در محل کارم به من پیشنهاد ازدواج دادن
دختر ۲۶سالهای هستم. شخصی در محل کارم، به من پیشنهاد ازدواج داده است؛ ولی بنده تقریباً حسی به ایشان ندارم و از شغلشان اصلاً خوشم نمیآید.
البته بعضی از ویژگیهای ایشان، خوب و مورد علاقه بنده است. این پیشنهاد را با خانوادهام در میان گذاشتم و آنها از من خواستند که با او برای یکبار هم که شده صحبت کنم! حالا نمیدانم چکار کنم؟
با او صحبت کنم یا نه؟
لطفاً مرا راهنمایی کنید.
عدهای از دختران مایلند که همسرشان شغل خاصی داشته باشد و تقریبا یکی از ملاکهای مهم ازداوجشان به حساب میآید. برخی از دختران دوست دارند که همسرشان در خارج از خانه شاغل باشد و برخی هم فقط مایل به كار همسرشان در آموزش و پرورش و كار معلمی هستند. بنابراین نوع شغل در انتخاب همسر برای بسیاری از دختران از اهمیت خاصی برخوردار است. ولی واقعا شغل خواستگار در انتخاب همسر چقدر اهمیت دارد؟ آیا نامناسب بودن شغل خواستگار از دید دخترخانم، میتواند دلیلی برای جواب منفی دادن به خواستگار باشد؟ در این باره با پاسخ گویی به سوال یکی از کاربران، به این مسأله میپردازیم؛
اگر خانواده با گفتوگو میان شما و فرد مورد نظر موافق هستند، میتوانید با او صحبت کنید؛ چون امکان دارد (با فرض تناسب لازمه) با ایجاد شناخت بیشتر به او حس مثبت پیدا کرده و او را به عنوان همسر آینده بپسندید و اگر به این مقدار حداقلی علاقه پیدا شد، میتوانید به او جواب مثبت بدهید.
در مورد شغل ایشان هم آن چیزی که بیشتر اهمیت دارد این است که بتواند زندگیتان را اداره کند تا اینکه شغلش چه باشد. در آموزههای دینی به ملاکهای اصلی و مهم ازدواج اشاره شده است که ازجمله:
- دین و ایمان؛ که بیشترین تاکید در آموزههای دینی را داشته است؛ امام علی(علیهالسلام) در این زمینه فرمایشات فراوانی دارند که از جمله میفرماید: «إذَا أتَاکُم مَن تَرضَونَ دِینَهُ وَ أمانتَهُ فَزَوِّجُوه؛ اگر فردی آمد که از دین و امانت داری او راضی دید، با او ازدواج کنید.»[۱] یا در حدیث دیگری آمده است؛ «جَاءَ رَجُلٌ إِلَى الْحَسَنِ(علیهالسلام) يَسْتَشِيرُهُ فِي تَزْوِيجِ ابْنَتِهِ فَقَالَ زَوِّجْهَا مِنْ رَجُلٍ تَقِيٍّ فَإِنَّهُ إِنْ أَحَبَّهَا أَكْرَمَهَا وَ إِنْ أَبْغَضَهَا لَمْ يَظْلِمْهَا؛ مردى به محضر امام حسن(عليهالسلام) آمد و عرض كرد؛ دخترى دارم و زمان ازدواجش فرا رسيده است، او را به چه كسى بدهم؟ امام فرمود: به مرد پارسايى(باتقوا) او را بده؛ زيرا اگر او را دوست داشته باشد، عزيزش مىدارد و اگر او را خوش ندارد، به او ظلم نخواهد كرد.»[۲]
- اخلاق؛ در اسناد دینی نیز توصیههای زیادی در مورد آن شده است؛ «حُسن الخُلقِ رأسُ کلِّ برّ؛ خوش خلقی سر آمد تمامی نیکیهاست.»[۳]
در روایت دیگری آمده است؛ «عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ بَشَّارٍ الْوَاسِطِيِّ قَالَ كَتَبْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(علیهالسلام) أَنَّ لِي قَرَابَةً قَدْ خَطَبَ إِلَيَّ ابْنَتِي وَ فِي خُلُقِهِ سُوءٌ فَقَالَ لَا تُزَوِّجْهُ إِنْ كَانَ سَيِّئَ الْخُلُقِ؛ حسين بن بشار میگويد: به حضرت ابى الحسن امام رضا(عليهالسّلام) نوشتم يكى از بستگانم به خواستگارى دخترم آمده، ولى بداخلاق است. امام در جواب فرمود: اگر بد اخلاق است، دختر خود را به او نده.»[۴]
- هوش و خرد: این نیز ملاک و معیار مهمی در انتخاب همسر میباشد. پیغمبراکرم(صلیاللهعلیهوآله) در این باره فرموده است: «ما قَسَمَ اللّه ُ لِلعِبادِ شَيئًا أفضَلَ مِنَ العَقلِ؛ خداوند، چيزى با ارزشتر از عقل، در ميان بندگان تقسيم نكرد.»[۵] در جایی دیگر آمده است: «اِنَّما يُدْرَكُ الْخَيْرُ كُلُّهُ بِالْعَقْلِ وَ لا دينَ لِمَنْ لا عَقْلَ لَهُ؛ همه خوبىها با عقل شناخته مىشوند و كسى كه عقل ندارد، دين ندارد.»[۶]
- خانواده و تبار: امام علی(علیهالسلام) در باره میفرماید: «هر نهالی که پاک نشانده شود و ریشه در آب پاک داشته باشد، پاک میبالد و درختی شیرین بار میشود و نهالی که به ناپاکی غرس شود، درختی ناپاک میشود و ثمر تلخ به بار میآورد.»[۷]- ادب و فرهنگ: انسان در خانه و زندگی، نیاز به هم دل و هم رازی دارد که دارای ادب و فرهنگ باشد. کمال آدمی را باید در ادب و فرهنگ او جستجو کرد:
همان گونه که در روایت شریف آمده است: «الأدب کمالُ الرَّجُِل؛ جوانمردی آدمی در گرو دین اوست و بهترین تبار او ادب و فرهنگ است.»[۸]
این موارد، ملاکهای اصلی ازدواج از منظر آموزههای دینی هستند. البته موارد دیگری هم میتواند جزو ملاکهای ازدواج قرار بگیرند، ولی جزو ملاکهای اصلی ازدواج از منظر آموزههای دینی نیستند، بلکه جزو ملاکهای شخصی برای افراد به حساب میآیند؛ یعنی به خود فرد بستگی دارد که علاوه بر ملاکهای اصلی مذکور، چه موارد دیگری برای او اهمیت داشته باشد که در آن صورت، آن موارد دیگر هم جزو ملاکهای ازدواج برای آن فرد به حساب میآیند.از همین رو، نوع شغل خواستگار نیز میتواند جزو ملاکهای ازدواج به حساب آید، ولی بسته به اهمیت آن برای فرد، میتواند جزو ملاکهای اصلی یا ترجیحی ازدواج قرار بگیرد؛ مثلا برای یکی، نوع شغل خواستگار، جزو ملاکهای اصلی به حساب میآید و هرگز نمیتواند نسبت به آن کوتاه بیاید و برای دیگری، جزو ملاکهای فرعی یا ترجیحی باشد؛ بطوریکه میتواند در صورتی که شغل خواستگار باب میلش نباشد، کنار بیاید.نکته: منظور از ملاکهای اصلی ازدواج، این است که بودن آن ملاکها برای فرد بسیار با اهمیت است و هرگز قابل چشم پوشی نیست؛ مانند اخلاق و رفتار طرف مقابل، امّا ملاکهای ترجیحی، ملاکهایی هستند که بودنشان خوب است، ولی اگر هم نبود، برای فرد قابل تحمل است؛ مانند نداشتن تحصیلات بالا، نوع شغل و مواردی از این دست.
پس با این توضیحاتی که داده شد، اگر نوع شغل طرف مقابلتان، جزو ملاکهای ترجیحی برای شما به حساب میآید و بقیه مواردش خوب است، مورد پسند نبودن شغلش، مشکل چندانی ایجاد نمیکند، مگر اینکه شغل ایشان طوری باشد که شما یا خانواده؛ خجالت بکشید از اینکه به دیگران بگویید؛ ایشان چنین شغلی دارد یا بترسید از اینکه از شغلش، جلوی شما بد بگویند که در این صورت، برای اینکه خجالت نکشید، نگاهتان را به شغل ایشان عوض کنید و به خودتان بگویید؛ کار که عار نیست. هر کاری، در حد خودش ارزشمند و قابل احترام است؛ چون مشکلی از مشکلات مردم جامعه و نیازی از نیازهای آنها را رفع میکند.
همچنین در صورتی که نظرتان نسبت به ایشان مثبت باشد، برای اینکه کسی نسبت به شغل ایشان حرفی نزند، شما و خانواده تصمیم بگیرید در موردش شغلش طوری برخورد کنید که کسی به خودش اجازه ندهد در مورد شغل شوهر شما بد بگوید؛ زیرا وقتی دیگران بفهمند که شما از بد گفتن آنها ناراحت میشوید، دیگر حرفی نمیزنند و مراعات شما را خواهند کرد.
اگر هنوز تکلیفتان نسبت به شغل ایشان برایتان مشخص نیست، پیشنهاد میکنم برای مدتی زیر نظر خانوادهها و با حفظ حریم شرعی، باهمدیگر در ارتباط باشید. در این مدت که شناختتان نسبت به هم بیشتر میشود، اگر تمایلتان نسبت به ایشان بیشتر شود؛ به اندازهای که رفته رفته تمایل پیدا کنید که ایشان همسر شما شوند، در آن صورت با فرض وجود تناسب لازمه میتوانید با هم ازدواج کنید، ولی در غیر اینصورت؛ یعنی اگر در این مدت که با ایشان تحت نظارت خانوادهها در ارتباط هستید، هیچ گونه تمایلی مبنی بر قبول همسری ایشان در شما ایجاد نشد، درآن صورت هیچگاه شما را به چنین ازدواجی توصیه نمیکنیم.پینوشت:[۱]. کافى، ج۵، ص۳۴۷[۲]. مكارم الاخلاق، ص۲۰۴[۳]. میزان الحکمه، ج۳، ص۱۳۸[۴]. من لايحضره الفقيه، ج۳، ص۴۰۹[۵]. الکافی، ج۱، ص۱۲[۶]. تحف العقول، ص۵۴[۷]. شرح غرر الحکم، آمدی، ج۵، ص۲۲[۸]. منتخب میزان الحکمه، ح۱۱۵منبع:welayatnet.com
افزودن دیدگاه جدید