تاریخچه اسلام در روسیه
یک نت - یکی از مسائلی که روسیه جدید از دهه 1990 تاکنون با آن روبرو بوده، مسائل هویتی (دینی، قومی و فرهنگی) است، به طوری که برخی با اصطلاح «بحران هویتی» از آن یاد می کنند. اگرچه کشور روسیه تا قرن 17 عمدتاً روسی، اسلاوی و ارتدوکس بود، اما از آن پس با کشورگشایی های تزارها، مردمانی با اقوام، مذاهب و فرهنگ های متفاوت در درون امپراتوری روس قرار گرفتند که یکپارچگی کشور را بیش از پیش خدشه دار نمودند. این وضع با فروپاشی شوروی و بازگشت کرملین به مرزهای قرن 17، تا حدودی حل شد، اما خواه ناخواه، نقل و انتقالات جمعیتی اجباری و متأثر از تحولات تکنولوژیک قرن 20 اثر خود را گذاشته است.
از اواخر دهه 1980 به تدریج هویت جویی مسلمانان آغاز شد. این موضوع تا جایی گسترش یافت که بزرگترین بحران برای روسیه را طی 15 سال اخیر شکل داد و مسکو نیز طی این سالها کوشیده است از یکسو با مسلمانان تندرو برخورد خشن نموده و مسلمانان معتدل را تشویق نماید و از سوی دیگر حتی تا پذیرش عضویت ناظر سازمان کنفرانس اسلامی به منظور راضی نگهداشتن مسلمانان در داخل و جلوگیری از فشار مسلمانان در خارج پیش برود. در گزارش زیر تلاش شده تا وضعیت مسلمانان این کشور مورد بحث قرار گیرد.
اسلام دومین مذهب روسیه است و حدود 20 میلیون نفر مسلمان در این کشور زندگی می کنند. تعداد دقیق مسلمانان معلوم نیست چرا که در آخرین سرشماری جمعیت در روسیه، که در سال 2002 میلادی انجام شده، سئوالی درباره تعلقات مذهبی مطرح نشده بود. علاوه بر این، معلوم نیست که چه کسی را باید مسلمان شمرد. برخـی مـی گوینـد که مسلمـان کـسی است کـه حتـماً جمــعه ها به مسجد می رود و تمامی مراتب دینی را رعایت می کند. چنین افرادی، آن طور که «آلکسی مالاشنکو» دکتر علوم تاریخی اشاره می کند، در حدود 3 میلیون نفر هستند. نقطه نظری دیگر، مسلمان را کسی می شمارد که خود را متعلق به جماعت مسلمانان روسیه و امت جهانی اسلام می داند. در این مورد، مهم نیست که چندبار به مسجد می رود و هرچند وقت یکبار عبادت می کند و با چه شدتی مراتب دینی اسلام را رعایت می کند.
به گفته «رافائل حکیموف» مشاور رئیس جمهور تاتارستان در امور سیاسی، طبق همه پرسی های اجتماعی، در بین جوانان تاتارستان بیش از 80% خود را مسلمان می دانند، اما تنها 2% از آنان هفته ای یکبار به مسجد می روند و 4% از آنان یک بار در ماه. ملحد آشکار در تاتارستان کمتر از 1% است، اما فردی که همه مراتب دینی را رعایت می کنند، نیز کم است. بالاخص که بخش اعظم جمعیت خود را متعلق به امت اسلامی می دانند. نظرات کارشناسانه ای وجود دارند، مبنی براینکه ظرف سه دهه، تعداد مسلمانان در روسیه می تواند به 30 تا 40 میلیون نفر برسد. این رشد زیاد مربوط به زاد و ولد فراوان در خانواده های مسلمانان و مهاجرت از کشورهای مشترک المنافع است. آغاز تاریخ سیاسی روسیه از لحاظ زمانی مطابق با برقراری مسیحیت در سرزمین روس است. اسلام برای اولین بار در نیمه دوم قرن 7 میلادی وارد شمال قفقاز شد. در «پاولژیه»، تاتارها در قرن 10 میلادی اسلام را پذیرفتند (سرزمین روسها نیز در سال 988 میلادی مسیحی شد)، درحالی که ارتش روسیه در قرن 16 وارد سیبری شد. بدین ترتیب، تاتارها که بومیان سرزمین سیبری هستند، ده قرن است پیرو اسلام هستند1. اسلام همبستگی قومی را بین ملیت های روسیه، تاتار، باشقیر، چچن، اینگوش، کاباردینا، داغستان و سایر ملیت ها ممکن ساخت.
اسلام توانست ویژگی های منحصر به فرد ملی را برای آنها حفظ کند. امروز مسلمانان روس متعلق به 40 قومیت هستند. عمده ترین آنها تاتارها هستند (بیش از 5 میلیون و 4% از جمعیت روسیه که پس از روسها جایگاه دوم را دارند)، باشقیرها (بیش از یک میلیون) و چچن ها (در حدود 1 میلیون). توسعه طلبی روسی در قلمرویی که در آن اکثریت مسلمانان زندگی می کردند، از نیمه دوم قرن 16 میلادی، زمانی که بر خان قازان تسلط یافتند (قلمرو کنونی جمهوری تاتارستان) آغاز شد و تا پایان قرن نوزدهم ادامه یافت. در نتیجه، در ترکیب امپراطوری روس 18 میلیون مسلمان وارد شدند که در اصل در پریوولژسک، کریمه، آسیای میانه و قفقاز زندگی می کردند. رشد قابل توجه جمعیت مسلمانان حکومت را وادار ساخت که راهی برای همگرا نمودن آنها با ساختار دولت ارتدوکس روسیه بیابد.
اولین طرح قانونی که تنظیم کننده «امور دینی» مسلمانان در قلمرو امپراطوری بود، دستور کاترین دوم (کاترین کبیر) از 22 سپتامبر سال 1788 بود که طبق آن در شهر اوفا شورایی متشکل از «تاتارهای قازان»، به دبیری یک مفتی جهت نظارت بر تعیین ملاها و آزمودن کاندیداهای کسب مقامات دینی مسلمان، تأسیس شد. از نیمه دوم قرن نوزدهم در سیاست امپراطوری روسیه اصل دولت واحد روسیه که مرتبط با ایده دولت ملی بود، شروع به حکم فرمایی کرد. این اصل «اجنبیان» را به تمدن و دولت روسیه مفروض می دانست. بدین ترتیب، تاریخ اسلام در روسیه نشان می دهد که اکثریت مسلمانان روسیه، ساکنین اصیل این کشور هستند. «ولادیمیر پوتین» رئیس جمهور روسیه در رابطه با جماعت مسلمانان روسیه چنین اظهار نظر می کند: «آنان مهاجر نیستند، آنان شهروندان روسیه هستند و وطن دیگری ندارند».
در دوران شوروی هیچ گفتگویی بین مذاهب و دولت نمی توانست وجود داشته باشد. زندگی مذهبی ادامه داشت اما رعایت مراتب دینی تشویق نمی شد و برعکس تعقیب می شد. اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم را در روسیه، دوران دینی و از جمله احیای اسلام می نامند. در امپراطوری روسیه، در آغاز قرن بیستم حدود 12 هزار مسجد وجود داشت؛ در اتحاد شوروی سوسیالیستی در اواسط دهه 80 قرن بیستم تعداد آن به 434 مسجد رسید که اکثر آنها در آسیای میانه قرار داشتند. با شروع تحولات ساختاری در سال 1985، جریان برگرداندن مساجد قدیمی و ساخت مساجد جدید آغاز شد.
تا سال 2000 میلادی در قلمرو فدراسیون روسیه (که بسیار کوچکتر از قلمرو شوروی می باشد)، تعداد مساجد به نیمی از تعداد آنان پیش از انقلاب روسیه رسید. به طور رسمی 4750 مسجد ثبت شده اند، اما در حقیقت تعداد آنها بیشتر است. در داغستان تعداد مساجد بین 1600 تا 3000 می باشد. در قفقاز شمالی نیز چنین وضعیتی وجود جایی که در هر نقطه مسکونی دارد، محلی و گاهی بیش از یک محل برای عبادت وجود دارد. در تاتارستان طی ده سال اخیر تعداد مساجد از مرز هزار فراتر رفته است. در پایتخت روسیه که در آن بیش از یک میلیون مسلمان زندگی می کنند، 5 مسجد وجود دارد. طبق ارزیابی کارشناسان روسی، می توان گفت که حداقل 7000 مسجد در فدراسیون روسیه وجود دارد. اکثر مسلمانان روسیه سنی هستند. در روسیه دو فرقه مذهبی وجود دارد: در قفقاز شمالی سنی های شافعی و در سایر مناطق حنفیان و شیعیان عموماً آذربایجانی ها و تالشی ها هستند. سه سازمان مسلمان مدعی مرکزیت امور آنها هستند: 1ـ شورای مفتیان روسیه که مرکز آن در مسکو قرار دارد و ریاست آن برعهده مفتی «راوی عین الدین» می باشد و بیش از 1500 شاخه مذهبی بدان مربوط است. 2ـ اداره دینی مرکزی مسلمانان که مرکز آن در اوفا قرار دارد و ریاست آن بر عهده مفتی «طلعت تاج الدین» است و حدود 500 شاخه مذهبی به آن مرتبط هستند. 3ـ مرکز هماهنگی مسلمانان شمال قفقاز که ریاست آن را مفتی کاراچایووا ـ چرکیسیا و کرانه استاوروپل که اسماعیل بردیف بر عهده دارد و در حدود 800 شاخه مذهبی بدان مربوط می شوند. شورای مفتیان روسیه و اداره دینی مرکزی مسلمانان در تقابل با یکدیگر قرار دارند. بنا بر ارزیابی های اسلام شناسان روسی، از آنجایی که در روسیه یک فرقه واحد برای مسلمانان وجود ندارد، فرض این که زمانی جنبش اسلامی سیاسی واحدی ایجاد شود، غیر ممکن است. چنین تلاش هایی صورت گرفته اند و در اواسط دهه 1990 در روسیه جنبش هایی سیاسی اسلامی پدیدار شدند، اما تمامی آنان تنها از نفوذ منطقه ای برخوردار بودند. تلاش برای متحد نمودن در سطوح مذهبی و سیاسی ـ مذهبی ادامه می یابد، اما آنطور که «مالاشانکو» خاطر نشان می سازد. «رهبران روسیه مسلمان، در اصل رهبرانی منطقه ای هستند، هرچند که برخی از آنان مدعی جایگاهی در سراسر روسیه هستند». در سطح منطقه ای عامل سیاسی اسلام، نقشی بسیار مشخص بازی می کند.
«کامل جان قلندرف» دبیر سازمان اجتماعی اسلامی «الحق» در مصاحبه ای به خبرگزاری «نووستی» گفت: «وقوف به رنج های اسلام و مشکلات موجود در امت مسلمان، نهایتاً به این منجر شده است که سران مسلمان روسیه به لزوم فعال ساختن تلاش های خود در عرصه اجتماعی پی ببرند». به عقیده وی، طی سالیان دراز در روسیه سازمانی اجتماعی وجود نداشته است که منافع تمامی امت مسلمان را بیان کند. گهگاهی احزاب و واحدهایی لحظه ای پدیدار شدند و طبق معمول در اوان انتخابات مجلس دوما و عملاً نیز بلافاصله ناپدید شدند.
در سال 2005 جنبش اسلامی «الحق» که بر پایه انستیتوی حقوق بشر ایجاد شده است، ثبت دولتی دریافت نمود. اکنون یک جنبش اجتماعی دیگر درحال گذراندن مراحل ثبت است: جنبش میراث اسلامی. جالب است که نمایندگان حکومتی و از جمله دونفر از اعضای شورای فدراسیون، «عمر جبرئیلوف» و «رالیف سافین» که هر دو نیز از کارفرمایان بزرگ هستند، نیز بدین جنبش پیوسته اند. این نه تنها علامت فعال شدن رهبران اسلامی است، بلکه بیانگر تمایل حکومت روسیه به ساخت سازمان های اجتماعی اسلامی است. چراکه بدون آن دولت از عهده مشکلات موجود برنمی آید.
سایر سازمان های اسلامی نیز در روسیه پایدار خواهند شد. یکی از اصلی ترین وظایف «الحق»، حفظ حقوق مسلمانان، میانجیگری بین آنان و قدرت های منطقه ای است. آنطور که قلندروف ابراز می دارد، «اگر اداره دینی بر اسلام مسجدی نظارت می کند، ما بر آنیم که جریانات درحال وقوع در ورای مساجد را کنترل کنیم». سازمان های اجتماعی می توانند در رفع اختلافی که بین امت به وجود می آید، میانجی باشند و نیز نقش میانجی را بین امت و دولت را ایفا کنند. امروزه این جنبش روابط تنگاتنگی را با اداره دینی برقرار نموده است، اکنون وظیفه اصلی، ایجاد شعب منطقه ای است. جنبش میراث اسلامی نیز مناطق را هدف خود قرار داده است. هر دوی این جنبش ها ضروری می دانند که به جوانان مسلمانی که نمی توانند در چارچوب مؤسسه رسمی مذهبی بیایند، امکان فعالیت های اجتماعی و سیاسی داده شود. قلندروف تأکید نمود: «ما این را هدف خود قرار می دهیم که به ارگان های مقننه و مجریه محلی راه یابیم، ما می خواهیم جوانان فعال را بدانجا سوق دهیم، آنانی را که مرتبط با اداره دینی مسلمانان نیستند و حتی با آن در تقابل هستند. این افراد دارای تحصیلات عرفی و اسلامی خوبی هستند، آنان از لحاظ سیاسی فعال هستند و ضرورت دارد که به سوی افراط گرایی جذب نشوند و بلکه به پروژه های اجتماعی بپردازند».
ایده اصلی جنبش میراث اسلامی، ایجاد همبستگی بین فرق مسلمانان روسیه و ایستادگی در برابر گسترش جریانات افراط گرایانه است. علاوه بر این، سازمان دهندگان این جنبش می خواهند به جامعه روسیه نشان دهند که مسلمانان بخشی فعال و مثبت از روسیه هستند. آنان می گویند: «ما اهل روسیه و بخشی جدایی ناپذیر از آن هستیم و می خواهیم که فعالانه در زندگی سیاسی و اجتماعی کشور شرکت داشته باشیم». مسلم است که این اولین تلاش برای ایجاد همبستگی بین مسلمان های روسیه نیست. اولین بار نیست که گفته می شود مسلمانان، خود باید با ایده های افراط گرایانه مبارزه کنند. برای اولین بار است که در سطح سراسری در روسیه تلاش هایی برای ارزیابی مشکلات بدون غرض ورزی انجام می شود.
همانطور که اشاره شد در بین مسلمانان شکاف وجود دارد. نمایندگان رسمی مذهبی در مناطق و بالاخص درمیان جوانان، از قدرت نفوذ برخوردار نیستند. به ندرت مواردی اتفاق می افتد که یکی از طرفین دعوی در امور داخلی دولت دخالت کند و رقبای خود را به وهابیت و افراط گرایی متهم نکند. در ساختارهای نظامی روسیه این امکان نیست تا بررسی کنند چه کسی وهابی است و چه کسی نیست، یا وهابیت در حقیقت چیست، آنان تنها نسبت به علائم دریافتی واکنش می دهند. در نتیجه اوضاع در مناطق بی سامان می شود. جنبش میراث اسلامی پیشنهاد می دهد که این گروههای غیر رسمی را نفی نکرده و بلکه گفتگوهایی را بین آنها و اداره رسمی دینی و حکومت منطقه ای و فدرال برقرار نماید. «شمیل بنو» یک از سازمان دهندگان این پروژه و معاون رئیس بنیاد حمایت از دموکراسی و پیشرفت اجتماعی، به خبرگزاری «نووستی» گفت: «ما می خواهیم به آنانی که تأثیری واقعی در جنبش های خیابانی دارند، این امکان را بدهیم که خود را نشان دهند». مسئله مبارزه با افراط گرایی در داخل اسلام، به طور تنگاتنگی با مشکل تحصیلات اسلامی مرتبط است. مسئله این است که در دوره شوروی، به طور واقع مدارس مذهبی از بین رفتند و پس از فروپاشی، مجبور به آغاز همه چیز از صفر شدند.
تحصیلات دینی اسلامی در سطح حرفه ای، تا سال های 1990، در تمامی شوروی تنها در حوزه علمیه بخارا که به نام «میر عرب» بود (پس از پایان جنگ جهانی دوم بنا شده بود) و نیز دانشگاه اسلامی بارا (در سال 1980 افتتاح شده بود) متمرکز بود. پس از فروپاشی به علت رشد سریع تعداد مساجد جدید و یا بازسازی، نیازی فوری به تربیت مجتهدین و روحانیون مسلمان آشکار شد. اولین مرکز آموزشی در روسیه که هدف آن تربیت امام و واعظ بود، کار خود را در سال 1989 در اوفا آغاز کرد. پس از آن در سال 1990 حوزه های علمیه جدیدی در تمامی مراکز بزرگ مسلمان نشین روسیه به وجود آمدند. اما مؤسسات آموزشی و استادان کافی نبودند، از این رو مسلمانان، جوانان خود را خارج از کشورمی فرستادند، در همان زمان نیز مسلمانانی از کشورهای اسلامی وارد روسیه شدند. در آن زمان کسی سعی به بررسی سطح آنان ننمود و تحقیق نکردند که آنان چه چیزی را آموزش می دهند. مسلم است که در بین آنان، کسانی نیز بودند که افراط گرایی را تبلیغ می کردند. این اوضاع با ضعف دولت دشوارتر شد، درگیری های قومی و منطقه ای، پیامد فروپاشی شوری بودند. مذهب نیز در جهت استفاده از احساسات ملی، تبدیل به سلاحی برای برخی سیاستمداران شد. درحال حاضر تا حد بسیاری، وضعیت متحول شده است. حکومت ها تقویت شده اند و مؤسسه های رسمی مذهبی تشکیل شده اند. کارهایی در جهت استاندارد مذهبی واحدی برای تمامی مراکز آموزشی انجام می شوند، دوره های دانش افزایی برای اساتید اجرا می شوند و روحانیون مسلمان سعی می کنند محور را کادر محلی قرار دهند. آن طور که «ولی الله حضرت یعقوبوف» معاون اول مفتی تاتارستان اشاره نمود، «اسلام نیز همانند هر مذهب دیگری نمی تواند قالبی و تقلیدی باشد. مذهب در زمان و مکانی مشخص وجود دارد، آنچه که برای عربستان سعودی مناسب است، برای تاتارستان مناسب نیست».
علاوه بر این، برخی مسلمانان روسیه می خواهند که رهبران آتی امت مسلمان، همراه و همگام با زمان باشند و نه تنها تحصیلات مذهبی و بلکه تحصیلات عرفی نیز داشته باشند. در این مسئله نیاز به حمایت سیاسی، سازمانی و مالی از سوی دولت است. گام هایی هرچند کوچک در این راه برداشته می شوند. در اواخر سال 2002، شورای مفتیان قراردادی با آکادمی دولتی وابسته به ریاست جمهوری، درباره آموزش دادن روحانیون مسلمان منعقد ساخت. زیرا این مطلب که رهبران جدید مسلمانان چگونه رشد خواهند کرد، تا حد بسیاری وابسته به ثبات سیاسی در کشور است. مسلمانان در روسیه 20 میلیون رأی دهنده بالقوه هستند، که سیاستمداران نمی توانند این حقیقت را نادیده بگیرند. چندی پیش «دمیتری روگوزین» رهبر حزب «وطن» و نماینده مجلس دوما، اعلام کرد که «مسلمانان از لحاظ سیاسی بخش فعال جامعه هستند. از این رو ممکن نیست که سیاستمداران علاقمند به اسلام نباشند». در حقیقت نیز قضاوت های سران سیاسی روسیه درباره اسلام در مطبوعات یا پس از حوادث تروریستی و یا به مناسبت اعیاد بزرگ مسلمانان پدیدار می شوند. دقیقاً به همین دلیل «رادیک امیر» روزنامه نگار و دبیر واحد مطبوعات شورای مفتیان روسیه، تصمیم گرفت با انجام مصاحبه هایی، مشخص کند که سیاستمداران، ورزشکاران، بازیگران و سایرین از اسلام چه می دانند، که تمامی این مصاحبه ها را در کتابی به صورت مجموعه مصاحبه های «مباحثی درباره اسلام» تألیف نموده است.
در رابطه با همکاری های مذهبی در روسیه، یک شورای بین مذهبی وجود دارد که در آن، نمایندگان ارتدوکس، یهودی، مسلمان و بودایی حضور دارند. در بین چهره های مذهبی از مذاهب مختلف، تفاهم در رابطه با اکثر مسائلی که مورد بحث و بررسی قرار می گیرند، حکم فرمایی می کند. آنان همراه با هم در مناطق مختلف روسیه، مراسم هایی نیکوکارانه، برنامه هایی برای مبارزه با اعتیاد و تظاهرات علیه تروریسم برگزار می کنند. با هم به پرورشگاه ها و زندان ها سر می زنند، یکدیگر را به جشن های مذهبی دعوت می کنند. در جامعه روسیه بیشتر ترس از اجنبیان و عدم پذیرش مهاجرین وجود دارد تا روابط خصمانه نسبت به نمایندگان یک مذهب خاص. در شهرهای روسیه، پس از فروپاشی شوروی، مهاجرین بسیاری از جمهوریهای سابق شوروی به سوی روسیه روانه شدند. آنان در اصل، از آسیا و جمهوریهای قفقاز بودند. مذهب این مهاجرین باعث نگرانی اهالی روسیه نیست، تنها این مهاجرین هنوز در جامعه روسیه حل نشده اند و به آنها عادت نکرده اند. برای این، چندین نسل لازم است. اما یافتن تفاوت بین مسلمانان و مسیحی ها بسیار دشوار است. آنان به یک اندازه با جامعه روسیه همگرا شده اند و کمتر کسی به مذهب و قومیت همسایه خود فکر می کند. البته یک نکته نیز وجود دارد، ساکنین روسیه از اقدامات تروریستی هراس دارند. در روسیه نیز همانند سایر کشورها، در سطوح بالای دولتی بارها گفته شده است که نباید بین تروریسم و اسلام علامت مساوی قرار داد. مفتیان روسیه ترورها را محکوم نموده اند. اما یک ساکن روسیه، یا یک غربی، از ظرافت های موجود در روابط اسلامی چیزی نمی داند. برای او مهم این است که بمب را کسی منفجر نمود که خود را مسلمان می داند. خوشبختانه و تا حد بسیاری به لطف سیاستمداران، این مطلب تبدیل به حساسیتی در مقیاس وسیع برضد مسلمانان نشد و هرچند مشکل بیگانه برای روسیه مسئله ای مبرم باقی می ماند، اما وقوف بر مشکل آغاز حل آن است؛ و در این تصمیمات دولمتردان روسیه جهت نزدیکی با جهان اسلام نقش مهمی ایفا می کند.
افزودن دیدگاه جدید