آمریکایی ها رو مجبور کردیم با ما فارسی صحبت کنند
یک نت ـ علی فدوی جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با حضور در برنامه دستخط به گفتوگو درباره مسائل مختلف پرداخت.
در بخش زیر مشروح این گفتوگو آمده است:
*سلام عرض می کنم و خیلی خوش آمدید.
سلام علیکم بر شما و بر همه بینندگانی که ما را خواهند دید.
*سردار اوضاع کشور چطور است؟ از جایگاه جانشینی فرماندهی کل سپاه پاسداران بخواهید مقایسه با 40 سال پیش که جنگ شروع شد، داشته باشید ما کجای راه هستیم و با قبل چه تفاوت هایی داریم؟
به برکت انقلاب اسلامی که الان 41 سال و 7 ماه از انقلاب گذشته است، در مورد هر موضوعی اعم از امنیت، نظامی، تسلیحاتی، علمی و غیره قابل قیاس با قبل نیستیم. در خیلی از مواقع و موارد در سال 57 و 58 و 59 که جنگ شروع شد، در ذهن ها هم خیلی از مواردی که الان بعنوان یک موضوع عادی در بین همه مردم از آن مطلع هستند و دیدهاند، نبود.
اگر تحقیقی درباره جایی کنید که همه فناوری هایی بزرگ آمریکایی از آنجا بروز کرد که دره سیلیکون آمریکا است، همه دنیا این را قبول دارند که مردم ما از بالاترین بهره هوشی برخوردار هستند. کتابچه ای هست که کسی از دانشگاه شریف به آنجا رفته بود چاپ کرده بود، تعداد زیادی از شرکت ها را عنوان کرده بود که همه ایرانی هستند.
لازمه هر نوع پیشرفتی در هر زمینه ای موضوعی است که ایران بیش از نیاز خودش دارد؛ یعنی آدم.
اگر روال های مدیریتی ما طبق روال انقلاب اسلامی و امام و آن چیزی که در اسلام عنوان شده، باشد همه این توانمندی های آدم ها بروز پیدا میکند. ولی متاسفانه در خیلی از سیستم هایی که در خیلی از کشورها وجود دارد تغییری حاصل نشد.
*یعنی بهره ویژه ای که باید برده شود ...
یعنی سیستمگذاری که آمریکایی ها در سال 36 به بعد کرده بودند تغییر خاصی نکرد. در این سیستم ها از این موضوعات اصلا نیست که بتوانید از توانمندی های جوانان داخل کشور بالاترین بهره را ببرید. آنها سیستمسازی که میکردند برای اهداف خودشان بود، نه برای اهداف این جغرافیا و این مرز و بوم. هنوز متاسفانه گریبان گیر این موضوع هستیم. آیا گرفتاری های معیشتی داخل کشور در شأن ملت مسلمان ما هست؟ مشکل از آن سیستم هایی است که هنوز کارکرد دارد، آن ساختارهایی که هنوز هست.
آمریکایی ها بعد از 41 سال حضور فیزیکی در اینجا ندارند ولی چون سیستمگذاری کردهاند آن سیستم ها برقرار است. سختترین کار دنیا چه کاری است؟ کاری است که آدم برای انجام آن اگر لازم شد باید جان بدهد. شما اگر برای کارهایی که سخت نیست و برای انجام آن نباید جان بدهید، مثلاً همین مسائل اقتصادی که برای کار درست انجام دادن در این زمینه نباید جان بدهید، در سیاست و فرهنگ نباید جان بدهید، ولی باید طبق قاعده هایی که خداوند بیان کرده، عمل کنید؛ اگر می خواهید پیروز شوید. وقتی عمل به قاعده هایی خدا نمی کنید ما پیروز میشویم؟
*الان یکی از مواردی که بحث می شود و آمریکایی ها در هفته اخیر تلاش کردند مکانیسم ماشه را عملیاتی کنند تا از توان دفاعی ایران جلوگیری کنند، به خصوص که مسئله آنها مسئله منطقه ای و موشکی است. الان چقدر جلو رفته ایم؟ آخرین آزمایشی که انجام دادیم فکر می کنم 400-300 کیلومتر اضافه کردیم.
برای ما مسئله مسافت و اینها موضوعیت ندارد؛ برای ما دستور مقام معظم رهبری درباره برد موشک 2 هزار کیلومتر مطرح است. ما بر اساس این دو هزار کیلومتر همه موضوعات را تنظیم کرده ایم و هر دستور دیگری باشد، همه لازمه های آن فراهم می شود؛ اصلیترین لازمهاش آدم است.
*برخی گمان می کردند بعد از شهادت سردار طهرانی مقدم خیلی عقب میافتیم.
نه، مهم نیست چه موضوعاتی مطرح است. چندین سال پیش آقا فرمودند درباره دقت موشکی کار کنید. موشکی که می زنید برای کشتار جمعی نیست؛ بلکه هدفزن است مثل این که تک تیرانداز بخواهد تیری بزند، باید اینچنین موشک بخورد. چه موشکی باشد؟ موشکی که برد آن 2 هزار تا باشد، سرموشکی هزار و 500 کیلوگرم است و مثلا این 6 متر مربع هدف است. الان موشک های ما در این وضعیت هستند.
در همه زمینه ها اینچنین است. در موضوع دریایی هنوز در سال 1399 شمسی یا 2020 میلادی در هیچ نیروی دریایی در دنیا سرعتهای بالاتر از 35 نات معنا و مفهومی جاری و ساری ندارد.
*ما الان در 80 نات هستیم.
من 2 سال و یک ماه است که از نیروی دریایی بیرون آمده ام. من در نیروی دریایی که بودم شناور موشکانداز با 92 نات سرعت را در فورس 3.4 دریا تست کردیم. یعنی 176 کیلومتر سرعت! این دریا است. در اتوبان زمین صاف است، در دریا موج در اختیار کسی نیست و به زودی به 100 نات میرسیم. طراحی، ساخت، مواد اولیه، موشک، سیستم های کنترل آتش و ارتباطی همگی ایرانی است.
* می گویند امریکایی ها به خصوص ناوهای آنها از این شناورهای ما خیلی وحشت دارند. درست است؟
بحث این طولانی می شود ولی چون مطرح کردید بیان می کنم. نیروی دریایی سپاه در حالی که حکم ما برای شهریور سال 64 است که نیروهای زمینی، دریایی و هوایی در سپاه تشکیل شود. آن زمان قرارگاه نوح بودیم. یک مطلبی پیش آمد، میدانید بعد از عملیات بیت المقدس که قبل از آن چندین عملیات بود تا عراقی ها را بیرون کردیم، از بیتالمقدس تا عملیات والفجر 8 که نزدیک 4 سال طول کشید تحلیلی ایجاد شد و روی این تحلیل بیشتر آمریکایی ها و غربیها تاکید میکردند که این جنگ غالب و مغلوب ندارد.
وقتی عملیات والفجر 8 انجام شد که خود غربی ها می گویند توسط نیروهای جوان سپاه و بسیج که طبق روال های معمول دنیا عملیات نمیکنند. هنوز هم در دنیا کسی جرات ندارد آنچنان عملیات کند. این عملیات یک تلقی در دنیا درست کرد که این چه توانمندی است که توانسته این عملیاتی که هیچ کسی در دنیا قادر به انجام آن نیست، انجام دهد. اروند رودخانه عجیبی است؛ خود عملیات والفجر 8 و اجرای آن برنامه دو ساعته را می طلبد. این عملیات این مسئله را در دنیا تثبیت کرد که این جنگ غالب و مغلوب دارد.
*یعنی آن تحلیل را زیر سوال برد.
نه تنها این تحلیل را زیرسوال برد، بلکه دنیا و مخصوصاً آمریکایی ها را مطمئن کرد که غالب و مغلوب وجود دارد. این دقیقا زمانی است که آمریکا مستقیماً وارد جنگ شد و ظرف مدت چند ماه تعداد ناوهایشان را به 86 فروند ناو جنگی رساندند. الان چند ناو جنگی در خلیج فارس است؟ الان 20 و چند ناو جنگی است! آن زمان 86 ناو جنگی آوردند.
در همین شرایط بخاطر همین تغییر استراتزیک ایجاد شده که امریکایی ها خود وارد جنگ شدند، صادرات نفت ما به زیر 100 هزار بشکه رسید. این وضعیت نامطلوبی بود. آن زمان ما همه کالاها را وارد میکردیم. همه این کالاها را با کشتی وارد می کردیم. همه نفتی که صادر میکردیم میزدند، همه واردات ما را میزدند. عراقی ها به دستور آمریکایی ها میزدند. منطقه عملیات را در شمال خلیج فارس تا تنگه هرمز گسترش دادند.
تا آن زمان هم نیروی دریایی سپاه در دریا نبود. روز هشتم اسفند سال 65 در اوج عملیات کربلای 5 در شلمچه، جلسه ای تشکیل شد و آقای هاشمی گفت بررسی کنید که میتوانید وارد خلیج فارس شوید.
میدانید اولین عملیات نیروی دریایی سپاه در آب های خلیج فارس در چه تاریخی انجام شد؟ در اول فروردین سال 66؛ یعنی 20 روز بعد عملیات انجام شد و بلافاصله تا زمان قطعنامه ادامه پیدا کرد. بیش از 140 عملیات دریایی، بیش از 18 عملیات موشکی ساحل به دریا، بیش از 5 عملیات ویژه که هنوز نمیتوانیم درباره ابعاد آن عملیات صحبت کنیم، انجام شد.
ما آمریکایی ها را در سال 66 و 67 به خاک مذلت نشاندیم. همه مردم سال گذشته را به یاد دارند که یک هواپیمای بدون سرنشین خیلی پیشرفته آمریکایی را رزمندگان هوافضای سپاه در منطقه شرقی تنگه هرمز مورد اصابت قرار دادند و سقوط کرد. آمریکایی ها در دهه 70 از ایران به دادگاه لاهه شکایت کردند. اصل لایحه 160 یا 260 صفحه بود، خیلی دقیق به یاد ندارم. 10 هزار صفحه پیوست دارد. در اینجا با عکس و نقشه و تصویرهای رنگی مدعی شدند که نیروی دریایی سپاه این همه کار با ما کرده است که بعد ما سکوی آنها را زدیم. این را خبیثانه گفتند.
چون شروع با آنها بود ولی ما این طوری پای کار رفتیم. مدعی شدند ناو «ساموئل بی رابرتز» یک میلیارد دلاری آمریکا، هلی کوپترهای ما، هواپیمای ما، کشتی های بیشمار پشتیبانی ما را زده اند؛ همه اینها را لیست کردند. این بلاها سر آمریکایی ها آمد.
*با همین شناورهای تندرو؟
نه این شناورهایی که الان داریم، آن زمان شناور تندرو نبود. ما شناور برای کجا ساخته بودیم؟ برای اینکه عملیات والفجر 8 را انجام دهیم و از این سوی رودخانه به سوی دیگر آن برویم.
*نه در دریا و خلیج فارس!
برای کربلای 3 ساخته بودیم؛ 24 کیلومتر از ساحل این سکوها فاصله داشت. برای بدر و خیبر این شناورها را ساخته بودیم، برای آب های هور که مانند آب های استخر است. در دریای خلیج فارس که 250 هزار کیلومتر مربع وسعت دارد و چند صد کیلومتر عرض دارد، هزار و خرده ای کیلومتر طول دارد، موج های بسیار بزرگی در اثر بادهایی که وجود دارد، تولید میشود، ولی با همین شناورها رفتیم.
*و آن توانمندی که آن زمان داشتید شاید نسبت به الان قابل قیاس نبود.
اصلاً به حساب نمیآمد. ما هیچ سلاح دریایی، موشک، اژدر، توپ دریایی، سیستم الکترونیک در دریا نداشتیم. سیستم الکترونیک در دریا خیلی مهم است؛ هیچ سیستم جنگ الکترونیک نداشتیم. همه اینها برقرار است در حالی که همه ایرانی است.
*گفته بودید اطلاعاتی که آمریکایی ها از توان دریایی ایران دارند، اطلاعات کمی است و آنها زمانی متوجه قدرت واقعی ما می شوند که یا شناورهای آنها غرق شده یا دچار وضع وخیمی شده است.
آمریکایی ها فکر می کردند ما شناور تندرو داریم. وقتی شناور حرکت می کرد 20 نات سرعت داشت. یعنی سرعت امریکایی از سرعت شناور ما بیشتر بود. از تاکتیک استفاده می کردیم از عهده ما برنمی آمد. در همین قضیه سرعت 20 نات، بیش از 90 نات! موشک را در سال 66 نمیفهمیدیم؛ آنهم روی شناور. موشک 100 کیلومتری داریم. وقتی دشمن این را می شنود احساس مرگ می کند.
قایق تندرویی که در 100 کیلومتری است شناور امریکایی هیچ اقدامی علیه آن نمی تواند انجام دهد. نه خود ناو، نه هواپیمایی که پشت ناو است ولی او می تواند موشک بزند.
*اشاره ای به سال 65 داشتید که آمریکا تحلیل کرد غالب این جنگ عراق نیست، الان هم تحلیل این چنینی می کنند که آمریکایی ها به خصوص در حوزه منطقه ای کم آوردند و کارهایی می کنند و برخی می گویند این کارها نمایشی است و برخی می گویند اینها عمق هایی دارد که بعداً مشخص می شود. همین پیمانهایی که امارات و بحرین و احتمالاً عربستان با اسرائیل دارند. با این پیمان ها اسرائیل را نزدیک های آبی ما می کنند تا بتوانند کارهایی انجام دهند. این شدنی است؟
در دهه 80 باور آمریکایی ها شد که ما به قدرت بعد از بازدارندگی دست یافته ایم. قدرت بعد از بازدارندگی چیست؟ یعنی طرف مقابل باید دنبال توان بازدارنده در مقابل شما باشد. این جمله وزیر دفاع آمریکا است، آخرین وزیر دفاع آمریکا در دولت اوباما که کارتر بود؛ یعنی ما در مرحله سوم هستیم. کشورهای کمی هستند که قدرت دفاعی از خودشان دارند، تعداد کمتری هم قدرت بازدارنده دارند، معدود کشور هستند که در مرحله سوم قرار بگیرند و خداوند به وعده خودش عمل کرده و دشمنان ما باور دارند که ما در مرحله سوم هستیم.
*گفته بودید در خلیج فارس همه کشتی های خارجی که رد می شوند را مجبور کردید به فارسی صحبت کنند؟
یک روزی در دهه 90، گفتیم اینجا خلیج فارس است و چرا باید انگلیسی حرف بزنید، در خلیج فارس باید فارسی صحبت شود. گفتیم این را میگوییم و ابلاغیه هم نبود. در نیروی دریایی به مرکز کنترل که دائم با آمریکایی ها ارتباط برقرار میکردند، گفتیم اینجا خلیج فارس است و از این به بعد باید فارسی صحبت کنید. از آن به بعد آمریکایی ها و بعدا غیرآمریکایی ها فارسی زبان در ناوهای خود دارند. ایرانی نیستند، یعنی فارسی زبان هستند یعنی آمریکایی ها مانند بلبل فارسی حرف می زنند.
*همین الان هم اینطور است؟
همین الان هم اینطور است. البته به طور 100 درصد این کار را نکردیم، چون اگر به صورت 100 درصدی این کار را میکردیم، بچههای ما انگلیسی را رها میکردند. (میخندد)
*برای اینکه توانمندی انگلیسی نیروها از بین نرود! (میخندد)
بله. نیروهای ما باید مسلط به زبان انگلیسی باشند و به این دلیل گفته شد گاهی انگلیسی صحبت کنند و گاهی فارسی صحبت کنید، ولی غالباً فارسی باشد که این برادر پاسدار ما آقای زنگویی از منطقه دوم نیروی دریایی سپاه روزی که خدمت آقا بودیم، من معرفی کردم. گفتم کسی که با آمریکایی ها صحبت می کرد ایشان بود که به زبان انگلیسی، هندی و بقیه مسلط است. آقا نگاهی کرد و گفت خدا را شکر فقط صدای آقای زنگویی را شنیدند و اگر ایشان را میدیدند زهره ترک میشدند. (خنده میهمان و مجری). آن خنده در عکس ها سر همین موضوع است.
آقای زنگویی بسیار مسلط صحبت کرد و بلافاصله بیشترین چیزی که بیان میکنند می گویند چشم! این ناو هواپیمابر آمریکا هست که خود را ابرقدرت دنیا می داند.
*چند برنامه پیش امیر سرتیپ پورشاسب مهمان ما بود، این سوال را پرسیدم و جواب قابل تاملی دادند. پرسیدم زمانی که برجام مطرح بود برخی درباره توان موشکی اظهار نظر کردند که این توان موشکی طوری دردسرساز شد و اذعان داشتند به نوعی تناقض بین آن چیزی که می خواهیم ارتباط با دنیا برقرار کنیم با توان موشکی که داریم. ایشان پاسخ پخته ای دادند و بیان کردند هر کسی سیاست را بداند میفهمد که توان دفاعی و قدرت سیاسی مکمل همدیگر هستند.
حالا برخی از افراد می گویند بعد از این که سپاه موشکی که روی آن شعار نقش بسته بود را نمایش داد، خیلی از تئوری ها و مذاکرات ما بهم ریخت. این را قبول دارید؟
به طور مسلم قبول ندارم چون فشل ها و آدم های ضعیف این حرف ها را بیان میکنند. روز 24 بهمن سال 57 تا الان شیطان بزرگ، آمریکایی ها به این کشور، به این ملت و به این انقلاب تهاجم کرده، خباثت کرده، تحریم کرده است. داروهای مردم بیمار را که بعضاً حال آنها وخیم است، تحریم کرده است. کسی که این چنین رفتاری دارد باید با آنها مذاکره کنیم؟ اصل قضیه این است که خداوند قاعده ها را مشخص کرد و اگر طبق قاعده عمل کنیم خدا نتیجه را رقم میزند.
اگر طبق روال خودمان جلو برویم نتیجه هم برای ما است نتیجه را گرفتیم. آنهایی که طبق روال و قاعده خداوند نبود، خوب بود؟ نتیجه گرفتیم؟ دنیایی که دم از حرف های مختلف می زند، اصلی ترین عاملی که در روابط بین المللی که خداوند نیست نقش دارد، «قدرت» است.
آمریکایی ها خدا را می فهمند؟ نمی فهمند. اسلام را می فهمند؟ نمی فهمند. حق را می فهمند؟ نمی فهمند. شهید را می فهمند؟ نمی فهمند. اینها را نمی فهمند ولی قدرت را می فهمند. موشک را می فهمند، شناور تندرو را می فهمند. وقتی ناو ساموئل بی رابرتز در معرض غرق شدن قرار گرفت در اعماق وجود تک تک امریکایی ها این موضوع لمس می شود ولی مسئله دیگر را نمی فهمند. آنها قائل بر عدالت هستند؟ قائل بر حق مساوی در مذاکره هستند؟ آنها دنبال اهداف خود هستند.
*متولد 1340 در اردستان استان اصفهان هستید.
تاریخ تولد من 40 نیست. من 8-7 سال بعد از پیروزی انقلاب در شناسنامهام دیدم که تاریخ تولد را 22 بهمن سال 39 نوشته است.
*پدر چه کاره بودند؟
کشاورز بودند.
*چه کشاورزی می کردند؟ محصول آنجا چیست؟
منطقه اردستان منطقه کویری است و مناطق کویری همه چیز کشت میشود ولی محصولات باغی ما عمدتاً انار است ولی همه محصولات باغی را داریم، گندم، جو، سبزیجات و غیره داریم و در حاشیه کویر همه اینها عمل می آید.
*هنوز هم به آنجا سر می زنید؟
بله. مادرم همچنان آنجا هستند.
*خدا حفظشان کند.
هر کاری می کنیم به تهران بیاید، قبول نمی کند. برخی مواقع چند روزی هم می آید سریع میخواهد به اردستان برگردد.
*چند برادر و خواهر هستید؟
ما سه برادر بودیم و هستیم و یک خواهر!
*چه سالی ازدواج کردید؟
من در سال 61 ازدواج کردم.
*چطور با حاج خانم آشنا شدید؟
حاج خانم یکی از اولین نویسندگان کتاب های انقلاب اسلامی و دفاع مقدس هستند. سال 60 حاج خانم این کتاب را نوشت و من آن کتاب را خواندم.
*حاج خانم در جنگ بودند و از خاطرات جنگ می نوشتند؟
حاج خانم چند سال زودتر از من پاسدار بودند. جزو اولین کسانی بودند ک با شهید بروجردی به کردستان رفتند. حاج خانم این کتاب را بعد از این که همسرشان شهید شد، نوشتند. من کتاب را خواندم و حاج خانم را پیدا کردم. در حوزه هنری ایشان را پیدا کردم.
*مهریه چقدر بود؟
آن زمان اردستانی ها در دفتر امام (ره) زیاد بودند و من هم صداوسیما زیاد می رفتم، خداوند عنایت کرد که خدمت حضرت امام عقد کنیم. امام هم عقد می کردند 14 سکه تعیین می کردند.
*توصیه ای نداشتند؟
بله. حضرت امام هم به من و هم به حاج خانم توصیه کردند. ایشان توصیه کردند که مراقب خانمتان باشید، محبت به خانمتان کنید. وقتی هیچ چیزی برقرار نباشد ولی محبت برقرار باشد همه چیز برقرار است.
*گفتید 4 شهید را ویژه دوست دارید. شهید خرازی، شهید علیرضایی، شهید سلیمانی و شهید کاظمی.
کسی را حتماً دوست دارید، آدم کسی که دوست دارد به آن فکر می کنید. شهدا بخاطر این که به مرتبه ای رسیده اند که دوست داشتنی هستند.
*فکر می کنید حاج قاسم شهید شود؟
آمریکایی ها عددی نبودند که شهید سلیمانی را ترور کنند، یا عراقی ها منشا اثر اصلی نبودند که شهدای ما را شهید کنند. خداوند بیان کرده است برای مومنین تا وقتی خودشان نخواهند آنها را نمیبرم. شهید سلیمانی و همه شهدا اول دل شان نزد خداوند رفت و از این دنیا کنده شد، بعد جسم آنها رفت.
*در کار خانه به حاج خانم کمک می کنید؟ اصلاً نیستید که کمک کنید.
چه کمکی؟
*اینکه غذا بپزید، جارو بزنید، ظرف بشورید.
تخم مرغ قشنگ می پزم. دوغ خوب درست می کنم که آن هم با ماست اردستان است و مادر همچنان برای من می فرستد.
*5 فرزند دارید.
بله.
*13 نوه دارید و گفتید می خواهید تا 25 نوه بروید.
آن زمان 13 نوه بود و الان 14 نوه دارم. اولی به 5 تا فرزند رسیده است.
*یکی از دامادهای شما پسر سردار کوثری است.
بله.
*یکی دیگر از آقا دامادها از دوستان خوب ما، پسر آقای علی عسگری است و داماد سوم چطور؟
داماد سوم پسر شهید موسوی است. پدر ایشان عالم روحانی و خودشان هم عالم روحانی هستند. ایشان هم اهل آبادان و جنوب هستند.
*اهل چه تفریحی هستید؟
آنقدر کارهای ما تنوع دارد که احساس اینکه تفریح نمیکنیم نداریم. برخی مواقع به جوانان می گویم شاید 100 سال دیگر نمیتوانید روالی که ما داشتیم را انجام دهید؛ از زمان جوانی تا الان. در مقاطع مختلف می خواستیم پاراگلایدر برویم که همواره فکر می کردیم در عملیات به چه کار ما می آید. برخی مواقع روزی 15 پرواز انجام می دادم، الان سعی می کنم در هفته چند روزی را راه بروم.
*اهل سینما و تلویزیون هستید؟
هر وقت پیش بیاید سینما می روم ولی الان یادم نمی آید.
*آخرین فیلمی که در سینما دیدید چه بود؟
هر سال مجموعه اوج فیلم هایی که خودش دستاندرکار است، نمایش می دهد و در سالن اوج با خانواده تماشا میکنیم.
*صحبت این است که اوج از سپاه جدا شود. درست است؟
نه. رابطه تنگاتنگی بین قرارگاه فرهنگی بقیه الله (عج) که سردار جعفری مسئول آنجا هستند و سپاه وجود دارد. مجموعه بهم تنیده ای هستند که نمی توان گفت این جدا از سپاه یا داخل سپاه است.
*از محصولات اوج تا الان راضی هستید؟
کدام کار را می توان نام برد که بیعیب و نقص است.
*اشاره به قبل از انقلاب کردید. به غیر از این که پای منبر بودید، فعالیت های دیگری علیه رژیم پهلوی داشتید؟ دستگیر هم شدید یا خیر؟
وقتی انقلاب پیروز شد 17 ساله بودم. در ایامی که پائیز و زمستان سال 57 بود همه جای کشور انقلاب بود و هر روز تظاهرات بود، در سال 57 یک روز هم نبود که در اردستان تظاهرات نباشد. مدارس هم تعطیل کردیم و برقرار نبود. اینها کسانی که فعال در تظاهرات بودند را میفهمیدند چه کسانی هستند. کسانی که میکروفون در دست داشتند. بعداً فهمیدیم لیست مشخص شد که روز 17 شهریور 20 نفر را در اردستان بکشند. اسم من هم در این لیست بود.
*در سال 60 معاون اجرائی شبکه 2 شدید. چه کسی به شما پیشنهاد داد که به این شبکه بیایید؟
یکی از علمایی که داخل دفتر امام بودند گفت که شبکه دو بروید. اتفاقاً آن زمان رئیس شبکه دو اقای کرباسچی بود.
به شبکه دو رفتید. درگیری با آقای همتی که الان رئیس کل بانک مرکزی است، پیدا کردید.
درگیری نبود. شبکه قبلاً شبکه آموزشی بود. آن را به نام شبکه آموزش میشناختند. امریکایی ها بر شبکه دو بسیار تاکید داشت و می خواست در آموزش فعال شود و آن را سمت و سویی بدهند. ما گفتیم قبلاً شبکه دو شبکه آموزش بود و الان شبکه کامل است. باید بخش خبر داشته باشد. گفتیم میخواهیم بخش خبر راه بیندازیم.
این را فهمیده بودند و گفتند خبر به شما مربوط نمی شود و خبر در شبکه یک پخش می شود. من گفتم شبکه دو هم خبر پخش می کند. بحث ما اینچنین بود. درگیری نبود.
*اختلاف سلیقه کاری بود.
ولی بخش خبری را راه انداختیم. بخش اخبار فرهنگی و هنری در ساعت 19:30 داشت که راه انداختیم و دیگری هم ساعت 22:30 بود که ما راه انداختیم.
*بعد گفتید می خواهم به جبهه بروم. هر کسی خط عملیاتی می آید بسم الله.
در عملیات طریقالقدس صداوسیما 6 دانگ پای کار آمد. از شبکه یک و شبکه دو همه مراکز استانی گفتند باید تیمهای فیلمبردار، خبرنگار و صدابردار به جبهه بیایند. فکر کنم 28 گروه آمده بودند. شبی که میخواست عملیات انجام شود دم غروب گفتم بچه ها چه کسی می خواهد از عملیات فیلمبرداری کند؟ فردا که عملیات انجام شد، بخواهیم فیلمبرداری کنیم فایده ندارد؛ گفتم همراه رزمندگان برای فیلمبرداری برویم.
کسی حاضر نشد و فقط یک نفر از شبکه یک آمد. گفت من تنهایی به درد نمیخورم، باید صدابردار و دستیار می خواهم. گفتم صدابردار یکی بیاید و کسی قبول نکرد، گفتم دستیار بیاید کسی قبول نکرد. گفتم اینهایی که می خواهید چقدر طول می کشد تا کسی یاد بگیرد؟ گفت باید دانشکده بروند و بیاموزند. من گفتم به من یاد بدهید، من انجام میدهم. آن زمان 4 ساعت و نیم فیلم گرفتیم تا زمانی که مجروح شدم. هم من و هم آقای لسانی مجروح شدیم. از 4 ساعت و نیم 3 ساعت و نیم پخش شد؛ درصد خیلی بالایی است. مقداری هم می تواند پخش شود ولی هنوز پخش نکرده اند، چون روال احساسی خاصی دارد، از صحنه هایی است که من تاکنون ندیده ام پخش کنند.
ما در چزابه مجروح شدیم. آن جایی که لشگر امام حسین (ع) در تنگه چزابه جلوی عراقی ها ایستاد، همه پاتک های عراقی ها از آن سو بود. لشگر امام حسین (ع) یکی از پاتک ها را هم اجازه نداد موفق شود. خاکریز هم کوتاه بود و عراقی ها هم روی تپه های شنی، مسلط بودند. تانک ها به سمت پایین تیر می زدند. یکی از این تیرها لبه خاکریز خورد. ما می خواستیم بخوابیم و فکر می کردیم هر بار می خوابیم و بلند میشویم میتوانیم بلند شویم. خواستیم بلند شویم اما نمیتوانستیم.
*در این چند سال اخیر هر سال شبکه BBC فارسی محملی درست می کند که مثلاً از دید خودش به صورت زیرپوستی به سپاه و بچه های جنگ خدشه ای وارد کند. همان تحریفاتی که حضرت آقا در سخنرانی هفتههای اخیرشان صحبت کردند، است و تاکید کردند مراقب باشید تحریف نکنند. یک نوار سه ساعت و خرده ای را که معلوم نیست از کجا بدست آنها رسیده، درباره اختلافات بین برخی از بچه های جبهه و جنگ که برخی مانند اکبر گنجی تقریباً حال فعلی آنها مشخص است...
خیلی وقت است که حال آنها مشخص شده است. این که حال آنها خراب است، خیلی وقت است که اینچنین شده است.
*در این زمینه صحبت کردند که در آن جلسه چه گذشته است و چه مباحثی مطرح شده است. برخی با این که در جنگ سابقه ای نداشتند به آنها سمت داده می شد، برخی را به نوعی گروهی و تیمی نگاه می کردند. اصل مطلب آنها این است که به نوعی نشان دهند در سپاه باندبازی بوده است. تحلیل شما در این زمینه چیست؟
مگر در طول تاریخ همین روال نبوده؟ بالاتر از پیامبران خدا کسانی بوده اند؟ این اتهامات را به بهترین بندگان خداوند و فرزندان رسول خدا میزدند. ما وقتی حرف اسلام را میزنیم، دشمنان اسلام چه چیزی میخواهند بگویند؟ آمریکا، انگلیس و همه خبائث عالم وقتی کسانی از داخل ما با آنها یکی میشوند، میخواهید حرف خوبی بزنند؟ الان هر کسی کار کند یک چیزی پیدا می شود که بتوانند بر اساس آن اختلافافکنی کنند و گرفتاری درست کنند. با این منظر نگاه کنید، نه در آن صحبت ها.
همین الان مگر اختلاف نیست؟ مگر در جنگ می توان گفت خیل عظیمی که از رزمندگان و پاسداران در جبهه هستند، مگر ما ماشین یا کپی هستیم که همه مثل هم باشیم؟ مشخص است که نظرات مختلفی وجود داشت.
*اتفاقاً این نشان می دهد چقدر فضای باز فکری وجود داشته و بحث می کردند.
بله. هیچ گونه فاصله ای بین رزمنده و فرمانده وجود نداشت که مانع شود تا حرفی نزنند. فرمانده کل سپاه مینشست و آدم ها به آزادترین وجه ممکن هر حرفی میخواستند بیان میکردند. معلوم شد آنهایی که با دل ناپاک حرف می زنند چه آخر و عاقبتی داشتند. یکیشان را مثال زدید، برخی هم دلسوز بودند. این افراد دلسوز به هیچ وجه از روی شرارت حرف نمیزدند. دلیلش این بود که در سمت فرماندهان ما شهید شدند.
شهید رستگار شهید بزرگی بود. فرمانده لشگر سیدالشهدای سپاه بود. یک حرف ممکن بیان شود و از روی نیت پاک، اخلاص و با صدق باشد. ممکن بود نظر او با دیگری هم متفاوت باشد.
*برخی سوال می کنند آخر جنگ چه شد قطعنامه پذیرفته شد؟ بسیار صحبت شده و برخی به نامه آقا محسن رضایی اشاره می کنند، رهبر انقلاب در سخنرانی اخیر فرمودند امام مدبرانهترین تصمیم را برای قطعنامه گرفتند. از زبان شما که از فرماندهان جنگ بودید این مطلب شنیدنی است.
یک جمله معروف حضرت امام (ره) است که ولایت فقیه همان ولایت معصوم، همان ولایت رسول الله (ص) است. آقا هم این مطلب را در سخنرانی اخیر عنوان کردند که وقتی امام دارید، امام گفت الان باید صلح کنید. جالب است آدم هایی که حرف میزنند، در قانون اساسی هم یکی از وظایف رهبری را جنگ و صلح تعیین میکند.
اتفاقاً روزی که قطعنامه امضا شد، به یاد دارم خیلی ها ناراحت بودند، خیلی ها گریه می کردند، من آن روز فرمانده منطقه یکم نیروی دریایی سپاه بودم. حاج خانم احساس کرد من ناراحت هستم و میخواستند به من دلداری بدهند. من گفتم اصلاً من ناراحت نیستم، همین الان امام دستور بدهد با ریگان صحبت کنید من این کار را می کنم چون امام گفته است.
این قصه بسیار مهم است. الان هم گرفتاری ما از این است. اگر کسی عمق اعتقادات اسلام و شیعه را داشته باشد مخالفت با ولی خدا می فهمد مخالفت با خداست. برخی مواقع که فشلی کردیم ما را تحریم کردند، یکسری گرفتاری درست شد از اوایل سال 58 امام می گفت خام فروشی نفت نکنید. یک خبیثی همچون امریکا می گوید خرید نفت ایران تحریم است و بزدلان عالم هم می ترسند نفت ما را بخرند و ما کاسه چه کنم چه کنم دست بگیریم که نفت ما را نمیخرند ما منابع بودجه ای نداریم. به اندازه 10 میلیون بشکه نفت هم می توانیم یک قطره را صادر نکنیم و همه را تبدیل به انواع مختلف محصولات با قیمت های خیلی زیادتر، ارزش افزوده بی نظیر به همسایه های خود صادر کنیم.
*برخی از دوستان جوان ما بعد از صحبت های حضرت آقا نوشتند دقت کنیم چه کسانی با بیکفایتی باعث شدند امام چنین تصمیمی بگیرد.
فرایند تصمیم ولی فقیه مهم نیست و نباید توجه کنید. به هر دلیلی، مهم نیست. برخی مواقع متاسفانه دوستان بیان می کنند که در چه فرایند امام و یا آقا دستور داده اند و به فرایند توجه می کنند؛ این گرفتاری است.
*همان بیتوجهی است.
بله. این بی توجهی ممکن است بسیار خطرناک باشد. چه کار به فرایندی دارید که ولی به تصمیم رسیده است؟ اگر این مطلب باشد خبیثهای عالم که درباره امیرالمومنین (ع) هم حرف می زنند می گویند در فرایندی پیامبر (ص) تصمیم گرفته است تا جانشین ایشان امیرالمومنین باشد؛ این بسیار خطرناک است.
*شما اشاره کردید 5 جا در زمان فرماندهی نیروی دریایی سپاه با آمریکایی ها، انگلیسی ها و یکبار با استرالیایی ها مواجه شدید. هر کدام را خیلی مختصر توضیح دهید.
اولاً اینها یک روالی داشته اند و دارند، 6 کشور به مثابه یک کشور و ائتلافی عمل می کنند. چه کشورهایی هستند؟ همواره به فرماندهی شیطان بزرگ، امریکا، عمل می کنند. آمریکا، کانادا، نیوزلند، انگلیسی ها، فرانسوی ها، استرالیا بودند که به مثابه یک نیرو بودند. اینها در خلیج فارس مستقر شدند و عراق را ظالمانه اشغال کردند، در عراق مستقر بودند.
به لحاظ روال، اروندرود نصف برای ما و نصف دیگر برای عراق است. خط تالوگ که پائینترین نقطه عمق رودخانه قرار می گیرد و تقسیم می شود. آمریکایی ها میخواستند از اروند به عراق بروند، این اولین بار بود. بچه های ما در دریا بودند و دو قایق را دیدند و طرف آمریکاییها رفتند. این در دهانههای اروند بود یعنی در دریا و طرف های سکوی الامیه بود. وقتی رسیدند، دیدند دستهای اینها بالاست، بچه ها اینها را گرفتند و به اروند آوردند. پایگاه اروند نیروی دریایی سپاه که همان قصه باعث شد سربازان خودشان را خراب کنند.
این اولین بار و برای آمریکایی ها بود. دفعه اول رویارویی با انگلیس ها زمان دولت اصلاحات بود و من جانشین بودم. به من زنگ زدند که انگلیسی ها را گرفتیم. به بچهها گفتم غذایی که اینها می فهمند چه غذایی است را پیدا کنید و به اینها بدهید، چون امریکایی ها و انگلیسی ها به خودشان و سربازان خود دروغ می گویند. مثلاً می گویند ایرانی ها سر شما را می برند و می کشند. این دروغ است. این دروغ بر سربازان اثر دارد. برای همین می ترسیدند.
یکی از مدیران کل وزارت خارجه به علاوه نفر دوم سفارت انگلیس به ماهشهر آمدند؛ این نفر دوم سفارت انگلیس یک دو سه دقیقه توانست ظاهر خود را حفظ کند. 16 بار تلفنی صحبت کرد؛ در تلفن سومی که به او شد حالت طبیعی خود را از دست داد و مانند مادری که بچه او مرده است در گوشه ای می نشست و التماس می کرد که اجازه دهید ما یک خبر 5 ثانیه ای از BBC پخش کنیم که نفر دوم سفارت انگلیس در تهران نیروهای انگلیسی را دیده است.
گفتم از اول تا آخر هیچ یک من را ندیده اند، ولی گفتم به او بگویید اگر این خبر در BBC پخش شود، یعنی خبر دروغ پخش شود، العالم و المنار اینجا هستند و فوری تکذیب میکنند. این دفعه اول بود. دفعه دوم هم انگلیسی ها بودند...
*که در مجموع دفعه سوم می شود.
بله. زمان دولت آقای احمدی نژاد بود. گفتند ببرید مرز شلمچه تحویل بدهید. گفتم شلمچه کجاست؟ گفتند شلمچه عراق منظور است. گفتم شلمچه عراق چه ربطی به انگلیس دارد؟ گفت ما عراق را گرفته ایم. گفتیم بیخود گرفته اید، اگر اشغال کردید اشتباه کردید. ما این را قبول نداریم. گفتند چطور باید منتقل شوند؟ گفتم باید هواپیما باید مستقیم از تهران برای انگلیس بگیرید. بالاخره خبر کردند و با هواپیما به کشور دیگر بردند و از آنجا به انگلیس رفتند.
دفعه اول انگلیسی ها در دولت اصلاحات بود که صفر تا صد این امر دست خودمان بود. تحویل سفارت شد دست خودمان بود. دفعه دومی که دولت احمدی نژاد بود اول تحویل ستاد سپاه دادیم و آنجا هم تحویل دولت دادند که ماجرای کت و شلوار هاکوپیان و اینها پیش آمد. این خیلی خوب نبود که با هیئت دولت ملاقات آنها رفتند. اینها مشتی سرباز بودند که تخلف کرده بودند؛ حالا تخلف به عمد یا به سهو. اشتباه کرده بودند و دستگیر شدند.
*دفعه بعدی هم آمریکایی ها بودند.
دفعه بعدی روزی بود که می خواستند اعلام برجام کنند، بود. آن زمان عنایت خاص خداوند بود. آن روز در بندر عباس مراسمی داشتیم. هواپیمای آبنشین بخش ..... حمایت کرده و ساخته بود. معاون علم و فناوری دولت، آقای ستاری، درگیر قضیه بود و حمایت کرده بود. وقتی برنامه جدا شد از قبل برنامه داشتیم که به بوشهر برویم. من در ماشین آقای رزمجو نشستم و تلفن زنگ زد. فرمانده جزیره فارسی به آقای رزم جو می گوید دو قایق نزدیک فارسی هستند و باید چه کار کنیم؟
من گفتم ببینید قایق برای کی است. 500 متر تا یک کیلومتر بیشتر از فرودگاه نرفته بودیم. خبر دادند آمریکایی بودند و آنها را گرفتیم. دو شناور از توپ 20 میلیمتر و غیره داشتند. وقتی اسلحه آنها را روی میز گذاشتیم وحشت بود.
*هلی کوپترها تحرک کردند؟
اصلاً تا ساعت ها نفهمیدند دو قایق آنها چه شد. از مکالمات دو شناور ما فهمیدند اینها اسیر شده اند. بیعقلی کردند به لحاظ اینکه تصور ابرقدرتی می کنند. چند حرکت کردند مثلاً 18 هواپیمای اف 18 از روی ناو هواپیمابر بلند کردند. ناو هواپیمابر آمریکایی 40 مایلی جزیره بود. هواپیمای اف 18 را بلند کردند و حرکاتی روی جزیره انجام دادند. 18 هواپیمای اف 18 بود که من این جمله را از آقای ظریف شنیدم که میگفت من داشتم با جان کری صحبت می کردم و او با تندی نهیب میزد که این چه احمقی بود که هواپیما را روی جزیره برده است.
ما هم سریع به سامانه های موشکی ساحل به دریا و بچه های شناور در دریا دستور آمادهباش دادیم. نیم ساعت اول که اینها روداری کردند، بلافاصله یک پیامی را نوشتم و برای آنها خوانده شد.
*چه مطلبی را نوشتید؟
نوشتم اگر کوچکترین حرکتی کنند، همه شما در معرض اصابت سامانه ما هستید و حتماً شما را میزنیم. خدا مقرر کرد که آنها سریع تمکین کردند و دائم دنبال میکردند که این اسرا آزاد شوند. دستورالعمل در اسلام دارید که وقتی اسیر گرفتید باید طبق آن عمل کنید. این بچه ها را داخل اتاقی برده بودند که خوب بود، ولی یکسری ساختمان جدید ساختیم و گفتیم حتماً داخل اتاق های جدید ببرید.
مثلا یک خانم 20 ساله بود که ابتدای عمرش است، اول تجربه های کاری اوست. مشخص است او می ترسد. در دنیا یک نفر در عالم دیده اید یک نیرو گرفتار ما شده کسی سر او را ببرد؟ این خانم تنها بود و گفتیم این خانم را تنهایی بازجویی نکنند و یک نفر از آنها نیز همراه این خانم باشد که نترسند. به اینها گفتیم اینها پاسدار هستند و اولین موضوعشان دین است. همه زن و بچه دار هستند. نگران نباشید.منبع: فارس
افزودن دیدگاه جدید