از پدرومادرم متنفرم
یک نت ـ من دختري 18ساله هستم،از بچگي مورد بي توجهي والدينم بودم و همه ي توجهات معطوف خواهرم بود،وميشه گفت درخيلي از موارد درحق من ظلم شده ،من خيلي باپدر و مادرم دراين رابطه صحبت کردم ولي بي فايده است نهايتا براي دو روز جواب ميده بعد روز از نو روزي از نو،ازبيرون خيلي شادم و پرانرژي ولي از درون داغونم بچه ک بودم هرشب کارم شده بود گريه ولي الان ديگه کاملا بي تفاوت شدم ،نسبت به همه چي حتي درسم ،هيچي زندگي واسم مهم نيست،مثل دختراي ديگه نيستم ک بخوام به خودم برسم و... خودم فکرميکنم اين عقده هاي بچگي الان اينطوري تو وجودم بروز کرده
من حتي از ازدواجم بدم مياد،اينقدر محبت نديدم که اصلا يادندارم ابراز محبت کنم
لطفا راهنماييم کنيد!
بايد اينم اضافه کنم که من از پدرومادرم متنفرم_________________________________با سلام و تحیتمطالب شما بیانگر آن است که دل شکسته اید و از والدین خود عصبانی و شاکی هستید. همانگونه که اشاره کردید تجارب تلخ و شیرین دوره کودکی تاثیر غیرقابل انکاری بر شخصیت و هیجانات دوره بزرگسالی دارد. حالاتی که با آن مواجه هستید از نشانه های افسردگی است که باید از شدت یافتن ان جلوگیری کنید.حس تنفر و توقف در گذشته می تواند فضای غمگینی و افسردگی را تشدید کند.فراموش نکنید که شما جوان هستید و از انرژی و توان بالایی برخوردار هستید و می توانید آینده هرماه با موفقیت و حس خوشبختی را برای خود رقم بزنید پس تمرکز و همت خود را معطوف به آینده و پیشرفت کنید که احساس خوشبختی هر فردی به همت او وابسته است.سعی کنید از تلقین منفی مبنی بر ناتوانی و بی حوصلگی خودداری کنید و از تلنبار شدن کارها، تنهایی، بیکاری و...خودداری کنید و متقابلا میزان فعالیتهای مفرح و نشاط آفرین را افزایش دهید.برای اینکه از هیجانات منفی رها شوید و حس مثبتی به خود و زندگی داشته باشید، نقاط قوت و خوبیهای پدر و مادر را فراموش نکنید. حس تنفر هیجانی منفی است که مولود آن هیجانات منفی دیگری است پس به خاطر خود این حس منفی را در خود پرورش ندهید.
در پایان باید گفت؛شما از گذشته عبور کرده اید پس تصمیم بگیرید از گذشته عبور کنید!!
منبع:کانال مشاوره مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
افزودن دیدگاه جدید