آخرت چه جور جایی است؟
یک نت ـ حتماً تا به حال شنیده اید که انسانهایی وجود دارند که آنقدر در عمل و نظر انسانهای وارسته ای هستند که خداوند به آنها چشم برزخی عطا کرده است. این افراد در همین دنیا زندگی می کنند اما چیزهایی مشاهده می کنند که انسان های عادی از درک آن عاجز و محجوب هستند.
اما سوال مهم اینجاست که آخرت چیست؟ جوابی که عقل و نقل آن را تأیید می کنند این است که آخرت باطن همین دنیاست.
دلایل قرآنی و روایی:1. «یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُون » "آنها تنها ظاهرى از زندگى دنیا مى دانند و از آخرت غافلند"( سوره روم آیه 7)
این آیه بیان کرده است که آن افراد ظاهر دنیا را می دانند و هر مخاطبی از این جمله می تواند بفهمد که آن افراد باطن دنیا را نمی دانند و به طور عادی انتظار می رفت که گفته شود آنها از باطن دنیا غافلند، اما گفته شده است که آنها از آخرت غافلند. واضح است که این سیاق گویای این مطلب می باشد که آخرت باطن دنیاست. همانگونه که مثلاً به دوست خود می گوییم تو ظاهر کلام من را فهمیدی و چیز دیگر را نفهمیدی و منظور این است که باطن حرف من را نفهمیدی.
2. «كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقینِ /لَتَرَوُنَّ الْجَحیم »"نه،قطعاً اگر به علم الیقین برسید/آن وقت دوزخ را خواهید دید"( سوره تکاثر آیه 5و6)
ظاهر این آیه اینست که اگر اینان علم الیقین داشتند آتش را مشاهده می کردند و نگفته در زمان و مکانی دیگر بلکه ظاهرش اینست که همین جا آتش وجود دارد اما این افراد نمی توانند مشاهده کنند.
خب این افراد که ظاهر را مشاهده می کنند پس لاجرم این آتش باید در ظاهر دنیا نباشد و غیر از ظاهر هم چیزی جز باطن نیست. پس آتش در باطن همین دنیاست.
3. «إِنَّ الَّذینَ یَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامى ظُلْماً إِنَّما یَأْكُلُونَ فی بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَیَصْلَوْنَ سَعیرا»" آنان كه مال یتیمان را به ستمگرى مى خورند در حقیقت آنها در شكم خود آتش جهنم فرو مى برند و به زودى به دوزخ در آتش فروزان خواهند افتاد"
ظاهر این آیه هم گویای این است که کسانی که ظالمانه مال یتیم را می خورند، در واقع آتش می خورند. این آیه نمی گوید این افراد در زمان و مکانی دیگر آتش خواهند خورد بلکه ظاهرش این است که همین مال یتیم برای آنها آتش است. خب در اینجا که چیزی آتش نگرفت پس معلوم می شود که منظور ظاهر نیست و آتش، در باطن است.
4. «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ كَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ یَهیجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَكُونُ حُطاماً وَ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ شَدیدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُور»"بدانید كه زندگى دنیا بازیچه و لهو و زینت و تفاخر بین شما و تكاثر در اموال و اولاد است مثل آن بارانى است كه كفار از روییدن گیاهانش به شگفت درآیند، و گیاهان به منتها درجه رشد برسند، در آن هنگام به زردى گراییده خشك مى شوند، دنیاى كفار نیز چنین است، البته در آخرت عذاب شدیدى است، و هم مغفرت و رضوانى از ناحیه خداست، و زندگى دنیا جز متاعى فریبنده نمى باشد."(سوره حدید آیه 20)
در این آیه قسمت «وَ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ شَدیدٌ...» را می توان به لَعِبٌ عطف کرد و به این ترتیب معنا اینگونه می شود که همین زندگی ظاهری دنیا که از این پنج چیز تشکیل یافته است یک باطنی دارد که آنها به صورت عذاب شدید و یا مغفرت و رضای خدا بوده و بدین نحو جلوه می نماید.
در روایات هم نمونه هایی می توان آورد که گویای همین مسأله است:
1) روایت معراج پیامبر (صلی الله و علیه و آله ) در شب معراج خود برخی از جهنمیان را مشاهده کردند.(1) آنان زنانی بودند که در دنیا اعمال بدی را مرتکب شده بودند و به واسطه اعمال مختلف، به عذاب های مختلفی دچار شده بودند.
دین وسیله ای است که توجه انسان را از دنیا جدا می کند و انسان را متوجه و متذکر به آخرت می کند
2) حدیث حقیقتبسیاری از انسانها تصور می کنند که باطن یک چیز و ظاهر چیز دیگریست و به طور کلی متفاوتند در حالی که ظاهر ظهور همان باطن است و اصلاً ظاهر بدون باطن بی معناست. ما همگی در عین حال که در ظاهر هستیم می توانیم به باطن توجه کنیم و ذکر گفتن چیزیست که همین کار را برای انسان انجام می دهد.
پیامبر (صلی الله و علیه و آله)، یک روز صبح، پس از برگزاری نماز صبح با اهل صفه، چشمش به جوانی افتاد با وضعیتی خاص، که توجه حضرت را جلب کرد. او حارثة بن نعمان انصاری بود. حضرت جویای احوال وی شد; و آنگاه صحبت هایی مطرح شد که به عنوان «حدیث حقیقت » شناخته می شود.
مرحوم کلینی در کتاب اصول کافی در باب «حقیقت ایمان و یقین» از «کتاب ایمان و کفر» درباره دیدار پیامبر (صلی الله و علیه و آله) و حارث، دو حدیث نقل کرده است که هر دو از قول امام صادق (علیه السلام) می باشد. مضمون این دو حدیث یکی است.
در این گفتگو اینگونه آمده است :"حارث به پیامبر (صلی الله و علیه و آله) می گوید گویا عرش پروردگارم را می نگرم که برای حساب گسترده گشته و گویا اهل بهشت را می بینم که در بهشت یکدیگر را ملاقات می کنند که گویا ناله اهل دوزخ را در میان دوزخ می شنوم.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: او بنده ای است که خداوند دلش را نورانی فرموده و خطاب به او فرمود: بصیرت یافتی، ثابت باش."(2)
جوانی که به درجاتی از کمال رسیده بوده است بهشت و جهنم را می دیده است و پیامبر (صلی الله و علیه و آله) هم به نحوی بر آن صحه گذاشته اند. این تأیید این مسأله است که بهشت و جهنم مکان و زمانی دیگر ندارد بلکه به گونه ای بوده است که آن جوان در همان زمان و مکان در ورای ظاهر امری دیگر را مشاهده می کرده است.
در این زمینه می توان آیات و روایات زیادی آورد و همچنین به لحاظ عقلی و فلسفی این مسأله مقبول حکما بوده و می توان برای آن ادله فلسفی اقامه کرد، که از اطاله کلام صرف نظر می کنیم.
نتیجه:بر اساس مطالب بیان شده می توان گفت که آخرت همان باطن دنیاست و در آخرت در واقع حجاب از چشم انسان برداشته می شود و انسان قادر می شود تا باطن و حقیقت را مشاهده کند. در آن هنگام است که باطن اعمال ما برای ما آشکار می شود که از این امر با تجسم اعمال نیز یاد می کنند. دین وسیله ای است که توجه انسان را از دنیا جدا می کند و انسان را متوجه و متذکر به باطن دنیا (آخرت) می کند.
«وَ ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْ كانُوا یَعْلَمُونَ» "و این زندگى دنیا چیزى جز لهو و بازى نیست و به درستى كه زندگى حقیقى، آخرت است اگر بناى فهمیدن داشته باشند."(سوره عنکبوت، آیه 64)
نکته پایانی آن است که بسیاری از انسانها تصور می کنند که باطن یک چیز و ظاهر چیز دیگریست و به طور کلی متفاوتند در حالی که ظاهر ظهور همان باطن است و اصلاً ظاهر بدون باطن بی معناست. ما همگی در عین حال که در ظاهر هستیم می توانیم به باطن توجه کنیم و ذکر گفتن چیزیست که همین کار را برای انسان انجام می دهد.
منابع: معاد شناسی محمد حسین تهرانی ج10 ص370 حوزه
تبیان
افزودن دیدگاه جدید