در قرآن تناقض وجود دارد!
یک نت ـ شبهه: در قرآن تناقض وجود دارد. در یک آیه ادعا دارد که شما را در قیامت به سه گروه تقسیم میکنیم در یک آیه مدعی شده به دو گروه! - آیا روزهای الله برابر با ۱۰۰۰ روز بشر است یا برابر با پنجاه هزار روز بشر است؟ - آیا فرشته مرگ یکی است یا چندتا ...؟ اینها دلیل بر این است که قرآن وحی نیست، سخنان شخص (حضرت) محمد (ص) است، چون سواد نداشتند و ...؟
پاسخ: سؤال ارسال شده طولانی، با ذکر سند آیات و البته لحنی اهانتآمیز بود که در بالا به صورت اختصار آمده است.
ابتدا به چند سؤال اساسی دقت کنید، چه در مورد خودتان (اگر ادعا از خودتان است) و چه دیگران (اگر شبهه آنها را ارسال کردهاید). اول آن که: آیا کسی که به قرآن کریم اشکال میکند، خودش قرآن یا دست کم آن آیهی مورد اشکال خودش را یک بار هم که شده خوانده است، یا همینطوری یک چیزی در پیامکها و وبلاگها خوانده و باور کرده است؟! - دوم آن که: آیا کسی که مدعی میشود در قرآن تناقض وجود دارد، اصلاً میداند که تناقض یعنی چه؟ فرقش با "تضاد" یا "تفاوت" و ... چیست؟ - سوم آن که اگر نه قرآن خوانده و خواندش را میداند، نه حتی ترجمه را خوانده و نه معانی این کلمات و اصطلاحات را میداند، پس چگونه حکم قطعی میکند که در آیات قرآن تناقض دارد؟! و بعد متکبرانه یک پله بالاتر میآید و مدعی میشود که وحی نیست – بعد یک پله بالاتر میآید و سؤال اعتراضی و انتقادی خود را با لحن توهینآمیز (که حذف و اصلاح شد) طرح میکند؟! پس معلوم میشود که درد و منظور چیز دیگری است، وگرنه این سؤالات و حتی شبهات، همگی در فضای سلامت، قابل طرح، بحث و پاسخگویی میباشد.
بیتردید اگر به شخصی که اینگونه با طرح سؤال مدعی میشود، پس از پاسخ گفته شد: «دیدی این تویی که بیسوادی»، خیلی ناراحت میشود و میگوید: جرا تند گفتنی و اهانت کردی؟! در حالی که خودش به خدا، پیامبر عظیم الشأن صلوات الله علیه و آله، و قرآن کریم، با بدترین الحان و الفاظ توهین میکند!
پس بهتر است که ما با اصلاح ادبیات، از جدل باطل بپرهیزیم و موارد سؤال را به عنوان سؤال مورد بحث قرار دهیم.
الف - سه یا دو گروه:
در سوره الواقعه، آیه 7 میفرماید: «وَكُنتُمْ أَزْوَاجًا ثَلَاثَةً – و شما سه گروه شوید» و سپس توضیح داده که این سه گروه عبارت است از: کسانی اهل یُمن هستند (أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ) – و کسانی که اهل شقاوت و بدبختی هستند (أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ) – و کسانی که در نیکی و رشد اهل سبقت از دیگران هستند (السَّابِقُونَ).
در سوره البلد، آیه 18، صفات و رفتار نیکو که از جمله آنها آزاد کردن بندگان و اطعام گرسنگان و ... میباشد را بیان نموده و ختم به «ثُمَّ كَانَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ وَتَوَاصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ - علاوه بر اين از زمره كسانى باشد كه گرويده و يكديگر را به شكيبايى و مهربانى سفارش كردهاند» نموده و فرموده: این اوصاف اصحاب یمین است (أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ – اینها اصحاب یمن و میمنت (سعادت) هستند)
و در همین سوره آیه 19 صفات اصحاب شمال را بیان داشته و میفرماید: «وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِنَا هُمْ أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ - و كسانى كه به انكار نشانههاى ما پرداختهاند آنان ناخجستگان شوم هستند».
*- خب حالا تناقضش کجاست؟ از کجا آوردید که یک جا گفته شما را به سه گروه تقسیم میکنیم و جای دیگر گفته که خیر به دو گروه تقسیم میکنیم، که این همه داوری راجع به قرآن کردید؟ آیا یک معنی غلط و سر خود درآوردن، و آن را به قرآن کریم نسبت دادن، با سوادی است یا نقد عالمانه، یا عناد مغرضانه؟
در یک آیه فرموده شما سه گروه میشوید؛ در آیاتی دیگری این سه گروه را توصیف کرده است. آیا این تناقض است؟
اگر شما در یک بیان بگویید: در این مدرسه سه گروه دانشآموز وجود دارد که عبارتند از: نخبگان؛ تلاشگران برای کسب علم؛ و افراد تنبل و بیسواد – بعد هر گروه یا یک و یا دو گروه را توصیف کنید، میشود تناقض؟!
اینجاست که پرسیده میشود: «آیا میدانید که تناقض یعنی چه؟!»
ب – فرشته یا فرشتگان مرگ:
اگر در یک آیه بفرماید: آن که جان شما را میگیرد، فرشته رزق، یا فرشته کار دیگری نیست، بلکه "فرشته مرگ" است؛ بعد در آیهی دیگری بفرماید که تعداد آنها نیز یکی و دوتا نیست و گمان نکنید که فقط حضرت عزرائیل علیه السلام فرشته مرگ است و او به تنهایی جان همه را میگیرد و جنودی ندارد، خیر بلکه تعداد بسیاری فرشته مرگ هستند، میشود تناقض؟!
اگر شما بگویید: آن که به شما درس میدهد "معلم" است، یعنی مدیر مدرسه یا دربان آن نیست و بعد بگویید که معلمان در کلاسهای متفاوت به شما درس میدهند، تناقض است؟!
*- در سوره السجدة، آیه 11، با اشاره به این که هر کسی فرشتهای دارد که موکل مرگ اوست، میفرماید:
«قُلْ يَتَوَفَّاكُم مَّلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ»
ترجمه: بگو فرشته مرگى كه بر شما گمارده شده جانتان را مىستاند آنگاه به سوى پروردگارتان بازگردانيده مىشويد.
*- در سوره محمد صلوات الله علیه، آیه 27، به چگونگی گرفتن جان و حال کفار و مکذبین اشاره دارد و میفرماید:
«فَكَيْفَ إِذَا تَوَفَّتْهُمْ الْمَلَائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ»
ترجمه: پس چگونه است حالشان وقتى كه ملائكه جانشان را مىگيرند و به صورت و پشتشان مىكوبند؟
*- در آیات دیگر مثل سوره الزّمر، آیه 42 تصریح دارد که این ارواح تحویل خدا میشود؛ و خواب و بیداری را مثالی از مرگ و زنده شدن آورده است، تا انسان بتواند در این مقوله تفکر کند (البته نشانیها نویسنده در این خصوص غلط بود و سوره زلزال را ذکر نموده بود که حاکی از عدم رجوع به آیه مورد نقد است) میفرماید:
«اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضَى عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَيُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ»
ترجمه: خداوند روح انسانها را هنگام مرگشان به تمامى باز مىستاند، و [نيز] روح كسى را كه نمرده است، به هنگام خواب [قبض مىكند] پس آن [روح] را كه مرگ را بر او مقدر كرده نگاه مىدارد، و ديگرى را تا سر آمدى معيّن باز مىفرستد. قطعا در اين [امر] براى مردمى كه میاندیشند، نشانههاست.
*- خب حالا کجای این سه آیه تناقض دارد؟ اگر بفرماید آن که جان را میگیرد، فرشته مرگی است که موکل مرگ شماست – بعد بگوید که یک فرشته نیست، بلکه جمع کثیری هستند و بعد بفرماید که خدا ارواح را تحویل میگیرد (چون باید معلوم شود که حالا فرشته مرگ با این روح چه میکند)، تناقض است؟! اگر خداوند علیم و حکیم بفرماید که رازق منم، بعد بفرماید که ملک رزق دارم و بعد بفرماید که برای هر کسی فرشتهای که ملک رزق اوست گماردهام – یا بفرماید حافظ و حفیظ منم، بعد بفرماید فرشتگانی را مأمور حفظ شما کردم و ...، با هم تناقض دارند؟! یا این که خیر، بلکه چگونگی عملکرد دستگاه تحت حکومت خود در انجام فرامینش را بیان داشته است؟!
هزار روز یا پنجاه هزار روز:
اگر منتقدِ معترض، که خوشحال است در قرآن کریم تناقض یافته است، حتی یک بار هم این آیات را از رو میخواند، متوجه میشد که اصلاً بحث از سال (سَنَةٍ) است و نه روز! و اگر حتی برای یافتن تناقض و گرفتن ایراد هم که شده، یک بار از رو متن یا ترجمه را میخواند، متوجه میشد که موضوع هر سه با هم متفاوت است.
اینجاست که سؤال میشود: آیا میدانید تناقض یعنی چه؟ چگونه سه موضوع متفاوت را با هم قیاس کرده و حکم دادید که تناقض وجود دارد؟!
*- در یک آیه از طلب تعجیل در عذابِ وعده داده شده سخن فرموده و افزوده که عجله نکنید. طول ایام و روزها در عالَم مَعنا، با عالم ماده متفاوت است، اگر شما بخواهید آن یک روز را بنا بر محاسبات خود (مِّمَّا تَعُدُّونَ) به شمارش درآورید و اندازهگیری کنید، برابر با هزار سال شما میشود.
«وَيَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذَابِ وَلَن يُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ وَإِنَّ يَوْمًا عِندَ رَبِّكَ كَأَلْفِ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ» (الحج، 47)
ترجمه: به شتاب از تو عذاب مىخواهند، خدا از وعده خويش تخلف نكند كه نزد پروردگار تو روزى چون هزار سال از سالهايى است كه شما مىشماريد.
*- در آیهی دیگری، به امر "تدبیر امور" تصریح دارد که از آسمان به زمین است و نه بر عکس. و البته معانی بسیار شگرف و ژرفی در این معناست، از جمله آن که بدانید از زیر پای شما که زمین است، هیچ امری تدبیر نمیشود. بعد میفرماید: حاصل این تدابیر که از آسمان به زمین رسیده، رجعت داده میشود، در روزی که مقدارش به شمارش شما، هزار سال است.
«يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ» (السّجدة، 5)
ترجمه: اوست كه امور اين دنيا را از (ابتداء خلقت تا برپايى قيامت، به فرمانى صادر از) آسمانِ (ربوبیت خود، و فرشتگان و مأموران به هر امری در این دستگاه) به سوى اين زمين تدبير و تنظيم مىكند، سپس (نتايج حاصله تدبير) در روزى كه مقدار آن به اندازه هزار سال از سالهايى است كه شما مىشماريد به سوى (مقام ربوبى) او بالا مىرود.
در سوره و آیهای دیگری به "عروج ملائکه و روح" (روح الامین)، به سوی قیامت تصریح دارد، در روزی که طولش برابر شمارش دنیایی ما، پنجاه هزار سال است.
*- «تَعْرُجُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ» (المعارج، 4)
ترجمه: ملائكه و روح (همیشه جدا آمده، مثل سوره قدر) در روزى كه مقدار آن پنجاه هزار سال است، به سوى او عروج مىكنند.
*- خب، در یک آیه به تعجیل در عذاب اشاره دارد، و میفرماید خدا عجله ندارد. طول یک روز در عالم معنا برابر هزار سال شما در عالم ماده است – در آیه دیگری در خصوص تدبیر امور عالم سخن میگوید و بازگشت حاصل این تدابیر در روزی که به حساب ما مثل هزار سال میماند و در یک آیه دیگر، راجع به مسئله مستقل دیگری که عروج ملائکه و روح باشد سخن دارد که در یک روزی که به حساب ما پنچاه هزار سال است، سخن دارد.
حال اگر یکی فرق روز و سال را تشخیص نداد، نه تنها زبان متنی که میخواهد رد کند را بلد نبود، بلکه ترجمه را نیز نخوانده است، و بعد فقط به اعداد هزار یا پنجاه هزار توجه کرد، و سه موضوع متفاوت را به هم منطبق کرد و با هم قیاس کرد و خوشحال حکم قطعی داد که «در قرآن تناقض وجود دارد، پس وحی نیست، سخنان شخصی است، او سواد نداشته و ...»، چه پاسخی باید داد؟!
همینطور است تناقضات دیگری که در متن سؤال آمده، مثل فرشته یا فرشتگان نازل شده بر حضرت مریم علیهاالسلام و یا احکام ارث و ...؛که به دلیل پرهیز از اطاله کلام، به موارد فوق [که بسیار در فضای مجازی نیز پراکنده شده] بسنده میشود و به قول نویسندهی مدعی تناقض، این قصه ادامه دارد، چرا که مابقی انتقاداتشان به آیات قرآن کریم نیز همین طور است. حتی یکبار هم از رو نمیخوانند و اندک توجهی هم به معنا و موضوع آن نمیکنند! فقط دوست دارند به هر بهانهای که شده رد و تکذیب کنند، آن هم که نمیشود.
قرآن کریم، هم وحی نازل شده است و هم هیچ تناقض و خطایی در آن وجود ندارد.
«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْكِتَابَ وَلَمْ يَجْعَل لَّهُ عِوَجَا» (الکهف، 1)
ترجمه: سپاس از آن خداوندى است كه اين كتاب را بر بنده خود فرو فرستاد و در آن هيچ انحراف و كژى ننهاد.
افزودن دیدگاه جدید