رفتن به محتوای اصلی

رمان ازدواج صوری

تاریخ انتشار:
رمان ازدواج صوری اریا و طرلان,دانلود رمان ازدواج صوری طرلان و اریا,دانلود رمان ازدواج صوری طرلان و آریا,دانلود رمان ازدواج صوری بدون سانسور,دانلود رمان ازدواج صوری طرلان واریا pdf,دانلود رمان ازدواج صوری حاملگی اشتباه,رمان ازدواج صوری همخونه,رمان ازدواج صوری قسمت اول
رمان ازدواج صوری

یک نت ـ دانلود رمان ازدواج صوری

به نام خدا، باسلام و عرض ادب خدمت کاربران محترم سایت رمان به رمان ایران بزرگترین سایت دانلود رمان خوش آمدید. افتخار داریم بار دیگر با معرفی رمان جدید در خدمت شما بزرگواران باشیم. رمان جدیدی که روبروی آن هستید دانلود رمان ازدواج صوری با ژانر عاشقانه، طنز و کل کلی  است.

که در ادامه به معرفی بخشی از آن می پردازیم که توسط  پرستو ن کاربر انجمن نودهشتیا به نگارش درآمده است. همچنین برای دانلود رمان می توانید به ادامه مطلب رجوع کنید. شما می توانید این رمان را در دسته های دانلود رمان، دانلود رمان عاشقانه، دانلود رمان طنز و دانلود رمان کلکلی  جستجو کنید.خلاصه ی رمان :

داستان درباره ی دختری به نام سوگل

که با از دست دادن پدر وخواهرش توی یک تصادف مجبور به ازدواج با پسری به نام باراد میشه

که علاوه بر تغییر زندگی باراد زندگی خودشم تغییر می کند …قسمتی از رمان :

سوگل خانم من ! یه بار به خاطر خواهرت که شده به خاطر من کوتاه بیا! بابا این طلبکار گفته چک همشونو میخره در صورتی که این وصلت سر بگیره بعدم که پولم جور شد طلاقتو می گیرم.

با اینکه تا حالا صد دفعه این بحث تکرار شده ولی نتیجه ای هم نداشته ادامه دادم

بیشتر بخوانید:

دعا برای ازدواج سریع

–از کجا معلوم طلاق بده؟

-میده به خدا میده تو شرطاش ذکر کرده.

با هق هق گفتم:

از کجا معلوم جور بشه؟

-جور می کنم شده میرم… میرم( صداش لرزید) خودمو ..

– دیگه این حرفو نزن.

دیگه بقیشو نتونست بگه. سریع از اتاق پریدم بیرون وبغلش کردم.

(با اینکه برام سخت بود گفتم واز ادامه این بحث مسخره خسته شده بودم) گفتم:

باشه مامان من قبول میکنم.ازدواج صوری

تندی با خوشحالی بوسم کرد

– الهی من فدای دختر عاقل وفداکارم بشم.

هه! تا دو دقیقه پیش اَخه بودم الان بَهِ شدم؟

– به یه شرط.

– چی؟

دیگه حرف ..

باشه باشه نمیگم. توام اون چهره اخمو رو وا کن! فقط چند ماهه پونزده ملیونش وکه قرض گرفته بودم جور شده حالا فقط پنج ملیون مونده.اونم با چند ماه تو بیمارستان کار کردن و حقوقش جور می شه! حالا عروس خانم برم زنگ بزنم؟

– چی بگم والا تو که خودت دوختی وبریدی. برو زنگ بزن دیگه. با خوشحالی دوید سمت تلفن.

–الو؟ سلام اقای فلفلی؟..

(هنوزم وقتی فامیلیشو میشنیدم خندم می گرفت)دوست نداشتم بقیه شو بشنوم برای همین رفتم تو اتاقم. دوتا پنبه چپوندم تو گوشم وخوابیدم.فردا صبح با فهمیدن اینکه اقای فلفلی قرار عقد وعروسی رو برای هفته ی دیگه گذاشته فک پایینیم چسبید به زمین. چرا اینقدر زود؟

تازه گفتش که جهاز مهازم نمی خواد فقط با پسرشون باید یه سر بری پیشش.

– اولا که نه توروخدا بیاد بخواد دوما که ترجیح می دم تا هفته ی دیگه ریخت هیچ کدومشونو نبینم!

یه دفعه مامانم عصبی شد وگفت:

به درک. هرغلطی می خوای بکن!

بعدم درو کوبوند ورفت بیرون.

دیگه برام مهم نبود مامانم باهام قهر کنه یا نه.

کاش سوگند این جا بود. کاش!کاش. به عکسش روی عسلی کنار تختم نگاه میکنم.

هنوزم اون لبخند قشنگش، اون چالای روی گونش به چشمای طوسیش میاد.

ناخوداگاه گریم میگیره. چقدر دلم

براش تنگ شده. صدای ویبره گوشیم روی میز در میاد.

با شنیدن صداش گریم بلند تر میشه. مامانم میاد تو اتاقم وگوشیمو برمیداره.

– بله.

صدامو اروم تر میکنم.

–سلام بفرمایید. بله سلام خوب هستین؟بله اینجاست.گوشی خدمتتون.

گوشیرو گرفت سمتم.رمان ازدواج صوری

– اقای فلفلی!

بیشتر بخوانید:

معیارهای ازدواج

–شماره ی منواز کجا اورده؟

مامانم شونشو انداخت بالا. با صدای گرفته ای جوابشو دادم

براش تنگ شده. صدای ویبره گوشیم روی میز در میاد. با شنیدن صداش گریم بلند تر میشه. مامانم میاد تو اتاقم وگوشیمو برمیداره.

– بله.

صدامو اروم تر میکنم.

–سلام بفرمایید. بله سلام خوب هستین؟بله اینجاست.گوشی خدمتتون.

گوشیرو گرفت سمتم.دانلود رمان ازدواج صوری طرلان

– اقای فلفلی!

–شماره ی منواز کجا اورده؟

مامانم شونشو انداخت بالا. با صدای گرفته ای جوابشو دادم.

– بله؟دانلود رمان ازدواج صوری یلدا

-سلام.

صدای جوونی تو گوشی پیچید.

– بفرمایید.دانلود رمان ازدواج صوری طرلان و آریا

– باراد هستم. پسر اقای فلفلی.

با خودم گفتم باراد فلفلی! پ نه پ نمکی! از فکر خودم خندم گرفت.

–طوری شده؟

– نه.دانلود رمان ازدواج صوری حاملگی اشتباه

سریع خودم جمع کردم. الان می گه این دختر دیوونست!

– بله .بفرمایید. – راستش همونطور که میدونین امروز قرار بریم دفتر بابا.با تعجب گفتم:نه

.نمی دونستم.- پس حالا بدون.

ساعت پنج میام دنبالتون اماده باشین.بعدم قطع کرد.

– پسره ی بی ادب فکر کرده کیه؟ از دماغ فیل افتاده!

–کی بود دخترم.

– هیچکی این فلفلیست!

میگه میام دنبالت .

قلقلی بزرگ منو خواسته .

بیشتر بخوانید:

پدرم بخاطر بی پولی و سربازی خواستگارم را رد میکند

خواستگاری دارم که فرزند طلاق هست

همسرم مرا پیش فامیل و بچه هایم مسخره می کند

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا