مادرشوهرم و همسرم خیلی بهم وابسته هستند
یک نت ـ دختري 24 ساله هستم دو ماهي ميشه که ازدواج کردم و قبل اون هم يک سال عقد بودم همسرم 27 سالشونه خيلي عاقل و بامحبت و با مديريت هستنشايد شرايطي که من دارم ارزوي همه دختران متاهل هست.مادر شوهر پدر شوهر با محبت خواهر شوهر مهربان که برام هديه ميخرن بهم زنگ ميزنن و وقتي ميرم خونشون با روي باز ازم استقبال ميکنن و کلي قربون صدقم ميرن
اما مسئله اي که اينجا هست محبت بينهايت شديدي که مادرشوهرم نثار همسر ميکنه ...خيلي همسرمو دوست داره...طاقت دوريشو نداره///بعد عروسي پير شدنشو به وضوح ديدم از طرفي هم همسرم علاقه شدديدي دارن به ايشون..وابسته و بچه ننه نيست ...مادرش رو خيلي دوست داره
وقتي ميريم خونشون با هم پچ پچ ميکنن و اين من رو ازار ميده ...وقتي همو ميبينن ..خانوادگي...خيلي بهم محبت ميکنن که بنظرم غير طبيعي مياد اينهمه محبتي که بين اين خانواده ست ...گاهي کلافه ميشم از اينکه اينهمه بهم وابسته هستن
البته مادرشوهرم زن سياست مداريه با پنبه سر ميبره ...شناختمش...با اينهمه محبت اضافي ميخواد شوهرمو پايبند کنه و دلتنگ ..توي همه کاراش با زبون نرم جلو ميره ...
چيکا رکنم اين وابستگي عاطفي يه کم متعادلتر بشه و يه چيز ديگه اينکه همسر تنها پسرشونه
خواهر شوهرم اصلا نميزاره ما با پدر مادر همسرم تنها باشيم هر وقت ميريم اونجا يا قبل ما اومده يا به محض خبردارشدن پا ميشه ميادو يه چيز ديگه اينکه من و همسرم کارمنديم پنج صبح ميريم شش غروب مياييم خسته و کوفته فقط پنجشنبه جمعه ها رو واسه استراحت داريم که اونم من رو برميداره ميبره اونجا يا وسط هفته هوس مادرشو ميکنه ...من ميگم حداقل وسط هفته بعد شام بريم يه باذم اخر هفته شام قبول نميکنهمن چيکار کنم؟
پاسخ:
موضوعي كه شما مطرح كرديد نكته اي است كه بسياري از زوج هاي جوان با آن روبه رو هستند. و اينكه شما در ابتداي زندگي مشتركتان به آن توجه كرده ايد نكته ي مثبتي است و مي تواند در بهبود زندگي شما خيلي موثر باشد. اين طبيعي است كه زن ميخواهد همسرش تكيه گاه وي در زندگي باشد او خواهان استقلال شوهرش از خانواده اصلي مي باشد و ميخواهد مردش استقلال داشته باشد همانطور كه مرد انتظار استقلال زن از خانواده اصلي اش را دارد. مردي كه به خانواده اصلي اش تكيه كرده و آنها را اصل و زندگي مشترك خودش را فرع قرار داده، نميتواند تكيه گاه مطمئني براي همسرش باشد. و همسرش از اين بابت رنج فراوان مي برد.حال چه بايد كرد:قدم اوّل اين است كه، به اين قضيه حساسيت نشان ندهيد. متاسفانه خانم ها در اين گونه مواقع خيلي سريع و نا پخته از خود حساسيت نشان مي دهند، اين واكنش هاي نسنجيده و احيانا تند، پيام هايي منفي به مرد ميدهد، پيامهايي مبني بر اينكه زن دارد حسادت مي كند، و مي خواهد رابطه او با خانواده اش را قطع كند و چون مرد خانواده اصلي اش را دوست دارد و خودش را مديون آنها مي داند به جبهه گيري مي پردازد و همين نقطه آغاز تلخ كامي ها و درگير شدن خانواده تازه شكل گرفته در تلاطمات آسيب زا مي گردد و خود عاملي براي وابستگي بيشتر مرد به خانواده اصلي مي شود. ديگر اينكه اين مشکل با شروع زندگي مشترک بسيار کم رنگ مي شود ولي جنابعالي بعد از ورود به زندگي مشترك، هيچ گاه در صدد قطع رابطه همسرتان با خانواده اش نباشيد. چه آنكه قطع اين ارتباط، موجبات خلاء روحي و سلب آرامش رواني وي مي گردد. كه تبعات آن، اول از همه گريبانگير خود شما خواهد شد و تأثير مستقيمي بر كيفيت زندگي مشتركتان خواهد داشت. از سوي ديگر، كينه و نفرت ايجاد شده به خاطر اين رفتار، تا آخر عمر در ذهن همسرتان و خانواده اش باقي خواهد ماند و با كوچكترين تلنگر و لرزه اي زنده خواهد شد.سعي كنيد با برخورد خوب و پيدا كردن علايق و خواسته هاي او، با محبت، و مهرباني و فضاسازي آرام وجذاب ، همسرتان را به سمت خودتان بكشيد و تلاش كنيد كه همسرتان پذيراي حرفهاي شما باشد و در او نسبت به خودتان اعتماد ايجاد كنيد.لازم به ذكر است كه براي داشتن يك ازدواج موفق و پايدار نياز است كه مراحل تكاملي قبل از ازدواج توسط دختر و پسر با موفقيت طي شده باشد و آنها از بلوغ عقلي و استقلال عاطفي- رواني برخوردار شده باشند. گاهي بنا به دلايلي در يك خانواده يكي از اعضا به عضو ديگر خانواده به شدت وابسته مي شود؛. در اين حالت مثلا پسر خودش را مسئول احساسات اعضاي خانواده اش مي داند و تلاش مي كند با رفتارهايش او را خوشحال كند. هر گونه رفتار مستقل پسر، خانواده اش را آشفته مي كند. اين وابستگي عاطفي به ارتباطات صميمانه فرزند با ديگران لطمه مي زند و اگر در اين مرحله ازدواج كند، مشكلاتي خواهد داشت. محبت به همسر مي تواند باعث رابطه صميمانه و خوشايند شود اما نمي تواند ويژگي هاي شخصيتي او را تغيير دهد مگر همسر داوطلبانه در پي تغيير باشد و عشق و محبت موجود در رابطه زناشويي او را در اين مسير دلگرم كند. براي استقلال خانواده به تلاش زن و شوهر و پذيرش خانواده هاي هر دو نياز است. گاهي براي اين كار نياز به زمان داريم و همسران بايد شخصيتي نسبتا مستقل داشته باشند و تلاش كنند با گذر زمان خانواده خود را با شرايط جديد سازگار كنند تا استقلال خانواده جديد را به رسميت بشناسند. چنانچه زن يا شوهر به خانواده اوليه وابسته باشند نمي توانند از عهده اين وظيفه تكاملي مهم براي داشتن خانواده اي مستقل و شاد برآيند.قدم بعدي اينست كه: در جستجوي علت اين وابستگي باشيد. در صورتي كه علت اين وابستگي، از رفتار شما نشات مي گيرد، مثلا عدم توجه شما نسبت به او، كمبود عاطفه بين شما و همسرتان، عدم حمايت شما از وي، رفتارهاي كودكانه و نسنجيده شما در برخورد با مشكلات و...، درصدد تغيير رفتارتان بر آييد. اگر گرايش افراطي او به خانواده اش، علتي ديگر داشته باشد، بهتر است اين موضوع را با يك مشاور و خانواده درمانگر در ميان بگذاريد و براي رفع آن از وي راه حل بخواهيد. اگر بتوانيد همسرتان را تشويق به شركت در جلسات زوج درماني بنماييد، بسيار به موفقيت نزديك شده ايد. مشاور مي تواند با توجه به روش خود موضوع را مطرح كند و آن را ريشه يابي كند چون بعضي مواقع وابستگي افراد به خانواده اشان شديد تر از چيزي است كه در ظاهر وجود دارد و ممكن است خطرات بعدي را براي زندگي مشتركتان به همراه داشته باشد. مشاور با بررسي موضوع و تشخيص عمق آن، بهتر مي تواند در پي حل آن برآييد. توجه داشته باشيد كه در مواردي كه وابستگي شديد باشد فرد در زندگي زناشويي و حتي تربيت فرزند با مشكل مواجهه مي شود، لذا نياز به درمان مي باشد.يكي از رويكردهايي كه توانسته است در زمينه زوج درماني و خانواده درماني موفق عمل نمايد نظريه سيستمي است كه راهكارهاي كاربردي خوبي براي اصلاح مشكلات زوجها و خانواده ها ارائه داده است، شما مي توانيد با مطالعه كتاب «مديريت روابط زناشويي» كه توسط دكتر سيد جلال يونسي بصورت خيلي ساده و كاربردي نوشته شده، از اين راهكارها براي بهبود روابط بين زوجي بهره ببريد. اين كتاب توسط انتشارات قطره به چاپ رسيده است. كتاب ديگري كه حاوي نكات بسيار جالبي پيرامون تحكيم روابط همسران با يكديگر است «تحكيم خانواده» نام دارد و توسط آيت الله ري شهري تدوين شده است و دفتر نمايندگي ولي فقيه در امور حج و زيارت و انتشارات علمي فرهنگي دارالحديث، آنرا به چاپ رسانيده اند.موفق باشيد.
افزودن دیدگاه جدید