خانواده مخالف ازدواج من با غریبه هستند
یک نت ـ بنده چهارسال است که پدرم را ازدست داده ام والان بزرگترهاي من مادر و مادربزرگ وعمه من هستند سن ازدواجم رسيده ودوسالي است که اجازه ورود خواستگار داده ايم اما مشکله من مادربزرگ من هست که به هيچ وجه قبول دار نميشودکه بنده باغريبه ازدواج کنم وتمام آنهايي هم اوبراي بنده درنظرداردآنهابنده رانميخواهندويامن به آنهاعلاقه ندارم يابه دليل فاصله سني بيش ازحدشان ويادلايل ديگر.
اما اينکه بعدازدوسال با ازدياد خواستگارها فقط سه خواستگار را اجازه ورودداده اندآنهم بازور ودعوا وايشان اعتقاد دارندغريبه ها ازماخيلي پايينترهستند وسرکردن با آنها دشواراست وبه قولي کمي ترس دارنددراين رابطه البته بقيه هم نيزبه نوبه خودسدميشوندوباخودخواهي عمل ميکنندولي ايشان بيشتر.
اينک بعدازشش ماه ازآخرين خواستگارم (به دليل سختگيري ايشان ديگرکسي جرئت بازگوکردن ويادرخواست رانداشته )خواستگاري که غريبه هم هستند آمده واجازه خواستگاري خواسته انداما ايشان به شدت مخالفندواصلا ازعقايدخوددست برنميدارندوانگارکه خداهم به حرف ايشان باشد همانطور که ايشان ميخواهدپيش ميبرد (ناگفته نماندکه بسياربااحترام وخواهش ازايشان خواسته ايم دست ازاين کرداربردارندوحتي بيشترمواقع بدون دخالت بنده بقيه نزديکان نيست بابحث ودعوا اينراخواسته اندولي ايشان بااستدلالهاي خودازاين کاراجتناب ميکنند)الان بااينکه مابازهم به روش خودپيش رفته ايم اماسربزنگاه نميشود انگارکه نفس ايشان هرچندکاري ازدستشان برنمي آيدولي بازهم سدميشود وبسيارنسبت به اين قضيه دلچرکين وپرترس شده ام کاري ازدستم برنمي آيدچون خداهم انگارطرف ايشان است نه التماس هاودعاهاي من ازشماخواستارم کمکي به بنده بکنيد زيراميترسم کاري انجام دهم چه بالفظ وياباعمل که رضاي خدادرآن نباشد وکسي راآزرده کنم واقعادرتنگنا وافسردگي قرارگرفته ام اميدوارم کمکي به بنده بکنيد.
پاسخ:
از دست دادن پدرتان و به وجود آمدن اين مسائل را متأثر نمود ولي مي دانيم که با اراده مي توان به تمام خواسته ها رسيد.
بدون شك نياز به همدم و ازدواج از خواص طبيعى انسان است. انسانى كه از نظر جسمى و روحى سالم باشد داراى چنين كشش هايي است و اين خودش يكى از نعمتهاى خدادادى به بشر است.
از سوي ديگر ازدواج بزرگترين و مهم ترين اتفاق در زندگي هر انسان است. موفقيت يا شكست در آن، در سرنوشت هر يك از زن و مرد اثري ژرف و تعيين كننده بر جاي ميگذارد و چه بسا اصليترين و برجستهترين خطوط سير زندگي آنها را رقم مي زند.
از آنجا كه انتخاب همسر يكي از مهمترين اتفاقات زندگي ماست، كسي كه ميخواهد ازدواج كند، ابتدا بايد ببيند آمادگي و موقعيت آن را دارد يا نه؛ سپس در مورد ويژگي هاي همسر آينده اش فكر كند و معيارهاي اصلي را كشف كند؛ در مرحله سوم بايد بكوشد تا افرادي را در نظر بگيرد كه بهترين و بيشترين معيار همسر خوب را دارا هستند. اين سه مرحله، از اصول اساسي ازدواج هستند و بايد حتما رعايت شوند.
اما نكته اي كه بايد به آن توجه داشت اين است كه بدون شك موافقت خانواده و حمايت آنها، براي ازدواج از اهميت بالايي برخوردار مي باشد كه موجب حمايت عاطفي، اقتصادي، علمي و تجربي مي گردد. همچنين رضايت والدين باعث بركت زندگي و دعاي خير آنهاست. البته اين در صورتي است كه والدين به آنچه خدا امر فرموده است امر كنند و دعوت به غير اوامر خدا نداشته باشند و خير و صلاح فرزندان را بخواهند. بنابراين در قدم اول شما بايد سعي نماييد تا نظر مثبت مادرتان و حتي مادر بزرگتان را جلب نماييد.
در حال حاضر احتمالا شما در موقعيتي هستيد كه احساس مي كنيد آمادگي ازدواج را داريد اما مادر بزرگتان به هر دليل كمكي در اين زمينه به شما نمي كند. البته مطمئن باشيد كه هميشه خانواده خير و صلاح شما را ميخواهند بنابراين اگر موردي را مطرح مي كنند از روي تجربه است، شما بايد به تجربه هاي مادر بزرگتان نيز توجه نماييد بالاخره ايشان بيشتر از شما تجربه دارند و شايد متوجه مسائلي هستند كه شما آنها را نديده ايد.
اما به صورت کلي ازدواج با غريبه نه تنها منعي ندارد بلکه ارجح و از اين لحاظ که موجب به وجود آمدن قرابت جديدي مي شود ورد پسند دين است. از طرفي مادربزرگتان حق مداخله در اين امور را ندارند. بله! حفظ احترامشان واجب است ولي نبايد اين احترام منجر به اين شود که ايشان خواسته ي خود را تحميل نمايد و با اين کار براي ازدواج شما مانع درست کند. به نظر ما شما و مادرتان در اين شرايط و يکي از مردان نزديک و عاقل اگر به نتيجه رسيديد که موردي واقعا مناسب شماست چه فاميل و چه غير فاميل بدون اطلاع مادر بزرگتان مي توانيد خارج از منزل و اطلاع ايشان ديدارهايي را همراه خانواده داشته باشيد.
البته اگر مي توانيد باز هم روي عقايد مادربزرگتان کار کنيد ولي اجازه ندهيد اين عقايد ازدواج شما را به تأخير بيندازد؛ زيرا اين تأخيرها ممکن است موجب از دست دادن خواستگاران خوب شود
پس در گام اول سعي کنيد روابط عاطفي خود را با افراد خانواده خصوصا مادر بزرگتان گسترش دهيد و به تبع آن رضايت او حاصل کنيد ولي اگر بي فايده بود حتما با مادرتان تباني کنيد.
موفق باشيد.
افزودن دیدگاه جدید