رفتن به محتوای اصلی

با یکی از کارمندان دانشگاه دوست شدم

تاریخ انتشار:
یک نت ـ از روز اولی که آمدم دانشگاه با یکی از کارمندان دانشگاه دوست شدم، اوائل فقط می رفتم و کارهای کامپیوتری ایشان را انجام می دادم و بعد ها کم کم این رفت وآمد های من زیاد شد و بعد از مدتی شماره ایشان را از خودشان گرفتم
با یکی از کارمندان دانشگاه دوست شدم

من ۲۳ سالم هست، دانشجوی کارشناسی هستم، من از روز اولی که آمدم دانشگاه با یکی از کارمندان دانشگاه دوست شدم، اوائل فقط می رفتم و کارهای کامپیوتری ایشان را انجام می دادم و بعد ها کم کم این رفت وآمد های من زیاد شد و بعد از مدتی شماره ایشان را از خودشان گرفتم، گفتم تو برنامه های مسنجر با هم حرف می زدیم و عکس هایش را برای من می فرستاد و این پیام هایم، روز به روز بیشتر و بیشتر می شد و هیچ وقت نوار ادب رو قطع نکردیم.

موقع امتحانات هم کمک می کرد و هوای من را داشت تا اینکه تقریبا هشت ماه گذشت و خیلی صمیمی شدیم بعد از این مدت من دیدم واقعا بدون اون نمی توانم سرکنم و به ایشان گفتم که به شما علاقه دارم و ایشان گفتند: این چیزی که می گویی نمی شود و همکاران می فهمند و بد می شود و گفتند نمی توانم قبول کنم ولی این هم بگویم، که این اواخر همیشه می گفت: من همدمی ندارم و پیام هایش تقریبا عاشقانه بود، دوباره به ایشان گفتم و گفت که نمی توانم و من تو یک ماه دو سه بار بیشتر با ایشان حرف نزدم چون احساسم به ایشان مثل قبل نبود و نمی توانستم آن حرفهای همیشگی را با ایشان بزنم، تا اینکه تابستان تمام شد و من برگشتم دانشگاه وآمدم پیش ایشان، و یک کادوی عروسک گربه برای او گرفتم چون عاشق گربه هست، البته قبلا هم می رفتم بعضی وقتها یک هدیه هایی برای او می بردم.

اهمیت نداد و من ناراحت شدم، و ده روز پیش ایشان نرفتم، بعد با یک شاخه گل رفتم، موقع برگشت به خانه زنگ زدم، ایشان با عصبانیت گفت چرا اینجا می آیی و موقعیت کاری من را خراب می کنی و ...و من هم خیلی خیلی ناراحت شدم و به خودم قول دادم که دیگه نروم پیش ایشان، اما حالا دو هفته گذشته ولی هر روز حال و روزم بد تر از دیروزم می شود واقعا از زندگی زده شدم و حوصله هیچکس را ندارم، نمی دانم چه کار کنم، لطفا راهنمایی کنید.

شریعت اسلام برای اینکه افراد در یک زندگی سالم و به دور از تنش زندگی کنند، و روح و روان آنها از آرامش برخوردار باشد، و بتوانند به کمالات خودشان برسند، قوانینی را وضع کرده که اگر رعایت شود، و فرد خود را نسبت به انجام آن ملزم بداند، به خیر و مصلحت فرد تمام خواهد شد.ساختار روحی و گرایش روانی جنس زن با مرد متفاوت و مختلف است، به طوری که زن مظهر ناز و مرد مظهر نیاز است، با این مبنا علاقه به داشتن رابطه در خارج از چهارچوب شرع می تواند منشا فساد باشد.اینکه یک رابطه عاطفی بین شما شکل گرفته،شکی نیست.منتها از اول اشتباه بود، و ادامه آن هم به ضرر هر دوی شما تمام خواهد شد.اگر امکان ازدواج برای شما با ایشان نیست، این رابطه را قطع کنید.(ضمنا از لحاظ شرعی هم چنین رابطه ای جایز نیست)آنچه از روایات معصومین علیهم السلام استخراج می شود چنین روابطی حرام و گناه است؛از جمله:رسول خداصلی الله علیه وآله از گفتگو و اختلاط با زنان نامحرم نهی کرده، فرمودند: «فَمَا مِنْ رَجُلٍ خَلَا بِامْرَأَةٍ إِلَّا کَانَ الشَّیطَانُ ثَالِثَهُمَا؛ [۱]هیچ مردی با زن نامحرمی خلوت نمی‌کند، مگر اینکه شیطان سومین آنهاست (تا آنها را آن گونه که می‌تواند وسوسه کند و به فساد برانگیزد).»امیر المؤمنین علیه السلام پیوسته از گفتگو و اختلاط با زنان نامحرم نهی می‌کردند؛[۲]همچنین در روایتی دیگر فرموده اند:«عِبادَ اللَّهِ اِعْلَمُوا... مُحادَثَةُ النِّسَاءِ تَدْعُوا اِلَی الْبَلاءِ وَ یزیغُ الْقُلُوبَ وَ الرَّمْقُ لَهُنَّ یخْطَفُ نُورَ اَبْصارِ الْقُلُوبِ وَ لَمْحُ الْعُیونِ مَصائِدُ الشَّیطانِ؛[۳]  ‌ای بندگان خدا! بدانید که... گفتگو با زنان (نامحرم) سبب نزول بلا خواهد شد و دلها را منحرف می‌سازد. و پیوسته به زنان چشم دوختن نور دیده دلها را خاموش می‌گرداند و همچنین با گوشه چشم (به زنان) نگاه کردن از حیله‌ها و دامهای شیطان است.»و همچنین فرموده اند: «مَنْ فَاکَهَ امْرَأَةً لَا یمْلِکُهَا [حَبَسَهُ اللَّهُ] بِکُلِّ کَلِمَةٍ کَلَّمَهَا فِی الدُّنْیا أَلْفَ عَامٍ؛ [۴]هر کس با زن نامحرمی شوخی کند، برای هر کلمه که با او در دنیا گفته است، خداوند او را هزار سال زندانی می‌کند.»این بیانات گهربار ناظر بر این مطلب هستند که چنین روابطی به مصلحت افراد و جامعه مسلمین نیست،و بهتراست که روابط به صورت مشروع و در قالب ازدواج شکل بگیرد.با توجه به اینکه چنین رفتاری از جانب شما موقعیت کاری آن بنده را هم تحت تاثیر قرار می دهد، و چه بسا از باب حیا نتواند این موضوع را به شما منتقل کند، ولی به هر حال باید نسبت به این رابطه ای که هیچ فایده ای ندارد،بی توجه باشید.و لزومی ندارد در آنجا حضور پیدا کنید.برای ازدواج و تحصیلات خودتان یک برنامه ریزی خوبی داشته باشید و با این کارها فکر و خیال خودتان را بیهوده درگیر نکنید.می توانید آینده بسیار موفقی را برای خودتان رقم بزنید.پس به طور کلی بهتر است شما:۱. اگر امکان ازدواج با ایشان هست، صحبت کنید، و مقدمات آن را فراهم و برنامه ریزی کنید.۲. در صورت عدم امکان، یک تصمیم منطقی برای قطع ارتباط بگیرید.( اگر دوست دارید مثل قبل باشد، باز همین مشکلات دیگر عود خواهد کرد و شما اذیت خواهید شد)۳. فکر و خیالتان را با یک چیز دیگری درگیر کنید.۴. نسبت به اهداف خودتان خیلی حساس و جدی باشید.۵. نسبت به اثرات وضعی و گناه بودن این رابطه تامل کنید.۶. رابطه معنوی خودتان را با خدا بیشتر کنید.۷. اگر ازدواج جور نمی شود، و شما از این رابطه عاطفی ایجاد شده اذیت می شوید، می توانید محل تحصیل خودتان را تغییر دهید.

پی نوشت:[۱]. دعائم الاسلام، نعمان بن محمّد تمیمی، دارالمعارف، مصر، ۱۳۸۵ ق، ج ۲، ص ۲۱۴، ح ۷۸۸.[۲]. مستدرک الوسائل، ج ۱۴، ص ۲۷۳، باب ۸۳، ح ۲[۳]. تحف العقول، حسن بن شعبة حرّانی، انتشارات جامعه مدرسین، قم، ۱۴۰۴ ق، صص ۱۴۹ و ۱۵۰.[۴]. وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص ۱۹۸، باب ۱۰۶، ح ۲۵۴۱۸. 

منبع:welayatnet.com

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا