بیوگرافی شیوا ابراهیمی
یک نت ـ شیوا ابراهیمی (زاده ۲۹ بهمن ۱۳۵۵، شمیرانات) بازیگر سینما و تلویزیون است. شیوا ابراهیمی در سال ۱۳۷۳ پس از ورود به دانشکده تئاتر فعالیت خود را با بازی در تئاترهای دانشجویی آغاز کرد و اولین کار حرفهای خود را در جلوی دوربین را با سریال «کهنه سوار» در سال ۱۳۷۵ به کارگردانی اکبر خواجویی شروع کرد.
بخشی از گفتگوی شیوا ابراهیمی
شیوا ابراهیمی از دخترش می گویددر رابطه بین فرزندان و مادران معمولا بیش تر بچه ها برای انجام کارهای شان از مادر اجازه می گیرند اما شیوا ابراهیمی به رفاقت با دخترش نفس بیشتر معتقد است ومی گوید برای انجام کارهای شان با هم مشورت می کنند و بعد تصمیم می گیرند. این مادر و دختر تفریحات ، دغدغه ها و علائق مشترک دارند ؛ با هم فوتبال تماشا می کنند و هر دو هم پرسپولیسی هستند. آنها درباره ی رابطه موفق مادر و دختری صحبت های جالبی دارند و به شما می گویند چطور از زندگی در کنار هم لذت می برند.
- مانند دو خواهر هستیمشیوا ابراهیمی: من و نفس بیشتر با هم دوست هستیم و گاهی وقت ها هم مثل دو خواهریم. حرف های مان را راحت به هم می گوییم و با هم تصمیم می گیریم. نفس در خیلی از کارها با من مشورت می کند ولی در نهایت تصمیم با خودش است. فکر می کنم در روزگار فعلی باید با نسل امروز بیش تر رابطه رفاقت آمیز داشت و با فرزندان دوست بود. به این صورت بیش تر می توانیم به دختر یا پسرمان نزدیک شویم. خدا را شکر رابطه من و نفس هم خیلی خوب است و با هم کلی کیف می کنیم.- تولد نفس مبدا تاریخی استشیوا ابراهیمی : تولد نفس تغییرات بنیادین در زندگی ام به وجود آورد. تولد فرزند دید آدم را نسبت به خیلی چیزها عوض می کند. مثلا دید من نسبت به آینده و خیلی چیزهای دیگر تغییر کرد و باعث بلوغم شد. کلا فکر می کنم مادر شدن در هر سنی اتفاق بیفتد بلوغ فکری را به همراه خواهد داشت. این تغییر آن قدر بزرگ است که من هر وقت می خواهم چیزی تعریف کنم می گویم «قبل از تولد نفس ، بعد از تولد نفس»و تمامی اتفاقات و خاطرات مهم زندگی ام به قبل و بعد از تولد نفس تقسیم می شوند.
در واقع کل زندگی ام کاملا به دو بخش مجزای قبل از تولد دخترم وبعد از آن تقسیم می شود. فکر می کنم تولد دخترم برایم به شکلی یک مبدا تاریخی است. غیر از این هر زنی با مادر شدن روی خیلی از خواسته هایش پا می گذارد و حتی گاهی محافظه کارتر می شود. مثلا از نظر اقتصادی؛ چون دیگر تنها نیستیم و فردی را به این دنیا آورده ایم که مسئول زندگی او هستیم و باید برای آینده اش برنامه ریزی کنیم.- نفس در هند به دنیا آمدتا قبل از تولد نفس نمی دانستم فرزندم دختر است یا پسر. من و همسرم طرفدار این بودیم که همه چیز خیلی طبیعی طی شود. وقتی نفس به دنیا آمد واقعا سورپرایز شدم چون فکر می کردم فرزند پسر است. البته من هم پسر و هم دختر دوست داشتم ولی احساس می کردم بچه پسر است و وقتی فهمیدم بچه دختر است شاید یه کمی خوشحال تر شدم. نفس در هند و شهری به نام پونا به دنیا آمد و من تا قبل از تولد او حتی سونوگرافی نرفتم و کلا همه چیز روند خیلی طبیعی داشت.
- سفر قندهار و دختری به نام نفسدو سال قبل از تولد نفس من و پدرش فیلم « سفر قندهار » را هر کدام جداگانه دیده بودیم. در آن فیلم یکی از شخصیت های اصلی قصه که دختری افغان است نفس نام داشت. هر دو آن فیلم را دوست داشتیم و از این اسم هم خوش مان آمده بود و همیشه می گفتیم اگر روزی دختر داشته باشیم نام او را نفس می گذاریم.- آرزویم شادی نفس استشیوا ابراهیمی: مطمئنا هر پدر و مادری برای آینده فرزندان شان آرزوهای بزرگی دارند که من هم از این قاعده جدا نیستم، اما اگر مجموع خواسته هایم برای زندگی نفس را جمع بندی کنم در نهایت به دو خواسته اصلی شادی و رضایت می رسم و دوست دارم همیشه شاد باشد و از زندگی اش راضی.نفس: من دوست دارم هنر و به خصوص نقاشی را ادامه و در یکی از دانشگاه های خوب فرانسه ادامه تحصیل دهم. البته به خاطر علاقه ام به حیوانات رشته دامپزشکی را هم خیلی دوست دارم و یکی از این دو رشته را انتخاب می کنم.
- تصمیم گیرنده نفس استشیوا ابراهیمی: نفس تا به حال در چند تله فیلم بازی داشته؛ یک بار وقتی تنها چهار سال داشت نقش کودکی من را بازی کرد و چند بار هم در فیلم های مختلف نقش دخترم را بازی کرده است. در تئاتر «عرق خورشید ، اشک ماه » به کارگردانی آتیلاپسیانی بازی کرده است که این نمایش یک ماه و نیم در سالن اصلی تئاتر شهر روی صحنه بود. اما اینکه در آینده بازیگری را ادامه بدهد یا نه بسته به نظر خودش است.
نفس: بازیگری را به خصوص بازی در تئاتر را خیلی دوست دارم. بازی در تئاتر برایم حس بهتری از بازی در فیلم ها داشت.
- بعضی وقت ها شغل مامان را دوست ندارمنفس: گاهی شغل مامانم را دوست ندارم چون وقتی در سریال ها بازی می کند مجبور است من را برای مدتی تنها بگذارد و من خانه مادربزرگ هایم بمانم و دلم برایش خیلی تنگ می شود. البته گاهی هم خیلی شغلش را دوست دارم ، نمی دانم چرا.شیوا ابراهیمی: دوری از مادر برای بچه ها سخت است و من متاسفانه به خاطر شغلم گاهی از نفس دور هستم. البته وقتی به هم می رسیم سعی می کنم تلافی کنم و حسابی با هم وقت می گذرانیم.نفس: بخش خوبش این است که کلی هم سوغاتی برایم می آورد (می خندد). من دوست دارم مامان بیش تر تئاتر بازی کند چون خودم تئاتر را خیلی دوست دارم. در نقش های تئاتری اش هم نقش فیروزه را در تئاتر آقای بهزاد فراهانی دوست دارم. البته وقتی تئاتر اجرا شد من خیلی کوچولو بودم و هیچی از تئاتر نفهمیدم ( می خندد ).نقش ملیحه در سریال « زیر هشت » را هم دوست دارم.- به دوستانم نمی گویم مامانم بازیگر استنفس: وقتی مامانم را در سریال ها و تلویزیون می بینم حس خوب و خاصی دارد که نمی توانم تعریف کنم. البته من هیچ وقت به دیگران نمی گویم مامانم بازیگر است چون همه با هیجان می پرسند « اوه راست میگی ؟ » و بعدش کلی سوال می پرسند.- تفریحات مشترکشیوا ابراهیمی : کلا تفریحات مشترک زیاد داریم. با هم زیاد سینما می رویم یا در کنار هم کارتون می بینیم و نقاشی می کنیم. نفس کافی شاپ را دوست دارد و کافی شاپ رفتن هم جزء برنامه های اصلی و مشترک مان است. این اواخر والیبال هم بازی می کنیم.- نخستین روز مدرسه نفسشیوا ابراهیمی : روز اول مدرسه نفس با ذوق و شوق او را به مدرسه بردم و در موقع بازگشت با هیجان از او پرسیدم « خب دخترم مدرسه چطور بود ، دوست داشتی؟ » و نفس با خونسردی جواب داد « آره مامان جون دوست داشتم ولی فکر می کنم کاش همان مهد کودک را ادامه می دادم. »
فیلمشناسی شیوا ابراهیمی- گنجشکک اشیمشی (۱۳۹۳)- فیلم تلویزیونی سه ماهی (۱۳۹۲)- تله فیلم فرجام (۱۳۸۹)- جایی برای بودن (۱۳۹۰)-گلهای خیابانی (۱۳۸۹)- پیش خواهد آمد (۱۳۸۹)-زیر هشت (۱۳۸۹)- خواب لیلا (۱۳۸۶)-شام آخر (۱۳۸۰)- مسافر(۱۳۷۸)سریال های با بازی ی شیوا ابراهیمی- دیگری (مرجان اشرفی ۱۳۹۶)- پرده نشین (بهروز شعیبی ۱۳۹۳)- داوران (احمد امینی ۱۳۹۲)- مدینه (سیروس مقدم ۱۳۹۲)- شاید برای شما هم اتفاق بیفتد (۱۳۹۱)- فرات (مازیار میری ۱۳۸۹)- آخرین غزل (نادر برهانی مرند- بیژن صمصامی ۱۳۸۷)- کهنهسوار (۱۳۷۶)
افزودن دیدگاه جدید