
ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎﻗﺮ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﻬﺸﺖ ﻫﺸﺖ ﺑﻬﺸﺖ
ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎﻗﺮ ﯾﻌﻨﯽ ﻧﻈـﺎﻡِ ﻫﻔـﺖ ﻧﻈـﺎﻡ
ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎﻗﺮ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﻣﺎﻡ ﻋﻠﻢ ﻭ ﻋﻤـﻞ
ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎﻗﺮ ﯾﻌﻨﯽ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﻮﻥ ﻭ ﻗﯿﺎﻡ
ﻣﮕـﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﭼـﻬﺎﺭﻡ ﻣـﺪﺩ ﮐـﻨﺪ، ﻭﺭﻧـﻪ
ﮐﻪ ﺭﺍﺳﺖ ﺯﻫﺮﻩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﺪﺡ ﺍﻭ ﮐﻨﺪ ﺍﻗﺪﺍﻡ؟
ﺯﺟﺎﻥ ﻭ ﺩﻝ ﻣﻠﮏ ﻭ ﺟﻦ ﻭ ﺍﻧﺲ ﻭ ﺣﻮﺭ ﺍﯾﻨﺠﺎ
ﻧﻔﺲ ﺑـﻪ ﺩﻭﺳـﺘﯽِ ﺍﻭ ﺑـﺮﺁﻭﺭﻧـﺪ ﻣـﺪﺍﻡ
ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻧﺴﺘﺎﻧﻨﺪ ﺟﺎﻡ ﺩﺭ ﺻﻒ ﺣﺸﺮ
ﻣﯽ ﺣﻼﻝ ﺑﻬﺸﺘﯽ ﺑـﻪ ﺍﻧﺒﯿﺎﺳﺖ ﺣﺮﺍﻡ
ﺑﻪ ﺯﺍﺋﺮﺍﻥ ﺣﺮﯾﻤﺶ ﺩﺭ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺑﻘﯿﻊ
ﭘـﺮ ﻣﻼﺋﮑﻪ ﮔـﺮﺩﯾـﺪﻩ ﺣﻠّﮥ ﺍﺣـﺮﺍﻡ
ﺯﺗﺸﻨﮕﯽ ﺟﮕﺮﻡ ﺷﻌﻠﻪ ﻣﯽﮐﺸﺪ ﺳﺎﻗﯽ
ﺑﯿﺎ ﺷﺮﺍﺏ ﻣﺤﺒّﺖ ﻣﺮﺍ ﺑﺮﯾـﺰ ﺑﻪ ﮐـﺎﻡ
ﺑﻪ ﻏﯿﺮ ﺑﻐﺾ ﻋﺪﻭﯾﺶ ﺭﻩ ﻧﺠﺎﺗﯽ ﻧﯿﺴﺖ
ﺑﻪ ﺟـﺰ ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺘﯽﺍﺵ ﺩﻝ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ ﺁﺭﺍﻡ
ﻋﺠﯿﺐ ﻧﯿﺴﺖ ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺗﻤـﺎﻡ ﺣﺎﺩﺛﻪﻫﺎ
ﺷﻮﺩ ﺑﻪ ﺍﻣﺮ ﻏﻼﻣﺶ ﺳﻤﻨﺪ ﮔﺮﺩﻭﻥ، ﺭﺍﻡ
ﺑﻪ ﯾﮏ ﺍﺷﺎﺭﮤ ﺍﻭ ﻋﺎﻟﻤﯽ «ﺯﺭﺍﺭﻩ» ﺷﻮﻧﺪ
ﺑﻪ ﯾﮏ ﻧﻈﺎﺭﮤ ﺍﻭ ﺧﻠﻖ، ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ «ﻫﺸﺎﻡ»
ﺳﺘﺎﻧﺪﻩ ﺭﻭﺡ، ﺯﮔﻔﺘﺎﺭ ﺭﻭﺡ ﺑﺨﺸﺶ، ﺭﻭﺡ
ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻋﻠﻢ، ﺯﻟﺐﻫﺎﯼ ﺟﺎﻧﻔﺰﺍﯾﺶ ﮐـﺎﻡ
ﻣﮕﻮ ﺩﺭِﺣﺮﻣﺶ ﺑﺴﺘﻪ ﺭﻭﺯ ﻭ ﺷﺐ،ﮐﻪ ﺯﻋﺮﺵ
ﭘﯽ ﺯﯾـﺎﺭﺕ ﻗﺒـﺮﺵ ﻣـﻠﮏ ﺷـﻮﻧﺪ ﺍﻋـﺰﺍﻡ
ﻧﮕﻮ ﭼـﺮﺍﻍ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺑﺒﯿﻦ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺷﺐ، ﻣﺎﻩ
ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺍﺯ ﺣﺮﻣﺶ ﻧـﻮﺭ ﻣﯽﺳﺘﺎﻧﺪ ﻭﺍﻡ
ﮐﻤﺎﻝ ﺍﻭﺳﺖ ﺑـﻪ ﭼﺮﺥ ﮐﻤﺎﻝ، ﺍﻭﺝ ﮐﻤﺎﻝ
ﮐﻼﻡ ﺍﻭﺳﺖ ﺑـﻪ ﮐﻞّ ﻋﻠﻮﻡ، ﺟﺎﻥ ﮐـﻼﻡ
ﭘﻨـﺎﻩ ﺑﺮﺩﻩ ﺑـﻪ ﺩﺭﮔﺎﻩ ﺍﻭ ﺻﻐﯿﺮ ﻭ ﮐﺒـﯿﺮ
ﺷﻔﺎ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺯﺧﺎﮎ ﺩﺭﺵ ﺧﻮﺍﺹ ﻭ ﻋﻮﺍﻡ
ﻫﻨﻮﺯ ﭘـﺎﯼ ﺑـﻪ ﻣﻠﮏ ﻭﺟـﻮﺩ ﻧﻨﻬﺎﺩﻩ
ﺳﻼﻡ ﺩﺍﺩﻩ ﻣﺤﻤﺪ ﺑـﻪ ﺁﻥ ﺍﻣـﺎﻡ ﻫﻤﺎﻡ
ﭼﻬﺎﺭﺳﺎﻟﻪ ﺧﺮﻭﺷﯿﺪ ﺁﻥ ﭼﻨﺎﻥ ﺑـﻪ ﯾﺰﯾﺪ
ﮐﻪ ﺷﺪ ﺑﻪ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﻭ «ﺷﺎﻡ»، ﺗﯿﺮﻩﺗﺮ ﺍﺯ ﺷﺎﻡ
ﺑـﻪ ﺷﺎﻫﯽ ﺩﻭ ﺟﻬﺎﻥ ﻧﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ "ﻣﯿﺜﻢ"
ﺍﮔـﺮ ﻏﻼﻡِ ﺩﺭﺵ ﺧﻮﺍﻧـﺪﺵ ﻏﻼﻡ ﻏلام
متن مولودی ولادت امام محمد باقر علیه السلام
مجتبی روشن روان
وزیده دوباره نسیم رجب
مرا خوانده حق در حریم رجب
دلم را هوائی خوبان نمود
خدای رئوف و رحیم رجب
خدایا کمک کن که با لطف تو
شوم بهره مند از نعیم رجب
نگاهی بفرما براین روسیاه
به حق نگار کریم رجب
مناجاتی ام کن دراین ماه نور
مقیمم بفرما به درگاه نور
مرا شوق یاریست والا تبار
امامی گرامی و زهرا تبار
من از ایل مجنونم و دلشده
و او از عزیزان لیلا تبار
کریمی زنسل کریمان عشق
ومن عاشقی مست و شیدا تبار
نسب از دو سو فاطمی، حیدری
به قربان این ماه غوغا تبار
جمال جمیلش بهشت عدن
دو جد گرامش حسین و حسن
تعلق ندارد به کس خاطرم
گدای کرمخانۀ باقرم
به لطف خداوند زهرائی ام
خدا را براین موهبت شاکرم
به منصب نیازی مرا نیست... نیست
خوشم در حریم علی شاعرم
اگرچه سرودم غزلها ولی...
ز وصف علی زادگان قاصرم
قلم ازنفس ماند و یارم نشد
حریف نگاه نگارم نشد
سلام ای علوم خدا را امین
پدر خوانده ی علم، حق الیقین
اگرچه زنسل علی آمدی
محمدترینی،محمدترین
چنان فانی عشق پاکت شدم
ز سرحد مستی گذشتم ببین
مریض مریض تو عیسی مسیح
مرید مرید تو روح الامین
به قربان نازی که داری شما
وآغوش بازی که داری شما
به روی اسیرت نگارا بخند
بر این بینوا دیده ات را مبند
نگاهی... که جاهلترین نوکرت
ز دریای علمت شود بهره مند
امیر رسولان به تو داده دل
مرا هم امیرا فکندی به بند
حسن زاده ای و حسینی خصال
نگاهت قیامت... لبت کان قند
چه گردد از آن لب شه ذوالمنن
کلامی خصوصی بگوئی به من
من امشب زچشم تو دم می زنم
به نام نگاهت قلم می زنم
رجب آمده غرق شور و طرب
شرر بر دل و جان غم می زنم
سراپای من غرق لطف شماست
دم از حُسن صاحب کرم می زنم
کدامین سحر می شود بنگرم
کنار مزارت قدم می زنم
و یا اینکه یک روز خوش بنگرم
سر قبر پاکت علم می زنم
ضریحی نداری نباشد غمت
برای تو در دل حرم می زنم
مرا عفو کن اگر دلبرا
ز اوصاف تو حرف کم می زنم
تو بالائی و ما دراین قعر خاک
الا حضرت عشق روحی فداک
دلم پرشده از ولای شما
سرم خاک پای گدای شما
چه دارم به جز اینکه آقا فقط
بگویم وجودم فدای شما
چه می شد نصیب دل ما شود
نسیمی ز فیض دعای شما
مبارک بود پیش من مرهم و...
غم و لطف زخم و شفای شما
شبم را شما نور باران کنید
مرا با نظر اهل ایمان کنید
متن مولودی ولادت امام محمد باقر علیه السلام
رضا اسماعیلی
عطر لبخند خدا پیچید در دنیای من
پنجمین خورشید تا گل کرد در شب های من
آیه ای نازل شد از سمت بلوغ آسمان
روشنی پاشید بر آیینه ی سیمای من
فصل وصل آمد، زمین پُر شد ز بوی ناب عشق
جلوه گر شد از مدینه، ماه من، مولای من
عصمتی روشن تبسّم کرد بر روی زمین
حضرت حق گفت: "او نوری ست با امضای من"
وارث بوی بهشت است و خِرَد میراث اوست
سیب شیرینی ست او از شاخه ی طوبای من
قاف غیرت ، بحـــر حیرت ، کهکشان حکمت ست
باقر نور است، بشنو از لبش آوای من
فصل لبخند گل پنــجم، امام باقرست
پنجمین خورشید ، زد لبخــند بر دنیای من
تشنه ی یک جلوه از خورشید سیمای توأم
ای طلوع پنجمین ! ای حجّت فردای من
متن مولودی ولادت امام محمد باقر علیه السلام
محمود ژولیده
به نام نامی سبحان به عالم دیده وا کردم
خدا را با ولای چارده نورش صدا کردم
به امداد محمد تا محمد یک دعا کردم
گرفتم دامن پاک اباجعفر نوا کردم
صدا کردم دعا کردم نوا کردم چها کردم
که ناگه دیده وا کردم بنور چارده معصوم
خدا را شکر این سائل نشد از لطف حق محروم
در این ماه خدا عبد خدا محبوب داور شد
چه عبدی؟ بنده ای که بابِ شهراللهِ اکبر شد
به یک معنا امام امّا به یک معنا پیمبر شد
همان که باقر هر علم، اول تا به آخر شد
ز اسم اعظمش اینک دلم از بس منور شد
رسیدم تا بجایی که خدا را در بغل دارم
در این ماه خدا من با خدا ماه عسل دارم
من از روز ازل گم بودم و راهم فتاد اینجا
معلّق ذره ای بودم که ناگه ایستاد اینجا
ز ((یَهدِی اللهِ نورِه)) بَر گرفتم اعتماد اینجا
شدم از روز میلادم غلامی خانه زاد اینجا
ز بختم حضرت زهرا مرا دستور داد اینجا
شناساندند قرآن را و عترت را بجان من
همین شد تا ابد از هر بدی خط امان من
خدا را شکر دلهامان بدست باقر افتاده
گدایان را سر و سامان بدست باقر افتاده
و دستان تمنّا مان بدست باقر افتاده
عبادات سحرهامان بدست باقر افتاده
سفرهای مُعلّامان بدست باقر افتاده
چه آقایی که بابایش پدر زن چون حسن دارد
سفر در پیش ، با جدش ، حسینِ بی کفن دارد
چه آقایی چه زیبا پا در این منظومه بگذارد
چه رفتار دل انگیزی عجب خلق خوشی دارد
چه زیبا در مدینه سر قدم آهسته بر دارد
برای کربلا رفتن زمان را لحظه بشمارد
که تا دستور زهرا را بخاطر خوب بسپارد
به یمن گریه بر جدّ غریبش نور می تابد
همه اسرار عالم را به نور روضه بشکافد
سه ساله با سه ساله همسفر از شهر یثرب شد
رسید آندم که در صحرای تف نزدیک مغرب شد
به روی نیزه سرهای بنی هاشم که غالب شد
بخون خورشید و ماه و انجم و خیل کواکب شد
همه دار و ندار خیمه ها را کوفه صاحب شد
فرار عمه ها بود و نگاه حسرت باقر
امان از گریۀ سجاد و آه حضرت باقر
از آنجا عهد با خود کرد تا دین را کند یاری
همه احکام که ، مانده معطّل را کند جاری
کند آیات قرآن را روایاتی شنیداری
دهد با نهضت روضه به اهل درد بیداری
منا را کربلا کرد و همه عمرش عزاداری
و فرمود آن امام راستین با مردم دنیا
خدا رحمت کند آنکس که امر ما کند احیا
چه امری؟امرِ دین احیاء گردد با حسین و بس
همه احکام ما اجراء گردد با حسین و بس
عدالت در جهان احصاء گردد با حسین و بس
و محوِ منکر و فحشاء گردد با حسین و بس
شهادتنامه ها امضاء گردد با حسین و بس
یقین احیای امر دین بجز امر ولایت نیست
هر آنکس نیست در این ره دل او را هدایت نیست
حیات طیبه آری صفات منکران هرگز
عطای فاطمه آری لقای دشمنان هرگز
ولای مرتضی آری لوای مشرکان هرگز
گلاب دوستان آری گل بیگانگان هرگز
شکست دشمنان آری گسست دوستان هرگز
نه آن تحریم می خواهیم نه این تکریم می خواهیم
که تنها تحت فرمان علی تسلیم می خواهیم
***
متن مولودی ولادت امام محمد باقر علیه السلام
ولی الله کلامی زنجانی
صفای طیبه دارد صفای ماه رجب
که عالمی شده مست از دعای ماه رجب
ولادت سه امام و رسالت نبوی
فزوده بربرکات و صفای ماه رجب
مقام و منزلتش نیست کمتر از رمضان
بلند باد شکوه نوای ماه رجب
بخوان ترانه یا ذوالجلال و الاکرام
که مشکلت بگشاید خدای ماه رجب
به روز اول این مه ولادت باقر
شدست موجب عز علای ماه رجب
به روز دهم امام جواد آمده است
به پاسداری رحمت سرای ماه رجب
به سیزدهم مه از فروغ روی علی
جلا گرفته رخ دلگشای ماه رجب
به بیست و هفتم مه بعثت رسول خدا
به حق شده سبب اعتلای ماه رجب
بخوان نماز و مناجات کن به خلوت شب
که بهرمند شوی از عطای ماه رجب
شبی خوش است(کلامی) برات می بخشند
به حرمت صلوات و دعای ماه رجب
متن مولودی ولادت امام محمد باقر علیه السلام
غلامرضا سازگار
ای داده در ماه جمادی فیض از دست
برخیز کز جام رجب گردیم سر مست
ماه دعا ماه نیایش ماه توحید
هر شام آن شام دعا هر صبح آن عید
برخیز کز نهر رجب آبی بنوشیم
از دست ساقی بادۀ نابی بنوشیم
برخیز تا عمری بُود باقی، کجایی
جام طهورا می دهد ساقی کجایی
برخیز بر زلف عبادت شانه ای زن
پَر در شعاع عشق چون پروانه ای زن
دل بزم توحید آمده برخیز برخیز
عید آمده عید آمده برخیز برخیز
آغاز ماه است و زمین دریای انجم
تابیده از برج ولا خورشید پنجم
میلاد فرزند امام السّاجدین است
در جلوه، روی ماه زین العابدین است
بنت الحسن ای عالمی را کرده گلشن
امشب محمّد زاده ای چشم تو روشن
این چار خورشید ولا را نور عین است
نجل علی مِهر حسن ماه حسین است
نسل امامان همام از باب و مام است
آری امام ابن امام ابن امام است
این یوسف دو فاطمه در انتصاب است
این یادگار احمد ختمی مآب است
این می فروزد نور را در محفل جان
این می شکافد علم را با تیغ برهان
این است خورشید فروزان هدایت
این میوه ها می چیند از نخل ولایت
ذکر خدا باشد همانا ذکر خیرش
وصف از عزیز او کنم یا از عُزیرش
این ماه را نبود به زیبایی قرینه
دور سر او گشته خورشید مدینه
امشب خدا مرآت احمد آفریده
بار دگر بر ما محمّد آفریده
در اوّل ماه رجب مهری درخشید
بر چشم عالم تا قیامت نور بخشید
این نازنین فرزند دلبند حسین است
محو خدا و مات لبخند حسین است
تا ماه رویش را حسین ابن علی دید
چون مصحف ختم رسل بوسید بوسید
این است فرزندی که از جدّ کرامش
آورده جابر با ادب عرض سلامش
رخسار او گلزار هستی را صفا داد
انگشت او چشمان جابر را شفا داد
هفت آسمان خشتی ز ایوان رفیعش
گلبوسۀ جبریل بر باب البقیعش
بیماری دل را طبیب حاذق است این
قرآن صامت را زبان ناطق است این
ای سر به خطّ آل پیغمبر نهاده
قرآن فرا گیرید از این خانواده
اینان همانا مخزن سرّ خدایند
اینان چو پیغمبر به قرآن آشنایند
خواهید از قرآن کلام بکر پرسید
بالله قسم باید ز اهل ذکر پرسید
بالله قسم قرآن بی آل رسالت
خواننده ی خود را کشاند در ضلالت
بی نور عترت علم و دانش نار و دود است
هیزم شکن این نار و دود آل سعود است
اینان که از اسلام و قرآن سر شکستند
اجدادشان دندان پیغمبر شکستند
اینان که از اجداد شیطان را مطیعند
ویرانگر قبر امامان بقیعند
در مذهب شیعه نه تنها خار باشند
ز اینان تمام مسلمین بیزار باشند
پیوسته با اولاد پیغمبر به جنگ اند
قرآن سر نی کرده با حیدر بجنگند
بن بازشان یک عمر عاص حیله گر بود
چشم دلش از چشم کورش کورتر بود
ما شیعه یعنی پیرو آل رسولیم
شاداب عطر ناب گلهای بتولیم
دامان ما دامان عزّت بوده ز آغاز
میزان ما قرآن و عترت بوده ز آغاز
ما از سقیفه نه که از نسل غدیریم
بر سینۀ خصم علی پیوسته تیریم
ما شیر حق را تا ابد از رهروانیم
نه اهل صفّین نه جمل نه نهروانیم
ما بعد موسی راه هارون برگزیدیم
از سامری ها تا قیامت سر بریدیم
هرگز نیفتد نغمۀ توحید از جوش
گوساله های سامری خاموش خاموش
در خشم ما برق ستم غدیر است
میلاد ما امروز نه روز غدیر است
ماییم و آل الله و آیات شریفه
نه شافعی نه حنبلی نه بو حنیفه
دنیای دین آباد قال الباقر ماست
عالم پر از فریاد قال الباقر ماست
با حضرت او الفتی دیرینه داریم
هر شب بقیعی در درون سینه داریم
ما اهل درد و اهل سوز و اهل داغیم
هر یک چراغ چار قبر بی چراغیم
دیدیم یک دریای نور این قبرها را
بوسیده ایم از راه دور این قبرها را
زین چار، گیرد فیض ها بسیار کعبه
تو چار قبرش خوانی و من چار کعبه
"میثم" که دارد نور عترت را به سینه
گوید سلام از دور بر شهر مدینه
متن مولودی ولادت امام محمد باقر علیه السلام
غلامرضا سازگار
گلشن توحید، آباد امام باقر است
مرغ دل در هر نفس یاد امام باقر است
در تجلّی نور ارشاد امام باقر است
شادی اجداد و اولاد امام باقر است
مژده یاران عید میلاد امام باقر است
کعبه ی دل روح قرآن جان زین العابدین
سر زده در اوّل ماه رجب ماهی تمام
کافتابش آورد هر صبح دم عرض سلام
کنیه بوجعفر لقب یاقر محّد شد به نام
قطره ای از چشمه ی علمش علوم خاص و عام
نجل پیغمبر امام ابن امام ابن امام
رهنمای راستان و پیشوای راستین
کیست این مولود انجم را چراغ انجمن
عارف بودو نبود و واقف سرّ و علن
بحر بی پایان علم ذات حیِّ ذوالمنن
جابر آورده سلامش از رسول مؤتمن
باب او ابن الحسین و مام او بنت الحسن
جدّه اش زهرا و جدّش رحمةٌ للعالمین
روی او رذوی خدا خوی محمّد خوی او
سجده آرند آسمانی ها به خاک کوی او
از حسین و از حسن دارد ملاحت روی او
لاله های باغ جنّت مست عطر بوی او
نخل طوبی سرو رعنای کنار جوی او
طوطی آن نخل، میکاییل و جبریل امین
اختر برج حسن! خورشید سرمد زاده ای
بر علیّ بن الحسین امشب محمّد زاده ای
خود سپهر عصمت و ماه مؤیّد زاده ای
جان، نثار دامنت روح مجرّد زاده ای
احمدی دیگر برای آل احمد زاده ای
آسمان امشب نهاده پای بر چشم زمین
از خداجویان عالم بنده ی درگاه تو
ای صراط مستقیم کلّ خلقت، راه تو
وی فراتر از ثنای خلق قدر و جاه تو
آفتاب وحی روی خوب تر از ماه تو
مخزن اسرار غیب حقّ دل آگاه تو
منطقت علم الکتاب و مکتبت علم الیقین
سنگ اگر خاک تو گردد طوتیایش می کنی
مس چو اکسیر از تو خواهد کیمیایش می کنی
دست گمراهی چو گیری رهنمایش می کنی
هر کجا بیگانه بینی آشنایش می کنی
دشمن ار دشنام گوید تو دعایش می کنی
با کلامی جانفزا و با بیانی دلنشین
گاه از صوت مناجاتت ملایک در خروش
گاه اهل آسمان ها را کلامت دُرّ گوش
گه زاشگ دیده آری بحر رحمت را به جوش
گه جواب نیش دشمن را دهی پاسخ به نوش
گاه مانند کشاورزان بود بیلت به دوش
ریزدت پیوسته مروارید غلطان از جبین
ای گرفته وام خورشید جهان آرا ز تو
ای عیان خُلق رسول و عصمت زهرا زتو
ای مزین کوه و دشت و دامن صحرا زتو
ای هدایت تا قیام محشر کبری زتو
ای زیارتنامه ی جانسوز عاشورا زتو
شور عاشورات پیدا در کلام آتشین
محفل قدّوسیان را از تو باشد ذکر خیر
با تو دائم اُنس دارد جنّ و اِنس و وحش و طیر
کرده ای از دامن سجّاده تا معبود سیر
مست فیضت آشنا و محو گفتار تو غیر
از تو زیبا قصّه ی ناب عزیز است و عُزیر
سینه ات دریای علم اوّلین و آخرین
تا تو را پیوسته در آغوش جان دارد بقیع
از تن پاک تو روح جاودان دارد بقیع
گر چه از خورشید گردون سایبان دارد بقیع
ناز هر شب بر چراغ آسمان دارد بقیع
سایه ی رحمت به فرق انس و جان دارد بقیع
خلق رو آرند سویش از یسار و از یمین
من کی ام مدحت سرای خاندان عصمتم
هر که هستم خاک پای خاندان عصمتم
سر خوش از جام ولای خاندان عصمتم
بلکه مرهون عطای خاندان عصمتم
"میثم" دار بلای خاندان عصمتم
بارالها هستیم را کن فداشان آمّین
متن مولودی ولادت امام محمد باقر علیه السلام
یوسف رحیمی
در حلم و وفا حسن زبانزد دارد
در جود و سخا شکوه بی حد دارد
در قامت او صلابت حیدری ست
در چهره ی خود نور محمد دارد
متن مولودی ولادت امام محمد باقر علیه السلام
امیر عظیمی
صحبت از عاشقی و عشق جگر می خواهد
دم زدن از لب معشوق شِکر می خواهد
بال در بال مَلِک دور مَلَک چرخ زدن
نظر حضرت حق، همّت پَر می خواهد
به هواخواهی از یار، علمدار شدن
سینه ای همچو ابالفضل سپر می خواهد
آسمان موهبتی باز فرستاد زمین
صید این موهبت ای دوست هنر می خواهد
نیست معلوم حسن باز نوه خواسته است
یا دل حضرت سجاد پسر می خواهد
دامن فاطمه ای باز قمربار شده
علی دوم زهراست، پسردار شده
پسری آمده همنام رسول دو سرا
احمد دوّمی از نسل علی و زهرا
آمده تا که به اسلام اصالت بدهد
آمده تا که بود پرچم دین پابرجا
خاک می خورد علوم نبوی روی زمین
آمده تا که تکانی بدهد دنیا را
کیست او، آنکه بفرمود نبی در وصفش
باقرالعلم نبییّن و به "اَیٍّ بقرا"
شیعه شد زنده به هر جمله ی قال الباقر
شیعه باقی است به ابقای کلام آقا
آمده روشنی چشم رسول ثقلین
نوه ی مشترک و وارث خون حَسَنین
کیست مولا، نوه ی صاحب کشتی نجات
کیست آقا، پسر ذکر و دعا و صلوات
او همان زمزمه ی یهوه بود با موسی
او همان نور خداوند بود در میقات
او همان است که با نام شریف "باقر"
مژده ی آمدنش داده خدا در تورات
او همان است که از دور و برش می روید
صد هزاران گل خیرات، درخت برکات
عمل دشمن او چیست بجز بار گناه
لغزش شیعه ی او چیست به غیر از حسنات
مهر ارباب، قبولی عمل می باشد
بی ولایش بخدا لعل، بدل می باشد
هر که سمت حرمش رفت بها می گیرد
از کرمخانه ی ارباب عطا می گیرد
نفس عیسوی اش داروی هر دردی است
کور از هُرم نفسهاش شفا می گیرد
گاه با دستخطش زنده کند مرده و گاه
با همان دست کرم، دست گدا می گیرد
گاه در مزرعه اش کارگری ساده بود
گاه در خانه ی وی مدرسه پا می گیرد
گاه با خاطره ی کودکی اش؛ تنهایی
به سر و سینه زنان بزم عزا می گیرد
چارساله پسری بود به همراه پدر
به سوی دشت بلا، کرببلا کرد سفر
***
متن مولودی ولادت امام محمد باقر علیه السلام
داود رحیمی
حرفی نزن از تشنگی دریا رسیده
از بی پناهی ها مگو مأوی رسیده
پیغمبر آمد خیر نازل شد از آن پس
فیض مدام از عالم بالا رسبده
فرخنده فیضِ فرخ و فرزانه ای که
آوازه اش تا سدره و طوبی رسیده
آن مدعی کز نسل احمد حرف می زد
حالا ببیند چارمین آقا رسیده
این چارمین حیدر نصب این پنجمین دُر
از کوثر پر گوهر زهرا رسیده
داعیه داری که به علمش ناز می کرد
کارش به شاگردی این آقا رسیده
با " کعب الاحبار" و "هریره" دین نمی ماند
با " قال باقر" شیعه تا اینجا رسیده
لطفش همیشه شامل حال گداهاست
از لطف و از آقایی اش بر ما رسیده
یا باقر العلم النبیّین یا محمّد
فرقی نداری در حقیقت با محمّد
دریای علمت تا ابد ساری و جاری
تو مثل زهرا کوثری، دنباله داری
در جهل تاریک و خزان معرفت ها
با یک بغل نور آمدی، گرم و بهاری
مثل پیمبر دست مردم را گرفتی
با تو سر راه آمده عبد فراری
وقتی تو آقای منی، در خانه ی تو
با آبروتر از گدایی هست کاری؟
از تو نوشتم دفترم شد آسمانی
یک آسمان لبریزِ حس بی قراری
از تو نوشتم یادم آمد که غریبی
افتاد از دستم قلم در یک کناری
یک دست روی سینه و دست دگر را
در پنجره های ضریحی که نداری...
از حال و روزت در بقیع آتش گرفتم
نه سایبانی، نه چراغی، نه مزاری...
افزودن دیدگاه جدید